قسمت دوم

ابتدا ر يشه تورم را پيدا کنيد

۱۵ تیر ۱۳۸۷ | ۲۰:۲۱ کد : ۲۲۲۸ اخبار اصلی
میلتون فريدمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد، بر اين باور است براى حل مشکل تورم بايد ريشه آن و دليل ايجاد تورم مشخص شود پس اولين گام ريشه يابى است.
ابتدا ر يشه تورم را پيدا کنيد
میلتون فیرمن، برنده جایزه نوبل اقتصاد، در این سخنرانی به بررسی دلایل تورم و راهکارهای آن در امریکا پرداخته است. قسمت اول این سخنرانی را می توانید با کلیک روی عنوان آن بخوانید. چگونگى کنترل تورم از دید نوبليست اقتصاد
 
و اینک ادامه سخنرانی : فکر می‌کنم این مثال خیلی روشن و سرراست زیرا حقیقتی که به نظر فرد می‌‌آید خلاف وضعیت موجود در اجتماع است. همین وضع در مورد تورم هم وجود دارد. در یک کتاب اقتصادی که توسط آرمن آلچیان ‏( Armen Alchian )‏ و ویلیام آلن ‏( William Allen )‏ تالیف شده است داستانی کوتاه و جالب وجود دارد.
 
این داستان نشان می‌دهد چگونه هر فردی به تنهایی ‏می‌پندارد عامل رشد تورم افزایش در هزینه‌ها است اما برای همه افراد، کل جامعه، عامل افزایش تورم، افزایش تقاضا است، یعنی یک پدیده‌ کاملا پولی. داستان چنین می‌گوید، فرض کنیم به یک باره ‏کدبانوهای امریکایی تصمیم بگیرند گوشت بیشتری بر روی میز غذای خانه‌ خود سرو کنند، صبح دوشنبه فرا ‏می‌رسد و کدبانوها به قصابی می‌روند تا گوشت بیشتری بخرند. ‏

هیچ قصابی قیمت خود را افزایش نمی‌دهد. قصاب گوشتهای خود را می‌فروشد و و به سادگی سفارش بیشتری به ‏کلی‌فروش می‌دهد. کلی‌فروشها همه‌ گوشتهای خود را به فروش می‌رسانند و سفارش خرید گوشت بیشتری را به ‏کشتارگاه می‌دهند. کشتارگاه در می‌یابد موجودی‌اش در حال کاهش است و به دلالان حراجی احشام دستور ‏خرید بیشتر می‌دهد.
 
قطعا احشام بیشتری برای فروش وجود ندارد، به این ترتیب آنچه اتفاق می‌افتد این ‏است که دلالان قیمتهای بیشتری را در حراجی پیشنهاد می‌دهند. آنها به کشتارگاه گزارش می‌دهند، " متاسف ایم، ‏ما مجبور بودیم برای خرید احشام قیمت بیشتری پیشنهاد کنیم. " کشتارگاهها می‌گویند،" هزینه‌های ما بالا رفته اند، ‏بنابراین ما باید قیمت فروش خود را به عمده‌فروشان افزایش دهیم."
 
عمده‌فروشان می‌گویند،" هزینه‌های ما افزایش ‏یافته اند، پس ما مجبوریم قیمتهای خود را بالا ببریم "، از این رو قیمت فروش گوشت را به خرده‌فروشان افزایش ‏می‌دهند. روز بعدی که کدبانوها برای خرید به قصابی می‌روند، قصابها می گویند،" خیلی عذر می‌خواهیم که این ‏کار را می‌کنیم؛ ولی تقصیر ما نیست، هزینه‌های ما بالا رفته است و ما مجبوریم گوشت را به قیمت بالاتری به ‏شما بفروشیم. "
 
هر کسی در این زنجیره، به غیر از بازار حراجی که فعالیت در آن برای هیچ کس هزینه‌ای به آن ‏معنی ندارد، صادقانه قیمتهای خود را به خاطر افزایش هزینه‌هایش افزایش داد. در این شرایط افزایش در قیمتها به روشنی ناشی از افزایش در تقاضا است. ‏

در یک اقتصاد بزرگ وضع به این منوال است. هر تولیدکننده‌ای می‌گوید،" من مجبورم قیمتهای خود را افزایش ‏دهم، چون دستمزدهای بالاتری پرداخت می‌کنم "، اما دلیل بالا رفتن دستمزدها این است که یک جای دیگر ‏تقاضا برای نیروی کار افزایش یافته و با پیشنهاد پرداخت بیشتر، کارگران را به سمت ‏خود می کشاند. منشا نهایی افزایش قیمتها افزایشی در تقاضا برای پول بود.

اینک این پرسش را مطرح می‌کنیم که افزایش در تقاضا برای پول از کجا می‌آید؟ افزایش قابل ملاحظه برای پول ‏همواره منشا اساسی مشابهی داشته است. کسی پول بیشتری تولید کرده است. منبع دقیق پول اضافی در زمانهای ‏مختلف متفاوت بوده و هست. در دوره‌ پس از شکست ویلیام جنینگز برایان ‏(William Jennings Bryan)‏ در ‏مبارزه برای نقره‌ رایگان، قیمتها در ایالات متحده از سال 1896 تا 1913 رو به ترقی نهاد.
 
افزایش قیمت ناشی ‏از افزایش حجم پول بود چرا که برخی افراد زیرک دریافتند چگونه می‌توان طی فرایند سیانید ‏(cyanide )‏ از سنگ معدن با ارزش معدنی پایین طلا استخراج کرد. افزایش قابل ملاحظه در تولید طلا موجب ‏افزایش حجم پول شد و تورم نتیجه‌ آن بود.‏

اگر بخواهم در تحلیل از ایده‌ اصلی خود یاری بگیرم، در این مورد چنین خواهم گفت، تورم بازتاب افزایش ‏در حجم پول بود اما دلیل خاص افزایش حجم پول در دوره‌های زمانی متفاوت است.
 
در آن زمان ‏تورم ناشی از افزایش حجم طلا بود. در جنگهای جهانی اول و دوم در ایالات متحده حجم پول به سرعت افزایش ‏یافت، چرا که دولت پول بیشتری را برای تامین مالی جنگ منتشر کرد. تورم بزرگ در اروپا در قرون 16 و 17 ‏میلادی ناشی از کشف گنجینه‌های سکه در دنیای جدید بود. دلایل متعددی برای افزایش حجم پول وجود داشته ‏است، اما تا آنجا که من می‌دانم، تورم همواره و بلا استثنا پیامد افزایش سریع‌تر حجم پول از حجم تولید بوده است.‏

در دوران جدید، حجم پول تحت کنترل سازمانهای دولتی است. در ایالات متحده، حجم پول توسط هیات مدیره‌ ‏فدرال وزارت خزانه‌داری، یعنی نهادهای پولی ایالات متحده، تعیین می‌شود. این به معنای این است که مسئولیت تورم ناشی از افزایش حجم پول همراه متوجه دولت است.
 
اما قطعا همان طور ‏که شما می‌دانید، هیچ انسانی دوست ندارد مسئولیت چیز نامطلوب و ناخوشایندی را بر عهده بگیرد، و به همین ‏ترتیب هیچ مقام رسمی دولتی دوست ندارد در مقابل گروهی بایستد و بگوید، " اشتباه از من است، من مسئول تورم ‏هستم."
 
آنچه که همیشه اتفاق می‌افتد این است که مقامات رسمی دولت می‌ایستند و می‌گویند، وجود تورم تقصیر ‏کارفرمایان بی‌رحم و رؤسای خودخواه اتحادیه‌های کارگری است.
 
اگر این آدمها از تقاضای بیشتر و بیشتر برای ‏قیمتهای هر چه بالاتر و دستمزدهای هر چه بیشتر دست بر دارند، تورمی وجود نخواهد داشت. و شگفت‌آور است ‏که کارفرمایان و رهبران کارگری هم به علت درک نادرست از نکته‌ اقتصادی بنیادینی، که کوشیدم در اینجا به ‏آن اشاره کردم، این اتهام را می‌پذیرند. ‏

کارفرمایان تمایل دارند علت ارتقای نرخ تورم را افزایش دستمزدها توسط رهبران خودخواه کارگری بدانند، و ‏رهبران کارگری نیز تصور می کنند علت تورم این است که کارفرمایان‌ خودخواه قیمتها را افزایش داده اند و ‏به این دلیل ما مجبور ایم برای حفظ درآمد واقعی کارگران دستمزدها را افزایش دهیم.
 
بنابراین در اینجا با وضعیتی ‏مواجه ایم که دولت کس دیگری را مقصر معرفی می‌کند و تورم را به دور تسلسل یا مارپیچ دستمزد - هزینه نسبت ‏می‌دهد و کارفرمایان و رهبران کارگری نیز تقصیر را به گردن می گیرند و می‌گویند، بله، ما گناهکار ایم. در ‏حالی که در واقع تورم پیامد تنها و تنها یک علت است:" افزایش در حجم پول.‏"

این نکته‌ اول بحث من است. نکته‌ دیگری که می‌خواهم در باب آن سخن بگویم زیانی است که در تلاش ‏برای جلوگیری از تورم با پایین نگاه داشتن دستمزدها و قیمتها به وجود می‌آید. رئیس جمهور و اعضای شورای ‏مشاوران اقتصادی، و دیگر مقامات سرشناس در باب آثار زیان‌بار تورم و ضرورت فوری مسئولیت‌پذیری ‏اجتماعی کارفرمایان و رهبران اتحادیه‌های کارگری در پایین نگاه داشتن قیمتها و دستمزدها سخن می‌گویند.
 
‏می‌توانید این پرسش را مطرح کنید: دلیل افزایش نرخ تورم هر چیزی که باشد آیا با ممانعت از رشد دستمزدها متناسب با تورم می توان مانع از تشدید آن رشد یا خیر؟
 
اول اینکه بزرگترین منشا زیان این است که مردم و دولت در شناخت ماهیت این مشکل به خطا می‌روند. اگر ‏کارفرمایان و رهبران کارگری تقصیر را به گردن بگیرند، دولت با افزایش بیشتر حجم پول به ریختن ذغال به ‏درون کوره ادامه خواهد داد، و مدعی خواهد شد که هر گونه تورم و پیامد آن تقصیر دولت نیست. به این ترتیب، وقفه‌ای ‏در پذیرش درمان موثر تورم، یعنی کاهش نرخ رشد حجم پول، به وجود می‌آید.
 
این تنها دلیل کوچکی برای ‏زیان‌بار بودن این رویکرد است. دلیل دوم این است که این کار نخواهد توانست تورم را متوقف کند و مثل این است ‏که یک بادکنک بزرگ را در دست بگیرید و تصور کنید که با فشار دادن یک طرف آن می‌توان باد آن را کم کرد. ‏کار شما در اینجا همه‌اش این است که هوا را در بادکنک از یک طرف به طرف دیگر رانده اید.‏

به همین ترتیب، اگر موفق شوید که برخی از قیمتها و دستمزدها را پایین آورید، تنها فشار تورمی را به سمت ‏دیگری رانده اید و آن فشار را در آنجا پرنیروتر کرده اید. فرض کنید که مثلا بتوانید قیمت آهن و فولاد را که ‏توجه زیادی را به خود جلب کرده، پایین آورید. این به سادگی به این معنی است که بعد از خریدن آهن پول ‏بیشتری برای خریداران آهن باقی می‌ماند، و اینک ایشان می‌توانند آن را صرف پیشنهاد خرید برای چیز دیگری ‏بکنند.
 
همچنین اگر در این شرایط دستمزد کارگران را پایین نگاه دارید، به این معنی است که کارفرمایان پول ‏بیشتری برای تولید تورم در جای دیگر دارند، لذا کار شما فقط هل دادن فشار تورمی به سمتی دیگر است. ‏

نظر شما :