آیا ترامپ می‌تواند به توافق هایی واقعی در اوکراین و غزه دست یابد؟

دشواری های پایان دادن به جنگ

۰۴ بهمن ۱۴۰۳ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۳۰۷۵۵ اخبار اصلی اروپا خاورمیانه
در هر دو جنگ اوکراین و غزه، با گذشت زمان بسیاری چیزها روشن‌تر شده است: میزان توانایی نظامی و اقتصادی ائتلاف‌های درگیر، میزان سهولت تبدیل این توانایی به قدرت قابل استفاده، احتمال به‌کارگیری این قدرت در میدان جنگ، و آنچه می‌توان یا نمی‌توان در آنجا به دست آورد. این وضوح جدید می‌تواند به توافقاتی برای پایان هر دو جنگ در سال آینده منجر شود، آن هم بر اساس ارزیابی‌های واقع‌بینانه از اهدافی که هر طرف بیشترین اهمیت را برای آن قائل است و توانایی رسیدن به آن‌ها را دارد.
دشواری های پایان دادن به جنگ

نویسنده: گیدئون رُز Gideon Rose همکار ارشد شورای روابط خارجی و نویسنده کتاب «چگونه جنگ‌ها پایان می‌یابند»

دیپلملسی ایرانی: پایان دادن به جنگ‌ها در اوکراین و غزه در صدر برنامه سیاست خارجی رئیس‌جمهور دونالد ترامپ قرار دارد، و بسیاری انتظار دارند که دولت او، سیاست آمریکا در هر دو مورد را دگرش دهد. ممکن است چنین تلاشی انجام شود اما مگر اینکه رئیس‌جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین و نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو همکاری کنند، ترامپ ممکن است به آسانی مجبور شود به رویکرد دولت بایدن در هر دو جبهه بازگردد زیرا منافع آمریکا و واقعیت‌های ژئوپلیتیکی با نتایج انتخابات تغییر نمی‌کنند.

بحث‌های رایج اغلب جنگ را از منظر اخلاق، قانون یا عدالت بررسی می‌کنند. با این حال، زیر این دیدگاه‌ها، منافع و قدرت نهفته است. هر جنگی با دیدگاه‌های متفاوت طرفین درباره قدرت نسبی خود آغاز می‌شود، زیرا هر طرف خود را به اندازه کافی قوی می‌داند تا با جنگ به اهداف مهمی دست یابد. وقتی میدان جنگ، قدرت نسبی آن‌ها را آزمایش می‌کند، وضعیت روشن‌تر شده و دیدگاه‌ها نزدیک‌تر می‌شود. وقتی هر دو طرف درباره قدرت نسبی خود توافق پیدا کنند و انتظارات خود را تعدیل کنند، مرحله پایانی جنگ آغاز می‌شود.

در هر دو جنگ اوکراین و غزه، با گذشت زمان بسیاری چیزها روشن‌تر شده است: میزان توانایی نظامی و اقتصادی ائتلاف‌های درگیر، میزان سهولت تبدیل این توانایی به قدرت قابل استفاده، احتمال به‌کارگیری این قدرت در میدان جنگ، و آنچه می‌توان یا نمی‌توان در آنجا به دست آورد. این وضوح جدید می‌تواند به توافقاتی برای پایان هر دو جنگ در سال آینده منجر شود، آن هم بر اساس ارزیابی‌های واقع‌بینانه از اهدافی که هر طرف بیشترین اهمیت را برای آن قائل است و توانایی رسیدن به آن‌ها را دارد. با این حال، اینکه آیا این توافقات دوام خواهند داشت – و به جای وقفه‌ای در جنگ، به صلح منجر می‌شوند – به جزئیات بستگی دارد.

ایالات متحده سه منفعت عمده در منازعه اروپا دارد: نجات اوکراین، حفاظت از اروپا و مهار روسیه. یک توافق معقول در حال حاضر ممکن است بتواند نتایجی مستحکم اما محدود در هر سه حوزه به دست آورد، مشروط بر اینکه اوکراین پساجنگ تضمین‌های امنیتی و حمایت مالی کافی دریافت کند.

ایالات متحده همچنین سه منفعت عمده در منازعه خاورمیانه دارد: حفاظت از اسرائیل، مهار ایران و حفظ امکان تشکیل کشور فلسطین. دستیابی به دو هدف اول اکنون ممکن به نظر می‌رسد، اما هدف سوم – ضروری برای هرگونه صلح و ثبات بلندمدت منطقه‌ای – دشوارتر خواهد بود. این هدف نیازمند فراتر رفتن از توافق آتش‌بس اخیر به مسیری برای پایان دادن به اشغال غزه و کرانه باختری است.

دولت ترامپ باید در هر دو جبهه به دنبال صلح باشد، و این فرصت مشروع را دارد که نه یک جایزه نوبل بلکه دو جایزه نوبل را کسب کند. اما باید محتاط باشد، زیرا همه بازیگران دیگر، در این مراحل پایانی، برنامه‌های خود را دارند و به همان اندازه که در جنگ‌ها مبارزه کرده‌اند، برای مقابله با صلح نیز مبارزه خواهند کرد.

تفکیک تفاوت‌ها

تهاجم روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ عمدتاً به دلیل مقیاس و جسارت آن، شوک‌آور بود. گرایش‌های بازگشت‌طلبانه پوتین پنهان نبود، اما تمایل او به آغاز یک جنگ تمام‌عیار برای تصرف قلمرو، نه تنها برای همسایه‌اش بلکه برای امنیت منطقه‌ای و نظم لیبرال جهانی چالشی جدید و جدی ایجاد کرد. ایالات متحده و اروپا با حمایت از کی‌یف و کمک به بازپس‌گیری بخشی از قلمرو از دست رفته، پاسخ دادند. سپس این درگیری به جنگی فرسایشی تبدیل شد که در آن هر دو طرف هزینه‌های هنگفتی از نظر جانی و مالی برای تغییرات جزئی در خطوط مرزی پرداختند.

اوکراین و حامیانش امیدوار بودند که پوتین در نهایت از ادامه تلاش خسته شود و تصمیم بگیرد آسیب های خود را کاهش دهد. اما او به جای عقب‌نشینی، بر تلاش خود افزود و آینده کشورش را در قمار شکستن اراده طرف مقابل به گرو گذاشت. این روزها، این قمار پوتین موفق به نظر می‌رسد و سوال این است که اکنون چه اتفاقی می‌افتد.

ترامپ با وعده پایان سریع جنگ وارد کارزار انتخاباتی شد. اکثر تحلیل‌ها بر این باورند که این وعده شامل تلاش برای دستیابی به توافقی مذاکره‌شده است که به هر دو طرف اجازه دهد بخش بزرگی از قلمرو کنونی خود را حفظ کنند (به همین دلیل درگیری‌های شدید این پاییز و زمستان ادامه دارد). اوکراین و اکثر حامیانش این ایده را به شدت رد می‌کنند، زیرا آن را پاداشی برای تجاوز روسیه می‌دانند که به روسیه اجازه می‌دهد بخش بزرگی از اوکراین را به صورت غیرقانونی تصرف کند. آن‌ها درست می‌گویند و این قطعاً نتیجه‌ای نیست که بسیاری امیدوار بودند ببینند. با این حال، چنین توافقی ممکن است اکنون به عنوان کم‌هزینه‌ترین گزینه ممکن در دسترس باشد و اگر به دقت طراحی شود، می‌تواند به اندازه‌ای منافع همه طرف‌ها را تأمین کند که قابل قبول باشد.

علت اصلی تهاجم روسیه، نه تهدید ناشی از گسترش ناتو، بلکه گرایش تدریجی اوکراین به سوی غرب در دهه‌های اخیر بود. این جنگ قرار بود این روند را متوقف کند و اوکراین را دوباره به وضعیت وابستگی به روسیه بازگرداند، چه به صورت رسمی به روسیه ملحق شود یا به صورت ظاهراً مستقل با دولتی دست‌نشانده در کی‌یف که به مسکو وابسته باشد.

یک توافق بر اساس خطوط کنونی درگیری می‌تواند تعادلی ایجاد کند: به روسیه اجازه دهد کنترل عملی بر یک‌پنجم شرقی کشور را حفظ کند، در حالی که باقی اوکراین به مسیر مستقل خود ادامه دهد. نکته کلیدی این است که اوکراینِ باقی‌مانده پس از جنگ، امنیت و کمکی دریافت کند که بتواند بخش پایان درگیری، به‌جای فروپاشی، به زندگی خود ادامه دهد. این نگرانی‌ها می‌توانند با تضمین‌های امنیتی قوی پس از توافق برطرف شوند و دولت ترامپ باید بر این تضمین‌ها اصرار داشته باشد.

طنز تلخی خواهد بود اگر همان جنگی که فنلاند را وارد ناتو کرد، به‌طور هم‌زمان به "فنلاندی‌سازی" یکی دیگر از همسایگان بزرگ‌تر روسیه در جنوب منجر شود.

در اوکراین و غزه، توافق‌های منطقی در دسترس هستند. چنین توافقی اروپا را با یک متجاوز نظامی مواجه خواهد کرد که سابقه موفقیت در تصرف سرزمین دارد. اما همچنین زمان خواهد خرید تا ناتو، که اکنون بزرگ‌تر و پرانرژی‌تر شده است، مجدداً تجهیز شده و برای مسیرب طولانی آماده شود.

مسکو بیشتر از آنچه نشان می‌دهد، تحت فشار است و برای مدتی قادر به حمله به اهداف دیگر نخواهد بود. و تا زمانی که دوباره قدرت بگیرد، ناتو می‌تواند بسیار قوی‌تر شده باشد و تضمین کند که بازدارندگی همچنان مؤثر باقی بماند.

در مورد روسیه، پوتین به طور طبیعی چنین توافقی را یک پیروزی بزرگ اعلام خواهد کرد، اما در واقع، «عملیات ویژه نظامی» او هزینه سنگینی برای کشورش داشته است. بیش از نیم میلیون کشته و زخمی، هدر رفتنِ صدها میلیارد دلار، روابط مختل شده با غرب، و نابودی سرمایه دیپلماتیک و اخلاقی کشور. همه این‌ها برای امتیاز تبدیل شدن به یک دولت نظامی و یک قمر در مدار چین. تاریخ، این اقدام را نه به‌عنوان یک پیروزی، بلکه به‌عنوان یک فاجعه قلمداد خواهد کرد.

دیگر مهاجمان بالقوه نیز از این موضوع درس خواهند گرفت و در نتیجه در نهایت نظم لیبرال تقویت خواهد شد، نه تضعیف. با توجه به آنچه اکنون درباره قدرت نسبی و تعهد همه طرف‌های مرتبط مشخص شده است، توافقی که به جنگ پایان دهد و تحریم‌ها را بردارد، در حالی که از حملات مجدد روسیه به‌طور جدی جلوگیری کند و به اوکراینی واقعاً مستقل اجازه دهد زندگی خود را از سر بگیرد، می‌تواند منافع اصلی ایالات متحده، اروپا و حتی اوکراین را تأمین کند، حتی اگر چنین توافقی کنترل عملی روسیه بر سرزمین‌های اشغالی را حفظ کند و به آن اجازه دهد از پاسخگویی برای تجاوز و جنایات خود فرار کند.

آیا ارزش آن را دارد؟

حمله حماس در ۷ اکتبر نیز کمتر به دلیل نیات آن و بیشتر به دلیل مقیاس و موفقیت آن شوکه‌کننده بود. این حمله نیز چالشی جدی نه تنها برای هدف خود بلکه برای نظم منطقه‌ای و جهانی ایجاد کرد. اسرائیل به تعقیب مهاجمان پرداخت و ایالات متحده حمایت کرد. زمانی که حماس تصمیم گرفت در غزه پنهان شود و میان مردم خود مستقر شود، اسرائیل به دنبال آن رفت و برای رسیدن به دشمن خود، منطقه و مردم آن را نابود کرد.

با افزایش هزینه‌ها و جنجال‌های جنگ در غزه و همچنین درگیری اسرائیل با حزب‌الله و ایران، دولت بایدن تلاش کرد تا شریک خود را مهار کند و آن را به پذیرش پایان جنگ وادار کند. اما دولت نتانیاهو به پیشروی ادامه داد و تمامی منتقدان خود را نادیده گرفت و به ضربه زدن به دشمنانش ادامه داد، با این شرط که یک نمایش وحشیانه از قدرت سختِ کارآمد، می‌تواند از دست رفتن قدرت نرم را جبران کند، و در منطقه خشن خود، حتی می‌تواند نوعی قدرت نرم محسوب شود.

این روزها، این شرط‌بندی نیز موفق به نظر می‌رسد. در غزه، اسرائیل حماس را ویران کرده و این گروه را از تهدید عمده امنیتی در آینده نزدیک ناتوان ساخته است. در لبنان، حزب‌الله را نابود کرده، رهبران آن را از بین برده، سلاح‌هایش را نابود کرده و تهدید به شمال اسرائیل را به‌شدت کاهش داده است. اسرائیل فرماندهان ارشد ایرانی را که در خارج فعالیت می‌کردند، کشته، دفاع هوایی داخل ایران را از کار انداخته و با موفقیت در برابر حملات متقابل ایران از خود دفاع کرده و نشان داده که می‌تواند هر زمان که بخواهد تهران را مجدداً هدف قرار دهد.

سقوط ناگهانی رژیم اسد در سوریه نیز ضربه دیگری بر جمهوری اسلامی وارد کرده است که اکنون در ضعیف‌ترین وضعیت خود در سال‌های اخیر قرار دارد. همه این‌ها توازن قدرت در منطقه را تغییر داده و برتری اسرائیل را تثبیت کرده و نفوذ ایران را به‌شدت محدود کرده است، و این وضعیت می‌تواند با یک توافق پایدار برای پایان دادن به درگیری‌های کنونی تثبیت و تقویت شود.

آتش‌بس هفته گذشته در غزه، که شامل پایان جنگ و بازگشت گروگان‌های باقی‌مانده بود، گامی حیاتی در این فرآیند است. اما اگر مراحل دیگری دنبال نشود، آتش درگیری به‌زودی دوباره شعله‌ور خواهد شد. اکنون چالش این است که آتش‌بس را حفظ کرده و ترتیبی برای تثبیت وضعیت غزه پس از جنگ ایجاد شود، با مشارکت کشورهایی از شمال آفریقا، شام و خلیج فارس. این امر می‌تواند راه را برای توافقی هموار کند که روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی را عادی سازد، که این خود تغییری اساسی برای کل منطقه خواهد بود.

دولت بایدن در سال ۲۰۲۴ تلاش زیادی کرد تا این فرآیند را آغاز کند، اما با مشکل مواجه شد زیرا حماس سازش‌ناپذیر بود و امتیازات موردنیاز اسرائیل در مراحل بعدی فرآیند، نتانیاهو را مجبور می‌کرد که با افراطی‌ترین بخش‌های ائتلاف سیاسی کنونی خود قطع رابطه کند، که او از انجام آن پرهیز داشت. با این حال، پس از انتظار برای روی کار آمدن دولتی جدید و دوستانه‌تر در واشنگتن، رهبر اسرائیل سرانجام با پیشبرد این فرآیند موافقت کرد و اکنون ثمرات تلاش‌های دولت بایدن در دامن دولت ترامپ می‌افتد.

جرقه‌های جنگ آینده

هر دوی این توافق های کلی که در بالا توضیح داده شد ارزش جایزه نوبل را دارند، و دولت ترامپ باید آن‌ها را دنبال کند. اکنون می‌توان ترتیبات معقولی برای پایان دادن به درگیری‌ها در اروپا و خاورمیانه و حرکت به سمت ساختارهای جدید امنیت منطقه‌ای تدوین کرد. پرسش اساسی این است که آیا روسیه و اسرائیل چنین چیزی را می‌خواهند یا نه.

توافقی که به روسیه اجازه دهد تحریم‌ها را لغو کند و کنترل بیشتر دونباس و کریمه را حفظ کند، در حالی که مابقی اوکراین آزاد باشد، باید برای مسکو قابل‌قبول باشد مگر اینکه چیزی که مسکو واقعاً از جنگ می‌خواست تسلیم کامل بوده باشد. در طول مذاکرات برای یک توافق، ممکن است مسکو نه تنها کنترل کامل بر یک پنجم از قلمرو اوکراین که فتح کرده است، بلکه کنترل غیرمستقیم بر بقیه آن را نیز مطالبه کند.

اگر چنین شود، ایالات متحده و اروپا باید بین پذیرش این شرایط – که عملاً یک شکست است – یا ادامه حمایت از اوکراین برای مقاومت در برابر حملات روسیه یکی را انتخاب کنند. به عبارت دیگر، بزرگ‌ترین مانع برای دستیابی به توافق ممکن است میزان خواسته‌های پوتین از کی‌یف پس از جنگ باشد.

و اگر روسیه سازش‌ناپذیر باشد و دولت ترامپ نخواهد تحقیر را بپذیرد، کاخ سفید ممکن است خود را در حال ادامه سیاست دولت بایدن در اوکراین، برای مدت طولانی‌تری بیابد. در واقع، شاید این محتمل‌ترین نتیجه در سال جاری است، و نه بدترین، زیرا این بهتر از یک توافق بد بر اساس شرایط مسکو خواهد بود.

در غزه، در همین حال، توافقی که به ثبات پایدار پساجنگ در این منطقه، دور جدیدی از مذاکرات صلح و ایجاد ائتلافی میان ایالات متحده، اسرائیل و عربستان سعودی برای مهار مؤثر ایران منجر شود، دستاوردی دیپلماتیک و استراتژیک برای همه طرف‌های درگیر خواهد بود. اما دستیابی به چنین توافقی، حتی با آتش‌بس اخیر، نیازمند تلاش‌های قهرمانانه مذاکره‌ای به سبک کیسینجر و مصالحه‌های دشوار از سوی تمامی طرف‌ها خواهد بود. تندروها در کابینه نتانیاهو، مانند وزیر دارایی بزالل اسموتریچ، پیشاپیش مخالفت شدید خود را با اعطای هرگونه مسیری به فلسطینیان کرانه باختری و غزه برای دستیابی به خودمختاری و استقلال احتمالی اعلام کرده‌اند. با این حال، ایجاد امید برای چنین مسیری احتمالاً برای هرگونه توافق صلح گسترده‌تر در منطقه ضروری خواهد بود.

بنابراین، سؤال این خواهد بود که نتانیاهو چقدر مایل به دستیابی به یک توافق بزرگ و پایدار است و شخصاً چقدر حاضر است برای آن ریسک کند. اگر او تصمیم بگیرد که به سمت توافق بزرگی حرکت نکند و فرصت واقعی برای صلح را از بین ببرد، دولت ترامپ ممکن است بار دیگر خود را در وضعیتی بیابد که سیاستی مشابه سیاست بایدن در قبال اورشلیم اتخاذ کند زیرا بدون پیشرفت پساجنگ به سمت استعمارزدایی از سرزمین‌های اشغالی، عملیات غزه به چیزی جز یک تمرین عظیم و بی‌ثمر دیگر در آنچه اسرائیلی‌ها «چمن‌زنی» می‌نامند، تبدیل نخواهد شد.

در اوکراین و غزه، ممکن است پایان بازی جنگ‌ها نزدیک باشد. توافق‌های قابل قبولی در دسترس هستند که می‌توانند به طور نسبی منافع اصلی طرف‌های درگیر را تأمین کنند، حداقل بهتر از ادامه جنگ. آنچه باقی می‌ماند این است که ببینیم آیا سیاستمداران مسئول می‌خواهند خارهای صلح را در دست بگیرند یا ترجیح می‌دهند همچنان در میدان نبرد به دنبال نجات باشند.

منبع: فارن افرز/ تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱

کلید واژه ها: روسیه اوکراین روسیه و اوکراین جنگ اوکراین حمله روسیه به اوکراین جنگ غزه اسرائیل بنیامین نتانیاهو حمله اسرائیل به غزه دونالد ترامپ جو بایدن ولادیمیر پوتین امریکا و روسیه امریکا و روسیه و اوکراین امریکا و اسرائیل ایران و اسرائیل ایران و امریکا و اسرائیل


نظر شما :