فلسفه چگونه به درک ذهنیت رئیس جمهوری امریکا کمک می کند؟

تهدید هاروارد توسط ترامپ

۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۰:۰۰ کد : ۲۰۳۲۳۸۳ اخبار اصلی آمریکا
نویسنده خبر: علی مفتح
علی مفتح در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: تصمیم دانشگاه هاروارد برای ایستادگی در برابر جهان بینی اشتباه رئیس جمهور ایالات متحده تلاشی برای ایستادگی در برابر افراط فکری است که دوران کنونی جهان را درگیر خود کرده است.
تهدید هاروارد توسط ترامپ

دیپلماسی ایرانی: «غزه املاک خوبی است. غزه یک مخروبه است. ایالات متحده باید مالک نوار غزه شود، این منطقه را با خاک یکسان کند و سپس آن را بازسازی و توسعه دهد…هاروارد یک لطیفه است که نفرت و حماقت آموزش می دهد و نباید بودجه ای از طرف دولت فدرال دریافت کند». این ها جملاتی بی معنی نیستند! چرا رئیس جمهور ایالات متحده این گونه صحبت می کند؟‌ چرا وی جهان را به این شکل می بیند؟ به هر حال، جملات وی در رابطه با غزه، گرینلند، کانادا، هاروارد و… بیانگر ذهنیت رئیس جمهور ایالات متحده هستند. در پشت این جملات ذهنیتی هست که نگاه و رفتار وی را شکل می دهد. در این مقاله، قصد داریم تا به بررسی این ذهنیت با استفاده از فلسفه بپردازیم. 

دو مسیر شناخت در اندیشه پاسکال

بلز پاسکال، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان فرانسوی سده هفدهم، یکی از چهره‌های درخشان اندیشه اروپاست. اثر ناتمام او با عنوان اندیشه‌ها (Pensées) مجموعه‌ای از یادداشت ها و تأملات فلسفی است که قصد داشت در قالب آن به دفاع از مسیحیت بپردازد. در میان این نوشته ها، پاسکال تمایزی مهم و تامل برانگیز میان دو نوع از توانایی ذهن انسان قائل می شود: روح هندسه (l’esprit de géométrie) و روح ظرافت (l’esprit de finesse). این دو رویکرد، نه صرفاً سبک های فکری متفاوت، بلکه بازتاب دو جنبه از سرشت انسان و شیوه های فهم او از جهان هستند.

در مرکز این تمایز، درک عمیق پاسکال از محدودیت های انسان قرار دارد. به عقیده او، انسان موجودی است سرگشته میان بزرگی و حقارت، عقل و احساس، وضوح و ابهام. همان طور که پاسکال در اندیشه های خود می گفت، انسان میان دو بی نهایت (les deux infinis) یا به عبارتی دیگر، میان دو جنبه از بی نهایت به شکلی بی قرار، قرار گرفته است. در یک سو، وسعت شگفت انگیز کیهان هست. وقتی نگاه مان را به سوی بیرون می دوزیم — به ستارگان، سیارات و کهکشان ها — جهان بی انتها و بی کران به نظر می رسد. در برابر این عظمت بی پایان، انسان چنان کوچک و ناچیز جلوه می کند که گویی در دل این وسعت، گم شده است. هرچه دانش ما از طبیعت بیش تر می‌شود، لایه هایی تازه و رازآلود پیش روی مان گشوده می‌شود، لایه هایی که فراتر از درک و دسترس انسان امتداد دارند.

اما در سوی دیگر، وقتی نگاه مان را به درون معطوف می کنیم — به دنیای ریز و میکروسکوپی — در می یابیم که حتی در ذره ای کوچک از خاک، گیاه، جهانی بی انتها از جزئیات نهفته است. پاسکال تصور می کرد که اگر بخواهیم این ذرات را یکی پس از دیگری تجزیه و تحلیل کنیم، پایانی در کار نخواهد بود و می‌توان تا بی نهایت در این ژرفای نامرئی فرو رفت. از نگاه او، طبیعت به همان اندازه که گسترده و بی مرز است، به همان اندازه نیز در درون خود بی نهایت ریز و تقسیم پذیر است. انسان در میان این «دو بی نهایت» قرار گرفته است! 

همین دوگانگی بی نهایت، روش های شناختی ما از جهان را هم با نوعی دوگانگی همراه کرده است. از یک سو، شاهد «روح هندسه» (l’esprit de géométrie) هستیم و از سوی دیگر «روح ظرافت» (l’esprit de finesse) را می بینیم. هر دو این ها گرایش هایی عمیق در ذهن آدمی هستند که نقاط قوت و ضعف خود و کاربرد مربوط به خود را دارند. این دو ذهنیت چه هستند؟

روح هندسه و روح ظرافت

«روح هندسه» به معنای توانایی اندیشه منطقی، انتزاعی و استنتاجی است؛ ذهنیتی که بر پایه تعریف های دقیق، مفاهیم شفاف و استدلال‌های مرحله به مرحله استوار است. این گونه تفکر، روش مند روشن و دقیق است؛ درست همان گونه که در ریاضیات یا منطق دیده می شود. اگر اصول اولیه و پیش فرض ها را بدانیم، می توانیم نتایج پیچیده را از دل آن ها بیرون بکشیم. هندسه، که از دیرباز الگویی برای این سبک از اندیشه بوده، نمونه ای از تفکری است که بر وضوح و قطعیت تکیه دارد.

پاسکال که خود ریاضیدانی برجسته بود، به «روح هندسه» احترام می‌گذاشت و دستاوردهای شگرفی در حوزه هایی چون هندسه تصویری و نظریه احتمال داشت. با این حال، او به خوبی می‌دانست که این نوع تفکر در برابر پیچیدگی های زندگی و امور انسانی، محدود و ناتوان است. زندگی واقعی با تعاریف و فرمول ها پیش نمی رود. آدمیان با منطق صِرف تصمیم نمی گیرند؛ احساسات، عادت‌ها، عرف اجتماعی و تمایلات ناخودآگاه در شکل گیری رفتار انسان نقش عمده دارند. در مواجهه با این ابعاد از زندگی، نوع دیگری از خرد لازم است. اگر این خرد در بشر تقویت نشود، اتفاقی که می افتد آن چیزی است که در ایالات متحده با آن روبرو هستیم: دونالد ترامپ غزه را که بخشی از هویت، زیبایی، تاریخ و جغرافیای فلسطین است را به شکل املاک می بیند و در حال تبدیل «خاک» به معنای هویت به «خاک» به معنای کالا، یک کیسه مصالح و تکه ای آجر است. زمانی که رئیس جمهور ایالات متحده تصور می کند می تواند دانشگاه هاروارد یا هر دانشگاه دیگر را مانند شرکت خود اداره کند در واقع نه تنها وی در حال توهین به علم بلکه در حال توهین به فهم بشر است! البته، در زندگی روزمره با این دست از توضیحات که بیش تر شبیه به توجیهات هستیم روبرو شده ایم. مثال فردی را در نظر بگیرید که مفهوم «وطن» را با یک نمایشگاه خودرو به اشتباه می گیرد که با نیافتن خودرو مورد نظر به نمایشگاه دیگری می رود. در اینجا تنها نمی توان از اشتباه سخن گفت و باید به واکاوی ذهنیت و جهان شناسی وی پرداخت چرا که استفاده از چنین منطقی درست شبیه به منطق فردی است که می خواهد یک مجسمه هنری را بر اساس وزن مصالح استفاده شده بخرد!

روح هندسه حساب گراست یا بهتر بگوییم، هزینه گراست. به زبان ساده تر اگر بخواهیم بگوییم، روح هندسه چرتکه می اندازد! برای مثال، به دشت های سرسبز نگاه می کند و می خواهد یک ویلای لوکس در آن بسازد. به کوه نگاه می کند و می خواهد معادن آن را همه خالی کند. به جنگل نگاه می کند اما درختی نمی بیند: برای او، تنها هیزم، زغال و شکار است! این ذهنیت برای سازندگی خوب است. بسیار می سازد اما بدون توجه به این نکته ظریف که با ساختن در عین حال در حال تخریب است. برای این تفکر، درست مثل هزینه گرایی رئیس جمهور ایالات متحده که دانشگاه را با افزایش مالیات و کاهش بودجه تهدید می کند، همه چیز قیمت دارد. مشکل آنجاست که تنها چیزی که این ذهنیت نمی تواند هضم کند این است که «قیمت» با «ارزش» تفاوت دارد زیرا هر آنچه که قیمت دارد ضرورتا ارزش ندارد و هر آنچه که ارزش دارد ضرورتا قیمت ندارد!

در اینجاست که «روح ظرافت» وارد میدان می‌شود؛ نوعی ادراک شهودی، حساس و کل نگر. ذهنی که به جای تجزیه کردن مسئله به اجزا، آن را یکباره و در کلیت خود در می یابد. این نوع فهم بر تجربه، حساسیت درونی و نوعی قریحه زیبایی شناختی تکیه دارد؛ به گونه ای که توانایی درک نشانه های پنهان، الگوهای مبهم و روابط انسانی در دل آن نهفته است. فردی که صاحب «روح ظرافت» است، گاه قادر نیست دلایل درستیِ نظر خود را با استدلال ارائه دهد، ولی در عمل، تصمیمی درست و سنجیده می‌گیرد. این شناخت، برخلاف استدلال منطقی، بیش تر به دریافت ناگهانی و بی واسطه شباهت دارد. می توان گفت که بعضا فرد دارای روح ظرافت شاید نتواند تصمیمی «منطقی» بگیرد، اما همواره به دنبال تصمیمی «عاقلانه» است! چنین فردی از قوه تخیل قوی تری برخوردار است. می تواند احساسات را حس کند. آن چیزی که دیگران در دیدن آن عاجز هستند را می بیند، درست به مانند آنچه وحشی بافقی می گوید: «تو مو بینی و مجنون پیچش مو - تو ابرو، او اشارت‌های ابرو». 

برای این ذهنیت، اگر معنا از میان برداشته شود، زندگی بی معنا می شود. این ذهنیت به دنبال این سوال نیست که شعر، ادبیات، هنر، فلسفه، سیاست، جامعه شناسی چه سود مالی دارد. در واقع، این دهنیت می داند که بدون حضور این رشته ها و عرصه ها، انسان راه خود را گم می کند و نتیجه آن می شود که در کوه و جنگل و صحرا غلتک می اندازد، راه می سازد و در آخر به بن بست آلودگی هوا، آلودگی صوتی و بیماری های روحی و روانی برخورد می کند! این ذهنیت می داند که شعر، ادبیات، فلسفه و علوم به طور کلی، مانند کاشت درخت است که شیرینی میوه آن تنها پس از سال ها تلاش و آن هم نه به شکل ملموس بلکه در زیر زبان کودکان و بزرگسالان جامعه حس می شود. این ذهنیت است که دانشگاهی چون هاروارد را به سبب استقلال آن با بودجه تهدید و تحقیر نمی کند چرا که می داند دانشجو تنها سودرسانی نیست. این ذهنیت می داند که غزه املاک نیست. این ذهنیت می داند که کشور و وطن دفتر املاک نیست!

تعادل ذهنیت ها

البته باید این نکته را یادآوری کرد که هر دو نوع تفکر ارزشمند و ضروری‌ هستند، اما معمولا در افراد به صورت نامتوازن ظهور می کنند. کسانی که تنها بر «روح هندسه» تکیه دارند، شاید در استدلال های انتزاعی درخشان باشند، ولی در مواجهه با پیچیدگی های انسانی ناتوان می مانند. برعکس، آن هایی که تنها به «روح ظرافت» بسنده می کنند، در درک انسانی و شهودی قوی هستند، اما شاید نتوانند دریافت های خود را به روشنی توضیح دهند یا اثبات کنند. از نظر پاسکال، خردمند واقعی کسی است که بتواند هر دو نوع اندیشه را در خود پرورش دهد و در موقعیت های گوناگون از آن‌ها بهره ببرد. هندسه، دقت و قدرت محاسبه به ما می‌بخشد؛ ظرافت، بصیرت، همدلی و خرد!

این تعادل نه تنها در زمان پاسکال، بلکه در جهان امروز نیز معنای ژرف و قابل توجهی پیدا می کند. در نظام‌های آموزشی معاصر، به ویژه در علوم و مهندسی، «روح هندسه» بیش از هر چیز دیگری ارزشمند شمرده می‌شود. دانشجویان به گونه ای تربیت می شوند که مسائل را گام به گام تحلیل کنند، برهان های منطقی بنویسند و به ابزارهای روش مند تسلط پیدا کنند. این مسیر، بی تردید، پیشرفت‌های فنی و علمی بزرگی را به ارمغان آورده است. اما در عرصه های سیاست، اخلاق و روابط انسانی، «روح ظرافت» غالباً اهمیت بیش تری می یابد. نتیجه این می شود که انسان ها تک بعدی به بار می آیند و از تربیت مناسب باز می مانند. زمانی هم که به نقش های مهمی چون ریاست جمهوری ایالات متحده می رسند، آن موقعیت را نه برای کمک به سعادت بشر، بلکه برای ثروتمند کردن کشور (یا در این مورد شاید حتی «ملک») خود می بینند، در موقعیت های اجتماعی و شخصی و هم به مشکل خورده و جهان را با دشواری روبرو می کنند. 

به راستی می توان گفت که جهان تجلی افکار بشر است و افکار بر روی بومِ ماده به زیبایی یا زشتی نقش می بندند. گفته ای منتسب به میکل آنژ نقاش و پیکرتراش ایتالیایی است که می گوید: «در تخته سنگی فرشته ای دیدم و آن را آن قدر تراشیدم تا [فرشته] آزاد شد». جهان وحشی بافقی یا میکل آنژ جهانی است با ظرافت ها و زیبایی های روح نواز انسانی که در آن زیبایی تجلی می یابد. دنیا با غفلت از روح ظرافت به نفع مادی گرایی، مصرف گرایی و هزینه گرایی تنها هزینه های بیش تری برای بشر به بار خواهد آورد. تصمیم دانشگاه هاروارد برای ایستادگی در برابر جهان بینی اشتباه رئیس جمهور ایالات متحده تلاشی برای ایستادگی در برابر افراط فکری است که دوران کنونی جهان را درگیر خود کرده است. باید گفت، این تصمیم مهم ترین درسی است که رئیس جمهور یک کشور می تواند از دانشگاه بگیرد!

علی مفتح

نویسنده خبر

دانش آموخته فلسفه و مطالعات اروپایی از بلژیک

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: دانشگاه هاروارد هاروارد علی مفتح دونالد ترامپ ترامپ روح روح هندسه روح ظرافت ذهنیت هندسه جهان ظرافت انسان


( ۱ )

نظر شما :