حضور چین در کارائیب و آمریکای لاتین
پاسخی به حضور آمریکا در جنوب شرق آسیاست؟
نویسنده: سید محمد شفیعی، دانشآموخته کارشناسی علومسیاسی دانشگاه گیلان
دیپلماسی ایرانی: حضور چین در آمریکای لاتین، در ابتدا همانند آفریقا برای پیگیری اهداف ایدئولوژیکی (حمایت از جنبشهای چپ)، علیالخصوص در حوزه کارائیب بوده است.
اما بعد از دوره رفورم، دیدگاه چین در اینمنطقه نیز تغییر یافته است.
تا چندین سال پیش آمریکا قدرت یکهتاز در حوزه کارائیب و آمریکای لاتین به شمار میرفت، اما اکنون موازنه در این مناطق کاملا تغییر کرده است. به دنبال حضور آمریکا در جنوب شرق آسیا، چین نیز نفوذ خود را در این مناطق گسترش داده است. به طور عمده چین دو هدف سیاسی در این منطقه دارد که سعی دارد با عامل اقتصادی راه را برای رسیدن به آن هموار کند.
این دو هدف سیاسی عبارتند از:
1. تنگنای سیاسی قرار گرفتن تایوان: تعداد کشورهایی که در ابتدا با تایوان ارتباط دیپلماتیک داشتند حدود ۳۰ کشور بود که در بین کشورهای آفریقا، کارائیب وآمریکای لاتین، پاسفیک و اروپا تقسیم شده بودند که بیشترین سهم برای کارائیب و آمریکای لاتین بود.
چین که همواره تایوان را جزء خاک اصلی خود میدانسته و میداند سعی داشته است تا با حضور در این منطقه، به قطع روابط دیپلماتیک این کشورها با تایوان منجر شود.
اما راه چین برای رسیدن به این مهم چه بود؟
عامل اقتصادی و سرمایهگذاری و تجارت در این کشورها، کاری که تایوان به دلیل محدودیتهای موجود نمیتواند انجام دهد.
در سال ۲۰۰۶ کشورهای حوزه کارائیب حدود ۴درصد از حجم کل تجارت خارجی چین را به خود اختصاص دادند و مکزیک و پاناما نقش بازاری مهمی برای چین داشتند.
از سوی دیگر طی بازه زمانی ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۶ حجم تجارت چین و کشورهای آمریکای لاتین از ۸میلیارد دلار به ۷۰ میلیارد دلار افزایش یافته و کشورهایی نظیر شیلی، برزیل و آرژانتین مهمترین بازارهای چین در این بازه زمانی این بازه زمانی بودند. و در همین بازه زمانی حجم واردات چین از آمریکای لاتین از ۳میلیارد دلار به ۳۴ میلیارد دلار افزایش یافت که کشورهایی مانند پرو، ونزوئلا، آرژانتین و برزیل مهمترین منبع واردات چین از این منطقه بودهاند.
اما در بحث سرمایهگذاری، چین بیشتر در زمینه تسهیل دسترسی به منابع مواد خام از قبیل سنگ آهن، قلع، سرب و مس یا در زمینه توسعه راهها و خطوط ارتباطی انجام گرفته است (در شیلی، آرژانتین، برزیل و.....).
در بین سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۷ سرمایه گذاری سالیانه چین از یکمیلیارد دلار در سال به ۲۴میلیارد دلار افزایش یافته لست و دقیقا از همین بازه زمانی قطع ارتباط دیپلماتیک کشورهای کارائیب و آمریکایلاتین با تایوان شروع شد و تا کنون نیز ادامه دارد:
پاناما، کاستاریکا، گرانادا، دومینیکن در همین بازه زمانی و طی سال های اخیر هندوراس و نیکاراگوئه نیز اقدام به قطع روابط دیپلماتیک خود با تایوان کردهاند.
همپیمانان باقیمانده برای تایوان در این مناطق عمدتا کشورهایی هستند که در طول سال شاید یک بار اسمشان در رسانهها شنیده نمیشود یا خیلی از افراد اطلاعی ندارند که چنین کشورهایی وجود دارند که همگی جزء کشورهای فقیر محسوب میشوند. تنها همپیمان تایوان در این منطقه که تا حدودی میتوان گفت نسبت به باقی کشورها وضعیت بهتری دارد پاراگوئه است که چینیها از سال ۲۰۰۳ به دنبال قانعکردن این کشور برای قطع روابط دیپلماتیک با تایوان هستند که فعلا نتیجهای در بر نداشته است.
اما چین توانسته با اهرم کمکهای مالی به هدف اول خود که تهدید فضای بینالمللی تایوان است برسد.
کمک۳۰۰ میلیارد دلاری به کاستاریکا و و ساختن سد در هندوراس و موارد دیگر در سایر کشورها دلایل خوبی برای قطع رولبط دیپلماتیک با تایوان یا عدم ارتباط گرفتن با این جزیره کوچک شده است.
2. اقدام متقابل در برابر آمریکا:
حضور آمریکا در آسیای جنوب شرقی و حمایت از تایوان، سبب شد تا چین در فتح حیات خلوت آمریکا تلاش کند، البته نمیتوان از نقش عوامل اقتصادی و منابع کشورهای کارائیب و آمریکای لاتین که برای چین حائز اهمیت است چشمپوشی کرد اما حضور آمریکا و حمایتش از تایوان انگیزه چین را دو چندان کرده است.
چین از سال ها قبل سعی کرده اهدافش در این مناطق را از طریق همکاری با سازمان های چندجانبه و همچنین روابط متقابل دو جانبه رهبران در آمریکای لاتین و کارائیب پیگیری کند.
به عنوان مثال: از سال ۲۰۰۴ که هو جینتائو وارد آمریکای لاتین شد تا با رهبران کشورها برای گسترش روابط با چین رایزنی کند، برخی از رهبران کشورهای آمریکای لاتین در آن برهه زمانی نظیر هوگو چاوز در ونزوئلا به دلیل مقابله با گسترش نفوذ آمریکا در این منطقه به سمت چین سوق پیدا کردند و از مواضع چین که تاکید بر چندجانبهگرایی و احترام به حاکمیت کشورها در نهادهای بینالمللی بود، حمایتکردند.
طی یک سال و نیم اخیر نیز که دولتهای چپگرا در کلمبیا، برزیل بر سر کار آمدند و رئیسجمهوری پرو نیز برکنار شد،
با توجه به نزدیکی و پیشینه ایدئولوژیکی بین چین و این کشورهای این منطقه، راه برای چین برای کاهش قدرت آمریکا در این کشورها هموار شده است.
این ۲ اقدام، نفوذ آمریکا در جنوب شرق آسیا را نیز تهدید میکند، در تنگنا قرار گرفتن تایوان و قطع ارتباط دیپلماتیک کشورهای کارائیب و آمریکای لاتین با تایوان، نگرشها به اینکه آیا آمریکا از متحدانش میتواند حمایت و دفاع کند را در بین کشورهای شرق آسیا تضعیف میکند. کما این که مهمترین متحدان شرقی آمریکا (کرهجنوبی و ژاپن)، بیشترین حجم تجارت را با چین دارند و نه آمریکا، و چین جای آمریکا را در این کشورها گرفته تا امیدوار باشد بتواند پیمان منطقهای در شرق همراه با کشورهای منطقه برای مقابله با نفوذ آمریکا ببندد.
فعلا آمریکا با قمار روی جنوبشرقآسیا، کارائیب و لاتین را واگذار کرده است.
نظر شما :