به بهانه انتشار کتاب "نگاه چینی به همکاری جامع ۲۵ ساله ایران و چین"
ارزیابی نگاه چینی به همکاریهای استراتژیک
احسان صادقی چیمه، پژوهشگر مسایل چین
دیپلماسی ایرانی: در سال جاری شمسی شاهد یک تحول مهم در عرصه سیاست خارجی کشورمان بودهایم و آن تحول امضای سند برنامه همکاریهای جامع میان ایران و چین توسط وزرای خارجه دو کشور در فروردین ماه بوده است. امضای این سند و عملیاتی کردن آن میتواند روابط میان ایران و چین را وارد مرحلهای جدید در تاریخ 50 ساله روابط دیپلماتیک میان این دو کشور کند.
اما تلاش دو کشور برای توسعه روابط میان خود و در واقع عزم و ارادهی سیاسی که منجر به امضای این سند همکاری گردید در واقع فارغ از روابط دوجانبه و اهمیتی که این دو به دلایل مختلف برای یکدیگر قائل هستند و حتی وجود برخی موانع، بازتابی از تحولات در ساختار نظام بینالمللی است. در واقع زمانی میتوان اهمیت امضای این سند را برای مخاطب و سیاستگذاران بهصورتی شفاف تبیین کرد که بتوانیم این تحول را در بستر زمانی که در حال وقوع میباشد و همچنین تحولی که در ساختار در جریان است تحلیل کنیم. اما بهطور خلاصه تحولی که در ساختار در جریان است چیست؟ ساختار نظام بینالمللی در حال تحول و دگرگونی مهمی است. ساختار موردنظر که از دوران لحظه تک قطبی پس از جنگ سرد با هژمونی بلامنازع آمریکا پس از غلبه بر شوروی آغاز گردید به مرور زمان و در حال حاضر بهسمت یک نظام تک-چندقطبی در حال حرکت بوده و اکنون شاهد این هستیم تا قدرتهای جدید و نوظهوری در مقابل هژمونی آمریکا قد علم کردهاند. با پررنگ شدن ابعاد تک-چندقطبی در نظام بینالملل شاهد اهمیت یافتن قدرتهای نوظهور و خواست و مطالبه آنها از دیگر قدرتها برای بر عهده گرفتن نقشهای قابل اعتنا در چارچوب حکمرانی جهانی هستیم و در ادامه آن قدرتهای موردنظر برای اعمال فشار بیشتر بر قدرتهای غربی دست به توسعه روابط میان خود جهت تقویت همکاریها و هماهنگیهای راهبردی برای پیشبرد این مطالبات میزنند. دو نمونه جدی و قابل ملاحظه در میان این قدرتها چین و ایران هستند. این دو کشور بهعنوان یک قدرت بزرگ و یک قدرت منطقهای که هر دو غیر غربی و هر دو خواستار تحول و دگرگونی در وضعیت موجود هستند، انگیزهها و ارادههای لازم را برای توسعه مناسبات میان خود دارا میباشند. فارغ از این مسائل، موضوعاتی دیگری را نیز میتوان بهعنوان پیشران و محرک روابط میان ایران و چین و امضای این سند در اینجا بهمیان آورد؛
1- قدرتیابی فزآینده چین در سیستم بینالمللی بهعنوان یکی از کشورهای دوست و نزدیک به ایران تاثیر غیرقابل انکاری بر ابعاد مختلف روابط پکن و تهران خواهد داشت که ارزیابی تحلیلی آن در سطح کلان همانطور که در سطور پیشین به آن اشاره شد بسیار مهم است. نزدیک شدن هر چه بیشتر به چین بهعنوان دومین قدرت اقتصادی جهان که همزمان دارای قدرت و نفوذ سیاسی در سطح ساختار نیز است میتواند برای ایران نیز که همواره بر رابطه خاص با پکن تاکید دارد، حایز اهمیت باشد. چین اگرچه کنشگری مستقل است که منافع خاص خود را در سطح سیستم همانند دیگر قدرتهای بزرگ دنبال میکند با اینحال علیرغم وجود تحریمهای غرب با اقداماتی چند همچون ادامه خرید نفت از ایران، و یا ایستادگی در مقابل فشارهای یکجانبهگرایانه غرب علیه کشورمان نشان داده است که میتواند شریکی قابل اعتنا و مهم برای ایران باشد و چین نیز برای ما اهمیتی خاص قائل است.
2- بالا رفتن سطح تنش و رقابتها میان واشنگتن و پکن و همزمان با آن تحت فشار قرار دادن ایران توسط آمریکا عامل و محرکی جدی در نزدیکی میان تهران و پکن است. کنشهای یکجانبهگرایانه آمریکا چه در طول چهار سال ریاست جمهوری ترامپ، تشدید فشارهای فزاینده بر چین، افزایش رقابت و حتی تنش در روابط میان آمریکا و چین تاثیرات آن بر سیستم و نظام بینالمللی و البته اختلاف نظرات این دو کشور در قبال مسائل جهانی از جمله موضوع برجام سبب گردید تا چین نگاه خود را بر روی ایران بیشتر از قبل متمرکز کرده و این اراده را پیدا کند تا سرمایهگذاری بیشتری در روابط با تهران انجام دهد. اکنون نیز با ریاست جمهوری بایدن در آمریکا، همان خط اعمال فشار بر چین با شکل و تاکتیکی متفاوت ادامه یافته است. فراموش نکنیم سفر وزیر خارجه چین به تهران و امضای سند همکاری پس از نشست وزیر خارجه آمریکا و چین در آلاسکا صورت پذیرفت. نشستی که نشان از آن داشت چین و آمریکا اختلافات عمیقی میان یکدیگر دارند و سفر وانگ به تهران و کشورهای غرب آسیا بهنوعی مانور قدرت دپیلماسی چین مقابل آمریکا بوده است.
3- همزمان با تحولات پیش گفته موضوعات دیگر بهصورت غیر مستقیم بر نزدیکی روابط ایران و چین موثر بوده است از جمله؛ کاهش نسبی قدرت آمریکا یا همان افول غرب در مقابل رقبای خود در سطح جهانی و همزمان با آن اعمال فشار بر دیگر قدرتها از جمله چین و همچنین ایران بر سر موضوع برجام و دیگر موضوعات مورد اختلاف، بحران در اتحادیه اروپا در ابعاد سیاسی و اقتصادی و روبه رو شدن با چالشهای مختلف چه از داخل و چه از خارج و همزمان با آن اختلافات با چین بر سر موضوعات کلان راهبردی و حقوقبشری و همچنین عدم پایبندی اروپا به تعهدات برجامی با ایران، تلاش قدرتهای نوظهور برای همراستا کردن منافع خود در مقابل روندهای مرتبط با تلاطمات در سیستم بینالمللی و ارائه ایدههایی بدیل و جدید در قبال حکمرانی جهانی از طرف این قدرتها از جمله موضوعات و مسائلی است که باعث شده تا تهران و پکن ارادهای جدی در جهت توسعه هر چه بیشتر روابط میان خود داشته باشند.
اما این مسائل میتوانند تنها یک روی سکه روابط میان دو کشور باشند. بهطور خلاصه مسائل ذکر شده در سطور پیشین زمانی میتواند اهمیتی دوچندان در روابط میان و چین پیدا کند و بهصورتی عینی و عملیاتی خود را در شکل اجرای سند جامع همکاریها نشان دهد که بتوانیم با رصد و گردآوری نگاه نخبگان چینی به این تحول، تصویر کامل و جامعی از این رابطه بهدست بیاوریم. در واقع گردآوری این نگاه که معطوف به رابطه ایران و چین و امضای سند جامع همکاریها است میتواند ما را بهسوی پر کردن برخی خلاءها و شکافها در این روابط و بهطور کلی آسیبشناسی این روابط رهنمون کرده، دست به بهبود کیفیت رابطه ایران و چین بزنیم. ضمن آنکه با شناسایی نقاط قوت نیز آنها را تقویت کرده و رابطه میان دو کشور را مستحکمتر از پیش کنیم.
نظر شما :