لزوم ارزیابی از ساختارهای مرتبط با سیاست خارجی
ناکارآمدی «جامعه اطلاعاتی» ایران از جنگ قره باغ تا افغانستان
دیپلماسی ایرانی: برای داشتن سیاست خارجی نسبتا کارآمد به غیر از وجود وزارت امور خارجه و کارشناسان قابل اتکاء، کشور به ساختارهایی برای جمع آوری اطلاعات و ابزارهای پشتیبانی و فرماندهی متمرکز تصمیم گیر نیاز دارد. اما متاسفانه شاهد هستیم تمام فشار مسئولیت و پاسخگویی روی وزارت امور خارجه متمرکز است و در اکثر محافل سیاسی کشور شامل اندیشکده ها، مجلس و ... این وزارت امور خارجه، سفیر و سفارتخانه ها هستند که مورد بازخواست قرار میگیرند. در حالیکه "جامعه اطلاعاتی" کشور به شمول دستگاه فرماندهی به نام شورای عالی امنیت ملی در موضوع سیاست خارجی نقش بسیار پررنگی را ایفا میکنند.
برای روشن شدن بحث به دو نمونه از وقایعی که طی 15 ماه گذشته کل سیاست خارجی و امنیت کشور را تحت تاثیر قرار داد و خطراتی ایجاد کرد که هنوز چراغ قرمز آن با پررنگی روشن است، در اینجا بطور خلاصه آورده میشود تا مشخص شود نیاز به ارزیابی جدی در ساختارهای مرتبط به سیاست خارجی وجود دارد.
1- وقتی جنگ قره باغ در سال گذشته شروع شد (27 سپتامبر 2020) به راحتی قابل مشاهده بود که نه تنها وزارت امور خارجه و سفارت در باکو بلکه هیچ بخشی از "جامعه اطلاعاتی" ایران چه نظامی و یا غیر نظامی از آغاز این عملیات، وسعت و اهداف آن اطلاع و یا تصوری نداشت. آماده نبودن هیچ یک از لایه های سیاسی از مجلس گرفته تا مقامات محلی و مواضع مختلف و متناقضی که این سطوح گرفتند دلیلی براین مدعاست و بسیار طول کشید تا ایران بتواند موضعی منطبق با شرایط اتخاذ کند.
البته از بررسی نحوه عملکرد و مواضع روسیه نیز میتوان نتیجه گرفت که آنها هم از این عملیات، وسعت و اهداف آن اطلاع کامل نداشتند. توجه شود که بی اطلاعی روسیه باعث شد که تمام تلاش سیاسی آنها برای پایان دادن به جنگ از طریق ارائه پیشنهادهای مختلف توسط آذربایجان و ترکیه به لیت و لعل گذشت. اگر اشتباه آتشبار ضد هوایی آذربایجان در زدن هلیکوپتر نظامی روسیه (9 نوامبر 2020) در داخل فضای ارمنستان صورت نگرفته بود روسیه هیچ اهرمی برای فشار بر آذربایجان برای توقف عملیات و کشاندن دو کشور متخاصم به میز مذاکره نداشت (10 نوامبر 2020). بعدا اینگونه افشا شد که روسیه بعد از سرنگونی هلیکوپتر خود (با برخورد شدید سیاسی و مطبوعاتی در مسکو با سفیر آذربایجان) با تهدید آذربایجان به دخالت نظامی و نهایتا شلیک یک موشک به بیابانهای اطراف باکو آذریها را به پای میز مذاکره کشاند. در غیر این صورت برنامه نظامی ترکیه و آذربایجان در یک سره کردن جنگ و گرفتن کامل قره باغ و احتمالا کشاندن جنگ به داخل خاک ارمنستان با توجه به ضعف نظامی ارمنستان و بهم ریختگی سیاسی در آن کشور بود. در مذاکرات صلح، روسیه به سختی و البته با بکار گیری زور توانست برنامه مشترک آذری – ترکی را حداقل در آن زمان متوقف کرده و جلوی حضور نظامی بیشتر ترکیه را در آذربایجان بگیرد. البته تلاش این دو کشور متوقف نشد و در چند ماه گذشته نیز شاهد تلاش دوباره آنها در فشار بر ارمنستان با استفاده از توافقی که با روسیه در سال گذشته شد بودیم. به وضوح شاهد هستیم غربی ها توانستند بار دیگر گروه مینسک را فعال کنند که به مفهوم کاهش قدرت بازیگری روسیه در این منطقه در شرایط فعلی است.
تحولات در آذربایجان از سال پیش تا بهحال و بی اطلاعی از برنامه های سیاسی – امنیتی و نظامی ترکیه – آذربایجان بسیاری از ساختارهای پیشین ذهنی سیاسیون در ایران را طوری به هم ریخت که کشور مجبور شد با احساس خطر از تحولات، متوسل به زور آزمایی و مانور نظامی در مرزهای شمال غربی خود بشود که هزینه منطقه ای کمی نداشت. این خطر هنوز از سر کشور کنار نرفته است.
نکته آنکه عدم اطلاع روسها از تحرکات آذری – ترکی که بالا آورده شد توجیه درستی برای بی اطلاعی "جامعه اطلاعاتی" ایران از تحرکات داخل آذربایجان و فعالیتهای این کشور نیست.
2- تحولات افغانستان در یک سال گذشته و پیشرفت سریع طالبان در اشغال کابل در 5 ماه پیش نیز از دید "جامعه اطلاعاتی" ایران به دور بود. البته گفته میشود حتی "سازمان سیا" و "سازمان اطلاعاتی انگلیس" هم ازاین تحولات بی اطلاع بوند. اما این توجیه مناسبی برای بی اطلاعی نیروهای ایرانی نیست چون افغانستان همسایه ماست. به هر حال مقامات ایران بحران بزرگی در اتخاذ تصمیم گیری و چگونگی واکنش و انتخاب گزینه ها در مورد تحولات هم از نظر خارجی و هم از لحاظ داخلی داشتند. از پذیرفتن پیروزی امارت اسلامی توسط وزارت امور خارجه در روز ورود آنها به کابل، نحوه برخورد با فراریان ارتش افغانستان، چگونگی برخورد با مقامات سیاسی دولت قبل، چگونگی تعریف از نیروی دوست و یا دشمن، چگونگی برخورد با مهاجران افغانی سرازیر شده به مرزها، چگونگی حمایت از شیعیان و یا قوم هزاره و نهایتا تصمیم به عدم شناسایی طالبان به عنوان حکومت فعلی همه ناشی از بههم ریختگی و عدم آمادگی سازمان سیاسی کشور با یک چنین تحولاتی بود.
علیرغم ثبات رفتاری و اجماع کنونی در نهادهای مربوطه واضح است که هنوز تحلیل غالبی در اینکه حضور طالبان در افغانستان به نفع کشور است و یا مضر در فضای سیاسی ملموس نیست و ارتباطات با محافظه کاری پیگیری میشود.
این دو نمونه حاکی از آن است که جامعه اطلاعاتی ایران چه نظامی و چه غیر نظامی، یعنی سازمانهایی که حکم چشم و گوش نظام سیاسی را دارند با فقدان کارآیی لازم در کشورهای همسایه که نقش بسیار مهمی در اعتبار بخشی به ژئوپلیتیک صدمه پذیر ایران دارند روبهرو هستند. عدم وجود کیفیت کاربردی موثر در این دستگاهها مسئولین را به تصمیمگیریهای خطا و یا بکارگیری زور با هزینه های سیاسی غیر لازم وادار میکند و یا نهایتا کشور را مواجه با شکستی تلخ و دادن امتیاز خواهد کرد. چنانچه هم اکنون در مسئله افغانستان بهدلیل بیاطلاع بودن از جریان ائتلافهایی که قبل از پیروزی طالبان در منطقه بهوجود آمده بود همواره در شک و تردید توطئه و ساختوپاخت دیگران علیه خود هستیم. یا در قضیه قفقاز بیش از نیاز به اطلاعات و سیاست روسیه توجه کنیم درحالیکه سیاست روسها نسبت به ترکیه در شرایط فعلی کاملا سیال است.
اگر در شورای عالی امنیت ملی طرحهای معتبری برای این دو کشور وجود داشت و همه سناریوها مورد بررسی قرار گرفته بود این مقدار دستپاچگی و بههمریختگی برای اتخاذ یک موضع وجود نداشت.
دولت سیزدهم برای اینکه بتواند سیاست خارجی قابل اتکایی داشته باشد باید وظائف "شورای عالی امنیت ملی" و "جامعه اطلاعاتی" را مورد توجه و ارزیابی جدی قرار دهد.
نظر شما :