شکستهای بزرگ اتحادیه عرب
از عادیسازی روابط با سوریه تا عادیسازی روابط با اسرائیل!
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری خارجی میدان شکلگیری باورها، آرمانها و تقابل بازیگران در این میدان برای کسب مشروعیت داخلی و پرستیژ بینالمللی است. پیدایش باورها و انگارههایی که گاه تبدیل به آرمان عمومی یا هدف والای یک دولت یا ملت شده و زیربنای سیاستگذاری درازمدت یک بازیگر قرار میگیرد و گاهی نیز تنها برای چند سال یا حداکثر یک دهه دوام خواهد داشت.
بنای سیاستگذاری خارجی بر یک انگاره تقابلی در نظام جهانی آنهم در طیف دشمنی مطلق نمیتواند فرآیندی عقلانی قلمداد شود. دشمنی مطلق و دائمی دانستن دشمنی یا دشمنان در روابط خارجی و روابط بین المللی، رویکردی است که در تاریخ دیپلماسی و سیاستگذاری خارجی نیز پیشنهاد نشده و آسیبزا دانسته شده است. همانگونه که لُرد پالمرستون، نخست وزیر و سیاستمدار مشهور انگلیس در قرن 19 میگوید: "ما هیچ متحد ابدی نداریم و هیچ دشمن همیشگی نداریم. منافع ما ابدی است و این منافع وظیفه ماست که از آنها پیروی کنیم."
دوستی مطلق یا دشمنی مطلق در سیاستگذاری خارجی به معنای اصرار بر یک روند از ستیز پرهزینه است که هیچ سودی برای بازیگر ندارد و در نهایت زیانی بزرگ بر بازیگر وارد میکند و شاید فروپاشی یک آرمان به معنای فروپاشی یک دولت را به دنبال داشته باشد.
آمارنها و انگارههای سیاست خارجی بسیاری بازیگران نظام جهانی دارای ماهیت موقت و احساسی هستند، اما در روابط بین الملل مانند یک رکن اساسی سیاستگذاری و ماهیت بنیادین یک دولت جلوه میکند. اینگونه انگارهها و آرمانها در یک فضای احساسی و تقابلی شکل میگیرند و بر پایه آرزوی نابودی رقیب یا دشمن استوار میشوند.
میان جهان عرب در نزدیک به هشت دهه اخیر دو آرمان بزرگ با ماهیت احساسی شکل گرفته که هر دو نیز در نهایت با شکست روبهرو شده است. دو آرمانی که سنگبنای سیاستگذاری جهان عرب و اتحادیه عرب بوده و هزینههای بسیاری نیز برای آن پرداخت شده است:
1- آرمان فلسطین و آزادی قدس
2- آرمان سوریه و سرنگونی دولت اسد
تکلیف آرمان فلسطین و آزادی قدس با چند موج سازش و عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل بهخصوص آخرین موج آن یعنی پیمان ابراهیم از سال 2020 روشن شده است و این آرمان جهان عرب به فراموشی سپرده شد. فروپاشی یا شکست آرمان دوم با محوریت اتحادیه عرب یعنی سرنگونی دولت بشار اسد، در محورهای زیر قابل تفسیر است:
یکم – آرزوی سرنگونی دولت سوریه: اگر چه بهار عربی از تونس، با خودسوزی و مرگ محمد بوعزیزی در 2010 شروع شد به مصر، لیبی و ... نفوذ کرد و سرنگونی برخی دولتهای خودکامه مانند دولت زینالعابدین بن علی، معمر قذافی و حسنی مبارک را به دنبال داشت، اما اعتراضات اولیه سوریه در ژانویه 2011 که خیلی زود به آشوب و بلکه جنگ فراگیر داخلی و خارجی تبدیل شد، پدیدهای فراتر از بهار عربی را نمایان ساخت.
تغییر موضع بیشتر کشورهای جهان عرب و همسایگان سوریه از دوستی با دولت بشار اسد به دشمنی شدید با دولت وی را میتوان مؤلفه بارز تمایز تحولات سوریه با تحولات بهار عربی دانست. تمایزی که در آرزو و تلاش عملی بسیاری از سران عرب برای سرنگونی دولت بشار اسد نهفته بود.
تغییر موضع فوری سران برخی کشورهای عربی و اسلامی مانند عربستان، قطر، امارات متحده عربی، بحرین،... ترکیه و بهویژه جنبش حماس چنان شگفت نشان میداد که گویا دولت اسد دشمن دیرین و شاید اسرائیل برای اعراب باشد!
اعتراضات و آشوبهایی که به جنگ داخلی متمایل شد و خیلی زود به یک جنگ منطقهای بزرگ در یک قلمرو کوچک با مرزهای مشخص اما دارای اثرگذاری ژئوپلیتیک فراگیر تبدیل شد، مؤلفهای از جنگ قدرت و هژمونی منطقهای بازیگرانی بود که تلاش داشتند تا با سرنگونی دولت بشار اسد، قدرت راهبردی ایران و محور مقاومت بهخصوص حزب الله لبنان و عراق را محدود و سرکوب کنند. در این جنگ قدرت، دوستان سابق دولت بشار اسد مانند دولت رجب طیب اردوغان و حتی جنبش حماس نیز در کنار سایر دولتهای عرب منطقه به سرنگونی دولت قانونی سوریه امید داشتند.
امید کشورهای عربی و ترکیه به دخالت غرب بهویژه ناتو در تحولات سوریه و علیه دولت قانونی این کشور بود تا با پشتوانه نظامی و سیاسی غرب و ایالات متحده امریکا بتوانند با کمترین پیامدهای سیاسی در جهان عرب به بهانه حمله کشورهای عربی به یک دولت عربی، دولت بشار اسد را سرنگون کنند، دولت یا ساختارهای امارات شام را جایگزین آن کنند.
درخواستها و تلاشهای مکرر سران عربی و ترکیه برای دخالت نظامی مستقیم ناتو و غرب در تحولات سوریه و سرنگونی دولت اسد هرگز نتوانست سیاستگذاران غربی را به دخالت مستقیم در جنگ سوریه راضی کند. در حالی که اعراب با اخراج سوریه (تعلیق عضویت) از اتحادیه عرب در سال 2011، آرزوی سرنگونی دولت بشار اسد را داشتند، ناتو و ایالات متحده به این آرزوی اعراب و ترکیه چندان خوشبین نبودند.
دوم – اتحاد منطقهای برای سرنگونی بشار اسد: در حالی که همه کشورهای جهان عرب درگیر اعتراض و آشوب بهار عربی البته با درجههای متفاوت بودند، تمرکز ویژهای بر تحولات سوریه وجود داشت. تمرکزی که از سوی کشورهای همسایه و برخی کشورهای عربی هدایت شده و هدف آن نیز سرنگونی دولت قانونی سوریه بود. تمرکز بازیگران منطقهای بر تحولات سوریه با رویکرد سرنگونی دولت بشار اسد، شکلگیری ائتلاف منطقهای بزرگی علیه سوریه را سبب شد. همبستگی بزرگ با اعضای گوناگونی مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، قطر، اردن، بحرین، ترکیه، اسرائیل و مصر به رهبری محمد مرسی که بر یک هدف راهبردی اشتراک نظر داشتند و آنهم سرنگونی دولت بشار اسد و دگرگونی ساختار قدرت در سوریه به سود منافع و انگارههای ضد ایران.
در چنین وضعیتی از اتحاد منطقهای علیه دولت بشار اسد بود که تعلیق و اخراج دولت سوریه از ساختارهای بین المللی و منطقهای مانند اتحادیه عرب در دستورکار اعراب قرار گرفت، پذیرش و تشویق سایر بازیگران ضد سوریه را کسب کرد.
اتحاد محور عربی، عبری و ترکی علیه دولت سوریه و حمایت آنان از جنگ و تجزیه سوریه که بیشتر بر محور اهداف و انگارههای تاریخی ترکیه و اسرائیل بنا شده بود، با هزینه سیاسی و اقتصادی فراوانی برای بازیگران عرب این اتحاد همراه بود که هویت عربی خود را فدای منافع راهبردی اسرائیل و ترکیه کردند.
سوم – بازگشت اعراب به آغوش بشار اسد: با گذشت یک دهه از جنگ ژئوپلیتیک در سوریه و بازگشت دولت بشار اسد از لبه پرتگاه فروپاشی کامل یا سرنگونی نهایی به وضعیت ثبات و اقتدار نسبی داخلی، سیاست آرمانی سرنگونی دولت سوریه در میان سیاستگذاران منطقهای نیز امکان ناپذیر شد.
ابراز تمایل برخی دولتهای دشمن بشار اسد بعد از یک دهه جنگ سوریه مانند دولت اردوغان به مذاکره و دیدار با شخص بشار اسد، شکست سیاست سرنگونی دولت مرکزی سوریه را نمایان و سایر بازیگران منطقهای بهویژه اعراب را به تغییر سیاستگذاری خارجی ستیزهجویانه خود علیه سوریه به یک سیاست نرم در چارچوب عادی سازی روابط و بازگشت به اتحادیه عربی تشویق کرد.
روند عادی سازی روابط با سوریه که بارزترین جلوه آن سفر رسمی بشار اسد در انتهای اسفند 1401 به امارات متحده عربی و دیداری گرم با شیخ محمد بن زاید حاکم امارات متحده عربی بود، به سرعت در میان کشورهای عربی نیز عملیاتی شد.
بازگشت سوریه به اتحادیه عرب در اوایل سال 1402 و برقراری روابط و دیدارهایی در سطح سران میان سوریه با عربستان و ... در نهایت به شکست کامل سیاست و انگاره سرنگونی دولت بشار اسد منجر شد. بازگشت سوریه به اتحادیه عرب و عادی سازی روابط اعراب با دولت بشار اسد را میتوان به بازگشت اعراب به آغوش بشار اسد نیز تفسیر کرد.
بازگشت اعراب به آغوش سوریه بر اصل شکست اتحاد بزرگ ضد سوری (عربی، عبری و ترکی) و برتری راهبردی سوریه در تحولات ژئوپلیتیک منطقهای استوار است که سران عرب را که همچنان از پیدایش موجی دیگر از بهار عربی هراس دارند، به آغوش بشار اسد کشانده است.
*
سیاستگذاری خارجی دولتهای عرب در یک دهه اخیر نشان آن است که آنان به شدت بر اندیشه لُرد پالمرستون یعنی منافع ابدی به جای دوستان و دشمنان ابدی اعتقاد دارند و آن را در سیاست خارجی خود اجرایی میسازند و بلکه فراتر از آن نیز عمل میکنند.
روابط جهان عرب با سوریه از سال 2011 تا 2022 که چرخهای از دشمنی شدید، اخراج سوریه از اتحادیه عرب و تلاش فراگیر برای سرنگونی دولت بشار اسد تا تمایل برای برقراری روابط، عادی سازی روابط، پذیرش مجدد سوریه در اتحادیه عرب و در آغوش گرفتن بشار اسد توسط سران دولتهای عربی را شامل میشود، در قالب الگوی منافع ابدی بازیگران اصلی جهان عرب قابل تفسیر است. نیاز به همراهی و همکاری سوریه با جهان عرب در تحولات پیش روی منطقه بهخصوص فرآیند صلح پیمان ابراهیم با اسرائیل.
واقعیت روند روابط سوریه و جهان عرب طی تنها دوازده سال اخیر را میتوان یک شکست بزرگ و آشکار برای بازیگران اصلی جهان عرب دانست که عادیسازی روابط با بشار اسد را بسیار بدتر و دردناکتر از عادی سازی روابط با اسرائیل برای آنان ساخته است.
نظر شما :