بهبودی روابط سوریه و لبنان و ترس از آینده

۲۶ مرداد ۱۳۸۷ | ۰۵:۳۱ کد : ۲۴۳۲ اخبار اصلی
نویسنده خبر: دکتر نسیم الخورى
یادداشت اختصاصی دکتر نسیم الخوری برای دیپلماسی ایرانی. وی مرد سال لبنان در سال ۲۰۰۷ و مدیر مسئول سابق مجله المستقبل در لبنان بوده که اکنون در کانادا زندگی می کند.
بهبودی روابط سوریه و لبنان و ترس از آینده

به ضرس قاطع باید گفت، با جان و دل باید نوشت و با صدای بلند همچون یک میهن پرست باید خواند که آنچه در پاریس دیدیم و شنیدیم در حقیقت به سرنوشت ما و کشورمان وابسته است. روابط سوریه و لبنان مجددا حسنه شده است. این اتفاق مهمی است. نباید آن را نادیده بگیریم.

 

دو رئیس جمهور، بشار اسد و میشل سلیمان در میان هیاهوهای سیاسی ثابت کردند که مهم نیست برای از سرگیری روابط میان ملت­ها و دولت­ها چه کسی اول لبخند بزند تا یخ­های موجود آب شوند بلکه مهم آن است که چه کسی آخر بخندد و در ابتدا گوش شنوا داشته باشد. موضوعی که باید با قلم و جوهر ما روزنامه­نگاران و نویسندگان نیز عجین شود.

 

بله در طول زمان­های گذشته، سوریه رویه سکوت و عقلانیت و منطق را در پیش گرفت. آنها تلاش کردند بیشتر بفهمند و از دیگران بیشتر از آن که از خود بدانند، یاد بگیرند. آنها قلب هیچ کس را حتی با یک کلمه زخمی نکردند. در حالی که خود بر روی زخمهایشان خوابیدند و اجازه دادند در برابر شمشیر جهانیان که هر روز تهدیدشان سخت­تر و جدی­تر می­شد با دیده باز و سعه صدر رفتار شود. متاسفانه در لبنان برخی از هم­وطنانم هم صدای شمشیرهای دشمن شدند. سوریه در برابر دنیا ایستاد در حالی که تنها بود و به جز ایران کسی همراهش نبود. دمشق تنها به کمک تهران که آن نیز در عرصه بین­المللی کم تنها نیست به تنهایی در برابر صفوف پرنفوذ جهانیان ایستادگی کرد.

 

چه پرونده­ها که در برابر سوریه گشوده نشد و چه پیمان­هایی که علیه آن بسته نشدند. در این میان بسیاری از دوستان و هم وطنانمان نیز ساده دلانه به حمایت از دشمنان سوریه برخواستند. همراه موج شدند و بوی پاییز روابط سوریه و لبنان را تا ماورای وجوشان خوردند تا شاید به خیال خود بتوانند به منافعی که می­خواهند برسند. سکوت سوریه قدیم و سکوت ژنرال میشل سلیمان قبل از انتخابش به سمت ریاست جمهوری لبنان اما هم­صدا بودند. آنها منتظر فرصتی بودند تا با استفاده از آن در آرامش کامل قلب­ها را به هم نزدیک کنند. و این فرصت در پاریس در کاخ الیزه به دست آمد.

 

پیش از این، این پرسش را مطرح کرده بودم که چه کسی میشل سلیمان را انتخاب کرد؟ کسانی که در پارلمان و در کنار نمایندگان بودند، خبر می­دادند که تا چه اندازه نمایندگان تلاش می­کردند که گزینه­های ریاست جمهوری را به سرعت بررسی کنند. اما پس از آن که میشل سلیمان انتخاب شد، مشکل دیگری به وجود آمد. چگونگی صدور بیانیه نخست­وزیری. بیانیه نخست­وزیری در حالی که هنوز جوهر حکم ریاست جمهوری میشل سلیمان خشک نشده بود، بحران تازه­ای به وجود آورد. در این میان عده­ای نیز از خارج از کشور برای لبنان نسخه صادر می­کردند. به قول فرانسوی­ها از بالای بالکون دستور صادر می­کردند. به عبارت دیگر بیرون از میدان می­نشستند و به بازیگران میدان دستور می­دادند که چه کنند. سفیران برخی کشورهای غربی تلاش داشتند پرونده دو موضوع را هم­زمان با انتخاب میشل سلیمان مختومه کنند. یکی پرونده مقاومت و دیگری پرونده سوریه. کاری که قبل از آن نتوانستند به نتیجه برسانند اما در این مقطع می­خواستند به نتیجه برسانند. به همین دلیل در موقعیتی که لبنان می­رفت تا مجددا آرامش یابد، چگونگی برقراری رابطه با سوریه و سلاح مقاومت را مطرح کردند. هدف عزل مقاومت و سوریه از عرصه­های سیاسی بود. اما چگونه؟

 

طبیعتا باز هم برای پاسخ دادن به این پرسش باید به سراغ دلایل تاریخی موجود در لبنان برویم. یعنی به سراغ عرصه سیاسی لبنان و بهتر بگویم نبود قدرت سیاسی کافی در لبنان برای رهایی از سنت­های ارتجاعی وابسته به خارج برای اداره امور داخل. در حقیقت این معضل مرگبارترین معضل برای لبنان است. معضلی که از دهه چهل که لبنان به استقلال رسید و لبنان به وجود آمد همچنان خرخره کشور را چسبیده و آن را رها نمی­کند و بارها آن را تا دم مرگ برده است. ما هنوز نتوانسته­ایم کشور مستقل امنی بسازیم که بر اساس رای ملت بنا شده باشد. هنوز نتوانسته­ایم استراتژی­ای را به ارث ببریم که بتوانیم به کمک آن آینده کشور و نسل­های میراث­دار مملکت را منطبق با دنیای مدرن و هر روز در حال تغییر بنا کنیم.

 

گرچه عده­ای بودند که در برابر دخالت­های خارجی ایستادند. سوریه و مقاومت ایستادند و چیزی خلق کردند که برای خارجی­ها بسیار غریب بود. به اندازه­ای غریب که به هیچ وجه در خاطرشان نمی­گنجید که در میان لبنانی­ها کسانی هم هستند که می­توانند به آنها "نه" بزرگ بگویند و کرامت و بزرگی لبنان را حفظ کنند. این نه، اکنون امتحان خود را پس داده است. مردم دیگر نمی­خواهند یاد زمانی بیفنتد که اخیتاری از خود نداشتند. لبنان آزاد شده است. لبنان جنبشی به اسم مقاومت دارد که میراث خود را از آزادگان ایرانی به ارث برده است. آیا در زمان محنت و رنج کسی غیر از ایران و سوریه در کنار ما بود؟ اسرائیل لبنان را به خاک و خون کشید، چه کسی کنار ما بود؟ غیر از ایران و سوریه؟

 

به بهبودی روابط لبنان و سوریه اشاره کردم و به دلایل گوناگون مجبور شدم در این رابطه بنویسم. مهمترین آنها تشویش­های سیاسی فراوان و فضای به شدت ملتهبی است که بر جو دیدار میشل سلیمان و بشار اسد در پاریس سایه انداخته بود. اگر قبل از این که این دو رئیس جمهور راهی پاریس شوند نگاهی به مطبوعات لبنانی می­انداختید، به وضوح مشاهده می­کردید که جو دیدار این دو رئیس جمهور تا چه اندازه آلوده و سیاست­زده شده بود. همه فراموش کرده بودند که سوریه­ تا چه اندازه به ما خدمت کرد. در دهه نود که لبنان ارتش نداشت، این سوری­ها بودند که حافظ جان و مال ملت لبنان شدند. به این موضوع همه واقف اند. حتی ولید جنبلاط که دشمن سوریه است به این نکته اعتراف می­کند. 

 

اما با این حال در پاریس فضا به قدری آلوده بود که امیر قطر خود شخصا وارد عمل شد تا قبل از انجام دیدارهای رسمی، مرهمی بر زخم­های دو طرف بگذارد. زخم­هایی که این دو رئیس جمهور به ویژه میشل سلیمان ناخواسته به ارث برده بود. اما با این وجود صبر این دو مرد باعث شد تا ما به قدرت­های اعجاب­انگیز دنیای سیاست پی ببریم و خود شاهد التیام زخم­هایی باشیم که چون خود هم از آن رنج می­بردیم آن را احساس نمی­کردیم. با وجود این که سلیمان و اسد فصل تازه­ای از روابط لبنان و سوریه رقم زدند، هنوز عده­ای تلاش دارند فضای ملتهب حاکم باشد.

 

این را گفتم زیرا الآن پنیر سیاست خورده شده و اکنون طلبکاران برای تقسیم غنائم سیاسی بر سر کیسه ثروت ملت ایستاده­اند. بر اساس گزارش­ها از هم اکنون رقابت بر سر این که چه کسی به هسته قدرت نزدیک­تر شود، آغاز شده است. همه می­خواهند خود را به خانواده رئیس جمهوری جدید نزدیک کنند. البته حق طبیعی ملت است که هر آنچه می­خواهد درباره رئیس جمهوری بگوید و بنویسد. اما کار زمانی خراب می­شود که این گفته­ها و ثناگویی­ها برای رسیدن به منافع شخصی باشند. برخی بعضی مسائل را نادیده می­گیرند یا در برخی مسائل دیگر غلو می­کنند یا حتی شایعه می­سازند تنها برای این که به اهداف شخصی برسند. جالب آن که رسانه­های خارجی نیز برای استفاده از این شایعات و کوته­فکری­های داخلی دست از پا درازتر به بزرگنمایی آنها می­پردازند.

 

به هر حال این را گفتم که بگویم، اوضاع تا چه اندازه حساس است. نزدیکی لبنان به سوریه هم می­تواند به نفع باشد، هم به ضرر. به نفع زیرا منافع کشور را تامین می­کند. زمانی هم به ضرر می­­شود که عده­ای نامحرم خود را محرم اسرار جلوه داده و تلاش می­کنند برای رسیدن به منافع شخصی، آب را گل آلود کنند تا خود ماهی بگیرند. مقاومت، رئیس جمهور میشل سلیمان و بشار اسد هر سه در یک خط گام بر می­دارند. هر سه با هم هستند و پیوندهای آنها قبل از آغاز عصر جدید لبنان ایجاد شده بود. اما باید به هوش بود. کسانی که تنها به فکر منافع شخصی شان هستند و کسانی که همچنان تلاش دارند، راه مستقیم کشور را به منافع خارجی پیوند دهند، آنها تلاش دارند این پیوند را بر هم زنند. فراموش نکنیم امریکا در اطراف ما دیوار کشیده و عده­ای نیز برای اهداف امریکا در منطقه فعالیت می­کنند، نباید بگذاریم، این دیوار دژ مستحکمی برای نابودی خود ما شود. لبنان اکنون بیش از هر زمان دیگری به مرز حساسیت رسیده است. اگر مراقب نباشیم و اجازه دهیم دشمنان ملت لبنان، عرصه را بر ما تنگ کنند یا معادلات بازی را بر هم زنند، همه چیز تغییر خواهد کرد و آنچنان خطری تا بیخ گوشمان خواهد رسید که فجایع آن را فقط خدا می­داند. نمی­دانم این را رئیس جمهور می­داند؟

 

   

دکتر نسیم الخورى

نویسنده خبر


نظر شما :