ابرهای تیره جنگ در آسمان خاورمیانه مى مانند؟

۱۹ تیر ۱۳۸۷ | ۱۵:۲۴ کد : ۲۲۵۷ اخبار اصلی
در حالی که چندی است جنجال خبری بر سر حمله احتمالی اسرائیل یا آمریکا به ایران فروکش کرده است، اما این موضوع همچنان به عنوان یکی از مباحث داغ در مباحث میان کارشناسان امور سیاسی مطرح بوده و مورد توجه بسیاری از سیاستمداران است.
ابرهای تیره جنگ در آسمان خاورمیانه مى مانند؟
توجه کارشناسان نسبت به این موضوع مبتنی بر این باور است که دولت بوش در ماه های انتهایی دور دوم ریاست جمهوری خود و در حالی که توانسته است بخش یا تمام اهداف خود در مورد دو کشور کره شمالی و عراق را محقق سازد، توجه ویژه ای به ایران معطوف خواهد کرد.
 
این باور با جنجال های اخیر در مورد حمله احتمالی اسرائیل به ایران تا حد زیادی تقویت شد. با این حال کاهش لحن خصمانه دولت آمریکا علیه ایران در ماه های اخیر نسبت به آنچه در سال 2002 با طرح موضوع محور شرارت از سوی جورج بوش اتخاذ شد، این احتمال را نیز تقویت کرده است که واشنگتن قصد دارد گزینه کارایی استفاده از دیپلماسی را هم در این راستا به طور کامل مورد سنجش قرار دهد.
 
تاکیدهای مکرر جورج بوش در هفته های اخیر پیرامون این گزینه، پیشنهاد جدید ایجاد دفتر حفاظت منافع آمریکا در ایران و همچنین مخالفت برخی از نظامیان ارشد آمریکایی از جمله مایک مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا با گشوده شدن جبهه ای جدید در خاورمیانه حکایت از این دارند که کاخ سفید مصصم است در عین تاکید بر گزینه تهاجم نظامی، آخرین شانس خود برای نزدیک شدن به گفت و گو با ایران را نیز غنیمت شمارد.
 
البته با توجه به گرایش های نئومحافظه کارانه دولت بوش، بعید به نظر می رسد که وی خود در این راه پیشقدم شده و بیشتر منتظر برداشتن گام هایی از سوی ایران در این مورد نشسته است. به همین علی رغم آنچه در اذهان برخی از تحلیلگران رواج یافته است، برخی از کارشناسان معتقدند که احتمالا دولت بوش ترجیح خواهد داد که موضوع ایران را به دولت آینده آمریکا بسپارد.
 
این رویکردی است که به نظر می رسد از سوی ایران نیز تاحدی پذیرفته شده است. پاسخ تاحدی مثبت ایران به بسته هسته ای اخیر اروپا، واکنش غیرخصمانه وزیر خارجه ایران به پیشنهاد بازگشایی دفتر منافع آمریکا در تهران و اظهارات اخیرش در نیویورک و همچنین تاکید علی اکبر ولایتی بر امکان استفاده از فضای موجود برای مذاکره با آمریکا همگی به زعم برخى از صاحب نظران نشانه های عقب نشینی جدید ایران از خواسته های غیرقابل بازگشت گذشته قلمداد شده اند.
 
به همین دلیل است که برخی از مقامات سابق آمریکایی به دولت بوش پیشنهاد داده اند که این تغییر روند را از سوی ایران جدی بگیرد. به عقیده این مقامات از جمله رابرت اوون که در وزارت خارجه دولت جیمی کارتر فعالیت داشت، دولت بوش نباید در موقعیت کنونی بر پیش شرط توقف غنی سازی اورانیوم برای مذاکره با ایران پافشارى ورزد.
 
با این حال به نظر می رسد که هنوز آمریکایی ها به ارسال نشانه های مثبت از سوی ایران با دیده تردید می نگرند و آنها را دلایلی قطعی برای وجودی عزمی جدی برای مذاکره ارزیابی نمی کنند. شان مک کورمک، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اخیرا در این مورد گفت که تمرکز ما بر روی دیپلماسی است، اما در حالی که الفاظ مثبتی وجود دارد، تجربه نشان داده است که این الفاظ پشتوانه عملی ندارند.
 
بر همین اساس بسیاری از تحلیلگران معقدند که بوش اقدام نظامی علیه ایران را تا پایان دوره ریاست جمهوری اش روی میز خود حفظ خواهد کرد و همچنان به تمامی تحولات مثبت واکنشی غیرفعالانه نشان خواهد داد. اما سوال اساسی این است که آیا هم پیمانان اروپایی آمریکا نیز چنین رویکردی را دنبال خواهند کرد؟
 
این سوالی است که پاسخ آن در بستر تحولات آتی آمریکا و برخى از هم پيمانان کليدى آمريکا تاحدی قابل پیش بینی است. سران کشورهای فرانسه و انگلیس هم اکنون با کابوس پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دست و پنجه نرم می کنند و نمی توانند نسبت به احتمال تحقق وعده وی به مذاکره بی قید و شرط با ایران بی تفاوت باشند.
 
به گفته برخی از مقامات اروپایی با وجود این که معمولا از حرف تا عمل نامزدهای انتخاباتی فاصله زیادی وجود دارد، اما در صورتی که ایران رویکرد ارسال نشانه های مثبت به آمریکا را در دوره ریاست جمهوری اوباما ادامه دهد، احتمال نادیده گرفتن اصلی ترین پیش شرط گفت و گو با ایران در دوره بوش (توقف عنى سازى) از سوی اوباما بسیار جدی خواهد شد.
 
وجود این واقعیت باعث شده است که علی رغم همپایی فرانسه و انگلیس به عنوان اصلی ترین هم پیمانان آمریکا در اروپا با سیاست های بوش علیه ایران، ارسال نشانه های مثبت اخیر از سوی تهران برای رهبران این کشورها جنبه جدی تری به خود گرفته بگيرد. شايد همين و اقعيت بود که باعث شد بوش در سفر اروپايى اش به استفاده از ديپلماسى در برابر ايران به جاى اقدام قهرانه تاکيدى بى سابقه داشت.
 
به نظر مى رسد که اين تغيير رويه بيشتر از هراس احتمالى بوش براى عدم همراهى کشورهاى اروپايى با برنامه هاى واشنگتن در ماه هاى باقيمانده از دوران رياست جمهورى بوش نشات گرفته باشد و بعيد است که بتوان آن را تحولى اساسى و گريزناپذير در سياست هاى مواجه کاخ سفيد با ايران تعبير کرد.
 
منطقه خاورمیانه پس از دست و پنجه نرم کردن با هراس از بروز یک حمله نظامی جدید در روزهای اخیر، بیشتر سوژه مباحث داغ میان کارشناسان سیاسی و نظامی بود تا گزارش هایی در مورد تدارکی جدی برای این حمله. با این حال دیروز باردیگر با انتشار اخباری مبنی بر قصد ایران و آمریکا برای برگزاری رزمایش های جدید در منطقه این هراس باردیگر جان گرفت.
 
هر چند که این رزمایش ها پس از رد و بدل شدن تهدیدهایی از سوی دو طرف نوعی پایبندی نمادین آنها به این تهدیدها محسوب می شوند، اما اين رزمايش ها نشان مى دهند که هنوز هم ابرهای تیره جنگ بر فراز منطقه در حرکت و تلاطم هستند. ابرهایی که هیچ پیش بینی متقن و خوش بينانه اى براى پراکنده شدنشان در روزهای آتی و جود ندارد.

نظر شما :