به تصمیم حاکمیت اعتماد کامل داشته باشیم
تقابل حکمت ایرانی با جنون اسرائیلی
دیپلماسی ایرانی: پس از حمله رژیم صهیونیستی به بخش کنسولگری سفارت جمهوری اسلامی ایران در سوریه و به شهادت رساندن جمعی از دیپلمات ها و فرماندهان نیروی قدس سپاه پاسداران، مطالبهای عمومی از جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران شکل گرفته است تا به سلسله ترورهای رژیم صهیونیستی علیه فرماندهان نظامی ایران و جبهه مقاومت در لبنان و عراق به صورتی آشکار و فوری پاسخی کوبنده و نظامی دهد تا مانع از تکرار این قبیل ترورها در آینده شود. همچنین قدرت بازدارندگی ایران و جبهه مقاومت نیز بر همگان آشکار شود.
برخی از تحلیلگران با نقد عملکرد ایران در قبال امریکا و صهیونیستها پس از ترور شهید سلیمانی، شهید سیدرضی و... معتقدند ایران با عدم پاسخ فوری و متناسب به جبهه متخاصم، به صهیونیستها جرأت بیشتر برای حمله به مواضع و شخصیتهای ایرانی داده است.
برخی دیگر «مصلحتاندیشی» ایران را تا اکنون منطقی ارزیابی کرده اند اما میگویند حالا پس از حمله به مکان دیپلماتیک باید الگوی رفتاری در قبال اسرائیل را تغییر داد و این بار پاسخ ایران باید متفاوت، کوبنده و بازدارنده باشد.
برخی دیگر نیز با تخمین و پیشبینی تبعاتِ پاسخ نظامی ایران معتقدند، جمهوری اسلامی نباید «الگوی نظامی» خود را در قبال اسرائیل تغییر دهد. آنها پاسخ فوری و کوبنده به رژیم اسرائیل را بازی در زمین نتانیاهو ارزیابی میکنند. به اعتقاد دسته سوم، نتانیاهو برای خروج از جنگ غزه، مدیریت افکار عمومی داخلی، کاهش فشار افکار عمومی جهانی، وارد کردن امریکا به جنگ، جلب حمایت بیشتر کشورهای اروپایی، باز کردن جبهه جدیدی در لبنان علیه حزب الله، به حاشیه بردن طرح دو دولت فلسطینی – اسرائیلی، ایجاد ائتلافی علیه ایران و همراه کردن برخی از کشورهای عربی با اسرائیل در منازعه آشکار علیه ایران و... قصد دارد به هر نحوی که شده، ایران را به کنش نظامی آشکار علیه اسرائیل واردار کند تا این اهداف برای اسرائیل محقق شود.
نظر نویسنده این سطور این است: «دیدبانی استراتژیک در میدان و شواهد تاریخی نشان میدهد، استدلال دسته سوم عقلاییتر و منطقیتر است یعنی در شرایط کنونی مصلحت عالی کشور که در بطن آن عزت، حکمت و عقلانیت را در بر دارد؛ عدم تغییر الگوی رفتاری و نظامی ایران در قبال صهیونیستهاست.»
دیدبانی استراتژیک نشان میدهد: ایران با رژیم صهیونیستی سالها مشغول جنگ است اما این جنگ از نوع «جنگ ترکیبی» و یا به تعبیر امانوئل کوهن «جنگ در مناطق خاکستری» است. جنگ ترکیبی شامل جنگ نیابتی، جنگ روانی، جنگ سایبری، جنگ شناختی و جنگ اقتصادی است. در این جنگ، ایران در جنگ نیابتی بسیار ماهرانه عمل میکند و کاملا نسبت به حریف برتر است اما اسرائیل در جنگ روانی، شناختی، سایبری و اقتصادی دست برتر را نسبت به ایران دارد. تغییر الگوی رفتاری در قبال اسرائیل و مواجهه مستقیم نظامی ایران با اسرائیل و احتمالا امریکا، ایران را در جنگ ترکیبی بازنده میکند چون جنگ مستقیم با اسرائیل، مزیت نسبی ایران را در جنگ نیابتی در بلندمدت (تأکید میشود در بلندمدت) از بین میبرد. حتی ممکن است نیابتهای ضد ایرانی و طرفدار اسرائیل در کردستان و آذربایجان و افغانستان ایجاد شود.
شواهد تاریخی از تصمیمات سخت نیز نشان میدهد: تصمیمات تاریخی ایران در قبال بحرانهای بسیار حیاتی اگرچه در کوتاه مدت ابهامهایی در بر داشته است اما در بلند مدت نشان دادند که حکیمانه و عقلایی و مبتنی بر مصلحت عالی کشور بودند.
1- اسناد تاریخی آزاد شده نشان می دهد که مهمترین دلیل پذیرش قطعنامه 598 توسط حضرت امام (رض) و مسئولان عالیرتبه آن زمان، «مهار جنون صدام حسین» پس از حمله شیمیایی صدام به حلبچه و حمله امریکا به هواپیمای مسافربری ایران بود. تصمیمگیران نظام به درستی معتقد بودند، صدام که به راحتی بر سر مردم کُرد خودش بمب شیمیایی میریزد هیچ ابایی از حمله شیمیایی به تهران و تبریز در حجم گسترده ندارد. برخی از خاطرات اطرافیان صدام پس از سقوط او نشان داد پیشبینی مسئولان نظام از جنون صدام درست بوده است. ارزیابی تصمیمگیری مسئولین نظام در پذیرش قطعنامه 598 نشان میدهد این تصمیم بسیار به موقع و مبتنی بر مصلحت و منافع ملی بود.
2- پس از حمله طالبان به کنسولگری ایران در مزار شریف و به شهادت رساندن جمعی از دیپلماتها و خبرنگاران ایران، شورای عالی امنیت ملی وقت به ریاست سیدمحمد خاتمی تصمیم گرفت تا نیروهای نظامی ایران با ورود به خاک افغانستان، پاسخی کوبنده به طالبان بدهند. مقام معظم رهبری شخصا با این تصمیم شورا مخالفت کردند. دوراندیشی ایشان در قبال تبعات اقدام نظامی ایران دقیق بود. اگر ایران وارد جنگ با طالبان میشد، تقابل نیروهای نظامی ایران با طالبان در خاک افغانستان شکلی فرسایشی به خود میگرفت و در آن وضعیت، ایران متضرر میشد و طالبان احتمالا با جلب کمکهایی از سوی کشورهای رقیب ایران، بقاء حکومت خود را در افغانستان تثبیت میکرد و اساسا شاید 11 سپتامبری هم شکل نمیگرفت.
3- ایران در قبال حمله امریکا به افغانستان و عراق ضمن محکوم کردن عملیات تروریستی 11 سپتامبر و نیز تهاجم نظامی امریکا؛ اعلام «بیطرفی» کرد. در عمل اما رفتار ایران در قبال حمله امریکا به افغانستان 2001 «بیطرفی مثبت» و در قبال حمله به عراق 2033 «بیطرفی منفی» بود. تصمیمی بسیاری عقلایی و حکمتآمیز که الگوی متفاوت بیطرفی ایران در عراق و افغانستان منافع گستردهای را برای ایران ایجاد کرد. دو دشمن فوری ایران یعنی طالبان و صدام توسط دشمن بینالمللی ایران یعنی ایالات متحده امریکا حذف شدند، امریکا در افغانستان و عراق دچار فرسودگی شد، الگوی مداخله مستقیم نظامی امریکا در خاورمیانه کاملا شکست خورد و لااقل تا 10 سال آینده از دستور کار خارج است، وزن ایران در منطقه افزایش یافت، ایران و عراق از دو رقیب به دو دوست و متحد تبدیل شدند و جبهه مقاومت در منطقه به عنوان یک الگوی جدید، ظهور یافت. اینها نتیجه همان حزم اندیشی نظام در اتخاذ سیاست بیطرفی بود.
4- ایران پس از ترور شهید سلیمانی هم با حمله به پایگاه نظامی امریکا در عینالاسد به امریکا پاسخ داد و هم با اعلام قبلی به دولت عراق، از رویارویی مستقیم نظامیاش با امریکا مانع شد. بسیاری معتقد بودند که حمله به یک پایگاه خالی از نیروی نظامی، انتقام سخت از امریکا نیست. اما حکمت تصمیم ایران اکنون مشخص میشود. اولا مسیری را که شهید سلیمانی و همرزمانش در منطقه گشودند توسط جبهه مقاومت در غزه و عراق تداوم یافت، ثانیا احتمال جنگ گسترده و ائتلاف نظامی منطقهای علیه ایران منتفی شد و ثالثا مقبولیت ایران و جبهه مقاومت نزد افکار عمومی جهان اسلام بسیار افزایش یافت.
5- پاسخ ایران به اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله به کنسولگری ایران در سوریه در روزهای آینده مشخص میشود. به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران قصد ندارد، جنگ ترکیبی را به جنگ مستقیم نظامی با اسرائیل تبدیل کند. شواهد تاریخی از تصمیمات سخت جمهوری اسلامی ایران در بزنگاههای سرنوشتساز نیز این امید را ایجاد میکند که به تصمیمات شورای عالی امنیت ملی و مقام معظم رهبری در مورد چگونگی پاسخ به جنایت صهیونیستی اعتماد کامل داشته باشیم.
نظر شما :