گره ای سیاسی به نام خلیج فارس و نگرانی های ملی ما
حضور نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان، وجود پایگاه های نظامی این کشور در کشورهای حاشیه خلیج فارس و شاهراه نفتی منطقه در کنار ترسی که غرب از ایران هسته ای بر دل اعراب انداخته و نیز ادبیات سیاسی حالی حاضر ایران موجب شده است تا حساسیت موضوع در جریان برپایی نشست شورای همکاری خلیج فارس بیش از پیش جلوه کند.
خليج فارس نامى است برجا مانده از کهن ترين منابع که از سده هاى قبل از ميلاد سر بر آورده و با پارس و فارس گره خورده است.
زمين شناسان معتقدند که در حدود 500 هزار سال پيش، صورت اوليه خليج فارس در کنار دشت هاى جنوبى ايران تشکيل شد و به مرور زمان، بر اثر تغيير و تحول در ساختار درونى و بيرونى زمين، شکل ثابت کنونى خود را يافت.
اولين بار يونانى ها بودند که اين خليج را «پرسيکوس سينوس» يا «سينوس پرسيکوس» که همان خليج فارس است، ناميده اند. از آنجا که اين نام براى اولين بار در منابع درست و معتبر تاريخى که غير ايرانيان نوشته اند آمده است، هيچ گونه شائبه نژادى در وضع آن وجود ندارد. چنان که يونانيان بودند که نخستين بار، سرزمين ايران را نيز «پارسه» و «پرسپوليس» يعنى شهر يا کشور پارسيان ناميدند. استرابن جغرافيدان قرن اول ميلادى نيز به کرات در کتاب خود از خليج فارس نام برده است. وى محل سکونت اعراب را بين درياى سرخ و خليج فارس عنوان مى کند. همچنين «فلاريوس آريانوس» مورخ ديگر يونانى در کتاب تاريخ سفرهاى جنگى اسکندر از اين خليج به نام «پرسيکون کيت» که چيزى جز خليج فارس، نيست نام مى برد.
همچنین اسناد کهن نشان می دهد که خلیج موسوم به عربی (arabicus sinus) نام دریایی است که در اطلس های جهانی به نام دریای سرخ یا بحر احمر شناخته می شود. در این مورد شک و شبهه ای وجود ندارد و مورخان و دانشمندان کشورهای عربی نیز هیچ گاه نشان و سندی را در تاریخ به دست نیاورده اند که نام این دریا را جز خلیج فارس یا دریای فارس بیان کرده باشد.
عنوان استعمارساخته خلیج عربی توسط یک کارگزار انگلیسی به نام سر چارلز بلگریو بر سر زبان ها افتاد. وی در سال های 1928 تا 1957 میلادی (1307- 1337 ش) پس از 30 سال اقامت در خلیج فارس و داشتن مشاغل سیاسی و دیپلماسی و انجام تحقیقات میدانی و بررسی متون و منابع قدیم و جدید بر بسیاری از ماجراهای خلیج فارس آشنایی یافت.
بلگریو در سال 1955 میلادی (1334 ش) کتابی با عنوان "به بحرین خوش آمدید" را در لندن منتشر کرد و در آن از خلیج فارس با نام اصلی و واقعی آن یاد کرد اما در سال هایی که حضور دیپلماتیک او در خلیج فارس رو به پایان بود برای نخستین بار در مجله عرب زبان "صوت البحرین" طی مقاله ای عنوان "خلیج العربی" را به کار برد و این امر در زمان اوج هیجانات "العروبه" کشورهای عربی بود و از این رو در پی شکست های جنگی از اشغالگران قدس و نیاز به عقده گشایی های روانی و اجتماعی دستاویزی برای مبارزان و روشنفکران عرب – حتی آنان که در صف نبرد با استعمار بودند – شد.
چارلز بلگریو در 1966 (1345 ش) کتاب دیگری با عنوان "ساحل دزدان دریایی" به چاپ رساند و در آن بدون سند و مدرکی نوشت: "خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی می نامند..." این جعل نه تنها اعراب متعصب و شکست خورده از جنگ اسرائیل را خوش آمد بلکه شرایطی را ایجاد کرد که در پی خروج انگلیسی ها تحولاتی در خلیج فارس پدید آید. در سال 1971 (1350 ش) شرایط جدایی بحرین از ایران فراهم شد و مالکیت سه جزیره ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک مورد ادعاهای جدید شیخ نشین های عرب قرار گرفت. ناگفته نماند که دایره المعارف کمبریج انگلستان نیز در سال 1996 (1375 ش) نام مجعول خلیج عربی را به جای نام اصلی و تاریخ خلیج فارس به کار برد که بعدا آن موسسه اعلام کرد بر پایه دستورالعمل سازمان ملل متحد در چاپ جدید خود نام خلیج فارس را به کار خواهد برد.
اما از حدود 50 سال پیش که از جعل عنوان خلیج فارس و تلاش اعراب برای مصادره آن می گذرد دولت های ايران نیز اقداماتی را در اعتراض و واکنش به این عمل صورت دادند. در زمانی که بعضى از کشورهاى عربى اعتبارهای هنگفتى از محل درآمدهاى نفتى خود در اختيار بعضى از ماموران سياسى در خارج مى گذاشتند تا با تطميع مطبوعات خارجى نام مجعول خليج عربى را به جاى خليج فارس رواج بدهند، ایران عکس العمل نشان داد و گمرک و پست ايران از قبول محموله هايى که به جاى خليج فارس نام خليج عربى بر روى آن نوشته شده بود، خوددارى کرد. ايران همچنين در مجامع و کنفرانس هاى بين المللى در صورت به کار بردن اين اصطلاح ساختگى از سوى نمايندگان کشورهاى عرب عکس العمل نشان مى داد.
به هر حال اين منطقه آبى از یکسو در قرن هاى متوالى از نظر اقتصادى و نظامى اهميت بالایی داشته و از سوی دیگر جزایر سه گانه به لحاظ تاریخی و بر پایه مستندات بی شمار به ایران تعلق دارد. شرایط سال های گذشته منطقه خاورمیانه و حضور هژمونیک آمریکا و متحدانش که روندی روزافزون داشته است، موجب شده تا موضوع تملک جزایر، تنگه هرمز و مرزهای آبی به مسئله ای پر مناقشه تبدیل شود.
حضور نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان، وجود پایگاه های نظامی این کشور در کشورهای حاشیه خلیج فارس و شاهراه نفتی منطقه در کنار ترسی که غرب از ایران هسته ای بر دل اعراب انداخته و نیز ادبیات سیاسی حالی حاضر ایران موجب شده است تا حساسیت موضوع در جریان برپایی نشست شورای همکاری خلیج فارس بیش از پیش جلوه کند.
بعد از روابط عمیق و دوستانه دولت علی اکبر هاشمی رفسنجانی با دول عرب بویژه عربستان، دولتمردان سیدمحمد خاتمی نیز با گفتمانی تنش زدایانه و مبتنی بر دوستی و مودت تا اندازه زیادی موفق به زدودن توهمات و تبلیغات ضد ایرانی در آبهای جنوبی شدند. اما دگرگونی سیاست خارجی ایران در سه سال گذشته – در کنار آنچه در سیاست های داخلی کشور رخ داد – نگرانی های زیادی برای همسایگان ایجاد کرد؛ جدل های لفظی ایران و غرب، روند پیشرفت هسته ای کشور، برپایی مانورهای نظامی و نمایش تسلیحات پیشرفته و... و توام با آن تبلیغات کشورهای غربی برای منزوی ساختن ایران به جایی رسیده است که ملل همسایه به جای اتکا و اعتماد به ایران به عنوان همسایه ای ایمن و مقتدر، به آن به مثابه تهدیدکننده منطقه و جعبه باروتی نگاه می کنند که هر لحظه بیم وارد شدنش به منازعه ای جدی با آمریکا می رود.
ایران امروز بیش از همه چیز نیازمند تعمیق روابط با همسایگان بر پایه مصالح طرفین و فروکاستن هجمه های غرب است. تدوام کشمش با غرب بهانه لازم را برای نفوذ و تقویت پایه های نظامی و اقتصادی آن در منطقه نزد متحدان خرد و درشتش فراهم می سازد. از سوی دیگر دیپلماسی قهرآمیز و فاصله گرفتن از دولت های همسایه نیز این روند را شدت بخشیده و از تاثیرگذاری و نقش آفرینی ایران می کاهد. بحث جزایر سه گانه و ادعاهای مطرح شده را جدا از سایر مشکلات منطقه ای و فرامنطقه ای حول ایران نمی توان بررسی و مرتفع کرد؛ همان گونه که نگاه تاریخی به این رخداد سیاسی ما را به چارلز بلگیرو انگلیسی می رساند. این گره اگر کورتر شود تسلط بر خلیج فارس بطور مستقیم یا غیر مستقیم بسیار دشوار خواهد بود.
نظر شما :