بهبودی روابط سوریه و لبنان و ترس از آینده
به ضرس قاطع باید گفت، با جان و دل باید نوشت و با صدای بلند همچون یک میهن پرست باید خواند که آنچه در پاریس دیدیم و شنیدیم در حقیقت به سرنوشت ما و کشورمان وابسته است. روابط سوریه و لبنان مجددا حسنه شده است. این اتفاق مهمی است. نباید آن را نادیده بگیریم.
دو رئیس جمهور، بشار اسد و میشل سلیمان در میان هیاهوهای سیاسی ثابت کردند که مهم نیست برای از سرگیری روابط میان ملتها و دولتها چه کسی اول لبخند بزند تا یخهای موجود آب شوند بلکه مهم آن است که چه کسی آخر بخندد و در ابتدا گوش شنوا داشته باشد. موضوعی که باید با قلم و جوهر ما روزنامهنگاران و نویسندگان نیز عجین شود.
بله در طول زمانهای گذشته، سوریه رویه سکوت و عقلانیت و منطق را در پیش گرفت. آنها تلاش کردند بیشتر بفهمند و از دیگران بیشتر از آن که از خود بدانند، یاد بگیرند. آنها قلب هیچ کس را حتی با یک کلمه زخمی نکردند. در حالی که خود بر روی زخمهایشان خوابیدند و اجازه دادند در برابر شمشیر جهانیان که هر روز تهدیدشان سختتر و جدیتر میشد با دیده باز و سعه صدر رفتار شود. متاسفانه در لبنان برخی از هموطنانم هم صدای شمشیرهای دشمن شدند. سوریه در برابر دنیا ایستاد در حالی که تنها بود و به جز ایران کسی همراهش نبود. دمشق تنها به کمک تهران که آن نیز در عرصه بینالمللی کم تنها نیست به تنهایی در برابر صفوف پرنفوذ جهانیان ایستادگی کرد.
چه پروندهها که در برابر سوریه گشوده نشد و چه پیمانهایی که علیه آن بسته نشدند. در این میان بسیاری از دوستان و هم وطنانمان نیز ساده دلانه به حمایت از دشمنان سوریه برخواستند. همراه موج شدند و بوی پاییز روابط سوریه و لبنان را تا ماورای وجوشان خوردند تا شاید به خیال خود بتوانند به منافعی که میخواهند برسند. سکوت سوریه قدیم و سکوت ژنرال میشل سلیمان قبل از انتخابش به سمت ریاست جمهوری لبنان اما همصدا بودند. آنها منتظر فرصتی بودند تا با استفاده از آن در آرامش کامل قلبها را به هم نزدیک کنند. و این فرصت در پاریس در کاخ الیزه به دست آمد.
پیش از این، این پرسش را مطرح کرده بودم که چه کسی میشل سلیمان را انتخاب کرد؟ کسانی که در پارلمان و در کنار نمایندگان بودند، خبر میدادند که تا چه اندازه نمایندگان تلاش میکردند که گزینههای ریاست جمهوری را به سرعت بررسی کنند. اما پس از آن که میشل سلیمان انتخاب شد، مشکل دیگری به وجود آمد. چگونگی صدور بیانیه نخستوزیری. بیانیه نخستوزیری در حالی که هنوز جوهر حکم ریاست جمهوری میشل سلیمان خشک نشده بود، بحران تازهای به وجود آورد. در این میان عدهای نیز از خارج از کشور برای لبنان نسخه صادر میکردند. به قول فرانسویها از بالای بالکون دستور صادر میکردند. به عبارت دیگر بیرون از میدان مینشستند و به بازیگران میدان دستور میدادند که چه کنند. سفیران برخی کشورهای غربی تلاش داشتند پرونده دو موضوع را همزمان با انتخاب میشل سلیمان مختومه کنند. یکی پرونده مقاومت و دیگری پرونده سوریه. کاری که قبل از آن نتوانستند به نتیجه برسانند اما در این مقطع میخواستند به نتیجه برسانند. به همین دلیل در موقعیتی که لبنان میرفت تا مجددا آرامش یابد، چگونگی برقراری رابطه با سوریه و سلاح مقاومت را مطرح کردند. هدف عزل مقاومت و سوریه از عرصههای سیاسی بود. اما چگونه؟
طبیعتا باز هم برای پاسخ دادن به این پرسش باید به سراغ دلایل تاریخی موجود در لبنان برویم. یعنی به سراغ عرصه سیاسی لبنان و بهتر بگویم نبود قدرت سیاسی کافی در لبنان برای رهایی از سنتهای ارتجاعی وابسته به خارج برای اداره امور داخل. در حقیقت این معضل مرگبارترین معضل برای لبنان است. معضلی که از دهه چهل که لبنان به استقلال رسید و لبنان به وجود آمد همچنان خرخره کشور را چسبیده و آن را رها نمیکند و بارها آن را تا دم مرگ برده است. ما هنوز نتوانستهایم کشور مستقل امنی بسازیم که بر اساس رای ملت بنا شده باشد. هنوز نتوانستهایم استراتژیای را به ارث ببریم که بتوانیم به کمک آن آینده کشور و نسلهای میراثدار مملکت را منطبق با دنیای مدرن و هر روز در حال تغییر بنا کنیم.
گرچه عدهای بودند که در برابر دخالتهای خارجی ایستادند. سوریه و مقاومت ایستادند و چیزی خلق کردند که برای خارجیها بسیار غریب بود. به اندازهای غریب که به هیچ وجه در خاطرشان نمیگنجید که در میان لبنانیها کسانی هم هستند که میتوانند به آنها "نه" بزرگ بگویند و کرامت و بزرگی لبنان را حفظ کنند. این نه، اکنون امتحان خود را پس داده است. مردم دیگر نمیخواهند یاد زمانی بیفنتد که اخیتاری از خود نداشتند. لبنان آزاد شده است. لبنان جنبشی به اسم مقاومت دارد که میراث خود را از آزادگان ایرانی به ارث برده است. آیا در زمان محنت و رنج کسی غیر از ایران و سوریه در کنار ما بود؟ اسرائیل لبنان را به خاک و خون کشید، چه کسی کنار ما بود؟ غیر از ایران و سوریه؟
به بهبودی روابط لبنان و سوریه اشاره کردم و به دلایل گوناگون مجبور شدم در این رابطه بنویسم. مهمترین آنها تشویشهای سیاسی فراوان و فضای به شدت ملتهبی است که بر جو دیدار میشل سلیمان و بشار اسد در پاریس سایه انداخته بود. اگر قبل از این که این دو رئیس جمهور راهی پاریس شوند نگاهی به مطبوعات لبنانی میانداختید، به وضوح مشاهده میکردید که جو دیدار این دو رئیس جمهور تا چه اندازه آلوده و سیاستزده شده بود. همه فراموش کرده بودند که سوریه تا چه اندازه به ما خدمت کرد. در دهه نود که لبنان ارتش نداشت، این سوریها بودند که حافظ جان و مال ملت لبنان شدند. به این موضوع همه واقف اند. حتی ولید جنبلاط که دشمن سوریه است به این نکته اعتراف میکند.
اما با این حال در پاریس فضا به قدری آلوده بود که امیر قطر خود شخصا وارد عمل شد تا قبل از انجام دیدارهای رسمی، مرهمی بر زخمهای دو طرف بگذارد. زخمهایی که این دو رئیس جمهور به ویژه میشل سلیمان ناخواسته به ارث برده بود. اما با این وجود صبر این دو مرد باعث شد تا ما به قدرتهای اعجابانگیز دنیای سیاست پی ببریم و خود شاهد التیام زخمهایی باشیم که چون خود هم از آن رنج میبردیم آن را احساس نمیکردیم. با وجود این که سلیمان و اسد فصل تازهای از روابط لبنان و سوریه رقم زدند، هنوز عدهای تلاش دارند فضای ملتهب حاکم باشد.
این را گفتم زیرا الآن پنیر سیاست خورده شده و اکنون طلبکاران برای تقسیم غنائم سیاسی بر سر کیسه ثروت ملت ایستادهاند. بر اساس گزارشها از هم اکنون رقابت بر سر این که چه کسی به هسته قدرت نزدیکتر شود، آغاز شده است. همه میخواهند خود را به خانواده رئیس جمهوری جدید نزدیک کنند. البته حق طبیعی ملت است که هر آنچه میخواهد درباره رئیس جمهوری بگوید و بنویسد. اما کار زمانی خراب میشود که این گفتهها و ثناگوییها برای رسیدن به منافع شخصی باشند. برخی بعضی مسائل را نادیده میگیرند یا در برخی مسائل دیگر غلو میکنند یا حتی شایعه میسازند تنها برای این که به اهداف شخصی برسند. جالب آن که رسانههای خارجی نیز برای استفاده از این شایعات و کوتهفکریهای داخلی دست از پا درازتر به بزرگنمایی آنها میپردازند.
به هر حال این را گفتم که بگویم، اوضاع تا چه اندازه حساس است. نزدیکی لبنان به سوریه هم میتواند به نفع باشد، هم به ضرر. به نفع زیرا منافع کشور را تامین میکند. زمانی هم به ضرر میشود که عدهای نامحرم خود را محرم اسرار جلوه داده و تلاش میکنند برای رسیدن به منافع شخصی، آب را گل آلود کنند تا خود ماهی بگیرند. مقاومت، رئیس جمهور میشل سلیمان و بشار اسد هر سه در یک خط گام بر میدارند. هر سه با هم هستند و پیوندهای آنها قبل از آغاز عصر جدید لبنان ایجاد شده بود. اما باید به هوش بود. کسانی که تنها به فکر منافع شخصی شان هستند و کسانی که همچنان تلاش دارند، راه مستقیم کشور را به منافع خارجی پیوند دهند، آنها تلاش دارند این پیوند را بر هم زنند. فراموش نکنیم امریکا در اطراف ما دیوار کشیده و عدهای نیز برای اهداف امریکا در منطقه فعالیت میکنند، نباید بگذاریم، این دیوار دژ مستحکمی برای نابودی خود ما شود. لبنان اکنون بیش از هر زمان دیگری به مرز حساسیت رسیده است. اگر مراقب نباشیم و اجازه دهیم دشمنان ملت لبنان، عرصه را بر ما تنگ کنند یا معادلات بازی را بر هم زنند، همه چیز تغییر خواهد کرد و آنچنان خطری تا بیخ گوشمان خواهد رسید که فجایع آن را فقط خدا میداند. نمیدانم این را رئیس جمهور میداند؟
نظر شما :