جنگ اوستیا؛ عدم بلوغ جوامع
جوامع آنچنان که والتر بنیامین، نظریهپرداز انتقادی تصریح میکند هنوز به بلوغ لازم نایل نشدهاند؛ چه بسیار جوامع که در ظاهر مدرنیزاسیون را تجربه کردهاند اما به لوازم مدرنیته پایبند نیستند. يادداشتى از مرتضى کاظميان، تحليلگر مسائل سياسى
والتر بنیامین، از اندیشمندان برجستهی مکتب فرانکفورت (انتقادی) معتقد است: ویرانگری جنگ، گواهی بر این است که جوامع هنوز به اندازهی کافی بالغ نشدهاند که تکنولوژی را در اندام خود جای دهند، و اینکه تکنولوژی هنوز بهقدر لازم توسعه نیافته که از عهدهی نیروهای درونی جامعه برآید.
ظاهرا" و با دستور دیمتری مدودف، رییسجمهور روسیه، عملیات نظامی نیروهای روسی علیه واحدهای نظامی گرجستان در منطقهی اوستیای جنوب پس از محقق شدن اهداف اولیهی مسکو و سرکوب نیروهای نظامی گرجستان، و نیز بعد از مداخلهی جدیتر اتحادیه اروپا در حل و فصل مناقشه و جنگ در این منطقه- پایان یافته است.
جنگ کوتاه مسکو علیه تفلیس، پس از ماهها مناقشهی کلامی و هفتهها تنش و درگیری محدود در مرزهای اوستیای جنوبی و گرجستان، و درپی حملهی نیروهای نظامی گرجی به تسخینوالی (مرکز این جمهوری خودمختار) شکل گرفت. چندین هزار کشته و مجروح،حاصل جنگی دیگر بود که اینبار در هزارهی سوم میلادی، جهان را _همچون دیگر جنگها- دچار شوک میکرد. دیدن تصاویر سربازان سراپا مسلح و ساختمانهای ویران یا نیمهویران و دودی که اینجا و آنجا از تسخینوالی، کوجوری، گوری، پوتی، و تفلیس به آسمان برمیخواست، برای بینندگان شبکههای تلویزیونی، بیشتر به یک فیلم سینمایی جدید شبیه بود. اما پس از حیرت و ناباوری اولیه، مخاطب آرام آرام بهخود میآمد که تصاویر یک جنگ تمامعیار و واقعی را نظارهگر است؛ جنگی که بهسرعت شمار قربانیان و مجروحان نظامی و غیرنظامیاش از دو و سه هزار نفر فراتر رفت.
در یکسو، میخاییل ساکاشویلی، رییسجمهور متمایل به غرب گرجستان، به ماجراجویی دست مییازد و میکوشد تکلیف جداییخواهان اوستیای جنوبی و آبخازیا را معلوم کند؛ ساکاشویلی با برآوردی غیرواقعی از حمایتهای غرب، و در اقدامی که واجد اشتباه استراتژیک است، گرجستان را درگیر جنگی نابرابر میکند که تکلیف برنده و بازندهی آن از پیش معلوم است. و در سوی دیگر، مدودف _و ولادیمیر پوتین، نخستوزیر_ در راستای تلاش برای تداوم و تحکیم ملیگرایی نوین روسی، و اعمال مضاعف هژمونی مسکو در منطقه و تثبیت موقعیت ژئوپلتیک روسیه، و نیز در راستای خودنمایی هرچه بیشتر کرملین در مناسبات بینالملل و سرانجام در ادامهی روند بازگشت روسیه به سطوح فوقانی هرم قدرت در جهان، با تمام توان و بدون درنگ و ملاحظه، به پاسخگویی سهمگین علیه اقدام گرجستان دست مییازند.
اینچنین، منطقهی قفقاز _برای تفلیس و مسکو، هر دوسو_ بهانهای برای بسط قدرت، تثبیت هویت و افزایش اعتبار میشود. آنچه که در این میان در محاسبات نمیگنجد، آمار غیرنظامیانی است که زیر بمباران و حملات دو طرف، قربانی یا مصدوم و مجروح میشوند.
جهان در دههی نخست هزارهی سوم، یک بار دیگر خشونت عریان جنگ را -درنهایت حیرانی- لمس و مشاهده میکند. از منظری، در وضعی پارادوکسیکال، جهان مدرن رفتارهایی بهغایت عقبافتاده را تجربه مینماید؛ تفاوتی اگر هست، افزون بر تکنولوژی جدید سلاحها و ادوات جنگی، در سرعت و کیفیت پوشش تلویزیونی جنگ است. شبکههای متعدد و پرشمار تلویزیونی ماهوارهای، همزمان با امکانی که اینترنت در اختیار انسانها در گوشه گوشهی جهان قرار داده است، برخلاف همین چند سال پیشتر، "جنگ" را به تمامی و درنهایت دقت و سرعت مخابره میکنند و هیبت و امکانات سربازان و ژنرالها را بهتصویر میکشند.
جوامع آنچنان که والتر بنیامین، نظریهپرداز انتقادی تصریح میکند هنوز به بلوغ لازم نایل نشدهاند؛ چه بسیار جوامع که در ظاهر مدرنیزاسیون را تجربه کردهاند اما به لوازم مدرنیته (ازجمله و بهویژه عقلانیت و تفکر انتقادی) پایبند نیستند. ظواهری از مدرنیسم و فنآوری نوین، درونمایههای غیرعقلانی و خودخواهانه و اقتدارگرایانهی حکومتها را با زرق و برق پوشش میدهد. همزمان، جامعهی مدنی ضعیف در برخی جوامع، مغلوب ماجراجوییهای حاکمان و هژمونیطلبیهای ایشان میشود.
از زاویهای دیگر، جوامع "توسعه نیافته" در نوعی بیخبری و ناآگاهی از حقیقت قضایا، و در تعاملی سطحی -و گاه بهغایت ساده- با دادههای حکومتهای غیردموکراتیک یا اقتدارگرا، به ناگاه خود را در معرض و متن چالشی مییابند که چه بسا تا سقف یک جنگ خونبار، ویرانگر شود. به دیگر سخن، در متن وضعیت و مناسباتی که متکی بر تکنولوژی است و خود را مدرن مینمایاند، ضعف عقلانیت و تفکر انتقادی در جامعهی مدنی ، موجب میشود که حکومتها پروژههای مطلوب خویش را -با وجود هزینههای سنگین آن- محقق سازند.
اینگونه، ناگهان کشوری به "ویرانگری جنگ" مبتلا میشود؛ کودکان و زنان و سالمندان و غیرنظامیان، به خاک و خون درمیغلتند؛ سربازان جوان قربانی منازعهی حاکمان میشوند؛ جهان، خشونت را در حد اعلا (جنگ و نوعکشی و قساوت) تجربه میکند؛ و زندگی جای خود را به مرگ میدهد. جوامع بلوغنایافته، گریزی از این همه هزینه ندارند؛ جهان نیز...
نظر شما :