گزارش یک سمينار
گزارش کامل سمينار «فريدون آدميت و تاريخنگارى ايران معاصر»
دانشگاه سوربن (Sorbonne Nouvelle) 23 شهریور امسال میزبان سمينار يکروزهاى در معرفى آثار و بررسی انديشههاى دکتر فريدون آدميت در عرصة تاريخنگارى به ويژه تاريخنگارى عصر مشروطيت بود. اين سمينار با عنوان «فريدون آدميت و تاريخنگارى ايران معاصر» برگزار شد که گزارش کامل آن به قلم ترانه مسکوب ارائه می شود.
جلسه با سخنرانى افتتاحيه دکتر يان ريشار، استاد دانشگاه سوربن و از ايرانشناسان فرانسوى آغاز شد. ريشار از اهميت دکتر آدميت در تاريخنگارى ايران معاصر و تأثيرى که بر ادبيات تاريخنويسى گذاشته ياد کرد و سخنرانان اين نشست را معرفى کرد و جلسه را به دکتر کريستين برومبرژه استاد دانشگاه و مردمشناس سپرد.
دکتر برومبرژه به عنوان رئيس جلسه اشاراتى به متون چاپ شده از دکتر آدميت کرد و گفت: شايد هيچ مورخى در يکصد سال اخير در ايران به اندازه دکتر آدميت اثرگذار نبوده است. وى آدميت را ستود و گفت زمان آن رسيده که آثارش مورد نقد و بررسى قرار گيرد و صاحبنظران دربارة دکترين آدميت صحبت کنند و اين سمينار به اين جهت برگزار مىشود.
دکتر برومبرژه از على دهباشى به عنوان نخستين سخنران سمينار دعوت کرد که به جايگاه بيايد. سردبير مجله بخاراسخنرانى خود را با عنوان «آدميت در سالهاى پايانى عمر» آغاز کرد: همه چيز در زندگى دکتر آدميت زود آغاز شد. با يک نگاه تند و گذرا درمىيابيم که فريدون آدميت در شرايط خاص تاريخى و خانوادگى قرار گرفت که او را به سرعت در جريان فکرى و اجتماعى زمانه خود قرار داد. محيط خانوادگى که از همان آغاز محل رفت و آمد رجال سياسى و اجتماعى بود اثر خود را بر روح و روان اعضاء خانواده باقى گذاشت.
وی گفت: آدميت در خانهاى متولد شد که صداى مشروطيت در آن شنيده مىشد. و او در کودکى بارها از پدرش در جمع حلقه يارانى که در خانة آنها اجتماع مىکردند شنيده بود که "کشتن اميرکبير بزرگترين خيانت سلسلة قجر به خلق ايران بوده است." دوره اول زندگى آدميت با مرگ پدر درست دو ماه پس از امتحانات نهايى متوسطه به پايان مىرسد. حکيمالملک از دوستان پدرش بود. بارها در آن خانه فريدون را ديده بود و اى بسا از تيزهوشى و ذکاوت اين پسر با پدرش سخن گفته بود. مرگ پدر فريدون را در آستانه انصراف از امتحانات نهايى قرار مىدهد. اما حکيمالملک از اين پس حضورى مؤثر مىيابد و با ترغيب و دستگيرى از آدميت او را به ادامه تحصيل دلگرم مىکند. بدينسان مرحله ديگرى در زندگى فريدون آدميت آغاز مىشود. فقط از جهت يادآورى اشارهايى تند و گذرا مىکنيم. وارد دارالفنون مىشود. بعد به دانشکدة حقوق و علوم سياسى که پس از سه سال در خرداد 1321 فارغالتحصيل شد. پاياننامة دانشگاهىاش دربارة زندگى سياسى ميرزا تقى خان اميرکبير است. که دو سال بعد متن گسترش يافته آن با مقدمة محمود محمود منتشر شد.
دهباشی افزود: در همين دوران است که باز به کمک حکيمالملک در وزارت خارجه هم کار مىکند. نيّت حکيمالملک بيشتر اين بوده که شايد امکان ادامه تحصيل در خارج از کشور بر آدميت سهلتر شود. دوره ديگر در زندگى آدميت مأموريت اوست از سوى وزارت خارجه به سفارت ايران در لندن در دى ماه 1323
جوانترين کادر ديپلماتيک وزارت خارجه مورد توجه قرار مىگيرد. بهخصوص نوع رفتار و سلوک و کار همچون مردان باتجربة سياسى آن دوران است.
مدیر مجله بخارا تصریح کرد: آدميت در دورانى در سفارت ايران عضو کادر ديپلماتيک است که سفير مرد مقتدر و سياستمدار کهنسالى همچون سيد حسن تقىزاده است که از مردان مؤثر نهضت مشروطه بود و مىبينيد که مشروطيت از آدميت دست بردار نيست.
سردبير مجله بخارا در بخشى ديگر از سخنرانى خود تحليلى از زندگى آدميت را تا قبل از انقلاب ارائه کرد و گفت: بنده تصور مىکنم دکتر آدميت در بعد از انقلاب تا پايان عمر دو دوره را طى کرد. همان طورکه مستحضر هستيد آدميت اهل سخنرانى و حضور در مجامع اجتماعى و سياسى نبود. هيچکس تاکنون از او يک سخنرانى را گزارش نکرده است. وقوع جريانات اجتماعى از سال قبل انقلاب گوشهنشينترين عناصر اجتماعى و سياسى را به صحنه مبارزات سياسى مردم ايران کشانيد. دکتر آدميت نيز از زمرة اينان بود. حوادث انقلاب او را اميدوار کرده بود. اولين حرکت اجتماعى آدميت شرکت در فعاليتهاى کانون نويسندگان ايران در دور دوم فعاليت هايش بود. دور اول با تأسيس آن توسط جلال آلاحمد، هوشنگ وزيرى، محمد على سپانلو، سيمين دانشور، داريوش آشورى و چند تن ديگر در سال 46 آغاز شد و در همان گامهاى اوليه امکان فعاليت از اين کانون توسط حکومت شاه سلب شد.
وی ادامه داد: در اوايل سال 1356 گروهى از نويسندگان ايران با امضاى بيانيهاى فعاليتهاى مجدد کانون نويسندگان را اعلام کردند که از نتايج اين دوره برگزارى شب های شاعران و نويسندگان ايران در طول ده شب در انستيتو گوته بود. فعاليتهاى نويسندگان علىرغم گرايشات گوناگون به سرعت پيش مىرفت. بيانيهها پشت سرهم در اعتراض به سانسور صادر مىشد. نام فريدون آدميت سرآغاز تمامى اين بيانيهها بود. در انتخابات بعد از انقلاب آدميت با اکثريت آراء بدون درخواست خودش به عضويت هيئت دبيران کانون نويسندگان انتخاب شد. اما حوادث بعدى در جريانات فعاليتهاى گروههاى سياسى در داخل کانون منجر به خروج آدميت از کانون شد. عدم رعايت اصول دمکراتيک در مباحثات و بيانيههاى کانون با طبع دموکراتيک آدميت سازگار نبود. خود را کنار کشيد و در اين باره مىگفت: "اينان نه به آزادى قلم و آزادى عقيده اعتقاد دارند نه به خصلت صنفى کانون، دنبال اهداف سياسى هستند که مخالف فکرى خود را به هر صورت بايد حذف کرد. براى من کار کردن با اين دانشآموختگان مکتب ژدانف غيرممکن است."
دهباشی اضافه کرد: تأثير منفى کار با روشنفکران در او وجود داشت. اينجا و آنجا برخوردهاى ديگر اعتقاد او را به اثبات رساند. آخرين نظر و ديدگاههاى او در سالهاى پايانى عمرش نسبت به برخى از روشنفکران اينگونه است که در نامهاى به دکتر هما ناطق نوشته است: "... اساساً اين حضرات "روشنفکر" نيستند. روشنفکرى خصوصياتى دارد و تعهداتى را به همراه مىآورد. اين کسان کوره سوادى دارند، به اصطلاح درسکى خوانده، و از فرهنگ و معارف نو فقط پُف نمى نصيبشان گشته است. آنچه خاصه دردناک مىباشد، سست نهادى يا سست عنصرى و فقدان "کاراکتر" استوار ايشان است. اين حضرات "درس خواندگان" يا به تعبير تو "روشنفکران" از روزنامهنويس و وکيل عدليه گرفته تا هنرمند و معلم دانشگاه و غيره... رده اجتماعى وسيعى را تشکيل مىدهند که از نظر دانش و تفکر جديد نمايندة تاريک فکرى هستند، و از نظر فضيلت و اخلاق انسانى در زمره فرومايهترين ناکسان... اين بر عهدة اهل دانش و فکر و نويسندگى است که اگر به روزگار ديگر فرصت يافتند يک مطالعة تحليلى و تطبيقى در کارنامة اين خيل روشنفکران بنمايند و به حسابشان برسند." بر اين نظر را تا آخرين روزها تأکيد مىکرد.
وی همچنین گفت: آدميت در سالهاى پايانى عمر کم نوشت. اگرچه او نويسنده پُرنويسى نبود. گزيدهنويس و کمگو بود. اولين متنى که به صورت مستقل از آدميت در سالهاى پس از انقلاب منتشر شد رسالة آشفتگى در فکر تاريخى بود. چون قرار است به آدميت در سالهاى پايانى بپردازيم بد نيست بدانيد که يک مقاله هم پيش از اين رساله در نشريه کتاب جمعه با عنوان "عقايد و آراء شيخ فضلالله نورى" در سال 1359 منتشر کرده بود.
سردبیر مجله بخارا یادآور شد: آدميت تا پايان عمر در فاصله سالهاى بعد از انقلاب بهويژه از سال 60 به بعد کتابهاى: "شورش بر امتيازنامة رژى ، مجلس اول و بحران آزادى" که در واقع جلد دوم "ايدئولوژى نهضت مشروطيت" بود و کتاب "تاريخ فکر از سومر تا يونان و روم" و تجديد چاپ "مقالات تاريخى" را منتشر کرد. رسالة "آشفتگى در فکر تاريخى" پرخوانندهترين اثر اوست. عدهاى بر اين باورند که بعد از کتاب "اميرکبير و ايران"پرخوانندهترين است. بنده با احتساب تيراژ چاپهاى متعدد "اميرکبير و ايران"و گسترش چاپهاى زيراکسى و اينترنتى رسالة "آشفتگى در فکر تاريخى"را پرخوانندهترين نوشتة آدميت ارزيابى مىکنم.
دهباشی خاطرنشان کرد: يکى از دلايل خوانده شدن وسيع اين رساله موضوع رساله است که به مباحث مطرح سالهاى پس از انقلاب مىپردازد. موضوع کتاب نقد آرا و عقايد سه نفر از مؤثرين در انديشة انقلابى قبل و بعد از انقلاب است: جلال آلاحمد، احمد فرديد و مهدى بازرگان. آدميت نظريات اين سه تن را دربارة مشروطيت و مسايل اجتماعى و سياسى دوران معاصر نمودارى از "آشفتگى در فکر تاريخى" مىدانست. در اين رساله آدميت جاى جاى انديشههاى سياسى اين سه تن را مستمسک قرار مىدهد تا نظريات خودش را نسبت به تحولات بعد انقلاب مطرح کند.
وی افزود: در بخشى ديگر از اين رساله براى اولين بار داورى تاريخى خود را نسبت به دکتر مصدق چنين بيان مىکند: "اعتبار شخصيت سياسى دکتر مصدق در دفاع از حقوق اساسى و نظام مشروطيت است، در تقابل با حکومت فردى و قدرت نامحدود سلطنت، در پيکار براى استقلال سياسى و اقتصادى مملکت است و مبارزه بر عليه سلطه سياسى و اقتصادى بيگانگان. او فسادناپذير بود، شياد و افسونگر و بىهمه چيز نبود. موضوعگيرى سياسىاش آنگاه که در اپوزيسيون بود و آنگاه که در قدرت سياسى مسئول بود، تغيير نيافت. اين نيست که بر او يا کارنامة جبهه ملى انتقاد وارد نباشد، اين خلاف نقد و سنجش تاريخى است. اما اين هست که او نسبت به اصولى که يک عمر اعلام مىکرد: دفاع از آزادى، دفاع از حقوق اساسى، دفاع از استقلال سياسى و اقتصادى، يک عمر وفادار ماند. به همين سبب، او در معنى، از لغزشگاه قدرت سقوط نکرد، اعتبارش را در اراده عام از دست نداد."
به گفته وی، کتاب ديگرى که آدميت در سالهاى پايانى عمر تأليف کرد "تاريخ فکر از سومر تا يونان و روم" بود که چاپ اول آن در سال 1375 منتشر شد. کتاب مبحث فنى است در حرکت فکر و مدنيت و فلسفة حکومت و محدودة مشخص تاريخى: از سومر تا کِرت. آدميت در واقع براساس آخرين مطالعات و يافتهها مىخواهد نشان دهد که آراى مورخان گذشته در زمينه ماهيت بنيادهاى سياسى جامعههاى کهن دگرگون شده است. آدميت در اين اثر نشان مىدهد که قومى آسيايى (اما نه هند و اروپايى) نخستين جامعة باز و نخستين شهرهاى مديترانه را بر پايه شهرهاى مستقل سومرى ـ در امتداد تاريخى فرهنگ سومر به گونهاى متمايز در کرت تأسيس نهاد. اين تمدن غيرمغربى پاية مدنيت مغرب زمين را در مديترانه پى ريخت که مورخان آن را گهوارة آزادى مغرب زمين خواندهاند. تبيين و تشريح تاريخى آدميت با مطلع تمدن سومرى آغاز مىشود.
دهباشی تاکید کرد: آدميت آرزو داشت که کتاب تاريخ فکررا خود به انگليسى ترجمه کند. اعتقاد داشت اگر به انگليسى نوشته بود جايگاه ارزشمندترى پيدا مىکرد. جامعه روشنفکرى ايران را دور از اين مباحث مىدانست.
این نویسنده افزود: يکى ديگر از کتابهايى که آدميت در سالهاى پايان عمر به اتمام رساند کتاب "مجلس اول و بحران آزادى" است که در واقع جلد دوم "ايدئولوژى نهضت مشروطيت" محسوب مىشود. اعتقاد داشت که جلد سومى هم بايد داشته باشد. طرحش را هم ريخته بود. در يادداشتى دربارة اين کتاب چنين نوشت: "اين اثر همچون ساير آثارم ــ تحقيق مستقيم بر پاية منابع اصيل تاريخى است ــ منابعى که متنوعاند و اصالتشان ارتباط با موضوع و مقوله مورد مطالعه دارد. هيچ وقت مجالى نيافتم که اثر مستقلى در موضوع تاريخ، مسائل آن و مقولات فلسفة تاريخ بنويسم. اما در مجموع آثارم، دستکم درباره برخى از مهمترين مسائل تاريخنويسى مدرن و همچنين فلسفه سياسى کلاسيک و جديد، گاه به اجمال و گاه به تفصيل، سخن گفتهام."
وی اضافه کرد: آدميت سپس مىگويد که در جلد اول يعنى کتاب "ايدئولوژى نهضت مشروطيت" در ماهيت حرکت مشروطهخواهى، عقايد و آرا و مقولات فلسفه مشروطگى به عنوان بخشى از تاريخ فکر بحث کرده است و در جلد دوم که با عنوان "مجلس اول و بحران آزادى"کار ساليان پايانى عمر وى است دربارة تاريخ سياسى عصر حکومت ملى تا پايان کار مجلس مؤسسان بحث مىکند. آدميت در اين کتاب دکترين خود را دربارة تاريخنگارى، سندشناسى و ارزيابى منابع تاريخى به صورت ضمائم مفصلى ارائه مىکند. گويى مىداند که روزگار به او فرصت نخواهد داد. امروز که به آن ضمائم مستقل در اين کتاب نگاه مىکنيم بيشتر به اين نگرانى او پى مىبريم. از آخرين فرصت نوشتن بهره مىگيرد و مباحثى را که مىتوانست گسترش يابد و به صورت کتاب مستقل دربيايد به صورت طرح کاملى از يک بحث تاريخى ارائه مىکند. در صفحاتى از اين مباحث تند و تيز و بىرحمانه داورىهايش را بيان مىکند: «مىدانيم که عصر "علامگى" هم سپرى گشته و جهان دانش جديد علامه نمىشناسد. اين الفاظ ناواقع بىمغز را دور بريزيد و ذهن را براى انتقاد عقلى آزاد کنيد.»
علی دهباشی گفت: دو سال قبل که يکصدمين سال انقلاب مشروطه را در ايران جشن مىگرفتند از جريانات گوناگون سياسى مراجعه مىکردند و تقاضاى ملاقات و گفتگو و اينکه اگر موفق شوند از آدميت پيام يا سخنرانى يا مقالهاى بگيرند. دعوتنامهها مىرسيد و خدمتشان مىبردم. از نشست دانشگاه آکسفورد تا اجلاس اصلاحطلبان و داخل و خارج ياد آدميت افتاده بودند مىگفت اينان يا مرا نمىشناسند يا اينکه خود را به خريت زدند. حرف و سخن من که قابل ارائه در مجالس اين آقايان نيست. او پيشبينى کرده بود و پيشاپيش حرف خود را زده بود آنجا که مىگويد: «حتى گفتهاند که مشروطگى "دفع فاسد به افسد بود" اين از افاضات معلم کورذهن فلسفه است که خود را متخصص فلسفه آلمانى مىدانست و بدان معنى است که مشروطگى و دولت انتخابى حتى پليدتر از طاعون استبداد مشرق زمينى بود.» يک بار با اصرار گروهى روبرو شديم، گفت حالا پشيمانشان مىکنم که ديگر سراغ ما نيايند. بخشهايى را انتخاب کرد و گفت برو تايپ کن و به دست حضرات بده تا شرشان را کم کنند و بخشى از آن نوشته اين بود و اثر کرد و رها کردند.
«... کسانى که خود مصدر تحقيق جدى و بکرى نبودهاند و از خ
نظر شما :