جنگ 33 روزه و تاثیر آن بر مسایل منطقه
خاورمیانه جدید، مولودی که هیچگاه متولد نشد
کريم جعفرى: دو سال پیش در چنین روزی بود که قطعنامه 1701 توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد منتشر شد تا 33 روز تهاجم اسراییل به لبنان و 33 روز مقاومت رزمندگان مقاومت لبنان مهر پایانی گذارد.
دو سال پیش در چنین روزی بود که قطعنامه 1701 توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد منتشر شد تا 33 روز تهاجم اسراییل به لبنان و 33 روز مقاومت رزمندگان مقاومت لبنان مهر پایانی گذارد. این جنگ هر چند در نوع خود جنگی بزرگ نبود، اما تاثیرات شگرفی بر مسایل بینالمللی و به خصوص منطقه خاورمیانه گذاشت، تا جایی که بسیاری از تحلیلگران منطقهای، تحولات خاورمیانه را به پیش و پس از جنگ 33 روزه تقسیم کردهاند و از این دیدگاه آن را مورد بازبینی و تحلیل قرار میدهند. در بررسی این جنگ و نتایج آن میتوان به موارد بسیاری اشاره کرد که پرداختن به برخی از آنها میتواند به نوعی بیانگر تغییر توازن قوا در منطقه و بازتعریف بسیاری از مسایل موجود شود.
جنگ با به اسارت گرفتن دو نظامی اسراییلی در تیرماه 1385 شروع شد. روزی که رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان در شبیخونی به یک گشتی اسراییلی موفق شدند علاوه بر این دو نظامی تعدادی را هم به هلاکت برسانند، همه چیز مهیای طرحی شد که طی آن می بایست خاورمیانه جدید – پیش از آن بزرگ – شکل بگیرد. تهاجم ارتش اسراییل ابتدا به بهانه آزادی دو سرباز خود شروع شد و بعد هم تغییر رویه داد و وارد فازهای دیگر شد. آنچه مهم می نمود سطح آمادگی ارتش اسراییل برای وارد شدن به این جنگ بود. اما اسراییل در پایان به هیچ یک از اهداف خود دست نیافت و مجبور شد قطعنامهای را بپذیرد که تزیپی لیونی وزیر امورخاجهاش آن را تدوین کرده بود.
اما اهداف اسراییل در طول 33 روز جنگ اینگونه تعریف و به مرحله اجرا گذاشته شدند: 1- آزاد کردن دو سرباز اسیر شده به دست رزمندگان لبنانی. با عدم حصول به این نتیجه فاز دوم شروع شد؛ 2- نابودی حزبالله، بیان این سیاست که همراه با حملات ویرانگر به زیربناهای لبنان از جمله مراکز از پیش شناسایی شده بود، ابعاد دیگری از طرح بزرگ اسراییل و آمریکا را نشان داد. این مرحله که با مقاومت شدید رزمندگان حزب الله و تداوم مقاومت صورت گرفت، راه به جایی نبرد. 3- با عدم حصول به طرح از بین بردن حزبالله برنامه جلوگیری از شلیک موشک به شهرکهای یهودی نشین شمال فلسطین اشغالی مطرح گردید. در این راستا حملات هوایی به مناطقی که موشک از آنجا شلیک میشد، شدت گرفت تا جایی که ارتش اسراییل ادعا کرد موفق به از بین بردن توان 80 درصدی موشکی حزب الله شده است؛ این امر هم با تداوم حملات موشکی مقاومت به شهرکهای یهودی نشین از جمله بندر راهبری حیفا پروندهاش بسته شد. 4- آخرین طرحی که برای عمل به میدان آمد، راندن حزبالله و مقاومت به شمال رود لیتانی بود. برای این منظور در دو هفته پایانی جنگ نیروهای زبده ارتش اسراییل از جمله ناحال عوز و گولانی به همراه تانکهای پیشرفته و مدرن میرکاوا وارد میدان شدند. درگیری سخت زمینی میان تعداد انگشتشمار رزمندگان لبنانی و نیروی پیاده و زرهی اسراییل که از حمایت شدید توپخانه و هوایی بهره میبرد شروع شد. نبرد زمینی برای نظامیان اسراییلی به شدت دردناک و شوکآور بود، در طول دو هفته نبرد که در طول تمام خطوط تماس رخ داد دستکم 120 تانک، زرهپوش و بلدوزر نظامی توسط موشکهای مختلف منهدم شده و یا زمینگیر شدند.
با عدم توفیق ارتش عبری در راندن رزمندگان حزبالله از مناطق مرزی و درک این نکته توسط مقامات اسراییلی و آمریکایی، آنها تصمیم گرفتند تا با استفاده از قطعنامه شورای امنیت، حزبالله را وادار به عقبنشینی کنند. شاهبیت قطعنامه 1701 خارج شدن رزمندگان حزبالله از جنوب رود لیتانی بود و آنها هم به این کار اقدام کردند و نیروهای ارتش لبنان و نیروهای چندملیتی تحت عنوان یونیفل در طول مرز مستقل شدند؛ اما آیا حزبالله واقعا از جنوب رود لیتانی برای همیشه رفت؟ این سوالی است که تمام کارشناسان عقیده دارند روی دادن آن ممکن نیست، چرا که حزبالله نیرویی نیست که از خارج از لبنان آمده باشد، حزبالله و رزمندگان آن همه ساکن جنوب هستند و در طول 33 روز جنگ در خانه خود با ارتش اسراییل میجنگیدند، بنابراین عنوان کردن عقبنشینی حزبالله از جنوب لبنان بسیار بعید است و همچنان در آنجا حضور دارد.
با این توصیف از جنگ، باید به سراغ پیامدهای آن رفت. برای این منظور باید ابتدا موضعگیری کشورهای مختلف را در این مورد دانست و پیش از آن هم باید به اهداف جنگ اشاره کرد، اینکه چرا جنگ 33 روزه بر لبنان تحمیل شد و اهداف نهایی آن چه بود را نباید از زاویه اهداف تعریف شده توسط استراتژیستهای اسراییلی دید، بلکه طرح نهایی شکل دادن به خاورمیانه بزرگ و یا جدید بود که نومحافظهکاران آمریکایی خواب آن را برای منطقه دیده بودند. هنگامی که در روزهای میانی جنگ وزیر امورخارجه آمریکا در بیروت به صراحت گفت آنچه در حال اتفاق افتادن است «درد زایمان خاورمیانه جدید» است، میشد طرحهای بزرگتر را به عینه مشاهده کرد. این طرح با حمله به عراق شروع شده بود، اما چون آمریکاییها در این کشور گیرافتاده بودند، ادامه دادن آن بر اساس برآوردهای قبل امکان نداشت. در این طرح میبایست ایران بهعنوان قویترین کشور منطقه به همراه سوریه مورد حمله قرار بگیرند، اما حمله به هرکدام از این دو کشور میتوانست پیامد سختی داشته باشد و دیگری را وارد جنگ کند، از این رو قرار برآن شد ابتدا دستان بلند ایران در منطقه قطع شوند و در این راستا ابتدا حزبالله لبنان و حماس در فلسطین سرکوب میشدند- طرح سرکوبی حماس با هشیاری رهبران این جنبش کشف شد و آنها جریان سرکوبگر را از غزه بیرون کردند – پس از آن نوبت به سوریه میرسید و دست آخر هم نوبت ایران بود. اما مقاومت عجیب و غیر قابل باور 500 رزمنده لبنانی در برابر چهارمین ارتش جهان، این طرح را به محاق برد و منطقه نه تنها تغییری نکرد بلکه شاهد تحولاتی به نفع ایران، سوریه، حزبالله و حماس شد.
اما در مورد جبههبندیها در جنگ 33 روزه باید گفت آنچه در ابتدا بیان شد تا آنچه در پایان جنگ بر زبان مقامات کشورهای مختلف در منطقه آمد، بسیار متفاوت بود. در حالی که کشورهای عربی به خصوص عربستان اقدام حزبالله را در به اسارت درآوردن دو سرباز اسراییلی، ماجراجویی نامیدند؛ آنها در هفتههای بعد که مقاومت رزمندگان لبنانی افکار عمومی منطقه را بر ضد رهبران عرب سوق داده، بود تغییر موضع داده و خواهان حلوفصل موضع برآمدند. در این میان آنچه که شایع شد هم در خور توجه است، برخی از منابع آگاه از سفر مقامات کشورهای عربی به بیتالمقدس برای همکاری اطلاعاتی با رژیم اسراییل برای سرکوبی حزبالله خبر میدادند که این خود نشان دهنده اهداف و برنامههای آنها بوده است. با شکست اسراییل در جنگ – به اعتراف گزارش قاضی تحقیق اسراییلی الیاهو وینوگراد – طرحهای دیگری برای از میدان خارج کردن حزبالله طراحی شد که از آن جمله میتوان ایجاد درگیری سیاسی در لبنان و تحت فشار قرار دادن حزبالله اشاره کرد که این امر هم با هشیاری رهبران حزبالله و متحدان آنها در لبنان راه به جایی نبرد و امروز شاهد حضور حزبالله در عرصه سیاسی و اقتصادی لبنان، با وجود در دست داشتن سلاح توسط آن هستیم.
نظر شما :