خواب روسها تعبیر نشد
نویسنده خبر:
جواد ماهزاده
با اعلام قطع روابط گرجستان و روسیه توسط ساکاشویلی و به رسمیت نشناختن استقلال مناطق مدنظر روسیه از سوی کشورها، تکلیف برنده و بازنده جنگ در اوستیای جنوبی خیلی زود مشخص شد.
با اعلام قطع روابط گرجستان و روسیه توسط ساکاشویلی و به رسمیت نشناختن استقلال مناطق مدنظر روسیه از سوی کشورها، تکلیف برنده و بازنده جنگ در اوستیای جنوبی خیلی زود مشخص شد.
شاید روسیه آن شبی که تانک های خود را وارد خاک گرجستان می کرد تا بر اساس ادعای خود به دفاع از هم کیشان و هم وطنانش در قبال تهاجم نیروهای گرجی بپردازد، آنجا را ندیده بود که بر اثر فشارهای ناتو و ایالات متحده و اجماع گسترده در مخالفت با روسیه در فاصله ای چنین نزدیک، گرجستان به آغوش باز غرب برسد.
وارد شدن روسیه به جنگی کوتاه مدت هزینه های هنگفتی را بر این کشور متحمل کرد و حالا زوج پوتین – مدودف باید به دنبال راهکاری برای خروج از دایره نفرت افکار عمومی غرب و یا تشکیل ائتلاف و جبهه ای در برابر آن باشند.
مناقشه گرجستان حربه ای در اختیار روسیه بود تا از طریق آن ضمن انتقام کشی قضیه استقلال کوزوو و تحت الشعاع قرار دادن گسترش ناتو، نقش پدرانه خود را در منطقه به اثبات رسانده و از استقلال و بی احتیاجی جمهوری های شوروی سابق به روسیه بزرگ جلوگیری کند.
روسیه از عدم دخالت نظامی غرب و حضور مستقیم نیروهای ناتو بعد از درگیری های اوستیا آگاهی داشت اما آنچه را از نظر دور داشته بود ظهور تدریجی و موج وار حمایت ها از گرجستانی بود که شاید در نگاه اول جز عضوی کوچک در ناتو – در آینده – و عامل انتقال انرژی به اروپا به نظر نمی رسید.
اهمیت استقلال گرجستان حالا بیش از همیشه خود را نشان می دهد. بدون شک میانجی گری سارکوزی و سایر اروپاییان در قائله اوستیا و مجاب ساختن روسیه به عقب نشینی از این منطقه و واگذاردن آن به وضع سابق (با حضور روس های پاسبان صلح) وقتی به اعلام رسمی قطع ارتباط تفلیس و مسکو متصل شود، به معنی بستن درها به روی پدرخوانده سابق و خزیدن به آغوش غرب خواهد بود. در صورت قطع ارتباط همه جانبه دو کشور، روسیه نیز سفارتخانه خود را در تفلیس تعطیل می کند. با این کیفیت هر گونه دخالتی در آینده از جانب آن کشور در مناطق اوستیا و آبخازیا - آن هم در شرایط قهر سیاسی - مصداقی کامل از تجاوز و لغو پیمان های بین المللی خواهد بود و در آن شرایط توجیهات لازم برای در تنگنا قرار دادن و اعمال تحریم های نوشته و نانوشته بر روسیه در اختیار ناظران بین المللی و فرصت طلبان قرار می گیرد.
شاید قطع رابطه از سوی گرجستان، بستن آخرین در به روی روسیه و گرفتار آمدن آن در محاصره ای باشد که سیاستمردان روس را مجبور به اعطای امتیازاتی چند به طرف های غربی کند. این اتفاق می تواند به الگویی تکرارشونده در کشورهای همسایه هم بدل شود و آنان را میان وابستگی به روسیه وآمریکا، مخیر در انتخاب آمریکایی سازد که بیش از همسایه حرمت نگه می دارد و منفعت می آورد و راه های رسیدن به اروپا را کوتاه می کند؛ درست همان پارادایمی که روسیه را به پیشگیری واداشت تا با سرجا نشاندن گرجستان از احتمال بروز آن بکاهد ولی وقوع آن را جلو انداخت.
اشتباه اول این ماجرا را گرجستان مرتکب شد ولی روسیه با حمله به این کشور و سپس تداوم سیاست خود در حمایت از استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا خطی را روی کاغذ بازی ترسیم کرد که خانه هایی متعدد در اختیار حریف گذاشت.
صرف نظر از بحث استقرار سامانه دفاع موشکی آمریکا نزدیک روسیه و احتمال پیوستن زودتر از موعد گرجستان به ناتو، آنچه بااهمیت می نماید شکل گیری اجماعی بین المللی در منزوی ساختن روسیه و تحمیل شرایط مشابه شکست به این کشور بدون ورود به مرحله نظامی یا قانونی و... بوده است.
روسیه سرمست از اشتباه حریف گلی زودهنگام به دروازه بان گرجی غرب زد که خیلی زود و در هنگامه جشن و سرور ناشی از آن، قافیه را به شکل تحقیرآمیزی واگذار کرد. اکنون گرجستان درهای خود را رسما به روی روسیه ای که در قامت پدر ظاهر شده بود بسته و قصد آن دارد تا با حل مناقشات داخلی خود به کمک غرب، به اردوگاه ناتو بپیوندد.
خوابی که به پوتین الهام شد و او را وسوسه کرد تا وارد جنگی کوتاه مدت با اهداف بلندمدت شود نه تنها تعبیر نشد که اساسا خوابی چپ از آب درآمد. او قدرتمندانه لشکرش را گسیل داشت تا به یاد ملحقات سابق شوروی بیاورد که آنان همچنان زیر سایه روسیه بزرگ قرار دارند و آنکه امنیت شان را برقرار خواهد کرد همانا روسیه است و دوران هرز پریدن با غرب گذشته است و... ولی آن الهه دروغین خواب پوتین هم ظاهرا کار انگلیسی ها بود.
در حال حاضر هر اشتباه، زورآزمایی و خط و نشانی از جانب روسیه هزینه هایی گزاف برایش به بار می آورد. راهی که روسیه در آن پا گذاشت - اگر بدان اصرار ورزد - به شرقستان می رود. روس ها به طور حتم برای بازگرداندن آبی که رفته سراغ راه ها و آب های دیگر می روند؛ جاهایی که گذر غرب به آن نمی افتد و ظرفیت آلترناتیوسازی دارد.
نظر شما :