نگاه تل آویو به دولت رئیسی چگونه خواهد بود؟
رئیس جمهور هشتم بدون احیای برجام نمیتواند به فکر توسعه مناسبات منطقهای باشد
دیپلماسی ایرانی – یکی از کلان نقدهایی که همواره از سوی منتقدان سیاست خارجی دولت های یازدهم و دوازهم مطرح می شود قربانی شدن مناسبات منطقه ای ذیل برجام است. در این رابطه برخی از کارشناسان و تحلیلگران بر این باورند که حسن روحانی و محمدجواد ظریف تمام تخم مرغ های سیاست خارجی ایران را در سبد برجامی ریختند که نه تنها عائدی برای کشور نداشت که در نهایت دایره تحریم ها را هم گسترده تر کرد؛ در عین حال مناسبات ایران با همسایگان نیز در این هشت سال به حاشیه رفت. اما در مقابل حامیان دولت و برجام بر این باورند که برجام زیربنا و موتور محرکه مناسبات منطقه ای ایران به خصوص با کشورهای حاشیه خلیج فارس است. لذا تا زمانی که برجام در شرایط فعلی باشد مناسبات منطقه ای ایران با همسایگانش تغییر ملموس و عینی پیدا نخواهد کرد. در این راستا برخی معتقدند که می توان بدون در نظر گرفتن اقتضائات برجام و راسا وارد گود تعمیق و گسترش روابط دیپلماتیک و حتی تجاری با همسایگان شد. با در نظر گرفتن این گزاره به نظر می رسد دولت رئیسی سعی دارد گام های جدی برای احیای روابط ایران با همسایگانش بر دارد. پیرو این نکته دیپلماسی ایرانی برای پاسخ به این پرسش که آیا دولت جدید بدون احیای برجام می تواند توسعه مناسبات منطقه ای را در دستور کار خود قرار دهد یا خیر، گفت وگویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، مدیر کل خاورمیانه عربی و شمال آفریقا در وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
یکی از مهمترین پرونده های حوزه سیاست خارجی مسئله مناسبات منطقه ای ایران با همسایگان، به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس است. در این بین منتقدان دولت یازدهم و دوازدهم حسن روحانی معتقدند که این دولت و در راس آن دستگاه سیاست خارجی محمد جواد ظریف در طول هشت سال گذشته مناسبات منطقه ای را فدای برجام کرد، چراکه تمام ظرفیت ها و اصطلاحاً تخممرغهای سیاست خارجی ایران را در سبد برجام ریخت. لذا این احتمال وجود دارد که دولت سید ابراهیم رئیسی در جهت عکس به فکر بازتعریف و احیای مناسبات منطقه ای باشد. این در حالی است که بسیاری در پاسخ به این نقیصه دولت یازدهم و دوازدهم اعتقاد دارند مادامی که برجام احیاء و به موازاتش تحریمها و سیاست فشار حداکثری ایالات متحده آمریکا لغو نشود نمی توان گام موثری در خصوص احیای مناسبات منطقهای توسط رئیسی و یا هر کس دیگری برداشت. مصداق و موید این گزاره تحلیلی به همزمانی نشست بغداد با دستور کار احیای مناسبات تهران - ریاض به موازات نشست وین برای احیای برجام باز می گردد. حال به باور و عقیده شما آیا دولت رئیسی می تواند بدون احیای برجام به فکر توسعه، تعمیق و ارتقای مناسبات منطقه با همسایگان باشد؟
بی شک گذاره تحلیلی که شما ارائه کردید بسیار درست است. یعنی احیاء و اجرای برجام با توسعه و ارتقای مناسبات منطقه ای ایران و بهبود روابط ما با همسایگان در یک ارتباط تنگاتنگ قرار دارد. به عبارت دیقی تر هر کدام بر دیگری آثار خود را خواهد داشت. لذا اگر مناسبات منطقهای ایران در وضعیت مناسبی قرار نداشته باشد نمی توان چشم انداز روشنی برای اجرای برجام متصور بود و به عکس، اگر برجامی هم وجود نداشته باشد مناسبات منطقهای ما آن گونه که شایسته و بایسته است بسط و توسعه پیدا نخواهد کرد. خصوصا در ابتدای برجام چنین آمده است که انتظار می رود با اجرای برجام امنیت و صلح در منطقه و جهان ارتقاء پیدا کند. بنابراین مناسبات منطقه ای ایران با همسایگان به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس با احیاء و اجرای برجام در هم تنیده شده است؛ بدون تحقق یکی از این دو مورد دیگری هم شکل نخواهد گرفت.
چرا دولت رئیسی نمی تواند مستقلا بدون احیای برجام به فکر توسعه مناسبات منطقه ای ایران باشد؟
چون توافق هسته ای نوعی تضمین برای رفع نگرانی های کشورهای عربی و همسایگان ایران در خصوص فعالیت های مختلف ایران است. شما در سوال قبلی اشاره کردید که نشست بغداد با دستور کار ترمیم و احیای مناسبات ایران و عربستان سعودی، درست بعد از چند دوره نشست وین برای احیای برجام شکل گرفت. پس می بینید که احیاء و اجرای برجام تا چه اندازه میتواند موتور محرکه توسعه مناسبات منطقهای ایران باشد. به هر حال مناسبات منطقه ای ایران با کشورهای حاشیه خلیج فارس که جزء متحدین راهبردی ایالات متحده هستند، نمیتواند بدون اجرای برجام پیش رود. چرا که آمریکا و به تبعش کشورهای حاشیه خلیجفارس انتظار دارند با احیاء و اجرای برجام نگرانیهای آنها در خصوص پرونده فعالیت هستهای و دیگر موارد فرابرجامی رفع شود؛ آن وقت است که نسبت به لغو تحریم ها و سیاست فشار حداکثری علیه ایران گامهای موثری برداشته می شود. پس تا آن زمان به نظر نمیرسد این همسایگان بخواهند گام موثر و ملموسی در خصوص برقراری روابط راهبردی با ایران داشته باشند. فعلا همه چیز در حد مواضع مثبت دیپلماتیک پی گرفته خواهد شد.
پس تفاوت چندانی بین رئیسی یا هر فرد دیگری به عنوان رئیس جمهور ایران وجود ندارد، مادامی که برجام احیاء نشود توسعه مناسبات در محاق و حاشیه خواهد بود؟
بله این مسئله هم ارتباطی به دولت سید ابراهیم رئیسی یا هر کس دیگری ندارد. یعنی اگر به جای آقای رئیسی فرد دیگری هم روی کار بیاید مادامی که برجام احیاء نشود تغییری در روند کنونی با همسایگان شکل نخواهد گرفت. شما بارها و بارها از زبان رئیس جمهور فعلی، ظریف، وزیر امور خارجه و سخنگوی دستگاه سیاست خارجی شنیدهاید که ایران آمادگی گفتوگو و مذاکره با همسایگان خود از عربستان و بحرین تا امارات و دیگر کشورها را دارد، اما علیرغم برخی اخبار ضد و نقیض برای کاهش اختلافات فی مابین هنوز مناسبات در سطح قابل قبولی رشد پیدا نکرده است. چرا؟ چون این مسئله تا حد بسیار زیادی منوط به تعیین تکلیف برجام و سرنوشت توافق هستهای دارد. یعنی کشورهای عربی همسایه ایران به نشست وین و آینده این مذاکرات برای احیای برجام چشم دوخته اند، اگر برجام احیا شد، این کشورها هم به تبع فضای مثبت دیپلماتیک به فکر بازتعریف و ترمیم روابط خود با ایران خواهند بود؛ اگر هم این نشست به شکست کشیده شود و برجام از دستور کار طرفین خارج شد که قطعا کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس همسو با فضای دیپلماتیک به فکر اجماع علیه ایران خواهند بود.
حال که شاهد برگزاری ۶ دور مذاکرات در وین هستیم و فضای دیپلماتیک و رسانهای هم عموماً از روند مثبت برای احیای برجام در این نشست ها حکایت دارد چرا شورای همکاری خلیج فارس در نشست چهارشنبه هفته گذشته خود در سطح وزرای امور خارجه ضمن درخواست برای مشارکت این شورا در نشست وین در بیانیه پایانی خواستار مطرح شدن پرونده موشکی و دفاعی ایران در نشست مذکور (وین) شدند؟
بگذارید ابتدا به ساکن در مورد مسئله حوزه نفوذ ایران یا همان کشورهای محور مقاومت که به آن اشاره کردید، نکته ای را عنوان کنم. قطعاً جمهوری اسلامی ایران نمی تواند همان عملکرد خود را در فلسطین، سوریه، لبنان، عراق، یمن و ... پی بگیرد و از آن طرف انتظار داشته باشد که فضا برای احیاء و اجرای برجام مساعد شود و به دنبالش مناسبات منطقه ای ایران با همسایگان رشد و توسعه پیدا کند. قطعاً تمام این مسائل یعنی پرونده فعالیت های هسته ای ایران با نفوذ منطقه ای، توان موشکی و دیگر مسائل ارتباط تنگاتنگ دارد. همه این حوزه ها از نگاه ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس از هم غیرقابل تفکیکند، در صورتی که در مقابل ایران صرفاً سعی دارد مذاکرات وین را محدود به احیای برجام و پرونده فعالیتهای هستهای کند. حتی اگر این نشست در وین مطابق با نگاه ایران پیش رود و برجام احیاء شود در آینده نزدیک ما شاهد تاثیرات نفوذ منطقهای، توان موشکی و دیگر مسائل ایران بر برجام خواهیم بود. یعنی اینگونه نیست که آمریکا بخواهد ذیل نشست وین برجام را احیا کند و بعدش تحریم ها و سیاست فشار حداکثری را لغو نماید. قطعاً پرونده به پرونده مسائل پیش خواهد رفت؛ اول برجام و پرونده فعالیت های هسته ای و بعد هم نفوذ منطقه ای و توان موشکی. لذا شورای همکاری خلیج فارس هم سعی کرده است، هم به عنوان یک عضو در نشست وین حضور پیدا کند و هم پرونده موشکی ایران را در کنار پرونده فعالیت های هسته ای ایران در وین پی بگیرد. بی شک برای آمریکایی ها و دولت بایدن پذیرفته نیست مادامی که ایران این سیاست را در منطقه پی بگیرد و امنیت اسرائیل تحت الشعاع قرار دهد تحریم ها را لغو کند و اجازه توسعه روابط با ایران در منطقه داده شود. لذا دولت سید ابراهیم رئیسی باید برای مسایل فکر جدی بکند. چون دو سال دیگر یعنی سال ۲۰۲۳ عمر برجام به پایان خواهد رسید. یعنی سال ۲۰۲۳ روز از نو، روزی از نو؛ دوباره پرونده فعالیت هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل می رود و برجام بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ مورد ارزیابی اعضای این شورا قرار می گیرد. آنجا باید اعضای ثابت شورای امنیت نگاه مثبتی به پرونده فعالیت هستهای ایران داشته باشند و عنوان کنند با برجام نگرانی ها جامعه جهانی در خصوص فعالیتهای هستهای ایران رفع شده است و بر اساس گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی اثبات شود برنامه توسعه فناوری هسته ای ایران کاملاً صلحآمیز است و هیچ تهدید و نگرانی برای همسایگان و کشورهای منطقه در پی ندارد. اما نکته اینجاست که چون از نظر آمریکایی ها، اعضای ۱+۴ و همچنین کشورهای حاشیه خلیج فارس پرونده فعالیت های هسته ای ایران با نفوذ منطقه ای و توان موشکی در ارتباط است، قطعاً با این عملکرد ما، سال ۲۰۲۳ دوباره شاهد چالش های دیپلماتیک جدیدی برای ایران خواهیم بود. چون از نگاه ایالات متحده، کشورهای اروپایی و حتی همسایگان عربی ما نگرانی هسته ای ایران اکنون به نگرانی در حوزه نفوذ منطقه ای، نگرانی توان موشکی و ... تعمیم پیدا کرده است. لذا همه این موارد را باید در یک پرونده جامع دید.
با این تفاسیر راهکار دولت سیدابراهیم رئیسی برای خروج از این چالش و بنبست دیپلماتیک چه باید باشد؟
همان طور که پیشتر گفتم چون پرونده فعالیتهای هستهای و برجام با نفوذ منطقه ای و توان موشکی در هم گره خورده و تنیده شده است و اعضای ۱+۴، آمریکاییها و همسایگان ما به خصوص کشورهای حاشیه خلیج خلیج فارس همه این موارد را در یک پرونده جامع می بینند باید دولت ابراهیم رئیسی و در سطح کلان حاکمیت یا به فکر توافقی جامع در همه این ابعاد از پرونده فعالیتهای هستهای و برجام تا توان موشکی و نفوذ منطقهای باشد و یا اینکه باید تبعات این عدم انعطاف سیاسی و دیپلماتیکش را بپردازد، آن هم در شرایطی که آستانه تحمل مردم به دلیل وضعیت نامطلوب معیشتی و بحران اقتصادی به شدت شکننده شده است. لذا تحمیل فشار دیپلماتیک این عدم انعطاف که بر گُرده نحیف مردم خواهد بود شرایط را برای انفجار اجتماعی فراهم می آورد. به ویژه که ما شاهد عدم مشارکت بیش از ۵۰ درصدی مردم با انتخابات در جمعه گذشته هم بودیم. لذا هرچقدر که دولت رئیسی و یا هر فرد دیگری بخواهد برجام و پرونده فعالیت هستهای را از توان موشکی و نفوذ منطقه ای جدا کند از نگاه و منظر جامعه جهانی این دو از هم غیرقابل تفکیکند. پس تلاش تهران به این منظور شکست خواهد خورد. حال باید دید تهران در چهار سال پیش رو به فکر توافق جامع خواهد بود یا عدم انعطاف و پیگیری مسیر کنونی؟
آیا میتوان اینگونه تحلیل کرد که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با رصد فضای سیاسی و پیروزی سید ابراهیم رئیسی که از قبل برای همه، چه در داخل و چه در خارج از کشور مسجل بود از همین ابتدا سعی کرده اند ذیل نشست وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس و تلاش برای حضور در نشست وین و گنجاندن توان موشکی در این نشست وین، فشارهای دیپلماتیک برجامی را به دیگر مسائل فرابرجامی با محوریت نفوذ منطقهای و پرونده موشکی ایران بکشانند. چرا که بی شک دولت رئیسی همگرایی بیشتری بین میدان و دیپلماسی قائل است، لذا نگرانی کشورهای منطقه به خصوص کشورهای حاشیه خلیج فارس را در قبال حوزه نفوذ ایران از سوریه و لبنان گرفته تا فلسطین، عراق و یمن دوچندان میکند؟
قطعاً نمیتوان این گزاره تحلیلی شما را نادیده گرفت. به هر حال این کشورها به طور جدی تحولات داخلی ایران را رصد میکنند. یعنی این کشورها بررسی دقیقی روی روندها و رویه های سیاسی در ایران دارند. این بازیگران بر اساس همین روندهاست که تصمیم گیری می کنند، نه بر اساس حوادث و چون روند سیاسی در داخل کشور از ماه ها پیش این مسئله را برای کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس روشن کرده بود که هشتمین رئیس جمهور ایران یک گزینه اصولگرا خواهد بود احتمال دارد نشست چهارشنبه هفته گذشته وزرای امور خارجه شورای همکاری خلیج فارس اساسا با دستور کار مشخصی، ذیل تلاش برای حضور در نشست وین و نیز گنجاندن پرونده موشکی ایران در کنار پرونده فعالیتهای هستهای برگزار شده باشد تا اینگونه واکنشی به روی کار آمدن رئیسی داشته باشند.
پس کشورهای عربی از همین الان و قبل از روی کار آمدن دولت رئیسی سعی کرده اند ترمز دیپلماتیک دولت سیزدهم را بکشند؟
قطعاً چنین است. چون این کشورها در تلاشند تا پیش از روی کار آمدن دولت سیزدهم توان و سطح چانه زنی دیپلماتیک خود را در برابر ایران افزایش دهند. وقتی که روند سیاسی ماه های اخیر در ایران این واقعیت را برای همه مسجل کرده است که رئیس جمهور آینده ایران یک گزینه اصولگراست، این کشورهای عربی نیز سعی کردهاند پروژه متوازن سازی سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی در برابر دولت جدید ایران پی بگیرند که بی شک یکی از این مهمترین اهرم ها و پارامترها در حوزه متوازن سازی به پرونده موشکی ایران بازمیگردد. پس امکان دارد به موازات درخواست ها برای حضور کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در نشست وین و یا گنجاندن پرونده توان موشکی در این نشست ها حتی مسائلی مانند نفوذ منطقه ای ایران هم در آینده ای نزدیک در دستور کار این کشورها قرار گیرد. چرا که این کشورها به خوبی می دانند اگر از همین حالا به دنبال متوازن سازی سیاسی و دیپلماتیک در برابر دولت رئیسی نباشند نهادهای انتصابی با قدرت نفوذ قدرت و نفوذ بیشتر در سیاست خارجی ایران طی ۴ سال آینده، شرایط منطقه را به طور کلی تغییر خواهند داد.
به بازیگر کلیدی دیگری در منطقه یعنی اسرائیل هم اشاره کنیم. قریب به دو سال است که شاهد بحران و بن بست سیاسی در سرزمینهای اشغالی هستیم که نهایتاً با تشکیل یک دولت بسیار شکننده، ذیل ائتلاف نفتالی بنت، نخست وزیر، یائیر لاپید، وزیر امور خارجه و منصور عباس و تنها با اختلاف یک کرسی این بحران تا به اندازه ای فروکش کرد. این در حالی است که پیشتر به واسطه نوع عملکرد ایران در منطقه، اسرائیل با عادی سازی مناسباتش با بحرین و مارات متحده عربی تا پشت مرزهای آبی ایران در خلیج فارس رسید. از نگاه شما دولت شکننده بنت – لاپید چه نگاهی در خصوص دولت ابراهیمرئیسی خواهد داشت، به ویژه که یائیر لایپد، وزیر امور خارجه اسرائیل در توئیت شنبه جاری با اشاره به پیروزی سید ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ایران مدعی شد که رئیس جمهور جدید ایران به «جاهطلبیهای هستهای» و آنچه که «کمپین تروریسم جمهوری اسلامی» خوانده شده، متعهد است. ضمن اینکه گزارش جمعه گذشته کانال ۱۳ اسرائیل از تلاش جدی نفتالی بنت، نخست وزیر جدید برای عدم احیای برجام و شکست در نشست وین حکایت داشت. پیرو این گزارش بنت سعی دارد در هفته های آتی پیش از تحلیف سیدابراهیم رئیسی با واشنگتن مذاکراتی در راستای نفوذ موثر بر بازگشت مورد انتظار آمریکا به توافق هسته ای ایران داشته باشد؟
پیش از هر نکته ای باید عنوان کرد آن چیزی که باعث شکست بنیامین نتانیاهو در تشکیل دولت جدید و روی کار آمدن بنت و لاپید شد ارتباطی به مسئله ایران ستیزی نخست وزیر سابق و فعلی اسرائیل ندارد. چون هر دوی آنها، چه نتانیاهو و چه بنت و حتی یائیر لاپید در مسئله ایران ستیزی بسیار جدی هستند و از همه توان سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و حتی امنیتی خود برای به شکست کشاندن نشست وین، عدم احیای برجام و تشدید موج ایران هراسی در منطقه استفاده خواهند کرد. یقیناً نفرت دولت جدید اسرائیل از ایران اگر بیشتر از دولت نتانیاهو نباشد، کمتر هم نیست. پس شکست نتانیاهو ارتباطی به پرونده ایران ندارد. شکست نتانیاهو و کنار رفتن او از گود سیاست به این دلیل بود که جامعه سیاسی و بخشی از مردم در سرزمین های اشغالی به این نتیجه رسیدند که به دلیل نوع عملکرد نخست وزیر سابق در داخل باید از هر طریقی که شده وی از صحنه قدرت کنار رود. از این رو شاهد این ائتلاف عجیب و غریب بین نفتالی بنت که نماینده یک تفکر رادیکال و راست تندرو با منصور عباس به عنوان نماینده اسلام گراها در سرزمینهای اشغالی و یائیر لاپید از جریان میانه رو و حتی چپ هستیم تا صرفا نتانیاهو را از قدرت کنار بزنند. ضمن اینکه بنت عهده دار بخش رادیکال دولت نتانیاهو بود و در سیاست ضد ایرانی و ضد فلسطینی به مراتب تندتر از نتانیاهو عمل کرده و خواهد کرد. شما به پرونده تحولات فلسطین، هم در کرانه باختری و هم در نوار غزه طی همین مدت کوتاه دولت جدید در اسرائیل نگاه کنید. همه اینها نشان میدهد که بنت به مراتب تندتر از نتانیاهو است. لذا یقیناً بنت تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت که کرانه باختری را به سرزمین های اشغالی مُنضَم کند. چرا که خاستگاه سیاسی بنت اساسا اسرائیل در کرانه باختری تعریف می کند. البته اگر دولت بنت با همین رویکرد بخواهد ادامه پیدا کند چالش هایی را برای خود و کابینه اش به وجود خواهد آورد. در این صورت با برتری شکننده یک کرسی امکان شکست این دولت و انتخابات زودهنگام وجود دارد. اما چه این دولت ادامه پیدا بکند و چه شاهد انتخابات دیگر و حتی بازگشت بنیامین نتانیاهو باشیم، تفاوتی برای ایران نمی کند. دولت رئیسی با همان مشکلاتی مواجه است که دولت های پیشین ایران، به خصوص دولت یازدهم و دوازدهم حسن روحانی در قبال اسرائیل با آن دست به گریبان بود. یعنی کماکان کارشکنی سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی، خرابکاری، ترور، تشدید ایران هراسی در منطقه و جهان و مسائلی از این دست در دستور کار تلآویو خواهد بود. خصوصاً که دولت جدید بنت هم از همین حالا به فکر تقابل جدی با دولت رئیسی است. چرا که ذیل نکته شما از منظر تل آویو دولت رئیسی نماینده طیف رادیکال در داخل کشور است که می تواند امنیت و منافع اسرائیل را در منطقه به طور جدی تحت الشعاع قرار دهد. بنابراین دولت بنت و یا هر دولت احتمالی دیگری در اسرائیل روی کار بیاید به شکل فزاینده ای به دنبال تقابل با ایران در ابعاد مختلف از پرونده فعالیتهای هستهای و برجام تا توان موشکی، نفوذ منطقهای و غیر خواهد بود.
نظر شما :