پوتین و روسیه در فوتبال چهره جدیدی را می جویند

۱۴ مهر ۱۳۸۷ | ۲۳:۳۵ کد : ۲۸۵۲ اخبار اصلی
نویسنده خبر: حمیدرضا صدر
يادداشتى از حميدرضا صدر
پوتین و روسیه در فوتبال چهره جدیدی را می جویند
ولادیمیر پوتین که بازی تیم فوتبال زنیت سن پترزبورگ مقابل رئال مادرید را از نزدیک تماشا کرد، پیش از مسابقه گفته بود که حاضر است برای موفقیت نماینده کشورش هر هزینه ای را از جانب کرملین تامین کند. او این اعتقادش را هم به زبان آورد که می توان از طریق فوتبال، کشور را بهتر به دنیا شناساند... 
 
برای شناخت داستان باشگاهی مثل زنیت سن پترزبورگ باید به سال 1925 رفت که این تیم بعد از انقلاب اکتبر روسیه تاسیس شد و طرفداران آن را نیز استالینیست ها تشکیل می دادند.
 
این تیم که جزو قدرت های فوتبال روسیه به حساب می آید بعد از فروپاشی شوروی وارد جریانات سرمایه داری شد. اتفاقاتی که در روسیه بعد از فروپاشی کمونیسم رخ داد این کشور را به یک سرمایه داری افسار گسیخته رساند که سمبل آنها امروز "رومن آبراموویچ" مالک ثروتمند باشگاه چلسی انگلیس است. باشگاه ها هم به تبع شرایط اجتماعی و سیاسی رو به سرمایه داری آوردند و از آنجایی که در فوتبال پول زیادی حضور دارد، این ورزش می تواند امیال سرمایه دارانه و سودمحور را به خوبی پوشش دهد.
 
میزان پولی که در فوتبال هزینه می شود در کشورهایی که باشگاه ها را به صورت خصوصی اداره می کنند با سودهای کلان آن قابل قیاس نیست. به هر حال فوتبال نیز اگر به صورت خصوصی اداره شود و دولت ها خود را از تصدی گری آن کنار بکشند قادر است سرمایه های هزینه شده را مطابق روش های خود برگرداند و منافع اقتصادی بالایی همراه داشته باشد. جنجال بر سر حق پخش بازی های فوتبال نیز دعوای ورود به عرصه خصوصی سازی و کنده شدن از نظام دولتی است.
 
سال گذشته نفع مالی که از صعود تیم زنیت به مرحله نهایی جام یوفا و سپس قهرمانی این تیم در این جام معتبر اروپایی عاید صاحبان باشگاه شد، آن قدر خیره کننده بود که حالا مسئولان این تیم به راحتی حاضر به از دست دادن منافع بالقوه آن نیستند. این تیم روسی سال قبل بزرگانی چون گلاسکو رنجرز، بایرن مونیخ و بایرلورکوزن را از دور مسابقات حذف کرد و با گذر از هر یک از آنها قله های مادی عالی تری را نیز فتح کرد و امسال باید در گروه مرگ از سد تیم های ثروتمند و بزرگی چون رئال مادرید و یوونتوس عبور کند.
 
اهمیت وجهه سرمایه ای مسابقات فوتبال جام باشگاه های اروپا و درآمدهای سرشار ناشی از موفقیت در آن، ریشه در اقتصاد سرمایه داری دارد. ولادیمیر پوتین نیز همیشه رابطه نزدیکی با سرمایه داران کشورش داشته است. از سوی دیگر ورزش و به خصوصو فوتبال همواره بهانه ای بوده تا سیاستمداران و اهل قدرت از طریق آن با مردم ارتباط برقرار کنند و از آن مدد بجویند. نقش سیلویو برلوسکونی در میلان ایتالیا، حضور آنگلا مرکل در مسابقات تیم ملی آلمان و خانواده سلطنتی انگلیس که جایزه سلطنتی فوتبال کشورشان به دست آنها اعطا می شود رویه ای دیگر از فوتبال را رخ می نمایاند. البته کسی مثل برلوسکونی بی تردید عاشق فوتبال هم هست ولی مطمئن نیستم که آنگلا مرکل نیز شیفته این ورزش باشد. شاید او بیشتر مایل است چهره سردش را در کنار فوتبال گرم تر و شاداب تر نشان دهد.
 
حمایت قدرتمندان از فوتبال سویه دیگری نیز دارد. وقتی ژنرال فرانکو به صراحت از رئال مادرید حمایت می کرد و به قدرت یابی آن در اسپانیا و اروپا می اندیشید تنها وجهه اقتصادی ماجرا را در نظر نداشت. رئال مادرید نماینده حکومت اسپانیا به شمار می آمد و فرانکو از طریق آن اعلام می کرد که چه کسی در این کشور سروری می کند. در شرایطی که کاتالان ها و باسکی ها تمایلات جدایی طلبانه داشتند او رئال مادرید را به عنوان تیم پایتخت و مظهر پیروزی و اقتدار و وحدت گرایی مورد حمایت قرار می داد. این روح ناسیونالیستی بی شک در پس ذهن پوتین هم خانه دارد.
 
ولادیمیر پوتین قویا گفت که در بازی تیم زنیت مقابل رئال مادرید همراه با هیئتی چند نفره به ورزشگاه می رود. او همچنین اعلام کرد که حاضر است برای موفقیت نماینده کشورش هر هزینه ای را از جانب کرملین تامین کند. پوتین این اعتقادش را هم پنهان نکرد که می توان از طریق فوتبال کشور را به دنیا بهتر شناساند.
 
بی تردید روس ها با آنچه در گرجستان صورت دادند قدرت خود را به رخ دنیا کشیدند ولی آیا قدرت نمایی در فوتبال لزوما به جلوه گری در عرصه سیاست منجر می شود؟ آیا برزیل که بیشترین و بزرگ ترین افتخارات جهانی را در فوتبال دارد از این موفقیت ها بهره گرفته تا خود را به عنوان یک قدرت سیاسی مطرح کند؟ بدیهی است که برزیل هیچ گاه به عنوان کشوری مقتدر در عرصه سیاست جهانی شناخته نمی شود. دانمارک نیز بعد از قهرمانی در جام ملت های اروپا در سال 1992 به قدرت سیاسی بدل نشد.
 
اما آنچه پوتین از آن به عنوان معرفی کشورش به دنیا و حضور پررنگ در جهان نام برده، موضوع دیگری است. بسیاری از مردم جهان نسبت به سیاستمداران بی اعتمادند ولی وقتی پای فوتبال و هنر و خلاقیت پیش می آید می توان سیاست را به فوتبال پیوند زد. بنابراین به اینکه روس ها می خواهند و می توانند از طریق فوتبال چهره جدیدشان را به دنیا معرفی کنند اعتقاد دارم.
 
از خاطرمان نمی رود زمانی که تیم ملی کامرون در جام جهانی 1990 درخشید چگونه نگاه مردم دنیا و تصویر کلیشه ای آنها را از آفریقائیان تغییر داد. عموم مردم تصور می کردند آفریقایی یعنی همان مردم فقیر و نحیف و گرسنه ای که شبکه های تلویزیونی به تصویر می کشد ولی وقتی کامرون در افتتاحیه آن مسابقات آرژانتین قهرمان دوره قبل را شکست داد و انگلیس را نیز در مراحل حذفی تا آستانه حذف پیش برد، دیگر همه فهمیدند که این آفریقایی های دو متری و تنومند می توانند جایگزین تصویر قبلی شوند. کامرونی ها با فوتبالشان نگاه مردم جهان را نسبت به آفریقایی ها عوض کردند. پیروزی تیم ایران برابر آمریکا در سال 1998 هم دیدگاه بسیاری را درباره ایران تغییر داد و خیلی ها در آن روز استعدادهای جوان ایرانی را که قادرند پا به پای دنیا حرکت کنند به چشم دیدند.
 
ورزش و هنر می تواند پرسپکتیو دیگری از کشورها در انظار عموم قرار دهد. قهرمانی سال گذشته زنیت روسیه در جام یوفا آن تصویر سیاه و منفی را که از روسیه کمونیستی نزد افکار عمومی جهان باقی مانده بود کنار زد و سیمایی خلاق و دوست داشتنی چون "آرشاوین" (ستاره تیم زنیت) را به جایش نشاند.
 
وقتی خود ولادیمیر پوتین برای تماشای بازی وارد ورزشگاه می شود ماجرا از حد جنبه تجاری و اقتصادی فوتبال فراتر می رود. بدون شک چرخ اقتصادی تیم زنیت بدون حضور نخست وزیر در ورزشگاه هم می چرخد ولی او که می آید، ما تماشاگران فوتبال این ذهنیت را پیدا می کنیم که پوتین فقط یک مرد سیاسی خشن نیست که سربازانش را شبانه به گرجستان گسیل داشت. او خود را با فوتبال گره می زند؛ فوتبالی که با انسانیت و مردم گره خورده است. با فوتبال می توان از سیاست فاصله گرفت و سیمای موجه تر و مثبت تری از خود ارائه کرد. پوتین به این مقوله اشراف دارد و نیک می داند که در ورزشگاه خیلی خوب دیده می شود.
حمیدرضا  صدر

نویسنده خبر


نظر شما :