نظم نوین جهانی و حلقههای قدرت ژئوپلیتیک
ایران، ارباب حلقهها
دیپلماسی ایرانی: بخش مهمی از روابط بینالملل و سیاست خارجی هر بازیگر نظام جهانی به روابط با سایر بازیگران در قالب ایجاد، پیوستن یا خروج از ائتلافها و حلقههای ژئوپلیتیک معطوف شده و بر پایه همین الگو شکل میگیرند.
در نظم نوین جهانی که دارای استاندارد غربی است و اصول سیاستگذاری خارجی ایالات متحده امریکا را نمایش میدهد، ائتلاف سازی ازجمله ابزارها و تاکتیکهای قدرتهای بزرگ برای قطببندی نظام جهانی و منطقهای محسوب میشود. در این الگوی قطببندی جهانی، هر ائتلاف نقش یک حلقه از نظام جهانی و منطقهای در زنجیرهای از حلقههای تودرتو را دارند که در یک نقطه یا بخش ویژه و کوچک اشتراک همگانی دارند.
ائتلافها یا حلقههای تودرتویی که اگر چه تعاریف یا نمایی اقتصادی، نژادی، دینی، فرهنگی و ... دارند اما در نهایت ماهیت ژئوپلیتیک و قدرتگرا داشته و برتری سیاسی را دنبال میکنند. برتری سیاسی با بهرهگیری از ابزارها و تاکیتکهای جغرافیایی که حلقههای ژئوپلیتیک را به میدان رقابت قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی تبدیل کرده است. این رقابت برای تشکیل، گسترش یا نمایش برتری قدرت ائتلافها، به رقابت یا نبرد حلقههای منطقهای و جهانی انجامیده است. نبرد حلقههای ژئوپلیتیک که آینده نظم منطقهای و جهانی را مشخص کرده، هژمونی ژئوپلیتیک را نیز برقرار میسازد. در چنین شرایطی، برخی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی که در ائتلافها یا حلقههای خاص حضور دارند، از قدرت ویژه برای رهبری حلقهها برخوردارند. توان هدایت و مدیریت چند ائتلاف یا حلقه که قدرت یک بازیگر در نظام جهانی را نشان میدهد، سبب پیدایش برخی قدرتهای برتر یا ارباب حلقهها شده است.
ارباب حلقهها در نظام جهانی به معنای حضور یک بازیگر ژئوپلیتیک قدرتمند و توانمند در تعدادی ائتلاف یا حلقه ژئوپلیتیک است که علاوه بر اشتراک حضور در این حلقهها و برقراری ارتباط میان آنها، توان مداخله، سیاستگذاری راهبردی و بلکه حکمرانی بر این حلقهها را داراست. ارباب حلقهها، عضو همیشگی، فعال مرئی و شاید نامرئی چندین حلقه دانسته میشود که پیوند میان حلقهها را برقرار و انگاره، نیات، اهداف و کنش آنها را طراحی و مدیریت میکند.
تعداد انگشت شماری ارباب حلقه در نظام ژئوپلیتیک هستند که ایالات متحده امریکا، روسیه، چین، هند، انگلیس، فرانسه و ایران را میتوان ازجمله این اربابان حلقه دانست که مؤلفه اصلی تمایز آنان از سایر قدرتهای بزرگ را باید قدرت آنان در اقدام و مداخله بنیادین در نظام منطقهای و جهانی دانست. این دولتها که ارباب حلقههای ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی دانسته میشوند، چندین حلقه را به یکدیگر پیوند داده، رهبری آنان را بر عهده دارند که نابودی ارباب حلقه ژئوپلیتیک را بسیار سخت میکند، نابودی ارباب حلقه به معنای فروپاشی یا نابودی آن حلقه ژئوپلیتیک خواهد بود.
ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقهای که دارای کنش جهانی است، ارباب حلقه های قدرت ژئوپلیتیک جنوب غرب آسیا قلمداد میشود، زیرا تنها بازیگر منطقهای است که قدرت اقدام و مداخله آشکار ژئوپلیتیکی را دارا بوده و در چارچوب منافع راهبردی خود، قادر به مداخله و اقدام سخت است. قدرت ایران به عنوان ارباب حلقهها را میتوان چنین تحلیل کرد:
یکم – حلقههای عملیاتی پیشرو: هر ائتلاف یا حلقه ژئوپلتیک بدون داشتن نیروی عملیاتی کارآمد و اثربخش با قابلیت نبرد سخت در میدان رقابت ژئوپلیتیکی، اثرگذاری مطلوب در نظام جهانی نخواهد داشت.
ایران طی بیش از چهار دهه اخیر و همزمان با جنگ عراق علیه ایران، ساختارسازی نیروی عملیاتی یا بازوهای نیابتی خود در سراسر منطقه را طراحی و اجرایی کرده، یکی از توانمندترین سازمانهای سیاسی و نظامی منطقه با دامنه عملیات جهانی را به نام " حزب الله لبنان " فعال کرده و سنگ بنای حلقه ژئوپلیتیک مقاومت را بنا نهاد.
محور مقاومت که همان حلقه مقاومت است، حلقه عملیاتی ایران محسوب میشود که رهبری و هدایت مطلق آن در اختیار ایران بوده و طیف فراگیری از دولتها، احزاب و سازمانهای سیاسی و نظامی منطقه مانند: دولت سوریه، دولت عراق پسا صدام حسین، دولت انصارالله یمن، حزب الله لبنان، حشد الشعبی و سایر گروههای مقاومت عراق، جهاد اسلامی و حماس فلسطین، افغانستان، یمن، عربستان و ... را شامل میشود.
در حالی که برخی قدرتهای منطقهای مانند: عربستان، ترکیه، قطر، امارات متحده عربی طی چند دهه اخیر بهخصوص در طراحی و اجرای بهار عربی و پس از رخداد بهار عربی تلاش داشتند الگوی حلقهسازی ایران را دنبال کنند و خود را به قدرت برتر منطقه و ارباب حلقههای ژئوپلیتیک تبدیل کنند. فرآیند تقلیدی قدرتهای رقیب ایران در منطقه که با پشتیبانی قدرتهای بزرگ جهان مانند ایالات متحده امریکا در پیدایش القاعده، طالبان، داعش، جبهه النصره و ... نمود یافت اما نتوانست قدرت ارباب حلقههای منطقه را از ایران گرفته به دیگر بازیگران منتقل کند.
ایران با شکلدهی حلقه دوستان خود که پیامد سیاست صدور انقلاب در ماههای اول پیروزی انقلاب 1357 بود، توانست اولین حلقه عملیاتی در منطقه را در اختیار گرفته و ارباب حلقهها باشد.
دوم – برتری حلقه ژئوپلیتیک منطقهای بر حلقه اقتصاد جهانی: بخش مهمی از ائتلافهای عصر کنونی بر اقتصاد و تجارت بنیان شده و حلقههای اقتصادی فرامنطقهای و جهانی از اهمیت فراوانی برخورداند، اما حلقههای ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک همچنان بر ائتلافهای اقتصادی برتری دارند.
برخی رقیبان منطقهای ایران مانند قطر، امارات متحده عربی، عربستان و ترکیه که درحلقههای اقتصادی و تجاری فرامنطقهای و جهانی حضور دارند و از مزایای بیپایان تحریم ایران بهره میبرند، همچنان حسرت برتری ایران در ژئوپلیتیک منطقهای و جهان را دارند. حسرتی که پیامد توان راهبردی ایران در مدیریت حلقههای ژئوپلیتیک است.
این طیف از رقیبان منطقهای ایران با بهرهگیری از رونق اقتصادی و تجارت خود در حوزه انرژی (نفت، گاز) و گردشگری، توانستند در ائتلافهای گوناگون منطقهای و جهانی نقش مهمی داشته باشند و کشورهای خود را به قطب انرژی، گردشگری، فناوری، هوش مصنوعی و ... در منطقه تبدیل کنند اما هرگز توان تبدیل به ارباب همین حلقههای اقتصادی و تجاری را نداشتهاند و از قدرت ایران در هدایت ائتلافها یا حلقههای منطقهای هراسان هستند.
سوم – تغییر نظم جهانی در قالب حلقههای قدرت: ادبیات سیاستگذاری خارجی و روابط بین الملل طی چند سال اخیر در رهیافتی از تغییر هندسه و نظم جهانی، برآمدن نسخهای دیگر از نظم نوین جهانی با چشم انداز افول و فروپاشی قدرت ایالات متحده امریکا، پیدایش نظریه جنوب جهانی، ائتلاف قدرت در شرق و ... تعریف شده که بیشتر بر قدرتیابی و برتری حلقههای قدرت در جهان شرق و سستی حلقههای قدرت غربی استوار است.
رهیافت تغییر هندسه جهانی قدرت که خود سبب تغییر نظم جهانی و برآمدن نظم نوین خواهد شد، ادبیات سیاسی بازیگران بسیاری را به خود معطوف کرده است که روسیه، چین، ایران، کره شمالی، هند، و بسیاری کشورهای کوچک، بزرگ و بیشمار احزاب و سازمانهای سیاسی و اجتماعی جهان را شامل میشود. این طیف از بازیگران نظام جهانی بیشتر بر قدرت انگاره مبارزه با استعمار و دستیابی به استقلال تمرکز داشته و در ائتلاف یا حلقههای چندگانه تودرتوی قدرتگرا با یکدیگر همسو و اشتراک نیت و هدف دارند.
این بازیگران که در حلقههای گوناگون قدرت در سراسر جهان پخش شدهاند، به دلیل همان اشتراک انگاره، نیت و اهداف ضد استعماری خود بهویژه تقابل با فزون خواهی استعماری و نظم جهانی غربی، واسطه پیوند حلقههای قدرت به یکدیگر هستند. یکی از مهمترین این نقاط اتصال یا تودرتویی حلقههای قدرت منطقهای و جهانی را میتوان ایران دانست که نقش مهمی در همسویی و همراهی این حلقههای قدرت با یکدیگر داشته و جایگاه ارباب حلقههای منطقهای را داراست.
*
جهان آشوبناک قرن بیست و یکم که برخی مؤلفههای آن بازگوی وضعیت دو دهه اول قرن بیستم و شرایط پیشا جنگهای اول و دوم جهانی است، روندی از پیدایش ائتلافهای گوناگون اقتصادی، نژادی، دینی، زبانی و ... را شکل داده است که راهکاری برای تضمین بقای دولتها و سایر بازیگران نظام جهانی قلمداد میشوند.
ائتلاف یا حلقه سیاسی دارای تمرکز ژئوپلیتیک را میتوان کارآمدترین حلقه قدرت در نظام جهانی دانست که تنها تعداد انگشت شماری از بازیگران قادرند در بالای این حلقههای قدرت قرار بگیرند، به مدیریت و هدایت آنها بپردازند. در چنین شرایطی، برخی قدرتهای بزرگ منطقهای یا جهانی از این ظرفیت برخورداند تا نقش ارباب حلقهها را در نظام ژئوپلیتیک ایفا کنند.
یکی از این قدرتهای بزرگ که نقش ارباب حلقههای منطقهای را به خوبی ایفا کرده، مدیریت و هدایت تعدادی از حلقههای قدرت منطقهای را بر عهده دارد، ایران است. توان اعمال قدرت ایران بر حلقههای قدرت ژئوپلیتیک در جنوب غرب آسیا و بلکه فراتر از آن برای سایر قدرتهای منطقهای و جهانی اثبات شده است.
اگر قرار باشد نظم نوین جهانی را در الگوی حلقههای قدرت منطقهای و جهانی تعریف کرده، نظم نوین حلقههای قدرت ژئوپلیتیک را مبنای تحولات و مناسبات آینده قرار دهیم، ایران یکی از اربابان حلقههای قدرت است که باید به تقویت جایگاه خود ادامه دهد و این حلقههای قدرت را به یکدیگر پیوند بدهد و قدرت نهایی آنها را در قالب پرستیژ بین المللی ایران نمایش دهد.
نظر شما :