یا ساخت بمب اتم یا مذاکره مستقیم؛ مردم خسته از ۴۳ سال سیاست پادرهوای تقابل با آمریکا
ساز ناکوک جلیلی!
دیپلماسی ایرانی – طی روزهای اخیر اخباری در خصوص ارسال نامه ۲۰۰ صفحه ای سعید جلیلی به رهبری با موضوع مخالفت با نحوه مذاکرات انجام شده در دولت رئیسی و انتقاد به عملکرد تیم مذاکره کننده باقری کنی مخابره شد. با وجود آنکه هنوز جزئیات کامل و متن این ۲۰۰ صفحه در اختیار افکار عمومی و رسانه ها قرار ندارد، اما برخی رسانه ها از بخشی از مسائل مطرح شده در این نامه پرده برداشته اند. این در حالی است که حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه و دریابان شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی طی روزهای گذشته حتی از احتمال گفت و گو و مذاکره مستقیم با آمریکا سخن گفته اند. در عین حال خبرهای واصله از جریان مثبت مذاکرات وین و رسیدن به توافق حکایت دارد، آن هم در شرایطی که بیشتر جریان اصولگرای حامی دولت رئیسی هم دیگر مخالفت و انتقادی با احیای برجام، لغو تحریمها و حتی مذاکره مستقیم تهران با واشنگتن به مانند دولت روحانی ندارند. حال پیرو آنچه که عنوان شد سوالی که ذهن را درگیر میکند این است که چرا سعید جلیلی بر خلاف جریان اصولگرای حامی دولت رئیسی عملاً با این نامه ۲۰۰ صفحه ای مخالفت علنی و صریحش را با سیاست مذاکره ای دولت سیزدهم مطرح کرده است؟ پاسخ به این سوال، محور گفتوگوی دیپلماسی ایرانی با احمد بخشایش اردستانی، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت پی گرفته است که در ادامه از نظر می گذرانید:
اخیرا شاهد ارسال نامه ۲۰۰ صفحه ای سعید جلیلی به رهبری در خصوص مخالفت با نحوه پیشبرد گفت وگوهای وین توسط دولت سید ابراهیم رئیسی و انتقاد به عملکرد تیم مذاکره کننده با محوریت علی باقری کنی هستیم. در ادامه به اذعان و گمانه زنی برخی رسانه ها در رابطه با بخشی از جزئیات نامه مذکور، جلیلی خواهان خروج رسمی ایران از برجام و افزایش سطح غنی سازی تا ۹۰ درصد و سپس مذاکره مستقیم با آمریکا است. از نگاه حضرتعالی که از نزدیک با شخصیت سعید جلیلی آشنایید و هر دو از خروجی های دانشگاه امام صادق هستید، گویا حتی در این دانشگاه هم اتاق هم بوده اید و همچنین به واسطه عضویت در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم با عملکرد دو سال پایانی جلیلی در سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی و نحوه مذاکرات هسته ای وی واقفید، چرا جریان جلیلی و جلیلیسم برخلاف قاطبه اصولگرایان حامی دولت رئیسی در این شرایط بغرنج و بحرانی کشور عملاً ساز ناکوک می زند؛ جریان اصولگرایی که اکنون، نه تنها با احیای برجام و گفت و گوهای صورت گرفته توسط تیم باقری کنی در وین موافقند که حتی مخالفتی هم با مذاکره مستقیم با آمریکا ندارند؟
ابتدا به ساکن لازم است توضیحات کوتاهی در خصوص چند نکته جزئی را بیان کنم تا به سوال اصلی شما برسم. اولا، بله من و آقای جلیلی هر دو از فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق هستیم. هر دو در یک بلوک و هم اتاق بودیم، منتهی ایشان یک دوره پایین تر بودند. چون من ورودی سال ۶۱ بودم و آقای جلیلی ورودی سال ۶۲ بود. نکته جزئی دیگر این است که من تا به اکنون چیزی با عنوان «نامه ۲۰۰ صفحه ای» نشنیده ام؛ نامه در عرف خود یک صفحه، دو صفحه نهایتاً ۵ صفحه، نه ۲۰۰ صفحه. این اسمش هرچه باشد، نامه نیست. میتوان آن را کتاب، رمان، پایان نامه یا هر چیز دیگری گذاشت، غیر از نامه! نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که اساساً من معتقد به چیزی به نام جریان «جلیلیسم» در کشور نیستم. یعنی نمیتوان تفکرات، باورها و اندیشه های فردی مانند سعید جلیلی را یک جریان در داخل کشور تصور کرد.
اما به هر حال این فرد با نفوذ خود طی این سال ها به خصوص در دوران دولت روحانی عملا توانسته شرایطی را برای سیاست خارجی کشور رقم بزند.
منظور چه شرایطی است؟!
عدم مذاکره با آمریکا
اتخاذ سیاست عدم مذاکره با آمریکا توسط حاکمیت ارتباطی به جلیلی ندارد.
ولی همین فرد عضو شورای راهبردی روابط خارجی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مهمتر از همه نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی از سال ۹۲ است.
بله اما باز هم تکرار می کنم اتخاذ سیاست عدم مذاکره با آمریکا توسط حاکمیت ارتباطی به جلیلی ندارد. چون از اساس ما شاهد یک دوقطبی سازی سیاسی – اجتماعی در خصوص مذاکره با آمریکا و حتی در لایه ای عمیق تر برقراری روابط دیپلماتیک با ایالات متحده هستیم. در همین رابطه از ابتدای انقلاب برخی از طیف های سیاسی، احزاب، شخصیت ها و بخشی از جامعه و رسانه های متبوع خواهان مذاکره مستقیم با آمریکا، برقراری روابط بین دو کشور و در ادامه احیای برجام و لغو تحریم ها بوده و هستند، اما در مقابل هم بخشی از احزاب، شخصیت ها، گروهی از جامعه و رسانه های همسو عملا مذاکره مستقیم با آمریکا را مخالف منافع ملی می دانند. این تقابل عمری به اندازه انقلاب دارد. یعنی ۴۳ سال است که ما شاهد این رویارویی دو طیف در خصوص مذاکره با آمریکا بوده و هستیم که بی شک با شدت بیشتری ادامه هم خواهد یافت.
چرا با شدت بیشتر. آیا امثال جلیلی بر این تشدید تقابل دو نگاه دامن نزده اند؟
چرا. به هر حال هر کدام از افراد، احزاب و ... به سهم خود در تشدید این تقابل طی این چهار دهه گذشته نقش داشته اند. اما مسئله بیشتر ناظر به نگاه دولت هاست. ببینید برخی دولت ها با نگاه خود به عرصه سیاست خارجی عملا به تقابل را دامن زده اند. این مسئله به ویژه در دولت حسن روحانی به شدت افزایش پیدا کرد. چرا که در هشت سال گذشته دولت سابق با گره زدن سیاست خارجی به همه امور کشور حتی تا آب خوردن مردم سبب شد دیپلماسی سایه سنگینی بر سیاست داخلی، اقتصاد، معیشت، مناسبات اجتماعی و ... بیندازد. در نتیجه به همان اندازه، هم در میان طیف های سیاسی و هم در میان اقشار جامعه و رسانهها تقابل دو جریان مذاکره با آمریکا و عدم مذاکره با این کشور تعمیق بیشتری پیدا کرد. لذا در این چهارچوب میتوان سعید جلیلی را هم جزء دسته دوم تصور کرد. اما اینکه ما در یک خوانش برعکس، این باور را داشته باشیم که سعید جلیلی با نگاه خاص خود یک جریان به نام جلیلیسم را تولید و هدایت میکند اساساً مفروضی غلط است. چون همان گونه که گفتم این تقابل عمری به اندازه انقلاب دارد. یعنی ۴۳ سال است که ما شاهد این رویارویی دو طیف در خصوص مذاکره با آمریکا بوده و هستیم که بی شک با شدت بیشتری ادامه هم خواهد یافت. کما اینکه در همین دسته دوم یعنی مخالفان مذاکره با آمریکا به جز سعید جلیلی کسان دیگری چون حسین شریعتمداری و روزنامه کیهان و دیگرانی هم با نگاه به مراتب رادیکال تر قرار دارند.
حال به بخش مغفول مانده سوال نخست مصاحبه بازگردیم چرا جلیلی برخلاف قاطبه اصولگرایان حامی دولت رئیسی که اکنون، نه تنها با احیای برجام و گفت و گوهای وین موافقند که حتی مخالفتی هم با مذاکره مستقیم با آمریکا ندارند در این شرایط بغرنج و بحرانی کشور عملاً ساز ناکوک می زند؟
من تصور میکنم که این مسئله بیشتر ناشی از تحولات سیاسی بعد از انتخابات ریاستجمهوری است. به هر حال به جز آقای همتی و مهندس مهرعلیزاده که تکلیفشان از اول هم روشن بود، تمام کسانی که در انتخابات ریاست جمهوری به نحوی حمایت مستقیم و غیرمستقیمی از شخص سید ابراهیم رئیسی داشتند به پست و مقامی در دولت سیزدهم رسیدند. در این رابطه تصور می شد سعید جلیلی هم یا وزیر امور خارجه و یا دوباره دبیر شورای عالی امنیت ملی دولت رئیسی خواهد شد و روند مذاکرات احیای برجام و لغو تحریمها را به دست خواهد گرفت که نهایت امر چنین نشد. پس به نظر من احتمالاً چون سعید جلیلی خود را از گردونه و چرخه پست ها و مناصب دولت رئیسی، علیرغم حمایت از وی در جریان انتخابات و کنار کشیدن به نفع رئیسی کنار گذاشته شده می بیند، اکنون بر خلاف قاطبه جریان اصولگرا سعی دارد مخالفت خود را با عملکرد دولت رئیسی و تیم مذاکره کننده مطرح کند.
در همین رابطه کالبد شکافی هم روی بخشی از جزئیات منتشر شده این نامه ۲۰۰ صفحه آقای جلیلی داشته باشیم. همانگونه که در سوال نخست این گفت وگو مطرح شد، جلیلی خواهان خروج رسمی ایران از برجام، افزایش سطح غنی سازی تا ۹۰ درصد و سپس مذاکره مستقیم با آمریکا است. البته جلیلی در این بین دلخوش و امیدوار به حمایت مسکو و پکن از تهران و وتوی قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل نیز هست. ارزیابی شما در رابطه با این مسائل مطرح شده توسط سعید جلیلی چیست؟
نکته مهمی که در ابتدای مصاحبه میخواستم بر آن تاکید کنم این بود که با وجود آنکه سعید جلیلی نامه ۲۰۰ صفحه ای را در خصوص مخالفت با نحوه مذاکرات دولت رئیسی و انتقاد از تیم مذاکره کننده باقری کنی نوشته است، اما این نامه نمی تواند به معنای مخالفت شخص سعید جلیلی با مذاکره با آمریکا تلقی شود. یعنی اگر چه در پاسخ به سوال های قبلی من از نگاه به مراتب رادیکال تر حسین شریعتمداری، روزنامه کیهان و امثالهم یاد کردم، اما سعید جلیلی از اساس تفاوت جدی با این جریان کیهان دارد.
چه تفاوتی؟
همان گونه که شما در بخشی از سوال نخست و در ادامه پرسش قبلی به آن اشاره کردید سعید جلیلی در همین نامه ۲۰۰ صفحه ای بعد از خروج رسمی ایران از برجام و افزایش سطح غنی سازی تا ۹۰ درصد به دنبال مذاکره مستقیم با آمریکاست. یعنی جلیلی رسما و عملاً خروج از برجام، افزایش سطح غنیسازی و رسیدن به نقطه گریز هستهای را بهانه ای برای مذاکره با آمریکا میداند. پس از نگاه سعید جلیلی چیزی به نام مذاکره مستقیم با آمریکا یک «تابوی» سیاسی قلمداد نمی شود. در صورتی که روزنامه کیهان در هر شرایطی مذاکره مستقیم با آمریکا، چه توسط دولت روحانی، چه توسط دولت رئیسی یا هر دولت دیگری را یک تابوی سیاسی ابدی برای جمهوری اسلامی ایران می داند. از طرف دیگر همانگونه که در سوال نخست اشاره کردید علاوه بر دانشگاه امام صادق با توجه به حضورم در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم از نزدیک با آقای جلیلی در دوران تصدی ایشان بر دبیری شورای عالی امنیت ملی ارتباط داشتم. وی در سال های پایانی دولت احمدی نژاد مذاکرات عمان و گفت وگوی مستقیم با دولت اوباما را مدیریت می کرد. پس در کارنامه عملی آقای جلیلی هم مذاکره مستقیم با آمریکا دیده میشود. یعنی آقای جلیلی، هم از نظر تئوریک و نظری و هم از نظر عملی مذاکره مستقیم با آمریکا را یک تابو نمی داند. منتهی نکاتی که ایشان برای رسیدن به مذاکره مستقیم با آمریکا مطرح میکنند از اساس غلط است.
چرا؟
چون اولاً ایالات متحده آمریکا زمانی که در غنی سازی ۶۰ درصدی امتیازات مدنظر ایران را در خصوص لغو کامل تحریم ها و تضمین برای عدم خروج مجدد از برجام نداده است بیشک در زمان دستیابی ایران به غنی سازی ۹۰ درصدی هم این امتیازات را نخواهد داد. در ثانی اگر ایران به غنی سازی ۹۰ درصد دست پیدا بکند بی شک پرونده ایران از آژانس بین المللی انرژی اتمی و شورای حکام مستقیماً به شورای امنیت با هدف صدور قطعنامه علیه کشور پیش خواهد رفت و در این بین یقینا باید در خصوص حمایت روسیه و چین از ایران شک کرد، کما اینکه همین مسکو و پکن در ادوار مختلف به روشنی ثابت کردند که نمیتوانند در برهه های حساس حمایت جدی از تهران داشته باشند. لذا دلخوش کردن امثال آقای جلیلی به حمایت روسیه و چین، ذیل انعقاد سند جامع همکاریهای راهبردی با این دو کشور یا هر دلیل دیگری نمیتواند محلی از اعراب داشته باشد. در ضمن حتی اگر در یک سناریوی خوشبینانه این تصور را داشته باشیم که روسیه و چین به دنبال حمایت از ایران در صورت کشیده شدن پرونده فعالیتهای هستهای ایران به شورای امنیت باشند عملاً کاری از دست این دو کشور بر نخواهد آمد.
چطور، آیا منظورتان فعال شدن مکانیسم ماشه است؟
دقیقاً. شما شک نداشته باشید اگر ایران به سمت غنیسازی ۹۰ درصد و رسیدن به نقطه گریز هستهای پیش رود بی شک یه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان به عنوان اعضای رسمی برجام توانایی فعال کردن مکانیسم ماشه و بازگرداندن اتوماتیک تمام تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت را دارند. در این بین بنا به مفاد برجام چیزی به نام وتوی چین و روسیه کارایی ندارد. بنابراین در شرایط کنونی که شاهد بحرانی تر شدن وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور هستیم عملاً اقدام دولت برای غنی سازی ۹۰ درصد طبق توصیه سعید جلیلی یک ریسک تمام عیار خواهد بود که می تواند حیات جمهوری اسلامی ایران را با خطر جدی مواجه کند.
اما جناب اردستانی حضرتعالی جزو کسانی بودید که طی مصاحبههای قبلی با دیپلماسی ایرانی بر ساخت بمب هستهای تاکید داشتید. این نشان می دهد که نگاه شما به مراتب رادیکال تر از آقای جلیلی است. پس چرا اکنون مخالف غنی سازی ۹۰ درصدی طبق توصیه آقای جلیلی هستید؟
به نکته خوبی اشاره کردید. من کماکان معتقدم تنها راه حل جمهوری اسلامی ایران برای پایان دادن به تهدیدهای نظامی گاه و بی گاه آمریکا، اسرائیل، انگلیس و ... و نیز تنها راه حل توقف فشارهای ایالات متحده در چارچوب تحریم ها ساخت بمب هسته ای می دانم. یعنی ساخت سلاح هستهای تنها راه حل جمهوری اسلامی ایران برای خروج از چالشها و بن بست های سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی مربوط به برجام و پرونده فعالیتهای هستهای است. اگر می خواهیم چالش دیپلماتیک ما با آمریکا و جامعه جهانی در خصوص پرونده فعالیت های هسته ای حل و فصل شود و یا می خواهیم اسرائیل را سر جای خود بنشانیم و تهدیداتش به یک باره پایان یابد باید به سلاح هسته ای دست پیدا کنیم. تا زمانی که ایران این سیاست کج دار و مریز را در دستور کار قرار دهد قطعاً واشنگتن، اروپا، تل آویو، ریاض و ... هم دست به تحریم، فشار، ترور، خرابکاری، سرقت اسناد، تهدید نظامی و ... خواهند زد. ولی اگر ایران به بمب اتم دست پیدا کند دیگر طرف مقابل از امریکا گرفته تا اسرائیل، سعودی ها و ... در انتخاب مواضع و اقدامات خود نهایت دقت و احتیاط را لحاظ میکنند. تا زمانی که ایران به بمب هستهای دست پیدا نکند این چالش ها و مشکلات کمابیش و با شدت و ضعف در دوره ها و ادوار مختلف ادامه پیدا خواهد کرد. یعنی اینگونه نیست که این چالش ها با روی کار آمدن بنت، بایدن یا هر کس دیگری تمام شود، چنانی که پس از گذشت حدود یک سال از عمر دولت بایدن این بحران حل نشد، بلکه آمریکا رویکرد جدیدی نسبت به ایران اتخاذ کرده است، همانگونه که اکنون ما با این رویکرد جدید دولت بایدن در قبال برجام و فعالیت هسته ای ایران مواجه هستیم و شرایط را پیچیده تر از گذشته کرده است.
با این وجود تفاوت موضع و نگاه شما با آقای جلیلی چیست؟
همان طور که در پاسخ به سوالات قبلی اشاره کردم آقای جلیلی، هم در کارنامه عملی و هم در حوزه تئوریک و نظری در سایه همین نامه ۲۰۰ صفحه ای به رهبری، مذاکره مستقیم با آمریکا را تابو نمی داند. همچنین عنوان کردم که خروج رسمی ایران از برجام، افزایش غنیسازی تا ۹۰ درصد و ... به توصیه آقای جلیلی عملا اهرم فشارهایی برای مذاکره مستقیم با آمریکا تلقی می شوند، در صورتی که من معتقدم ساخت بمب هستهای میتواند یک بار برای همیشه تکلیفمان را با جامعه جهانی روشن کند. اگر من اصرار می کنم ایران به سمت ساخت سلاح هستهای پیش رود به این دلیل این است که، هم تکلیف جامعه جهانی و به خصوص تکلیف مردم ایران روشن شود؛ یا رومی روم یا زنگی زنگ! ۴۳ سال است مردم ایران پا درهوای سیاست کجدار و مریز جمهوری اسلامی در قبال غرب و به خصوص آمریکا هستند. اگر به دنبال تقابل با آمریکا و جامعه غرب هستیم و شعار استکبارستیزی سر می دهیم خوب باید خروجی آن را ببینیم. یعنی این مردم باید بفهمند که دستاورد این ۴۳ سال استکبارستیزی با آمریکا چه بوده است؟ طی تمام این سالها به خصوص از دورانی که جمهوری اسلامی ایران به شکل جدی در صدد ارتقای توان صلح آمیز هستهای بود تمام فشارهای سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، امنیتی، نظامی، دفاعی و حتی انسانی را به جان خرید. ما نباید فراموش کنیم که طی این چهار دهه چه تعداد از دانشمندان و نخبگان هسته ای کشور توسط رژیم صهیونیستی با همکاری و حمایت دیگر سرویسهای جاسوسی منطقه ای و فرامنطقه ای به شهادت رسیدند. چقدر شاهد تحمل تحریم توسط مردم بوده و هستیم که اکنون دیگر به اوج خود رسیده است. این در حالی است که ما ابزار ساخت بمب اتم را هم داریم، اما شاهدیم که نه بمب اتمی وجود دارد و به موازاتش بیشتر از دیگر کشورهای دارای بمب اتم مانند کره شمالی متحمل بالاترین و شدیدترین سطح تحریم های ایالات متحده آمریکا در جهان هستیم، به گونهای که حجم تحریم های اعمال شده علیه جمهوری اسلامی ایران به تنهایی بیش از کشورهایی چون کره شمالی، ونزوئلا، کوبا، سوریه، روسیه، چین و ... است. اینکه نشد سیاست، اینکه نشد حکومتداری و شیوه صحیح تقابل با امریکا! بله شاید ساختن بمب هستهای برای ما از نظر اقتصادی و معیشتی هیچ سود و منفعتی نداشته باشد، اما قطعاً حداقلش آن است که باعث بازدارندگی امنیتی، نظامی و دفاعی خواهد شد و زیادهخواهیهای غربیها به خصوص آمریکا در خصوص ایران پایان خواهد یافت. کاش ۲۰ سال تحریم هستهای ایران از تحریم فروش نفت تا تحریم کالاهای اساسی، کالاهای پزشکی، دارو و ... بر سر ساخت بمب اتم بود.
پس در این راستا ساخت سلاح هستهای یک پاسخ قاطع برای مردم خواهد بود که جمهوری اسلامی ایران می تواند بگوید ما با ساخت سلاح هستهای عملاً داریم تاوان داشتن بمب اتم را میدهیم. ولی اکنون ۴۳ سال است برای مردم سوال شده که ما تاوان چه دستاوردی در تقابل با آمریکا را می دهیم؟ اساساً خروجی این تقابل و دستاورد آن برای مردم چه بوده است؟ مشکل و انتقاد من به این بلاتکلیفی است. وقتی ما شاهد این حجم بی سابقه از تحریم ها علیه مردم و ملت ایران هستیم پس چرا نباید حداقل دستاورد همه این فشار رسیدن ما به بمب هسته ای باشد؟! من در مصاحبه پیشین با شما گفتم به واقع منطقی نیست که ما، هم سیاست فشار حداکثری را تحمل کنیم و از آن طرف توان اتمی ما حتی قادر به تولید برق نباشد. شما در همین تابستان دیدید که توان هسته ای کشور حتی نتوانست کمبود تولید را جبران کند. اینجاست که سوال به حقی در ذهن مردم ایران شکل می گیرد اگر ما سال هاست به واسطه توان هستهای متحمل تحریم و فشار اقتصادی هستیم پس این توان کی باید به داد ما برسد؟ اگر توان هسته ای نتواند کمبود برق ما را جبران کند پس به چه دردی می خورد؟ نباید فراموش کنیم که در سایه این تحریم ها چند میلیارد دلار به اقتصاد ایران ضربه وارد شد، معیشت مردم تحت تاثیر قرار گرفت، سفره ایرانی ها کوچک و کوچکتر شد، بیماران سرطانی، پروانهای و بیماران خاص دیگر به کام مرگ رفتند و ...؛ پس جا دارد برای پاسخ دادن به این همه فشار صرفا برای اینکه جمهوری اسلامی ایران به دنبال دانش و توان صلحآمیز هستهای است به بمب اتم دست پیدا کنیم تا حداقل یک توازن بخشی را در برابر این همه هزینه و فشار طی همه این سال ها ایجاد کنیم. اما اگر جمهوری اسلامی ایران بنا به توصیه رهبری از اساس به دنبال ساخت سلاح هستهای نیست بهتر است با آمریکا مذاکره مستقیم بکند تا همه تحریمها لغو شود. اینکه آقای جلیلی عنوان میکند ما باید از برجام خارج شویم و بعد به سمت غنی سازی ۹۰ درصد پیش رویم تا با آمریکا وارد گفت وگوی مستقیم با ایران شود طبق تحلیلی که قبلاً ارائه کردم زیر سوال می رود. اما در یک بُعد دیگر باید این مفروضات غلط اندر غلط آقای جلیلی را ارزیابی قرار داد و آنکه اساساً تقابل ایران و آمریکا مربوط به پرونده فعالیتهای هستهای نیست، بلکه توان موشکی و پهپادی، نفوذ منطقهای و ... نیز به این تقابل دامن زده است. پس حتی اگر آمریکا مذاکره مستقیمی با ایران در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای داشته باشد و حتی این مذاکره مستقیم به یک توافق جدید، حتی بهتر از برجام هم ختم شود نمی تواند به تنش و تخاصم چهار دهه ای تهران و واشنگتن را پایان دهد. از همه مهمتر اینکه در این ۴۳ سال، تقابل ایران با آمریکا یک حالت ایدئولوژیک پیدا کرده است. یعنی اساساً نگاه صفر و صدی به روابط با آمریکا وجود دارد.
پس به همان اندازه که معتقد به ساخت سلاح هستهای هستید به مذاکره مستقیم با آمریکا برای لغو تحریم ها معتقدید؟
من خیلی عاشق مذاکره و گفت وگو با آمریکا نیستم. نقد، دغدغه و درد من این بلاتکلیفی مردم ایران با سیاست پادرهوای استکبار ستیزی و تقابل با آمریکاست. واقعا ۴۳ سال است مردم با گوشت، پوست و خون و با تمام وجودشان تاوان استکبار ستیزی و تقابل با آمریکا را می دهند. آن نماینده مجلس یا فلان وزیر، استاندار، شهردار و ... که درکی از تحریم ندارد؛ بادیگارد، ماشین ضد گلوله، رانت، حقوق های نجومی و ... برای این حضرات به وفور موجود است. همین مسئله عملاً باعث شده است که گسل دولت و حاکمیت با مردم به بیشترین میزان خود در چهار دهه گذشته برسد. متاسفانه عملکرد دولت رئیسی در این چند ماه هم بر تعمیق بیاعتمادی مردم دامن زده است. فقر، بحران اقتصادی و معیشتی دارد بیداد می کند. حال در این بین سوال من این است که اگر به دنبال تقابل با آمریکا هستیم خروجی آن طی ۴۳ سال گذشته چه بوده است؟ اگر داریم روی پرونده فعالیتهای هستهای و حقوق هستهای خود اصرار می ورزیم و مردم تاوان آن را می دهند پس چرا این صنعت هستهای خروجی برای کشور نداشته است. در ضمن کسی مثل آقای جلیلی که با خروج از برجام و غنی سازی ۹۰ درصد به دنبال مذاکره مستقیم با آمریکا هستند به این سوال من پاسخ دهد که بعد از مذاکره مستقیم با آمریکا و احتمال حصول توافقی، حتی بهتر از برجام تکلیف واشنگتن با توان موشکی و پهپادی و نفوذ منطقه ای تهران و حواشی حقوق بشری ما چه خواهد شد؟ آیا این مسائل در قالب برجام ۲،۳،۴ و ... تکرار نمی شوند؟ مگر همین برجام ۲،۳،۴ و ... جزو خطوط قرمز نظام و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نبود؟ خوب اگر اینها جزو خطوط قرمز است یقین داشته باشید این چالش و تقابل ایران و آمریکا ادامه پیدا خواهد کرد چون بی شک، چه دولت بایدن یا هر دولتی در آمریکا به توافق هستهای بسنده نمی کند، همچنانی که دولت دونالد ترامپ با آن ۱۲ پیش شرط خود در حوزه هستهای، دفاعی و منطقهای به دنبال یک توافق بهتر بود، اما به دلیل عدم مذاکره ایران در این خصوص شاهد از بین رفتن برجام بودیم. پس شک نکنید اگر این توافق طبق توصیه آقای جلیلی هم شکل بگیرد در ادامه با آمریکا، اسرائیل، عربستان، اروپا و ... مسائل دفاعی و منطقه ایران را هم پیگیری خواهند کرد. در ادامه اگر ایران دوباره مذاکره بر سر آنها را برای حصول برجام ۲،۳،۴ و ... جزو خطوط قرمز خود بداند و بر سر آن مذاکره نکند دوباره توافق احتمالی مد نظر جلیلی هم هم از بین خواهد رفت. لذا در نهایت می بینید که مذاکره مستقیم ایران و آمریکا بر سر پرونده فعالیتهای هستهای تنها یک تکه از این پازل است. مضافا من قبلا در گفت وگو با شما عنوان کردم حتی اگر فردی به مراتب منعطف تر از بایدن مانند برنی سندرز هم رئیس جمهوری آمریکا شود باز آش همین آش است و کاسه همین کاسه. در آن سو طبق برخی اظهارنظرهای کسانی چون امیرعبداللهیان و شمخانی اکنون که دولت سیزدهم نیز به دنبال مذاکره مستقیم با امریکا است. اما حتی اگر این مذاکره صورت گیرد دولت رئیسی در ادامه بی شک با چالش های متعددی در جریان مذاکرت و بعد از مذاکرت و حصول توافق احتمالی مواجه خواهد شد، همان گونه که دولت روحانی و دولت های قبلی یا آن مواجه شدند. لذا شرایط برای دولت رئیسی به گونه دیگری ادامه پیدا خواهد کرد که به معنای پایان چالش ها نیست. چون تنش و اختلافات با رویکردی دیگری ادامه پیدا خواهد کرد. پیرو بخشی از تحلیلم در پاسخ به سوالات قبلی باز هم تکرار میکنم اسرائیل، اروپا و آمریکا تنها به دنبال مذاکره بر سر فعالیتهای هستهای ایران نیست، این بخشی از پروژه مذاکره کلان در خصوص توان موشکی و نفوذ منطقه ایران هم هست. پس باز هم تاکید می کنم این بازی ادامه دارد. در نتیجه برای برون رفت از این شرایط و خاتمه دادن به این فشارها، ایران باید به سلاح هستهای دست پیدا کند یا مذاکره جدی و واساسی در دستور کار قرار گیرد.
نظر شما :