آبی که هر دم گل آلودتر می‌شود

۰۱ دی ۱۳۸۷ | ۱۵:۱۸ کد : ۳۴۸۸ اخبار اصلی
نویسنده خبر: جواد ماه‌زاده
با کنار رفتن نو محافظه کاران از کاخ سفید و ورود لیبرال دموکرات‌هایی چون اوباما و کلینتون، فضای گفتمانی میان دولت های ایران و آمریکا تغییر کرده و زبان دو کشور بار دیگر از هم دور شده است.
آبی که هر دم گل آلودتر می‌شود
با کنار رفتن نو محافظه کاران از کاخ سفید و ورود لیبرال دموکرات هایی چون اوباما و کلینتون، فضای گفتمانی میان دولت های ایران و آمریکا تغییر کرده و زبان دو کشور بار دیگر از هم دور شده است.
 
صحبت از رابطه ایران و آمریکا آن قدر گرفتار نوسانات و متغیرهای مختلف است که حتی نخبگان سیاسی آنها نیز از پیش بینی قطعی که قابلیت صددرصدی تبدیل به واقعیت را داشته باشد، ناتوان اند.
 
بررسی رابطه ایران و آمریکا مثل لمس یک ماهی درون تنگ شده است. لحظه ای احساس می کنی دم ماهی را گرفته ای ولی نگاه که می کنی می بینی بیرون مشتت دارد لب می زند و چشم توی چشمت دوخته است. رابطه ایران و آمریکا موضوعی سیال و غزالی گریزپاست. هر چه می دوی و از هر طرف که کمین می کنی به آن نمی رسی. رابطه ایران و آمریکا معماری عجیب و پست مدرنی دارد. از هر طرف که نگاهش کنی یک شکل دارد و عکس هوایی نیز کمکی به تو نخواهد کرد چرا که مملو از دالان های زیرزمینی و تودرتو است که دوربین های هوایی را مسخ می کنند.
 
صحبت از رابطه ایران و آمریکا، صحبت از یک پدیده انتزاعی نیست. اربابان رابطه سیاستمداران وقت دو کشورند و تمام تودرتو و گره در گره های آن را نیز تصمیم گیرندگان دو طرف به وجود آورده اند. نفر سومی در کار نیست. همان قدر که تکلیف دو کشور در اواخر دهه 50 و آغاز دهه 60 خورشیدی کاملا روشن و شفاف بود و همان قدر که شفافیتی نسبی در زمان تقارن کلینتون و خاتمی حاصل آمد و خیلی زود میان موجی از دود ناپیدا شد، در روزهای مانده به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و بعد از سفر محمود احمدی نژاد به نیویورک نیز بار دیگر سطح این رودخانه گل آلود، هویدا شد.
 
تصور همگان بر این بود که با آمدن دموکرات ها، لحن و عملکرد دولت آمریکا در قبال دشمنان بالقوه و بالفعل این کشور با تغییراتی همراه باشد. البته بسیاری هم این انتظار را بیهوده می دانستند و با القای نوعی فرضیه توطئه، چشم بستن به در مذاکره را مصداق انتظار برای گشوده شدن دیوار می دانستند.
 
حالا که باراک اوباما آمده و احتمال حضور هیلاری کلینتون نیز بر مسند وزارت خارجه آمریکا تقویت شده، گفتمان حاکمیت لیبرال دموکرات ایالات متحده کم کم شکل گرفته و روش های سیاست خارجی جمهوری خواهان برای مدتی به فراموشی سپرده خواهد شد. اما سوال اینجاست که آیا این تغییر برای شکل گیری گفتگو و تحول در رابطه ایران و آمریکا کافی است؟
 
بازهم ماهی از میان دست هایمان سر می خورد. نه بدون شک کافی نیست. حالا که نگاه می کنیم می بینیم ادبیات سیاستمداران ایران و آمریکا در دوران ریاست جمهوری بوش بیشتر به هم می مانست تا حالا که دوران پسابوش آغاز شده است.
 
تا پیش از این، شرط ورود واقعی به بحث مذاکره و گشایش درهای گفتگو، در تبیین مصداق ها و پیش شرط ها به خصوص از سوی طرف ایرانی خلاصه می شد. آمریکا برای مذاکره با ایران پیش شرط هایی مبنی بر تعلیق غنی سازی اورانیوم، عدم دخالت در عراق و حمایت نکردن از گروه حزب الله را پیش می کشید و در مقابل، ایران همان پیش شرط ها را به خود آمریکا بازمی گرداند. به این معنی که همچون شیوه "سوال در برابر سوال" رئیس جمهور ایران، چنان خواسته هایی را غیر عادلانه می خواند و عنوان می کرد چرا خود آمریکا و یا اسرائیل و متحدانشان به خاطر چنین رفتارهایی محاکمه نمی شوند؟ و قس علی هذا.
 
چندی پیش مشاور محمود احمدی نژاد در گفتگو با روزنامه واشنگتن پست گفت: "پاسخ به نامه رئیس جمهوری ایران بايد تغييری در سياست‌ها و اقدامات از جانب آمريکا و نه ‌فقط در حرف و روى کاغذ باشد."
 
مهدی کلهر در این گفتگو خواستار ایجاد شرایطی عادلانه برای مذاکره شد. این شرایط را پیشتر احمدی نژاد نیز مورد تاکید قرار می داد اما حالا مشاور او بر سر مصداق ها رفته و عدالت را از منظر دولت کنونی ایران تشریح کرده است.  
 
او علاوه بر مسئله ارتباط استراتژیک آمریکا و اسرائیل عنوان کرده است که"سياست‌ها و مواضع ‌ما در قبال آمريکا اصلا‌ تغيير نکرده است. مشکلا‌ت ما با آمريکا استراتژيک است؛ ما نه انتظار اقدامات کوچک و صرفا نمادين را داريم و نه چنين خواهيم کرد. همان‌طور که رئيس‌جمهور در سازمان ملل گفت ما حاضريم در شرايطى عادلا‌نه مذاکره کنيم و عادلا‌نه و برابر به معناى نشستن بر سر ميز در حالى که 250 هزار سرباز آمريکايى مسلح در منطقه‌مان است، نيست. يک موقعيت عادلا‌نه و برابر وقتى نيست که نيزه‌اى روى رگ شما فشار وارد مى‌کند. ما واقعا انتظار داريم تغييرى را در اقدام‌هاى تهاجمى، امپرياليستى، چپاولگرانه و تروريستى آمريکا شاهد باشيم." ‌
 
حالا می توان تعبیر دیگری را هم برای ارتباط از نوع ایرانی – آمریکایی به کار برد. اینکه حکایت گام های ایران و آمریکا حکایت قدم های بازی "گردو - شکستم" است. در این بازی دو طرف مقابل یکدیگر می ایستند و به عکس دوئل های آمریکایی، وجب به وجب به هم نزدیک می شوند تا جایی که برای پا گذاشتن روی پای حریف، نوک پا پیش می روند و سرآخر یکی زودتر از دیگری به پای حریف می رسد.
 
البته اظهارات آقای کلهر از منظر آمریکایی ها همچنان فراواقع بینانه به نظر خواهد رسید. او همچون نو محافظه کاران شرط هایی در این مسیر قائل شده است که با مواضع استراتژیک و آرمان های آمریکایی در تضاد قرار می گیرد. همان گونه که ما بر سر فعالیت هسته ای به عنوان حقی طبیعی و بین المللی پافشاری می کنیم، حضور آمریکائیان در منطقه نیز جزئی از سیاست های بلندمدت و جهانی این کشور به شمار می آید.
 
ادبیات مشابه دو کشور در زمان جمهوری خواهان، حالا با پیدایش نگاه دموکرات ها و به احتمال زیاد حضور هیلاری کلینتون در وزارت امور خارجه آمریکا، بار دیگر از هم فاصله می گیرد. اوباما پیش شرط های تمامیت خواهانه بوش را کنار گذارده و ایران هنوز مصداق هایی رویایی ارائه می دهد. پیشرفت گام به گام و تدریجی این روند حکم می کند که خروج یکباره نیروهای آمریکایی از عراق و دست کشیدن از حمایت اسرائیل را پیش شرط قطعی قرار ندهیم؛ همان گونه که در مقابل هم انتظار می رود بحث بر سر حمایت ایران از فلسطین و پیشرفت هسته ای نیز حمایت از تروریسم تعبیر نشود.
جواد  ماه‌زاده

نویسنده خبر


نظر شما :