تحلیلی بر انفجار اسلام اباد
زلزله سیاسی- امنیتی ماریوت
يادداشتى از مراد ويسى، کارشناس امور همسایگان
مرگبارترين حمله انتحارى تاريخ اسلام آباد،آیینه ای تمام قد از وضعیت جدید پاکستان و منطقه و تغییرات راهبردی در محیط پیرامونی و مجاور مرزهای شرقی ایران است. انفجار هتل ماریوت زلزله ای قابل پیش بینی بر روی گسل های متعدد جامعه پاکستان بود که فقط زمان و مکان دقیق ان نامعلوم بود. بررسی دقیق ابعاد پیچیده انفجار هتل ماریوت نشان می دهد تغییر و تحولات سیاسی – امنیتی در همسایه های شرقی ایران (پاکستان و افغانستان) با ضور بازیگران متعددی که دارای اختلاف و تعارض منافع هستند در جریان است و پیامدهای متعدد این تحولات و جنگ منافع بر امنیت ملی ما به گونه ای است که ما ایرانی ها نمی توانیم در شرایطی که سایر بازیگران در حال نظاره دقیق اوضاع، یارگیری واتخاذ راهبردها و تاکتیک های جدید برای دفاع از منافع و امنیت خویش هستند فقط نظاره گری صرف باشیم.
گربه افراط گرایی که به ظاهر در کنج خانه گیر افتاده، شروع به چنگ انداختن کرده است و امریکایی ها به بهانه مبارزه جدی تر با افراط گرایی برای انتقال تدریجی نیروها از عراق به افغانستان آماده می شوند.مناطق مجاور و پیرامونی مرزهای شرقی ایران در ماه های آینده شاهد اوج گیری نبرد بازیگران متعددی خواهد بود که نبرد نظامی امریکا باطالبان و القاعده فقط بخشی از این نبرد بزرگ خواهد بود. در پاکستانی که افراط گرایی مذهبی آن شهره عام و خاص است، طالبان و القاعده فقط قله بیرون امده از اب یک کوه یخی بزرگ هستند.
بنیاد گرایان افراطی که تصور می شد بین قیچی زرداری و امریکا قطعه قطعه می شوند، با عبور دادن کامیون حامل صدها کیلو مواد منفجره از چهار گیت امنیتی یکی از معروفترین هتل های اسلام آباد و انفجاری که آن را 11 سپتامبر پاکستان نامیده اند قدرت خود را به رخ کشیده اند.
امریکایی ها امیدوار بودن که با جوش دادن محبوبیت مردمی حزب مردم به اقتدار نظامی مشرف، تیمی نظامی – سیاسی برای مهار بنیادگرایی پاکستانی مهیا سازند و با تکیه بر این استراتژی دو ستونی با مهار طالبان پاکستان به مهار طالبان افغانستان برسنداما فشار نواز شریف برای انتقام گیری شخصی از مشرف و حس قدرت طلبی زرداری باعث شد تا مشرف از قدرت کنار گذاشته شود و ارتش زخم دیده از سیاسیون، به ظاهر در برابر تحولات تمکین کند وتبدیل به نظاره گری رنجیده شود
مجبور کردن مشرف به کناره گیری از قدرت، وادار کردن ژنرال ها به سکوت در برابر جولان دادن حزب مردم و قبضه کردن قدرت در پارلمان، نخست وزیری و ریاست جمهوری، از میدان بدر کردن نواز شریف و حزب مسلم لیگ از دایره قدرت همه و همه در ظاهر و تا قبل از انفجار هتل ماریوت نشانه هایی بودند از قدرتمندی زرداری حزب مردم اما بعد از انفجار هتل ماریوت محیط سیاسی- امنیتی پاکستان تغییری جدی و اساسی یافته است.
دوران پس ازانفجار هتل ماریوت ،قدرت تدبیر و سیاست ورزی بازیگران متعددی را نشان خواهد داد که در این بازی منطقه ای و راهبردی حضور دارند.
امریکایی ها می خواهند با متمرکز کردن توجهات بر پرونده افغانستان و افراط گرایی در پاکستان و منطقه، هم خود را در عراق پیروز نشان دهند و آن پرونده را تا حدود زیادی با اعلام پیروزی ببندند و هم جبهه مبارزه با افراط گرایی در دو سوی مرزهای افغانستان و پاکستان را فعال کنند و آن را جبهه اصلی مبارزه با تروریسم قرار دهند. اگر چه پاشنه آشیل و نگرانی عمده آنها برآمدن کودتایی بنیاد گرایانه با همکاری افراطیون درون و بیرون ارتش پاکستان و افتادن زمام امور یک کشور اتمی بنیاد گرا بدست دشمنان امریکا است.
افغانی ها در پی همراه کردن زرداری برای مهار طالبان هستند ،القاعده و طالبان نیرومند تر از گذشته در حال بازسازی ساختارها و راهبردها و تاکتیک های خویش هستند و در پاکستان بر موج نیرومند افکار عمومی ضد امریکایی و در افغانستان بر موج نا کارامدی اقتصادی – امنیتی دولت کرزای سوار شده اند
زرداری بین فشارهای امریکا برای مهار طالبان و القاعده و فشار های بنیادگرایان که او را عامل امریکا می دانند ، گیر افتاده است . اگر با امریکا همراه تر شود ،افراط گرایان بیش از گذشته آسایش او و ثبات دولت وامنیت پاکستان را به خطر خواهند انداخت و اگر در برابر افراط گرایان مدارا پیش گیرد ، حمایت های امریکا را از دست خواهد داد
مهم تر آنکه در این جنگ زودرس برای رییس جمهور کم تجربه ای چون زرداری ، ارتش و حزب مسلم لیگ در کنار او قرار ندارند و برای او نخواهند جنگید . ارتش و نواز شریف تروریسم را محکوم خواهند کرد اما هم شریف مایل به زمین خوردن رقیبی چون زرداری و برآمدن حزب مسلم لیگ است و هم ارتش متحدی وفادار برای دولت زرداری و حتی امریکا در مبارزه با طالبان و افراط گرایان نخواهد بود . ارتش پاکستان تفکری راهبردی را نمایندگی می کند که بر اساس آن باید برای حفظ توازن قوا در برابر تهدیدات هند ، همیشه دولتی دست نشانده اسلام اباد در کابل بر سر کار باشد . بنابر این ارتش پاکستان معتقد است هیچگاه نباید دولتی مستقل و ارتشی نیرومند در افغانستان وجود داشته باشد و ابزار رسیدن به چنین هدفی دفاع همیشگی پاکستان از یک اپوزیسیون مسلح و قدرتمند در مناطق پشتون نشین افغانستان نظیر طالبان است و حفظ چنین فشاری بر کابل بدون حفظ کردن عقبه های لجستیک و پشتیبانی کننده طالبان در درون خاک پاکستان ممکن نیست . ارتش بر اساس این خط مشی راهبردی نه به دولت زرداری اجازه خواهد داد تا به مهار کامل طالبان مبادرت ورزد ، نه همکاری کاملی با امریکا خواهد داشت و نه به طالبان و افراط گرایان اجازه خواهد داد تا بدون هماهنگی با ارتش ، در محیط داخلی پاکستان مانور و عرضه اندام کنند .
نظر شما :