اعمال سیاست چماق و هویج یا فشار از پایین، چانه زنی از بالا!
مشت محکم ایران بر میز/ احتمال وقوع هر سناریویی طی ۲۵ روز آتی تا آغاز مذاکرات وین وجود دارد
دیپلماسی ایرانی – پس از انتشار اطلاعیه بعد از ظهر دیروز روابط عمومی سپاه در خصوص واکنش نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در برابر اقدام ارتش آمریکا برای سرقت معمولی نفتی ایران، تناقض رفتار و گفتار ایالات متحده بیشتر از پیش آشکار شد. از یک طرف دولت بایدن با ژستی دیپلماتیک بارها خواستار از سرگیری مذاکرات وین برای احیای برجام شده است و جمهوری اسلامی و دولت رئیسی را به دلیل تاخیر در آغاز مذاکرات متهم به فرصت سوزی می کند، اما به دنبال پاسخ مثبت ایران ما شاهد اعمال تحریم و همچنین اقدام واشنگتن علیه محموله های سوختی کشور هستیم. اگر چه جان کربی، سخنگوی وزارت دفاع ایالات متحده همان دیروز (چهارشنبه) ادعاهای سپاه مبنی بر جلوگیری از تلاش آمریکا برای توقیف یک نفتکش حامل نفت ایران در دریای عمان را رد کرد و آن را کاملا «نادرست» خواند، اما نمی توان منکر دیگر اقدامات تنش زای ایالات متحده در این منطقه طی چند روز اخیر مانند به پرواز درآوردن یک فروند بمب افکن Rockwell B-1 Lancer با اسکورت جنگندههای اسرائیلی در کنار مرزهای ایران بود. حال در این بین به واقع هدف یا اهداف واشنگتن از پیگیری این تناقض در رفتار و گفتار چیست؟ آیا ایالات متحده آمریکا در روزهای باقی مانده تا آغاز مذاکرات که قرار است از هشتم آذر ماه آغاز شود به دنبال اعمال سیاست چماق و هویج یا فشار از پایین، چانه زنی از بالا است؟ دیپلماسی ایرانی در گپ و گفتی با محسن جلیلوند، استاد و تحلیلگر روابط بین الملل سعی دارد پاسخی برای این سوال بیابد. همچنین در ادامه تلاش شده است تبعات تحولات دیروز به خصوص احتمال وقوع تنش و درگیری نظامی بین ایران و آمریکا هم مورد واکاوی قرار گیرد که در ادامه از نظر می گذرانید:
روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بعد ازظهر دیروز چهارشنبه در اطلاعیه ای از شکست عملیات سرقت دریایی نفت ایران توسط نیروی دریایی ارتش ایالات متحده در دریای عمان با دخالت و مقاومت نیروی دریایی سپاه خبر داد. اگر چه جان کربی، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا دیروز چهارشنبه ادعاهای سپاه مبنی بر جلوگیری از تلاش آمریکا برای توقیف یک نفتکش حامل نفت ایران در دریای عمان را رد کرد و آن را کاملا «نادرست» خواند، اما در این بین نکته مهمی که ذهن را درگیر می کند تناقض رفتار و گفتار کاخ سفید است. پیرو این نکته دولت بایدن به کررات از آمادگی جدی و عزم راسخ واشنگتن برای آغاز مذاکرت در وین سخن می گوید، ولی به ناگاه خبر سرقت دریایی نفت ایران توسط آمریکا مخابره می شود. از طرف دیگر چهارشنبه هفته گذشته علی باقری کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه در دیدار با انریکه مورا، هماهنگ کننده کمیسیون مشترک برجام و معاون جوزپ بورل در بروکسل، پایتخت بلژیک از آغاز مذاکرات در ماه نوامبر (آذر ماه) سخن می گوید که بنا به توییت شب گذشته (چهارشنبه شب) باقری کنی قرار است دور جدید مذاکرات مشخصا در وین و از هشتم آذرماه آغاز شود، اما به موازاتش وزارت خزانهداری آمریکا روز جمعه گذشته در بیانیهای اعمال تحریم علیه سعید آقاجانی، محمد ابراهیم زرگر طهرانی، عبدالله محرابی و یوسف ابوطالبی به اتهام ارتباط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز تحریم شرکتهای «کیمیا پارت سیوان» و «اوج پرواز ما دو نفر» را در دستور کار قرار می دهد. به واقع ایالات متحده با این تناقض در رفتار و گفتار به دنبال چیست؟ آیا این تناقض موید همان گزاره قدیمی یعنی به کارگیری «سیاست چماق و هویج» یا راهبرد «فشار از پایین، چانه زنی از بالا»، آن هم در آستانه مذاکرات وین است؟
اول اینکه قطعاً سیاست چماق و هویج یا راهبرد فشار از پایین، چانه زنی از بالا میتواند بخشی از سناریوی تناقض در رفتار و گفتار ایالات متحده آمریکا را تشریح کند، اما برای پاسخ دقیقتر، روشن تر و مستدل تر باید مسئله را در بُعد دیگر و در سطحی کلان تر دید. چون فعلا ابعاد و زوایای این قضه روشن نیست. به هر حال هر کدام از طرفین ادعایی متضاد با دیگری را طرح می کنند. حتی آمریکا، ایران را متهم به این دزدی نفتی می کند. لذا باید منتظر روشن شدن هر چه بیشتر ابعاد قضیه طی روزهای بعد بود. پیرو نکته یاد شده ما شاهدیم همین تناقض رفتار و گفتار از سوی ایالات متحده آمریکا توسط جمهوری اسلامی ایران هم در دستور کار قرار دارد. یعنی همچنانی که واشنگتن به دنبال بازی سیاسی و دیپلماتیک برای کسب منافع است، تهران هم در تقابل با آن، بازی خود را دارد. پس این یک بازی دو جانبه است.
پس باید پرسید هدف از این بازی دو جانبه از سوی تهران و واشنگتن چیست؟
هدف اصلی گرفتن بیشترین امتیاز با کمترین هزینه برای هر کدام از طرفین در میز مذاکره است. چون پارامتر مهمی که در این بین می تواند تعیین کننده باشد تحولات جاری میدانی است. در سایه این نکته بازیگری که بتواند در تحولات میدانی دست برتر را داشته باشد تا اندازه بسیار زیادی میتواند قدرت چانهزنی خود را در مذاکرات ارتقاء دهد و از موضع برتر و بالاتر وارد مذاکرات شود. یعنی تحولات میدانی دست دیپلماتها را پر می کند. در این رابطه الکساندر اول، تزار روسیه عنوان می دارد: «سر میز مذاکره برد با کسی است که مشت خود را بر میز بکوبد.» اینجا تحولات میدانی است که اجازه میدهد دیپلماتها مشت خود را بر سر میز مذاکره بکوبند. بنابراین هر کدام از طرفین ایران و آمریکا سعی میکنند از تحولات میدانی بیشترین بهره برداری را برای مذاکرات آتی در وین که بر اساس توییت شب گذشته آقای باقری کنی قرار است از هشتم آذرماه شکل آغاز شود، داشته باشند. البته باید خاطر نشان کرد که تحولات میدانی صرفاً به مسائل نظامی و امنیتی باز نمی گردد، بلکه در کنار آن از جنگ رسانه ای و تقابل سایبری گرفته تا تحولات نظامی، تحریم های اقتصادی، لابیگری و ... را شامل می شود. پس هر کدام از طرفین سعی می کنند در تمام این ابعاد اقدامات لازم را تا پیش از آغاز مذاکرات انجام دهند که کارتها یا برگ های برنده بیشتری برای پر کردن دست دیپلمات ها کسب کنند.
با تفاسیر آیا میتوان گفت که جمهوری اسلامی ایران با اقدام دیروز چهارشنبه نیروی دریایی سپاه پاسداران عملا توانسته است مشت خود را بر میز مذاکره بکوبد؟
فعلا تا اینجای کار ایران مشت خود را بر میز کوبیده است، اما چون برمبنای توییت شب گذشته آقای باقری کنی هنوز ۲۵ روز تا آغاز مذاکرات باقی مانده است، قطعا ایالات متحده آمریکا، اروپایی ها و در محور بعدی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و به خصوص اسرائیل سعی خواهند کرد مشت محکم تری از ایران بر میز بکوبند. یعنی این بازیگران اجازه نمیدهند تحولات میدانی در این سطح و چارچوب باقی بماند. بنابراین روزها و هفتههای آتی تا قبل از آغاز مذاکرات بسیار حساس و شکننده خواهد بود. چون طرف های مقابل به دنبال بر هم زدن موازنه فعلی هستند. پس در این ۲۵ روز تا آغاز مذاکرات باید خود مهیای هر خبری کرد. خصوصا اینکه قرار نیست آمریکا، اروپاییها اسرائیل یا کشورهای حاشیه خلیج فارس پاسخ متقابل به ایران را در همان نقطه و در همان موضع بدهند. به بیان دیگر قرار نیست که حتما واکنش و پاسخ متقابل به ایران در خلیج فارس، دریای عمان یا تنگه هرمز و حوزه تحولات میدانی و نظامی داده شود، امکان دارد اعمال تحریم های بیشتر، انجام رزمایش های احتمالی، پیگیری مسئله از طریق سازمان ملل و شورای امنیت، امنیتی کردن منطقه و ... برای تقابل با ایران تا قبل از آغاز مذاکرت در دستور کار قرار گیرد. خلاصه شرایط اکنون به قدری حساس و شکننده است که میتوان احتمال وقوع هرگونه سناریویی را طی ۲۵ روز آتی تا آغاز مذاکرات وین داد.
اتفاقاً در راستای همین نکته شما شنبه هفته جاری رزمایش یک روزه مشترک نیروهای نظامی آمریکا، بحرین، اسرائیل، عربستان سعودی و مصر در محدوده آبی خلیج فارس برگزار شد. در این رزمایش یک فروند بمب افکن Rockwell B-1 Lancer با اسکورت جنگندههای اسرائیلی در کنار مرزهای ایران اقدام به انجام پرواز تمرینی کرد. مضافا دیروز چهارشنبه تنها ساعاتی پس از تقابل نیروی دریایی سپاه و نیروی دریایی ارتش آمریکا شاهد آن بودیم که مارک میلی، رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده در نشست امنیتی «آسپن» عنوان داشت: «ایران منافع آمریکا را تهدید میکند و درصورت لزوم آنها آماده پاسخ هستند.» حال به باورتان در ۲۵ روز آتی احتمال وقوع تنش و درگیری در منطقه را تا چه اندازه نزدیک به واقعیت می دایند، خصوصا که بیان داشتید شرایط اکنون به قدری حساس و شکننده است که میتوان احتمال وقوع هرگونه سناریویی را طی ۲۵ روز آتی تا آغاز مذاکرات وین داد؟
بله عنوان داشتم در این ۲۵ روز پیش رو تا آغاز مذاکرات وین احتمال وقوع هر گونه سناریویی وجود دارد، چون قطعاً آمریکا، اروپا، اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس نمی خواهند این ایران باشد که مشتش را بر میز مذاکره کوبیده است و سعی خواهند کرد مشت محکمتری از جمهوری اسلامی بر میز بکوبند. اما به نظر من شرایط به نقطه ای نخواهد رسید که ماحصل آن یک درگیری و تنش نظامی بین طرفین باشد. چون، نه ایران و نه آمریکا تمایلی برای درگیر شدن ندارند. شما در جریان تقابل دیروز نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با نیروی ارتش آمریکا مشاهده کردید که شناورهای ایرانی در کمترین فاصله با ناوهای آمریکایی قرار داشتند، اما طرفین از شلیک به همدیگر خودداری میکردند و صرفاً مسئله عرض اندام بود. این نشان میدهد که طرفین بیشترین احتیاط و هوشمندی را در دستور کار قرار میدهند تا از وقوع درگیری جلوگیری شود. از آن مهمتر اگر شما به مسئله ترور سردار سلیمانی هم در آن دوره نگاه کنید می بیند که در آن مقطع و برهه حساس، بیشترین احتمال وقوع درگیری نظامی بین ایران و آمریکا وجود داشت، با این حال شاهد بودیم که هم تهران و هم واشنگتن بیشترین انعطاف، هوشمندی و خویشتنداری را در دستور کار قرار دادند و توانستند با یک مدیریت فضا عملاً جنگ را از خودشان دور کنند. البته این نکات من بدان معنا نیست که احتمال وقوع تنش و درگیری نظامی صفر خواهد بود. چون سیاست فن ممکنات است. یعنی هرچیزی در دنیای سیاست امکان وقوع دارد. ما باید درصدی، ولو اندک را برای هر اتفاقی در نظر بگیریم. همان گونه که قبلا هم در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی اشاره کردم وقوع جنگ ها در طول تاریخ محصول برنامه ریزی، تدبیر و محاسبه نیست، بلکه نتیجه مستقیم سوء محاسبه است. در این راستا هیتلر عنوان می کند: «جنگ مانند باز کردن در یک اتاق تاریک است. زمانی که در را باز کنید و پا در اتاق بگذارید، نمی دانید با چه چیزهایی طرف خواهید بود!» از این رو اگر شما جنگ های مهم طول تاریخ را بررسی کنید، هیچ کدام از آنها محصول تدبیر و محاسبه نیست، بلکه در نتیجه سوء تدبیر روی داده است. برای مثال همان گونه که شما هم به درستی اشاره کردید جنگ جهانی اول به واسطه ترور ولیعهد اتریش روی داد و یا خود هیتلر عنوان کرد زمانی که مجارستان و اتریش را تصرف کرد، انگلستان و فرانسه کوچکترین واکنشی نشان ندادند. از این رو هیتلر فکر نمی کرد تنها به واسطه بمباران یک دالان در لهستان آتش شعله های جنگ جهانی دوم با آن وسعت برافروخته شود. شما حتی اگر به تاریخ معاصر و سه جنگی که صدام حسین در منطقه به راه انداخت نگاه کنید، می بینید که همگی محصول سوء تدبیر و سوء محاسبه او بود. لذا این مسئله اجتنابناپذیر است. من امیدوارم که هر کدام از طرفین به سمت سوء محاسبه و سوء تدبیر پیش نروند. با این روجود باز هم تکرار می کنم اگرچه اکنون بستر شکل گیری یک جنگ نظامی بین ایران و آمریکا در سایه تشکیل تنش های لفظی میان دو طرف در خلیج فارس افزایش پیدا کرده است، اما با بررسی تحرکات نظامی نیروهای دو طرف در خلیج فارس میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هر تحرک و اقدامی کاملا هوشمندانه اتخاذ می شود. یعنی شناورها، کشتی های جنگی و ناوها زمانی که از کنار هم رد می شوند و یا به هم نزدیک میشوند به همدیگر کدها و پیامهایی را ارسال می کنند. بنابراین این گونه نیست که شناورها، کشتی ها و یا ناوها بدون اطلاع از همدیگر دست به اقدامی بزنند. پس تمام اقدامات و تحرکات، چه از طرف ایالات متحده آمریکا و چه از طرف نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کاملا مدیریت شده است. البته باز هم تاکید می کنم امکان وقوع هر خطای محاسباتی برای وقوع جنگ نیز وجود دارد. ضمنا باید این نکته را هم گفت که حتی اگر این تنش های لفظی نهایتا به یک درگیری نظامی در خلیج فارس ختم میشود، قطعاً این درگیریها مدیریت شده خواهد بود و از یک سطح بالاتر نخواهد رفت. چون ما پیرو نکته پیشین خود در سال ۹۸ شاهد بودیم که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بعد از ترور سردار سلیمانی توسط آمریکایی ها پاسخ کاملاً قاطع و در عین حال مدیریت شده ای را داد که نهایتاً به جنگ گسترده نظامی ختم نشد. پس دو طرف تجربه خوبی در مدیریت تنش ها دارند و اجازه نمیدهند که این درگیریها از یک حد معین بالاتر رود.
تا این لحظه از مصاحبه با حضرتعالی اطلاعیه دیروز چهارشنبه روابط عمومی سپاه و انتشار تصاویر عملیات هلی برد نیروهای دریایی سپاه پاسداران به نفتکش، انتقالش به بندرعباس و همچنین رویارویی نیروهای نظامی آمریکایی و نیروی دریایی سپاه تنها با رد ادعاهای سپاه از سوی جان کربی، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا مواجه شده است و ما شاهد واکنش جدی ارتش آمریکا و دولت بایدن نبوده ایم. اما در صورت بروز هر گونه واکنش سیاسی، دیپلماتیک و ... به نظر شما واکنش جمهوری اسلامی ایران به این تحرکات چه خواهد بود؟
به قول کسینجر «هنر سیاستمدار آن است که بتواند در تقابل با رقیبش به طور مرتب زمین بازی را عوض کند.» بنابراین احتمالاً واکنش بعدی آمریکا در جای دیگر و از طریق دیگر خواهد بود. با این وجود همان گونه که پیشتر اشاره کردم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم ثابت کرده است که توان مدیریت تنش با آمریکا را دارد. کما این که بعد از ترور سردار سلیمانی، سپاه در یک اقدام هوشمندانه ضمن گرفتن انتقام با موشک باران پایگاه عین الاسد، توانست شرایط را به گونهای پیش ببرد که مانع از تداوم تنش ها نشود. پس اقدامات و واکنش های ایران هم پا به پای تنش های لفظی و یا اقدامات میدانی آمریکاست. یعنی به هر میزان که آمریکایی ها دست به تنش لفظی بزنند، سران و مقامات ایران نیز پاسخ آن را با همان شدت خواهند داد و اگر هم آمریکا دست ماشه بیرد، متوازن با آن، ایران نیز پاسخگو خواهد بود. اما من معتقدم که تقابل ایران با آمریکا مانند شطرنج بازی کردن با یک گوریل است. بنابراین امکان دارد این گوریل در حد وسع فکر خود بازی بر مبنا و منطق بازی شطرنج را پیش ببرد، در عین حال این امکان هم وجود دارد که کل بازی را به هم بزند. ضمن اینکه در صورت هر گونه واکنش آمریکا احتمالا ایران از «موازنه تهدید» وارد «موازنه وحشت» خواهد شد. در علم سیاست و روابط بین الملل ما با سه مقوله برای تقابل با فشارها سر و کار داریم؛ اول «موازنه قوا»، بعد «موازنه وحشت» و در نهایت «موازنه تهدید». جمهوری اسلامی سعی دارد که حتی المقدور از موازنه قوا و موازنه وحشت استفاده نکند. چرا که، نه از توان و قدرت لازمه نظامی و امنیتی برای تقابل با آمریکا برخوردار است و نه استفاده از موازنه وحشت می تواند راهگشا باشد. چون استفاده از موازنه وحشت تبعات گسترده سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی برای ایران شکل خواهد داد. لذا تنها راهی که برای تهران کمترین هزینه را در بر دارد موازنه تهدید است.
اگر به باور شما تحولات میدانی عملاً متأثر از تحولات در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی به خصوص مذاکرات هستهای است اجازه دهید تمرکز بیشتری هم روی این حوزه داشته باشیم. به هر حال چنانی که عنوان شد بر مبنای توییت شب گذشته (چهارشنبه شب) علی باقری کنی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه قرار است دور جدید مذاکرات وین از هشتم آذر ماه آغاز شود. حال از دید شما مجموعه تحولات جاری و نیز تحولات پیش رو طی ۲۵ روز آتی تا آغاز مذاکرات چه سمت و سویی را برای روند و پروسه گفت وگوهای دیپلماتیک در خصوص احیای برجام رقم خواهد زد؟
ابتدا به ساکن باید گفت در این فاصله به موازات تحولات میدانی ما شاهد یک شگرد دیپلماتیک از سوی ایران در عرصه سیاست خارجی بودیم. این شگرد ناظر به افزایش فاصله و شکاف بین اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی عضو برجام (آلمان، انگلستان و فرانسه) با ایالات متحده آمریکا بود. به همین دلیل مسئله مذاکرات آقای باقری کنی با انریکه مورا در بروکسل مطرح شد. که البته به نظر میرسد این سیاست و شگرد تهران راه به جایی نبرد. به هرحال اکنون اروپاییها در بیشترین حالت هماهنگی و همسویی با دولت جوبایدن قرار دارند، حتی با وجود اختلافات فرانسه بعد از پیمان آکوس و لغو قرارداد خرید زیردریایی توسط استرالیا باز هم پاریس با یک انعطاف دیپلماتیک سعی کرد مدیریتی در روابط خود با آمریکا در دیگر مسائل به خصوص مسئله توان هستهای ایران و احیای برجام داشته باشد. این نکته در نشست مشترک سران آلمان، فرانسه، انگلستان و ایالات متحده آمریکا در نشست جی ۲۰ در ایتالیا و موضعگیری واحد و مشترکشان علیه توان هستهای ایران خود را نشان داد. نکته مهمتر در عرصه سیاست خارجی این است که اکنون ایران و ایالات متحده آمریکا با هم نمی جنگد، بلکه با زمان درگیرند؛ آمریکایی ها با زمان می جنگند چون به باورشان ایران در حال نزدیک شدن به نقطه گریز هستهای است، بنابراین هر چه سریعتر خواهان از سرگیری مذاکرات برای احیای برجام هستند و جمهوری اسلامی ایران هم با زمان در جنگ است، چرا که شاهد تاثیرات مخرب و روز افزون تحریم ها و سیاست فشار حداکثری بر اقتصاد و معیشت کشور است به گونهای که احتمال دارد وضعیت به نقطه بدون بازگشت برسد تا جایی که کنترل آن از دست حاکمیت خارج شود. بنابراین، هم تهران و هم واشنگتن عملاً با زمان درگیرند. لذا هر دو طرف باید در عرصه سیاست خارجی بر زمان غلبه پیدا کنند، نه بر همدیگر.
با این وصف به نظر می رسد جنگ ایران با زمان به مراتب جدی تر از درگیری ایالات متحده آمریکا باشد، چرا که وضعیت اقتصادی و معیشتی ایران به یک نقطه بسیار حساس، بغرنج و حتی بحرانی رسیده و به دنبالش آستانه تحمل مردم هم به شکننده ترین حالت رسیده است. در این شرایط تحولات جاری میدانی و دیپلماتیک کمکی به جنگ تهران با زمان می کند؟
این مسئله تا حد بسیار زیادی به قدرت تاب آوری مردم در وضعیت اقتصادی و معیشتی کنونی بستگی دارد. به هر حال چنانی که به درستی عنوان شد برای ایران جنگ با زمان به مراتب سختتر از آمریکاییهاست. چون شرایط تحریمی آمریکا هیچ گونه هزینه ای برای این کشور ندارد و تحریم ایران هم تاثیر مخربی بر مناسبات تجاری جهانی نداشته است. باید بپذیریم سهم ایران در مناسبات تجاری و اقتصادی جهانی آنقدر کم و ناچیز است که بودن یا نبودنش توفیری در مناسبات جهانی ایجاد نخواهد کرد. این در حالی است که قطعاً وضعیت مردم به خصوص از نظر اقتصادی و معیشتی به شکننده ترین حالت خود رسیده است. در همین روزها شاهد بودیم که پراید به ۱۷۰ میلیون تومان رسید. در ۴۸ ساعت گذشته شاهد افزایش حدود ۵۰۰ تومانی نرخ دلار بودیم، قیمت مرغ، تخم مرغ و دیگر اقلام و کالاهای ضروری مردم هم که کاملاً مشخص است. بنابراین قطعاً جنگ ایران با زمان شدیدتر از جنگ آمریکاست. ولی نکته اینجاست که به هرحال اسرائیلیها، آمریکاییها، اروپاییها و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بازه های زمانی مانند دو ماه، یک ماه و حتی دو هفته ای را برای رسیدن ایران به نقطه گریز هستهای مطرح کرده اند. این بدان معناست که آنها هم با زمان در جنگند، چرا که نمی خواهند با فرصت سوریو تاخیر در مذاکرات، ایران به این نقطه گریز هستهای برسد. حال باید دید که زمان تاب آوری مردم ایران در برابر سیاست فشار حداکثری بیشتر است یا صبر آمریکا، اروپا، اسرائیل و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای نرسیدن ایران به نقطه گریز هستهای؟ پاسخ به این سوال که میتواند بسیاری از نکات را روشن کند. تا به اینجای کار مردم تحمل خود را در برابر فشارهای تحریمی در حوزه اقتصادی و معیشتی که به واقع کمرشکن است نشان داده اند. مضافا ایران مانند کره شمالی و ونزوئلا تحریم پذیر نیست. چون جمهوری اسلامی در برابر سیاست فشار حداکثری توانسته است از مجاری غیررسمی نیازهای خود را برطرف کند. اینها علاوه بر آن است که به نظر می رسد ایالات متحده دیگر تحریم جدیدی برای اعمال ندارد. یعنی اکنون دور تاثیر سیاست فشار حداکثری ایالات متحده در سیر نزولی خود قرار دارد.
به نقطه گریز هستهای اشاره داشتید. آیا منظور تلاش برای رسیدن ایران به بمب هسته ای است. اگر چنین است که طبق فتوای رهبری هرگونه تلاش برای ساختن و داشتن سلاح هسته ای حرام است. لذا اساسا گزاره ای به نام نقطه گریز هستهای در داخل کشور مشروعیت سیاسی ندارد؟
بله. این نکته از دیدگاه ما در داخل کشور قابل قبول است، اما از نگاه کشورهای خارجی و به خصوص اسرائیل و آمریکا به هیچ عنوان نمی تواند سند محکمه پسندی باشد. چون برای آنها که ملاک فتوای رهبری، مواضع رئیسجمهور یا دیگر نهادها و سازمان های کشور نیست. مبنای نگاه و تصمیمات آنها گزارشات آژانس بین المللی انرژی اتمی است. طبق این گزارشات ایران با افزایش غنیسازی تا سطح ۶۰ درصد، خروج از پروتکل الحاقی، تولید اورانیوم فلزی، عدم گزارش در خصوص برخی مراکز هستهای و نظایر آنها به دنبال ساخت سلاح هستهای است.
نظر شما :