تلاش برای جدایی سوریه از هم پیمانی با ایران

۰۵ اسفند ۱۳۸۶ | ۱۷:۳۱ کد : ۲۶ اخبار اصلی
برخى از مقامات اروپایی و آمریکایی با سفر به سوریه باب گفتگوهای تازه ای را با این کشور گشوده اند. گروه مطالعات عراق موسوم به بیکر – همیلتون نیز اخیرا به کاخ سفید پیشنهاد کرده که با هدف منزوی کردن ایران، گفتگو با سوریه را آغاز کند.
تلاش برای جدایی سوریه از هم پیمانی با ایران

اخـیراً بـرخی مقامات اروپایی وآمریکایی با سفر به سوریه باب گفتگوهای تازه ای را با این کشور گشوده اند. گروه مطالعات عراق موسوم به بیکر – همیلتوننیز اخیرا به کاخ سفید پیشنهاد کرده که با هدف منزوی کردن ایران، گفتگو با سوریه را آغاز کند. هم  زمان با این سفرها که از موفق بودن آنها چندان اطلاعی در دست نیست، متقابلاً اظهاراتی را از مقامات سوری می شنویم که تمایل آنها را به داشتن رابطه ای سازنده با اروپا و حتی آمریکا نشان می دهد.

 دراین میان برخی خبرهای پراکنده ای نیز از تمایل سوریه برای از سرگرفتن گفتگوهای صلح با اسرائیل حکـایت دارد. هـرچنـد هنـوز از کـل این اخبار نشانه های روشنی بدست نمی آید که حاکی از تغییر مواضع سوریه درقبال اسرائیل یا کشورهای غربی باشد با اینهمه تحلیل گران غربی از مدتی پیش براین نکته پای می فشارند. که با رایزنی های حساب شده ای می توان سوریه را به تغییر مواضع خود تشویق کرد.

 

 برخی از این تحلیل گران به ویژه براین نکته تاکید دارند که به دلیل تفاوت ماهوی بین رژیم سوریه و رژیم جمهوری اسلامی ایران، حداقل دراین شرایط می توان اتحاد و اتفاق این دو رژیم را سست کرد. آنان دراین رابطه می گویند چون از نظر ماهوی رژیم سوریه، رژیمی سکولار و غیر مذهبی است بنابراین با رژیم ایران که یک رژیم دینی و مذهبی است تفاوت های اساسی دارد و به دلیل ساختار نیمه مدرن و گرایشات ترقیخواهانه رهبران این کشور، بجاست که برای تحکیم روابط این کشور با غرب کوشش شود.

 

از سوی دیگر سوریه یک رژیم عربی است و درمجموعه کشورهای عرب می تواند نقش متفاوتی را داشته باشد و به جای اینکه با ایران همسو و هم پیمان باشد با سایرکشورهای عرب و در راس آنها عربستان سعودی و مصر همراه گردد. در چهارچوب این قبیل تحلیل ها، با گفتگوهای امیدوارکننده ای می توان سوریه را به روند صلح با اسرائیل بازگرداند و یا این رژیم را ترغیب نمود که در لبنان، فلسطین و عراق نقش مثبت تری داشته باشد و به جای حمایت از گروههای تندرو سیاست هایی را تعقیب کند که به صلح و ثبات درمنطقه منجر شود.

 تحلیلگران یاد شده معتقدند دادگاه بین المللی مربوط به ترور رفیق حریری چون شمشیر دموکلس رژیم سوریه را آزار می دهد و خروج از لبنان نیز به جایگاه منطقه ای این کشور لطمه زده است. از این رو با دادن امتیازهایی به رزیم سوریه می توان مقامات این کشور را به سمتی سوق داد که رفتار خود راتغییر دهند.

به اعتقاد آنها غرب درمجموع می تواند تضمین هایی را در اختیار سوریه قرار دهد که رزیم بشاراسد را به سمت یک تحول استراتژیک رهنمون شود و درنهایت با جدا شدن از ایران دوباره با غرب آشتی کند.

 

 

اما این تحلیل ها تا چه حد واقعیت دارد و آیا رژیم بشار اسد در شرایطی قرار گرفته است که ناچار بین ایران –  هم پیمان دیرین خود -  وغرب باید یکی را انتخاب کند و اگر برفرض در چنین شرایطی قرار گرفته باشد رژیم بشار اسد کدامیک را ترجیح خواهد داد؟

 

   تحلیل های یاد شده حتی اگر جنبه روانی و تبلیغاتی هم داشته باشند، به هرحال از طرحی حکایت می کنند که مقامات غربی با رفت وآمدهای خود آن را به مرحله آزمایش گذاشته اند. چندی پیش نیز وقتی کمیته بیکرهاملیتون در امریکا گزارش خود را پیرامون جنگ در عراق منتشر کردند و در اختیار مقامات تصمیم گیرنده آمریکا گذاشت بر خلاف نظر تازه خود براین نکته تاکید کرده بودند که آمریکا برای ایجاد صلح و ثبات در منطقه به ویژه عراق باید با ایران و سوریه گفتگو کند.

 

رفت و آمد مقامات آمریکایی و اروپایی حداقل می تواند حاکی از این امر باشد که این رایزنی ها شروع شده است. از سوی دیگر رژیم بشار اسد از نظر منطقه ای و بین المللی در شرایط دشواری قرار گرفته است. ترور رفیق حریری نخست وزیر لبنان سناریوی را کلید زد که از پیش مقامات فرانسوی و آمریکایی آن را تدارک دیده بودند.

 

سوریه بطور غیرمستقیم درمعرض اتهام قرار گرفت که دراین ترور دست داشته است و بلافاصله شورای امنیت نیز با تصویب قطعنامه ای خواستار خروج بدون قیدوشرط نیروهای سوری از لبنان شد. ترور رفیق حریری موج سیاسی تازه ای را در لبنان پدید آورد که مخالف سرسخت دخالت های سوریه دراین کشور بود و درپی آن جریان 14 مارس پدید آمد و دولت و پارلمان تازه ای را در لبنان برسر کار آورد. رژیم بشار اسد دریک تصمیم ناخواسته ناچار به خروج نیروهای خود از لبنان شد اما داستان همچنان ادامه داشت و شورای امنیت به هیاتی ماموریت داد تا دوباره این ترور – و بعد ترورهای دیگر- تحقیق کنند.

 

 رفته رفته این جریان به طرح دادگاهی بین المللی منجر گردید که درصورت تشکیل می تواند مقامات سوری را در سطحی بین المللی محاکمه و مجازات کند. طرح تشکیل این دادگاه را دولت لبنان پذیرفته است. درهمین رابطه کشورهای عرب به ویژه عربستان سعودی نیز در پشت نیروهای مخالف سوریه درلبنان ایستاد و حتی از انشعاب برخی مقامات بعثی سوریه چون عبدالحلیم خدام حمایت کرد. به همین ترتیب رابطه سوریه با کشورهای محوری عرب نیز تیره شد و پا به پای این تحولات، رژیم بشار اسد هر روز به آن متهم می شد که درامور عراق دخالت می کند و کشورش را به خط ترانزیت تروریست ها تبدیل کرده است.

 

      مجموعه این فشارها و تهدیدها تاکنون نتوانسته است رژیم سوریه را تسلیم کرده یا مجبور به تغییر رویه کند. رژیم بعثی حاکم بر سوریه با همان ایدئولوژی و خط مشی پیشین جریان دارد و رئیس جمهور جوان این کشور قاطعانه می خواهد راه پدرش حافظ اسد را ادامه دهد. این رژیم همچنان از مقاومت حزب الله درلبنان، مبارزه با اشغالگری اسرائیل حمایت می کند و به گروههای تندرو فلسطین پناه می دهد و درکل منطقه مخالف دخالت های استعماری آمریکا وغرب است.

 این مواضع، درکنار سابقه هم پیمانی این رژیم با جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب در ایران تاکنون موجب شده است تا روابط نزدیک و عمیقی را بین دو کشور ایران و سوریه پدید آورد. به ویژه که این روابط در دوران هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران کاملاً آبدیده شده و به استحکام بی نظیری رسیده است.

 

 از آن گذشته برخلاف نظر تحلیل گران غربی بین ایران و سوریه پیوندهای مستحکم دیگری وجود دارد که بعید به نظر می رسد این رابطه دچار تزلزل یا تحولی شود. ایران وسوریه هر دو از نظر مذهبی شیعه هستند و درعین حال هردو کشور از رژیمی ایده ئولوژیک  و ضد امپریالیست (به مفهوم مارکسیستی آن) برخوردارند گرچه دریکی رژیمی مذهبی و دردیگری رژیمی سکولار بـرسـرکار باشد. هر دو کشور خود را در معرض فشارهای مستقیم غرب به ویژه آمریکا می یابند و از سوی تل آویو به یکسان تهدید می شوند.

 

دو رژیم ایران و سوریه منافع استراتژیک و منطقه ای متعددی دارند که این منافع مشترک آنان را به ادامه همکاری ترغیب می کند. از آن گذشته کمک های اقتصادی سخاوتمندانه ایران تاکنون توانسته است رضایت سوری ها را جلب کند. براین مجموعه اشتراک ها می توان موارد دیگری را هم افزود که یکی از آنها خلاء رهبری درجهان عرب به ویژه پس از سقوط رژیم بعثی عراق است موضوعی که سوری ها می دانند در دوستی با غرب باید با آن خداحافظی کنند. به هر حال ایران و سوریه برای ادامه هم پیمانی و برادری خود آنقدر دلیل و بهانه دارند که تاکنون به رغم همه چالش ها و فشارها حداقل طی دو دهه گذشته این هم پیمانی بدون خدشه باقی مانده است.

      سوری ها چون ایرانی ها می دانند که یک واکنش مثبت در برابر خواسته های غرب، می تواند آغاز گر روندی باشد که چون بازی دومینو خود بخود تا انتها پیش خواهد رفت. سران حکومت ایران وسوریه به خوبی واقفند که غرب خواستار تغییر ماهوی این رژیم هاست (این هم یک نقطه مشترک مهم دیگر) و بنابراین موضوع به یک برخورد یا اتخاذ یک سیاست جزئی و حاشیه ای و تصحیح بعضی مواضع ختم نمی گردد.

 

غربی ها دریک کلمه خواستار تغیر زیربنای رژیم بشار اسد هستند. زیرا به نظر آنها عمر این رژیم شبه سوسیالیستی درمنطقه خاورمیانه دیگر به پایان رسیده است. بنابراین به نظر آنها سوریه نه تنها باید از لبنان خارج شده و گروههای تندرو فلسطین را از کشور خود اخراج کند، بلکه باید با انجام اصلاحاتی اساسی و تقویت روندی دموکراتیک تغییراتی بنیادی را در درون خود پدید آورد.

 

 اینها هم نکاتی است که نشان می دهد سوریه هیچ تمایلی به توجیح غرب برایران نخواهد داشت و در آینده نیز این رژیم حتی به دلیل بقاء موجودیت خود، به هم پیمانی با ایران ادامه خواهد داد. با این حال نمی توان بعضی احتمال ها هرچند ضعیف رااز نظر دور داشت. در راس این مجموعه احتمال ها ، وضعیت حساس ایران قرار دارد که در صورت ادامه تحریم ها و انزوای بیشتر دردوسطح منطقه ای و بین المللی می تواند هزینه هم پیمانی سوریه را با این کشور دوچندان کند. فراموش نکنیم که منافع و مصالح اساسی روابط دولت ها و کشورها را تشکیل می دهد و حتی وقتی حافظ اسد درجنگ هشت ساله درکنار ایران ایستاد منافعی را جستجو می کرد که کاملاًَ می توانست به آنها دست یابد.

 

      هم اکنون نیز تا این منافع و مصالح تامین باشد تردیدی وجود ندارد که بشار اسد درکنار ایران خواهد بود. اما تجربه نشان داده است که سوری ها شامه تیزی دارند و درشرایط بحرانی و سخت، به خوبی می دانند منافع کوتاه مدت یا دراز مدت خود را در چه جایی جستجو کنند. شاید آنها هم اکنون در حال تست کردن برخی لابى هایی باشند که همین شامه تیز به مغزشان منتقل می کند.  

نظر شما :