جمعیتی که میتوانند به سود جمهوری اسلامی ایران باشند
وفاق ملی و نقش دیاسپورای ایرانی در دیپلماسی عمومی

نویسندگان: هانیه زاهدی، کارشناس علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی و سید محمد علی مدرسی یزدی، دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقه دانشگاه تهران
دیپلماسی ایرانی: در فضای ملتهب ژئوپلیتیکی که مرزهای سیاسی به علت نظم شبکه ای حاکم تاثیر گذشته خود را از دست دادهاند؛ امروزه مسئله مهاجرت به طور فزاینده مورد توجه دولتمردان قرار گرفته است. بحران های سیاسی ناشی از این امر نوع خاصی از روابط را ایجاد کرده است. در این وضعیت امید به کارکردهای دیپلماسی برای دستیابی به منافع مشترک دوچندان شده است. در این وضعیت که مهاجرت به سطح بی سابقه ای رسیده است. جامعه دیاسپورای خارج از کشور به عنوان دیپلمات های غیر رسمی میتوانند زمینه گفتوگوی فراملی بین دولت-ملت ها را فراهم آورند. به طوری که دیاسپوراها به عنوان بازیگران دیپلماتیک بالقوه برای انجام وظایف اصلی دیپلماسی یعنی کارکرد های ارتباطی، نمایندگی و مذاکره، ظرفیتی بالقوه در جهت فعالیت های متعدد دارند.
مفهوم باستانی دیاسپورا در اشاره به تاریخ قوم یهودی و مصیبت یهودیان که «در میان ملل» پراکنده شده بودند بهکار گرفته می شد. اما در اواخر قرن بیستم این اصطلاح عامیانه در مقیاس بزرگتری تعمیم یافت. از دهه 1970، دیاسپورا به طور فزاینده ای برای نشان دادن تقریباً همه مردمی که دور از اجداد یا سرزمین قبلی خود زندگی می کردند استفاده می شد. اگر چه این اصطلاح در ابتدا برای توصیف جابهجایی اجباری مردم خاص بود، دیاسپورا در حال حاضر به طور کلی برای توصیف کسانی استفاده می شود که با یک وطن شناسایی می شوند، اما خارج از آن زندگی می کنند. تعاریف «دیاسپورا» همچنین نه تنها مهاجران نسل اول، بلکه فرزندان خارجی متولد شده این افراد را نیز در بر می گیرد، البته تا زمانی که آنها پیوندی با کشور مادری خود داشته باشند. این پیوندها – چه فرهنگی، زبانی، تاریخی، مذهبی یا عاطفی – چیزی است که گروه های دیاسپورا را از سایر جوامع متمایز می کند.
دیاسپورا به علت هویت بین المللی که دارد نقش مکملی در کارکردهای دیپلماسی عمومی ایفا میکند، چرا که دیپلماسی عمومی به فرایندی گفته می شود که برقراری ارتباط یک دولت، مجموعه ای از دولت ها، بعضی از بازیگران فرودولتی و غیردولتی برای شناخت فرهنگ ها، نگرش ها و رفتار؛ برقراری و مدیریت روابط و تاثیرگذاری بر افکار و تحریک اقدامات به منظور تامین و توسعه منافع و ارزش های آن است.
اصطلاح فرار مغزها مفهومی است که در چند دهه گذشته جزء اساسی ترین مسائل جمهوری اسلامی ایران بوده که تبلور آن بر جامعه علمی این مرز و بوم نمایان شده است. بهطوری که حدودا 512,303 نفر در سال 2020 به اروپا مهاجرت کرده اند که بخش اعظم آنها جزء جامعه نخبگانی کشور محسوب می شوند. بنابراین برای توصیف این وضعیت بحرانی به بررسی أمواج مهاجرت در ایران معاصر می پردازیم:
اولین مرحله مهاجرت از ایران، که از سال 1950 شروع شد و تا انقلاب 1979 ادامه یافت، با احیای آرام اقتصادی ایران و از سرگیری تولید نفت پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد. درآمد حاصل از صادرات نفت تغییر نسبتاً ناگهانی را در جامعه ایران از سنت گرایی به مدرنیزه شدن امکانپذیر کرد و خانواده های طبقه متوسط و بالا را برانگیخت تا فرزندان خود را برای تحصیلات عالی به خارج بفرستند تا به عنوان ابزاری برای تضمین امنیت اجتماعی - اقتصادی و دسترسی سیاسی پس از بازگشت، به خارج از کشور بفرستند. این گروه که نسل اول دیاسپورا را تشکیل دادند دانشجویان، اعضای دولت، پرسنل نظامی، اعضای اقلیت های مذهبی مانند بهائیان و گروه های مذهبی - قومی مانند یهودیان، ارامنه و آشوری ها را شامل میشدند. گروه اول که از اواخر دهه 1940 تا انقلاب، مهاجرانی بودند که از ایران به ایالات متحده وارد میشدند، عمدتاً دانشجویان بینالمللی به همراه متخصصان و گردشگران بودند. ایرانیان 9 درصد از کل دانشآموزان بینالمللی ایالات متحده را در سال تحصیلی 75-1974 و 18 درصد در سال 80-1979 را تشکیل میدادند که بزرگترین گروه در هر دو سال بود.
مرحله دوم مهاجرت بعد از انقلاب اتفاق افتاد. عناصر سوسیالیست و لیبرال اولین کسانی بودند که ایران را ترک کردند و پس از آن مردان جوانی که از خدمت سربازی و جنگ ایران و عراق گریختند و به دنبال آن زنان جوان و خانواده ها از محدودیت های جنسیتی بسیار محدود فرار کردند. از آنجایی که موج دوم تعداد زیادی از متخصصان، کارآفرینان و دانشگاهیان را شامل میشد، «فرار مغزها» را تسریع کرد.
در نهایت، موج سوم مهاجرت اخیر در دهه گذشته، تقریباً از سال 1995 تا کنون، ظاهر شده است. این موج از دو جمعیت بسیار متمایز تشکیل شده است، افراد بسیار ماهر که دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی را ترک می کنند، ادامه روند قبلی، و مهاجران کارگری و پناهندگان اقتصادی از طبقه کارگر، که گاهی با سطح تحصیلات پایین تر و مهارت های کمتر قابل انتقال نسبت به مهاجران قبلی هستند.
امروزه تبیین نقش دیاسپورا ها در دولت های مبدا و مقصد امری اساسی تلقی شده است. کشور مبدا بهدنبال بازگشت مجدد و بهکارگیری استعداد و منابع دیاسپورا ها هستند در حالی که کشور مقصد به دنبال جذب و ادغام این گروه متناسب با سیاست های زیرساختی خود در جهت توسعه حرکت میکنند.
مهاجران ماهر میتوانند یک منبع قابل توجهی برای توسعه کشورهای خود باشند. به عنوان مثال، چینی های خارج از کشور 70 درصد از سرمایه گذاری مستقیم خارجی چین را طی سال های 1985 تا 2000 به عهده داشتند. تا سال 1995، 59 درصد از انباشته مستقیم خارجی سرمایه گذاری در چین از هنگ کنگ (چین) و ماکائو با 9 درصد بیشتر از سرمایه گذاری انجام شده در تایوان است. بنابراین با رویکردی تطبیقی یکی از مثال های ملموس نقش دیاسپورا در سیاست خارجی جمهوری اسلامی تاثیر آنها در سرمایه گذاری بر کشت بیناسرزمینی است. امروزه با توجه به بحران آب ناشی مصرف فزاینده آب های زیرزمینی یکی از چالش های اساسی جمهوری اسلامی ایران تامین امنیت غذایی است. با توجه به چالش های پیش روی وزارت امور خارجه و وزارت جهاد کشاورزی در یافتن سرمایه گذار در این بخش، نیاز به دیاسپورای ایرانی بیش از پیش احساس می شود.
دیاسپوراها سه نقش کلی در دیپلماسی عمومی ایفا می کنند، به عنوان کارگزاران، ابزار برنامه های دیپلماتیک دیگران، شریک عمدی یا تصادفی با دیگر بازیگران از طریق تلاش های ناهماهنگ در تعقیب منافع مشترک.
همچنین دیاسپوراها نقش مهمی در تاثیرگذاری بر مجامع بین المللی و سیاست خارجی کشورهای مختلف دارند. آنها بازیگرانی هستند که میتوانند در اشکال مختلف دیپلماسی مانند دیپلماسی پنهان، دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی مسیر یک و نیم، دیپلماسی اقتصادی نقش اساسی ایفا کنند. همچنین دیاسپوراها به عنوان شبکه های گروه های ذینفع در جامعه بین الملل نقش اساسی در نمایش قدرت و تغییر سیاست کشورهای مقصد بازی میکنند. دیاسپوراها نقش مهمی در ترویج سرمایه گذاری خارجی، تجارت، نوآوری، دسترسی به فناوری ، ارائه کمک های اقتصادی و نظامی، یا تأثیرگذاری بر نتایج سیاسی در کشورهای اصلی خود دارند. آنها حواله هایی را ارسال می کنند که در آموزش، بهداشت، مسکن و سایر زیرساخت ها سرمایه گذاری می شود که معیشت خانواده ها و جوامع را در کشورهای مبدا آنها بهبود می بخشد.
بنابراین دیاسپورا توانایی تبدیل قدرت معنایی به قدرت مادی را دارند؛ دیاسپورا شبکه ای از کارگزاران است که علاوه بر جامعه جهانی بر دولت ها نیز تاثیر میگذارند. در این شرایط، دیاسپوراها یک منبع قدرت نرم بزرگ در آموزش کشورهای میزبان خود در مورد فرهنگ و میراث خود بوده اند. بزرگترین دیاسپورای ایرانی در کالیفرنیای جنوبی، به ویژه لس آنجلس واقع شده است. با توجه به روابط طولانی مدت بین ایران و ایالات متحده، مهمتر است که جامعه ایرانی مقیم ایالات متحده نقش فعال تری در ارائه خود و فرهنگ خود به جامعه در سطح وسیع داشته باشد. سازمانهایی که هنر و فرهنگ ایرانی را ترویج میکنند، راه بسیار خوبی برای نفوذ ایرانیان دیاسپورا هستند.
چالش های پیش رو
یکی از بزرگترین چالش های پیش رو در مدیریت و بسیج دیاسپورا عدم سیاست گذاری مشخص در این جهت است؛ چرا که امروزه اگر چه موجی از علاقمندی دولت در بکارگیری و بازگشت این گروه مطرح می شود اما اقدامی در جهت این بلاتکلیفی سیاسی صورت نگرفته است.
اگر چه دیاسپورا مزایا بسیار دارد اما مانند شمشیر دولبه ای عمل میکند برای مثال: بخش اعظم جامعه دیاسپورایی ایران از جامعه اپوزویسون خارج از کشور محسوب می شوند که به علت دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی قهر سیاسی کرده اند. تبلور بسیج این گروه توسط اپوزوسیون خارج کشور را میتوان در جنبش "زن زندگی آزادی" مشاهده کرد. بنابراین جمهوری اسلامی ایران راه طولانی در جهت وفاق ملی با این گروه خواهد داشت.
بحران هویت از جمله چالش های اساسی دیگری است که جمهوری اسلامی ایران در نسل های دوم و سوم دیاسپورا با آن رو به رو خواهد شد. چرا که دیاسپورای ایرانی به عنوان یک دیاسپورا که در امتداد خطوط قومی، مذهبی، سیاسی و طبقاتی تکه تکه شده قرار دارد، هر گونه تصوری از جامعه محدود و همبستگی مبتنی بر ارجاعات فرهنگی و قومی مشترک را به چالش کشیده است. امواج مختلف مهاجرت و تجارب متفاوت دیاسپورا، این دیاسپورا را بیشتر متلاشی کرده است. بنابراین مفهوم میهن به عنوان پل میان دولت و ملت در حال از دست دادن تاثیر خود است.
اگر چه دیاسپورای ایرانی دروازه ای از سرمایه گذاری مالی و گردش ارزی ناشی از گردشگری است، اما فشارهای بین المللی بلاخص تحریم های آمریکا مانعی اساسی در مقابل اهداف حمایتی قرار گرفته است.
نتیجه
با بسیج دیاسپورا میتوان تقویت قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران و تبدیل آن به فرصتی برای منافع اقتصادی شاهد بود. همچنین با در دست داشتن شبکه ای از متحدین غیردولتی خارج از مرزها افزایش میدان مانور استراتژیک ناشی تعاملی پویا بین دیاسپورا و دولت، تعامل آزاد در جهت دستیابی به فن آوری های روز، قدرت روایتگری و جذب سرمایه گذار به ویژه در عرصه های فراملی مانند کشت فراسرزمینی را میتواند شاهد بود. بنابراین بهنظر می رسد در صورت داشتن نگاهی استراتژیک به این جامعه فراملی فرصتی استثنایی در جهت دور زدن بن بست های دیپلماتیک دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در وهله اول و ساختاری دیپلماتیک در جهت پیشروی دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در سراسر جهان میتوان ایجاد کرد که این امر زمینه افزایش مقدورات و در مقابل محذورات دستگاه دیپلماسی را فراهم میکند. بنابراین، همانطور که اشاره شد، بهکارگیری دیاسپوراها به عنوان نیروهای نیابتی در عرصه دیپلماسی میتواند هزینههای مربوط به دیپلماسی رسمی را کاهش دهد و به کشور مبدأ این امکان را بدهد تا از طریق کانالهای غیررسمی به اهداف خود دست یابد. این رویکرد در مقایسه با نیروهای نیابتی نظامی جمهوری اسلامی ایران، مانند گروههایی نظیر حماس و حزبالله، که به صورت غیررسمی و خارج از ساختار نظامی رسمی، در راستای تحقق اهداف امنیتی و نظامی ایران فعالیت میکنند، کمتر ملموس است. با این حال، دیاسپوراها میتوانند در قالب نیروهای نیابتی دیپلماتیک، از طریق شبکههای غیررسمی و خارج از چارچوب دیپلماسی رسمی، به پیشبرد اهداف دیپلماتیک و فرهنگی یک کشور کمک کنند. علاوه بر این، با توجه به فشارهای اقتصادی که زمینه گسترش جوامع دیاسپورایی را فراهم کرده است، جمهوری اسلامی میتواند روند کاهش مشروعیت سیاسی خود را تا زمان بهبود شرایط اقتصادی تعدیل کند.
نظر شما :