تداوم سیاست های اشتباه کاخ سفید
وقتی امریکا خواسته یا نخواسته ایران را به دامن چین و روسیه میاندازد
نویسنده: رامین فخاری، دانشجوی ارشد مطالعات خاورمیانه دانشگاه علامه طباطبایی
دیپلماسی ایرانی: مردم ایران از دیرباز علاقه وافری به غرب داشتهاند و شاید این علاقه از تجدد و مدرنیته و بهخاطر پیشرفته بودن تکنولوژی و اقتصاد غرب بوده است؛ اما پساز وقوع انقلاب اسلامی و سیاستهای غرب بهویژه آمریکا و بهویژه در زمان سکانداری رئیس جمهوران حزب جمهوری در آمریکا، تضاد بین ایران و غرب و غرب و ایران و آمریکا تشدید میشود. و در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ، رئیسجمهوری اسبق آمریکا به دلیل خروج یکجانبه آمریکا از برجام و وضع تحریمهای ظالمانه علیه ایران و شهادت ناجوانمردانه سردار سلیمانی این تضادها بسیار بیشتر از قبل تشدید شد.
باید افزود که دوران یک جهان چند قطبی به اتمام رسیدهاست و کشورها بهدنبال منافع خودشان در سطح جهان هستند و فشارهای دولت ترامپ بر ایران و آغاز جنگ تعرفهای ترامپ بر چین و در دوران بایدن نیز تلاش آمریکا برای حضور در دریای چین جنوبی و مجهز کردن استرالیا به زیردریایی اتمی منجر به این مسئله شد که ایران و چین که دو کشور شبیه بههم نیستند و قبلاً منافع مشترکی را به شکل امروزی نداشتند بههم نزدیک شوند. چین تبدیل به یکی از بزرگترین خریداران منابع گازی و نفتی ایران شود، و یک قرارداد ۲۵ سال بین ایران و چین منعقد شود و فشارهای غرب و آمریکا بر ایران به این مسئله منجر شد که ایران تمایل بیشتری را برای عضویت در سازمان همکاریهای شانگهای داشته باشد، عضویت ایران تسریع پیدا کند و ایران به شرق نزدیکتر شود. درحالیکه در گذشته ایران قرابت آنچنانی با کشورهای عضو سازمان همکاریهای شانگهای نداشتهاست اما فشارهای آمریکا بر ایران و تحریمهای آمریکا علیه روسیه و جنگ تعرفهای آمریکا علیه چین و حضور آمریکا در دریای چین جنوبی، سه کشور ایران روسیه و چین را که هماکنون دارای یک تهدید مشترک به نام ایالاتمتحده آمریکا هستند تحت چارچوب پیمان امنیتی سازمان همکاریهای شانگهای به همدیگر نزدیک کرد.
بدیهی است عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای تبعات امنیتی خود را بر خاورمیانه و حضور آمریکا در خاورمیانه خواهد داشت زیرا علاوه بر بعد اقتصادی سازمان همکاریهای شانگهای این سازمان دارای یک بعد قوی از دیدگاه نظامی و امنیتی است و حضور ایران در سازمان همکاریهای شانگهای میتواند بهمثابه این مسئله باشد که ایران بهعنوان بازوی این سازمان در منطقه خاورمیانه عمل کند و این مساله در نهایت به ضرر ایالات متحد آمریکا تمام خواهد شد.
درحالیکه اگر غرب و ایالاتمتحده آمریکا رفتار خود را با ایران اصلاح میکردند مسیر دستیابی ایران به انرژی اتمی میتوانست از طریق تکنولوژی نیروگاههای فرانسوی و آلمانی صورت بگیرد، و اگر تحریمهای دولت ترامپ علیه ایران وضع نمیشد و آمریکا بهطور یکجانبه از برجام خارج نمیشد ایران و روسیه و چین سطح روابط کمتری را به نسبت امروز داشتند و احتمالاً یک موازنه بین حضور غرب و شرق در ایران برقرار میشد اما رفتار ناشایست دولت ترامپ، ایران روسیه و چین را به همدیگر نزدیک کرد و حتی این مساله نیز محتمل بود که در صورتی که آمریکا از برجام خارج نمی شد عضویت ایران در سازمان همکاری های شانگهای با سرعت کنونی صورت نمی گرفت.
بدیهی است که هر کشوری از جمله ایران بهدنبال منافع اقتصادی و منافع ملی خودش است؛ زمانیکه شرکت توتال فرانسه به دلیل تحریمهای آمریکا از ایران خارج میشود این مسئله واضح است که جای این شرکت را بلوک رقیب غرب و آمریکا یعنی چینیها بهتدریج در صنایع نفت و گاز ایران خواهند گرفت. با تداوم تحریمها در بازارهای ایران بهتدریج کالاهای چینی جایگزین کالاهای اروپایی و غربی خواهند شد زیرا چین به هر دلیلی از جمله منافع اقتصادی خودش و یا رقابت با ایالاتمتحده آمریکا و یا هر دلیل دیگری در زمانیکه ایران تحت تحریمهای ایالاتمتحده آمریکا قرار داشت رفتار مناسبتری به نسبت غرب و آمریکا از خود بروز داد.
حال درباره مذاکرات آتی نیز این مساله قابلذکر است که غرب دو راه بیشتر پیش رو ندارد یا باید ایران را بهعنوان یک قدرت منطقهای در سطح جهانی پذیرا باشد و تحریمهای یکجانبه خود را علیه ایران لغو کند و یا اینکه انرژی خود را بجای رقابت با چین صرف مهار ایران کند و شاهد هرچه بیشتر نزدیک شدن ایران به روسیه و چین باشد اما درصورتیکه دولت بایدن مسیر دولت ترامپ را طی نکند و ایالاتمتحده و غرب رفتار خود را به نسبت به ایران اصلاح نکنند ایران میتواند یک سیاست موازنهای بر مبنای دوستی با غرب و شرق بر مبنای دوستی با چین روسیه از یک سو و از سوی دیگر با جهان غرب را در پیش بگیرد. ذکر این مسئله نیز ضروری است که ایران برای شکوفا شدن اقتصاد و سیاست خودش در سطح بینالملل به دوستی با کشورهای شرقی و غربی نیازمند است، و یک تنوع باید در سیاست خارجی ایران وجود داشته باشد و توافق با غرب (در صورت اصلاح رفتار غرب) به معنی حاشیه راندن چین و یا برعکس توافق چین به معنی به حاشیه راندن غرب نباید تلقی بشود که این مساله نیز مستلزم اصلاح رفتار کشورهای غربی در قبال کشورمان ایران نیز هست.
باید افزود که حتی جناح اصولگرای نظام جمهوری اسلامی نیز که همیشه به داشتن گرایش ضد غربی شهره بوده اکنون به درستی به دنبال احیای برنامه اقدام جامع مشترک (برجام) است. بدون تردید دولت آقای رئیسی قابلیت بستن یک قرارداد محکم تر را با غرب دارد. در صورتی که غرب این فرصت را از دست بدهد باید در انتظار تبعات این مساله و افزایش نفوذ چین و روسیه به واسطه سازمان همکاری های شانگهای و نزدیکتر شدن ایران به این سازمان، در منطقه خاورمیانه باشند.
نظر شما :