نگاهی به مستند «تنها میان طالبان»
لابیرنت یا معمای افغانستان!
دیپلماسی ایرانی - متن پیش رو سعی دارد در ابتدا به بررسی و تحلیل متن سینمایی مستند «تنها میان طالبان» بپردازد و در ادامه کندوکاوی مُجمل هم به موضوع محوری اثر یعنی طالبان داشته باشد و آن را از زوایای مختلف مورد مداقه قرار دهد:
متن:
با اینکه تنها میان طالبان را برای اولین بار در همان سال ساختش (۱۳۹۴) دیده بودم، اما با گذشت قریب به شش سال و دیدن مجدد اثر با هدف نوشتن نقد و تحلیلی بر آن هنوز هم با مستندی سرزنده طرف بودم که ارزش دیدن چند باره را دارد، به ویژه که این روزها تحولات جاری در افغانستان با محوریت طالبان دوباره به صدر اخبار جهانی بازگشته است. از این روست که بی شک تنها میان طالبان به عنوان مهمترین مستند محسن اسلام زاده در میان کارنامه وی که ساخت حدود ۳۰ اثر را ثبت کرده است، هنوز با اختلاف جدی از دیگر کارهای وی در صدر قرار دارد. به گونهای که میتوان گفت که اسلام زاده هنوز در سایه این مستند زیست می کند و دیگر آثارش ناخواسته با این مستند قیاس می شود.
شاید به همین دلیل است اسلام زاده که تمرکزی جدی روی مسائل و تحولات افغانستان دارد سال گذشته نیز مستندی با عنوان «زندگی میان پرچم های جنگی» که اتفاقا از آن به عنوان «تنها میان طالبان ۲»، البته با محوریت نگاه به حضور داعش در افغانستان یاد می شود را دوباره جلوی دوربینش برد. این را خود اثر و نیز حضور موفقش در داخل و خارج از کشور نشان می دهد.
برنده تندیس شهید آوینی در بخش مستند نیمه بلند نهمین دوره جشنواره سینما حقیقت، بهترین فیلم بخش مستند دوازدهمین دوره جشنواره فیلم ماریبا، فانوس طلایی ششمین جشنواره مردمی فیلم عمار، دیپلم افتخار جشنواره فیلم های پلیسی مسکو، بهترین فیلم بلند مستند جشنواره بینالمللی فیلم آتن در کنار حضور در بخش مسابقه جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک سال ۲۰۱۶، جشنواره حقوق بشر میلان ایتالیا در سال ۲۰۱۷، جشنواره اسماعیلیه مصر (۲۰۱۷) و همچنین جشنواره تیم لاین ایالت تگزاس آمریکا (۲۰۱۷) و ... گواه آن است که تنها میان طالبان اثری است که برای مخاطبش ارزش قائل است.
پیرو نکات فوق و در مقام نقد باید عنوان کرد که نخستین ویژگی مستند محسن اسلام زاده به عنوان کارگردان اثر آن است که تنها میان طالبان خود را مقید به پیش داوری نمی کند، حتی مستند خود را ملزم به داوری هم نمی داند و صرفاً سعی دارد سوالات کارگردان (محسن اسلام زاده) که در حقیقت مشغله ذهنی وی است و در ادامه به سوالات و دغدغه مخاطب هم بدل می شود، پاسخ دهد. به ویژه که دقایق ابتدایی مستند با تصاویر C.N.N در خصوص اعتراضات مردمی در ایران و تشیع دیپلماتهای مزار شریف طالبان در کشور آغاز می شود.
از این رو تنها میان طالبان به هیچ وجه پیشداوری و فرضیه ای از پیش تعیین شده را به مستند و به تبعش فکر و نگاه مخاطب تزریق نمی کند که در ادامه اثر به دام خود توجیهی بیفتد. چرا که این آفت سبب میشود مستند کل انرژی خود را روی توجیه پیش داوری و فرضیه خود بگذارد. ذیل آن چه که گفته شد تنها میان طالبان داوری، قضاوت و نتیجه گیری را در نهایت به خود مخاطب واگذار میکند. البته برخی هم بر این باورند که مستند تنها میان طالبان سعی در تطهیر طالبان دارد که این نکته در تحلیل فرامتنم از اثر بررسی خواهد شد.
نکته مهم دیگر ساخته اسلام زاده آن است که اثر مخاطب را درگیر مقدمهچینی و حواشی بی ربط نکرده و در کمترین زمان بیننده را وارد موضوع محوری خود می کند. لذا وجود تعلیق و اضطراب جاری در فضای مستند از همان دقایق ابتدایی ما را با خود همراه می کند. در سایه این مهم با این که در مستند تنها میان طالبان خبری از میزانسن های دقیق و هوشمندانه و کارگردانی مهندسی شده با دکوپاژهای درست نیست و در جای جای اثر ما با تصاویر روی دست و لرزش های دوربین طرفیم که تا اندازهای فضای مستندهای خبری - جنگی را برای ما تداعی می کند که هدفش صرفاً ثبت وقایع و تصاویر است، اما به دلیل درگیر شدن مخاطب با موضوع اثر عملاً شاهد نادیده گرفتن این نقیصه خواهیم بود. چرا که پارامتر مذکور به عنوان پارامتری فرامتنی به واسطه اقتضائات امنیتی و جغرافیایی بر مستند تحمیل شده است، ضمن اینکه به دلیل فضای تعلیق و کشش، حتی در مواردی مخاطب حضور دوربین را از یاد می برد.
در کنار این محاسن، تدوین خوب، ریتم مناسب و تقطیع درست نماها سبب شده است که مستند ۶۵ دقیقه ای تنها میان طالبان به هیچ وجه کسل کننده نباشد. افزون بر آن اسلام زاده در مقام کارگردانی و اجرا به خوبی توانسته است فضای فقر، سادگی و نیز نزدیکی به مردم بومی مناطق را بانماهای کلوزآپش به مخاطبش القا کند. در نتیجه بیننده بیش از پیش خود را درگیر فضای اثر می بیند. مکمل این کارگردانی خوب در پایان بندی اثر رقم می خورد. در پنج دقیقه پایانی، مستند با بازگشت نماها به عقب و مروری بر سفر انجام شده، حُسن ختام قابل توجه و البته قابل تحسینی را رقم زده است. این پایان بندی از آن جهت اهمیت ویژه تری پیدا می کند که با متن صوتی مصاحبه اسلام زاده و ملا گل آقا، عضو ارشد شورای رهبری طالبان همراه شده است. این پایان بندی به برخی از سوالات کارگردان که در حقیقت دغدغه اصلی ساخت اثر بوده است پاسخ می دهد.
با وجود این نکات مثبت متاسفانه اثر دارای نقاط ضعفی نیز هست. یکی از این معایب به استفاده از گوینده ای غیر از خود اسلام زاده برمی گردد. به ویژه که کارگردان به عنوان تنها راوی و شاهد حضور در میان طالبان باید گفتار متن اثر را هم اجرا می کرد تا احساس واقعی وی در نتیجه زیست میان طالبان به مخاطب القا شود. یعنی اگر اسلام زاده خود نریشن اثر را می گفت بر صمیمیت آن می افزود.
اما پاشنه آشیل اصلی مستند آن است که اگرچه اثر به دنبال تحصیل شناختی عمیق تر، نگاهی جدی تر و پاسخ به سوالاتی ژرف تر درباره ماهیت طالبان و تبیین درست راهبردهای سیاسی و عقیدتی این گروه است، اما به بنا به اقتضائات امنیتی مشهود در مستند، اثر در حد شناخت اولیه از طالبان باقی میماند و اطلاعات دندان گیری را نصیب مخاطبش نمی کند. پیرو این نقیصه، تنها میان طالبان گاهی به مستندهای بوم شناختی تغییر فاز می دهد. به عبارت دقیق تر این مستند که یک مستند سیاسی، جنگی و خبری در رده مستندهای بحران به شمار می رود بعضا رنگ و بوی مستندهای بوم شناختی پیدا می کند. لذا اثر میان این دو حوزه و ژانر مستند مرتبا در چرخش است که گاهی به این تنه می زند و گاهی هم به آن. البته اگر از این رهیافت اثر را به بوته نقد ببریم، یقینا تنها میان طالبان را می توان مستند بوم شناختی بسیار خوبی در حوزه افغانستان قلمداد کرد.
با همه این تفاسیر محسن اسلام زاده و خروجی کارش اگرچه نتوانسته در تبیین طالبان به خوبی برآید، اما مستند چیزی برای مخاطب کم نگذاشته است و در حد بضاعت اثر که اتفاقا مستندی شخصی و بدون حمایت و وامداری از جریان و سازمانی است توانسته طالبان را آن طور که هست به مخاطب خود بشناساند.
فرامتن:
مستند «تنها میان طالبان» اثر مهمی است چون با موضوع ملتهبی سروکار دارد که این روزها ملتهب تر هم شده است. تفاوتی که این فیلم با فیلم هایی که در مورد طالبان ساخته شده دارد این است که روایت این فیلم از درون طالبان و از زبان خود آنهاست، در حالی که دیگر مستندها، آثار و فیلم هایی که تاکنون در مورد طالبان ساخته شده اند روایت راویان بیرونی از طالبان بوده است.
ضمن اینکه در همان سال ساخت و نمایش اثر، بسیاری اعتقاد داشته و دارند که تنها میان طالبان، مستندی در راستای تطهیر این گروه است؛ نگاهی که این روزها در میان برخی از جریان های سیاسی و رسانه ای کشور هم دیده می شود. با وجود آن که روزنامه ای چون کیهان از حمایت و تطهیر خود در قبال طالبان برگشته است، اما به نظر می رسد که کماکان حمایت ضمنی از این گروه در دستور کار برخی ها در داخل کشور است.
اتفاقا در مصاحبه ۱۵ تیر ماه سال جاری محسن اسلام زاده با خبرگزاری دانشجو پیرامون حوادث جاری افغانستان با محوریت طالبان با خوانشی شبه تطهیری وی نیز اعتقاد دارد که طالبان در ماهیت خود دچار تغییرات شده است چرا که این گروه نسبت خود را با دیگر گروههای جهادی بینالمللی و مشخصا داعش روشن کرده است. مضافا طالبان روابط خود را با جهان گسترش داده و به همین دلیل هیات های سیاسی طالبان دائما در حال سفر در کشورهای همسایه و کشورهای فرامنطقه ای هستند.
اسلام زاده در خصوص نگاه ضد طالبانی در داخل کشور بر این باور است که بسیاری از اساتید و فعالان خبری با این نگاه به دنبال جوسازی هستند و سعی دارند طالبان و داعش را یکی میکنند، در صورتی که به اعتقاد اسلام زاده طالبان تفکر وهابی و تکفیری ندارد و جنگ هایش مثل داعش مذهبی نیست، بلکه سیاسی و تمامیت خواهانه است. از این رو نگاه داخلی ضد طالبان در راستای پلن و نقشه امریکاییها یعنی داعشسازی در افغانستان است. در این رابطه وی بیان می دارد: «متاسفم که این بحث توسط تحلیلگرهای ما مطرح میشود که طالبان را داعش میخوانند؛ داعش خواندن طالبان به ضرر جنگ افغانستان تمام میشود، چرا که این بحثها رسانهای میشود و خطری بزرگ را به وجود خواهد آورد. طالبان خودش میگوید من داعش نیستم، من با عربستانیها جنگ دارم. حالا ما بیاییم و کاسه داغتر از آش شویم؟»
اما در مقابل تمام این گفته های اسلام زاده حداقل در دو دههٔ گذشته علاوه بر آثار سینمایی متعدد شاهد آن بوده ایم که مطبوعات، خبرگزاریها و انتشاراتیها در این مدت اخبار، مقالات، تصاویر و نیز کتابهای فراوانی درباره خشونتهای این گروه منتشر کردهاند که ذیل آن نمی توان وجه تمایزی میان طالبان فعلی با طالبان بیست سال پیش قائل بود. به باور بسیاری حتی خود کیهان طالبان امروز به مراتب خشن تر و رادیکال تر از گذشته عمل می کند به گونه ای که تا کنون هیچ یک از اقدامات انجام گرفته در حوزه نظامی و امنیتی از جانب بازیگران داخلی، منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه ایالات متحده در افغانستان نتوانسته به توقف خشونت های این گروه منجر شود، حتی در جهت عکس، حضور آمریکا شدت خشونت ها را به شکل پررنگی افزایش داده است، چرا که به تداوم حیات، توجیه اقدامات و عملکرد طالبان کمک می کند.
البته سیاستمداران نیز در مسیر توقف و یا تعدیل خشونت های طالبان دست به اقداماتی زدهاند، اما نتیجهٔ این اقدامات هم به گفته بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر در هالهای از ابهام است. شاید مهمترین تلاش سیاسی برای توقف خشونت طالبان در افغانستان، معاهدهٔ به اصطلاح صلح با طالبان توسط امریکایی ها بود. در تاریخ ۲۹ فوریه ۲۰۲۰، طالبان پای امضای قراردادی با ایالات متحده آمریکا رفت که طبق آن در ازای توقف خشونتها از سوی طالبان و آزادی زندانیان به اسارت گرفتهشده، نیروهای آمریکایی افغانستان را ترک کنند. اگر چه ترامپ با امید دستیابی به امتیازی در حوزه سیاست خارجی با هدف پیرزوی در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا حاضر به مذاکره و امضای توافق با طالبان شد، اما نهایتا این توفق، نه برای ترامپ نفعی داشت و نه برای افغان ها.
در آن سو دولت کابل به عنوان بازیگر غائب این پروسه نیز عملا در جریان توافق پیشین نادیده گرفته شد. حال که مذاکرت دوحه این بار با حضور نمایندگان طالبان و دولت کابل و با کندی در جریان است بسیاری معتقدند که نباید به این مذاکرات واژهٔ «صلح» اطلاق کرد، چرا که این مذاکرت در واقع مشروعیت بخشیدن به طالبان در جایگاه گروهی اجتماعیِ خواهان صلح است. به باور آنها این نگاه بی شک نگاهی تقلیل گرایانانه و در عین حال سادهانگارانه به طالبان است. چون این نگاه و توافقات می تواند آزادای بیشتری را در اختیار طالبان قرار دهد.
با این تفاسیر نمی توان این واقعیت را هم منکر شد که طالبان در طی حیات خود در افغانستان همواره از چنان نفوذی بر خوردار بوده که عملا حذف آن از صحنه تحولات این کشور تقریبا غیر ممکن شده است. اگر چه پس از سقوط دولت داوود خان در افغانستان و روی کار آمدن کمونیست ها در کابل، جنگ داخلی در این کشور آغاز شد و تا به امروز این میراث شوم گریبان مردم افغانستان را گرفته است، اما در این میان همین میراث شوم سبب شده تا این طالبان باشد که برگ برندهٔ بازی را در تحولات افغانستان در دست داشته باشد.
طالبان از یک سو با به تعویق انداختن و کندی مذاکرت با دولت کابل فرصت بیشتری برای افزایش قدرت خود در خاک افغانستان و حتی منطقه مییابد، هم چنانکه شاهد دو مذاکرات سران این گروه با جمهوری اسلامی ایران در تهران بودیم و به موازاتش سفر هیات های سیاسی این گروه به کشورهایی نظیر چین، روسیه و ... در حال انجام است و از سوی دیگر نیز اگر این مذاکرت به تیجه برسد، طالبان مشروعیت سیاسی خود را در بدنهٔ دولت تثبیت خواهد کرد. لذا طالبان طی این سال ها به گونه ای عمل کرده است که نه می توان آن را به کل نادیده گرفت و نه می توان کامل آن را پذیرفت. از این رو است که طالبان به واقع در حکم لابیرنت و یا بهتر بگوییم معمای افغانستان ظاهر شده است.
نظر شما :