احتمال تداوم بن بست

آینده سوریه به کدام سمت و سو می رود؟

۰۵ خرداد ۱۴۰۰ | ۰۸:۰۰ کد : ۲۰۰۲۸۳۹ خاورمیانه انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
قاسم محب علی در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی ضمن تاکید بر این نکته که آن چه در سوریه روی می‌دهد، نه انتخابات به معنای واقعی کلمه و شکل گیری دولت بر اساس گفتمان دموکراسی خواهی، بلکه یک نمایش و تلاشی برای تداوم حیات سیاسی بشار اسد به عنوان رئیس‌جمهور این کشور است که قطعاً می‌تواند به بحران در سوریه دامن بزند. چرا که اساساً وقوع جنگ داخلی به دلیل نبود دموکراسی و خفقان ناشی از حضور دیکتاتوری حافظ اسد و رژیم بعث سوریه بود که به این کشور تحمیل شد.
آینده سوریه به کدام سمت و سو می رود؟

دیپلماسی ایرانی – انتخابات ریاست جمهوری سوریه امروز چهارشنبه ۲۶ مه/ ۵ خرداد برگزار می‌شود. این دور از انتخابات ریاست جمهوری با حضور سه نامزد (بشار اسد، رئیس جمهور فعلی و دبیر کل حزب بعث سوریه، عبدالله سلوم عبدالله، وزیر اسبق و معاون سابق حزب سوسیالیست و از مخالفان داخلی و نیز محمود احمد الراعی، دبیرکل جبهه دموکراتیک سوریه) رقم خورده است. اگر چه وزارت کشور سوریه اعلام کرد که حدود ۱۸ میلیون سوری صلاحیت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را دارند، اما به باور بسیاری از کارشناسان آنچه که در قالب به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری در سوریه برگزار می شود، نه یک دموکراسی و حفظ کرامت رای مردم که تلاشی به منظور حفظ و بقای بشار اسد در مسند ریاست جمهوری است. لذا بسیاری از کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای انتخابات امروز را نه آزاد و نه عادلانه برآورد می‌کنند، خصوصاً آنکه طبق نظر دادگاه عالی قانون اساسی سوریه از ۵۱ نفر داوطلب حضور در انتخابات ریاست جمهوری تنها سه نفر مذکور حق شرکت در انتخابات را پیدا کردند. دیپلماسی ایرانی برای بررسی اهمیت این دوره از انتخابات ریاست جمهوری سوریه و اهداف پشت پرده تلاش ها برای حفظ بشار اسد در قدرت، گفت وگویی را با قاسم محب علی، سفیر اسبق ایران در مالزی و یونان، مدیر کل خاورمیانه عربی و شمال آفریقا در وزارت امور خارجه و کارشناس مسائل خاورمیانه و جهان عرب پی گرفته است که در ادامه می‌خوانید:

قرار است که امروز چهارشنبه انتخابات ریاست جمهوری سوریه با حضور سه نامزد (بشار اسد، عبدالله سلوم عبدالله و محمود احمد مرعی) برگزار شود. اما هیچ کس در داخل و خارج سوریه شک ندارد که برنده کسی نیست جز خود بشار اسد؛ انتخاباتی که بشار اسد ۵۵ ساله را وارد چهارمین دوره ریاست جمهوری می کند. چرا که بر اساس قانون اساسی جدید سوریه که از سال ۲۰۱۲ اجرایی شده، طول دوره ریاست جمهوری در این کشور ۷ سال است و تنها یک بار این دوره قابل تمدید است. اما به بشار اسد، رئیس جمهوری کنونی که از سال ۲۰۰۰ قدرت را در این کشور در دست دارد، بر اساس ماده ۵۵ این قانون، استثنائا حق نامزدی یک دوره دیگر داده شده است. اما از نگاه شما اهمیت این دوره از انتخابات سوریه و تداوم حیات سیاسی بشار اسد به عنوان رئیس جمهوری سوریه در چیست؟

ابتدا به ساکن باید عنوان کرد که آنچه در سوریه روی می دهد انتخابات نیست، بلکه تلاش و ترتیباتی برای حفظ قدرت بشار اسد به عنوان رئیس جمهور سوریه است. چرا که حامیان داخلی و منطقه ای بشار اسد به دنبال تداوم مادام‌العمر حکومت بشار اسد هستند. کما اینکه همین مسئله و رویه در خصوص حافظ اسد هم پی گرفته شد و نزدیک به سه دهه حافظ اسد به عنوان رئیس جمهور سوریه در یک قالب یک دیکتاتوری تمام عیار بر این کشور حکومت کرد. اکنون هم نزدیک به ۲۰ سال است پسرش بشار اسد با همان سیستم دیکتاتوری و غیر دموکراتیک حکومت در سوریه را در قبضه خود گرفته است. شما به عبدالله سلوم عبدالله و محمود احمد مرعی به عنوان رقبای بشار اسد در انتخابات ریاست جمهوری سوریه اشاره کرید. اینها رقیب بشار اسد نیستند. بلکه گزینه های نمایشی برای به راه انداختن مضحکه ای به نام انتخابات در سوریه است. چرا به واقع در سوریه حزب بعث این کشور است که رقبا و دیگر کاندیداهای مقابل بشار اسد را تعیین می کند. البته سایه سنگین حزب بعث تنها به تعیین رقبای بشار اسد محدود نمی شود. بعثی های سوریه حتی بعد از مرگ حافظ اسد، قانون اساسی این کشور را هم دستکاری کردند تا بتوانند بشار اسد را به قدرت برسانند. چون طبق قانون اساسی سوریه در آن زمان حداقل سن واجدین شرایط برای ریاست جمهوری ۴۰ سال بود. اما در آن زمان بشار اسد نزدیک به ۳۱ سال داشت. لذا بعثی ها با تغییر قانون اساسی شرط ۴۰ سال را به ۳۰ سال تغییر دادند تا بتوانند بشار اسد را به قدرت برسانند. این روشی بود که در مصر برای حسنی مبارک پی گرفته شد و یا در رژیم بعث عراق هم برای حفظ قدرت صدام حسین به کار می گرفت. پس آنچه امروز در سوریه اتفاق می‌افتد انتخابات نیست. چون در سوریه، نه اجازه تشکیل حزب به معنای واقعی کلمه داده می شود و نه بستر و فضای فعالیت سیاسی برای اپوزیسیون های سیاسی و مدنی در این کشور فراهم است. هر چند که اکنون اپوزیسیونی هم در سوریه وجود ندارد.

در این بین چرا جامعه سوریه خود را وارد نمایش سیاسی بعثی ها و حامیان منطقه ای آن برای حفظ بشار اسد می کند. به هر حال بشار اسد در انتخابات قبلی ۲۰۱۴ با کسب ۸۸ درصد از آرا پیروز شد، آن هم در شرایطی که سوریه سه سال بود که وارد جنگ توامان داخلی و صحنه تقابل با نیروهای معارض مسلح هم شده بود؟

این نکته متاثر از همان مسائلی است که در پاسخ به سوال قبلی اشاره کردم. چون زمانی که در یک کشور بستر برای فعالیت دیگر احزاب و تحرکات سیاسی و مدنی جریان اپوزیسیون به معنای واقعی کلمه وجود نداشته باشد، عملاً چیزی هم به نام گفتمان دموکراسی و انتخابات شکل نمی گیرد. انتخابات با انتخاب شوندگان تجلی و معنا پیدا می‌کند. یعنی اینجا مسئله انتخاب کنندگان نیست، بلکه سیستمی است که نهایتا انتخاب شوندگان را به یک جامعه در یک کشور عرضه می کند. بله در انتخابات سال ۲۰۱۴ بشار اسد حدود ۹۰ درصد از آرای مردمی را از آن خود کرد. اما این آمار زمانی معنا پیدا می کند که بشار اسد در صحنه رقابت انتخاباتی با رقبای جدی به معنای واقعی کلمه مواجه باشد، نه این که مردم سوریه بین بشار اسد و بشار اسد یکی را انتخاب کنند. از همین‌رو انتخابات سوریه حتی به واسطه حجم مشارکت انتخابات مشروعی قلمداد نمی شود.

اهمیت این دوره از انتخابات ریاست جمهوری سوریه و مهمتر از آن تلاش برای حفظ قدرت بشار اسد که در سوال نخست پرسیده شد مغفول ماند. در این بین به نظر می رسد که اکنون سوریه با گذار از جنگ داخلی در آستانه تعیین قانون اساسی، شکل گیری سیستم حکومتی و ترسیم آینده سیاسی خود قرار دارد. لذا حامیان داخلی و منطقه‌ای به خصوص جمهوری اسلامی ایران تلاش جدی دارند که بشار اسد به عنوان رئیس جمهور سوریه در ۷ سال پیش رو بتواند قدرت را در دست گیرد تا در این دوره گذار اهداف و منافع خود را حفظ کنند. حال با توجه به کثرت بازیگران داخلی، منطقه ای و بین المللی با اهداف متعدد و متناقض و گاه متضاد، تهران ذیل این انتخابات و حفظ بشار اسد می تواند اهداف مدنظرش را کسب کند و برای خود در آینده سوریه سهمی را ترسیم کند؟

اتفاقاً به نظر می رسد که اگر ایران و دیگر حامیان بشار اسد بخواهند با این سیستم وی را در قدرت نگه دارند تا به اهداف شان دست پیدا کنند به هیچ جا نخواهند رسید. چون اتفاقاً بحران و جنگ در سوریه به دلیل همین سیستم غلط انتخاباتی و نبود دموکراسی بود. اکنون پس از ده سال جنگ و خون ریزی به هیچ وجه برای هیچ جریان سیاسی، قومیت و مذهبی در سوریه پذیرفته نیست که اجازه بدهند یک اقلیت علوی، آن هم به صورت مادام العمر قدرت را به صورت دیکتاتوری در اختیار بگیرند، در صورتی که جمعیت علوی‌ها کمتر از ۱۵ درصد است و به موازاتش هیچ کدام از دیگر اقوام و مذاهب سوریه شانسی برای رسیدن به قدرت ندارند. لذا این شرایط برای آنها پذیرفته نیست. در این صورت اگر ایران بخواهد با توسل به این نمایش مضحک انتخابات و قدرت بشار اسد به عنوان رئیس جمهور در سوریه اهداف خود را پی بگیرد به تدریج بحران در این کشور دوباره تشدید پیدا خواهد کرد.

پس به باور شما سوریه در یک انسداد و بن بست قرار دارد؟

می توان این گونه گفت. به هر حال بررسی و تحلیل آینده سوریه از این بُعد کار بسیار سخت و پیچیده ای است، چراکه ذیل نکته شما میزان بازیگران، نوع بازی، شدت تضاد منافع و دیگر مسائل موجود، امکان هرگونه پیش بینی و ارزیابی را سخت و غیر ممکن می کند. در این راستا من هم معتقدم که سوریه سال هاست که در یک بن بست قرار دارد. لذا هر گونه اقدامی از سوی هر بازیگری مانند ایران برای حفظ بشار اسد در قدرت ذیل این شوی سیاسی به نام انتخابات می‌تواند ابعاد پیچیده تری به پرونده سوریه در این دوره گذار بدهد. مادامی که این بازیگران به یک توافق سیاسی ثابت و پایدار دست پیدا نکنند، نمی توان نسبت به آینده سوریه خوشبین بود. البته نکته دیگری را هم باید گفت که مسئله پرونده سوریه را نباید فقط در چارچوب خود تحولات سوریه دید. واقعیت این است که مجموعه تحولات خاورمیانه بر یکدیگر تاثیرگذار و مرتبط هستند. لذا آینده سوریه به سمت و سوی تنش ایران و آمریکا، ایران و عربستان، ایران و اسرائیل و یا رقابت منطقه و فرامنطقه ای روسیه و آمریکا، روسیه و ترکیه و نیز نوع بازی اروپایی ها وابسته است. از طرف دیگر جدیت کشورهای دیگری مانند امارات متحده عربی، قطر، لبنان برای پایان دادن به برخی تحولات می‌تواند آثار جدی بر پرونده سوریه داشته باشد.

اما به واقع تاکید ایران بر حفظ بشار اسد به هر طریقی و به هر قیمتی کانون و محور تداوم بحران در سوریه و نیز شکل گیری این بن بست و انسداد است. آیا برای کشوری مانند ایران پذیرفته است که یگانه راهبردش در سوریه فقط و فقط حفظ یک فرد باشد. مگر می شود پس از ۱۰ سال حضور مستقیم در جنگ داخلی سوریه، صرف هزینه های انسانی بسیار و در کنار آن تحمیل هزینه های اقتصادی، سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک به داخل کشور صرفا به تداوم حیات سیاسی بشار اسد تکیه کرد؟ من به کررات با سفرای پیشین ایران در سوریه گفت وگو داشته ام و هیچ کدام در پاسخ به این سوال که بعد از بشار اسد، ایران چه راهکاری برای حفظ منافع و اهدافش در سوریه دارد، هیچ پاسخی نداشتند. یعنی اگر بشار اسد به هر دلیلی، ولو در اثر مرگ طبیعی هم کنار برود، ایران هیچ نقشه جایگزینی برای حفظ منافعش در سوریه ندارد. از نگاه شما ده سال هزینه برای حفظ یک نفر در قدرت تا کجا می تواند برای ایران کارساز باشد؟

اتفاقا نکته مهم اینجاست که اساساً این روش و تلاش ایران برای حفظ بشار اسد در قدرت به هیچ وجه کارساز نبوده و صرفا، هم برای سوریه و هم برای مردم ایران فقط هزینه های گزاف انسانی، مالی، تسلیحاتی، سیاسی، دیپلماتیک و حتی امنیتی در پی داشته است. به گونه ای که اکنون مسئله عدم حضور ایران است که کانون اختلاف است. به واقع بعد از تعیین تکلیف آینده ساختار سیاسی، چگونگی تقسیم قدرت که آن هم به بعد از پایان یافتن تحولات میدانی در مناطق باقی مانده به خصوص بعد از ادلب، شرق فرات و نیز حل و فصل مسئله کردهای سوریه باز می گردد، این هشدار را می دهد که دیگر راهکار ایران برای حفظ بشار اسد به هر قیمتی دیگر کاساز نخواهد بود. لذا به موازات تلاش تهران برای حفظ بشار اسد در قدرت ذیل این به اصطلاح انتخابات بسیاری از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای از ترکیه و عربستان تا اروپا و آمریکا سعی دارند که ایران، نه در آینده و ساختار سیاسی سوریه که حتی در تحولات میدانی امروز این کشور هم حضور نداشته باشد. از این زاویه یقینا اگر سوریه به دنبال بازگشت خود به میان کشورها و جامعه جهانی و نیز خاورمیانه عربی است، یقینا باید این دو مسئله را حل کند؛ اول، نحوه حضور ایران، نه در آینده، بلکه تحولات جاری سوریه است. دیگری هم مسئله نحوه ترسیم ساختار سیاسی این کشور. 

با این وجود و با اذعان به کارساز نبودن راهکار تهران برای حفظ بشار اسد در قدرت و احتمال شکل گیری بن‌بست و انسداد سیاسی در سوریه به نظر شما بهترین راهکار برای خروج از این وضعیت چیست؟

به نظر من بهترین راهکار تغییر رویه ایران است. در این بین تهران می‌تواند با تغییر نگاه خود در سوریه و استفاده بهینه تر از برگ برنده خود یعنی بشار اسد بستر و فضای مناسبی را برای رشد دموکراسی در سوریه و خروج کشور از این بحران فراهم کند. چرا که در سایه برگزاری انتخاباتی آزاد و با نظارت نهادهای بین‌المللی است که می‌توان این کشور جنگ زده که عملاً تجزیه شده است را به وضعیت قبل از سال ۲۰۱۱ بازگردانیم. ایده آل ترین حالت می تواند حالت و مدلی شبیه به عراق و بهتر از آن مدل لبنان باشد. یعنی سیستم طائفه ای لبنان را در سوریه هم پیاده کرد. به عبارت دیگر باید متناسب با نسبت طوائف و اقوام حاضر در سوریه نقش و جایگاه آنان را در نقشه قدرت سیاسی و سهم هر یک را در کیک قدرت این کشور مشخص کرد. در غیر این صورت احتمال استمرار وضعیت کنونی و یا حتی پررنگ تر شدن جنگ های مسلحانه در سال جاری وجود دارد. چون بر اثر جنگ داخلی سوریه که رنگ و بوی دینی، طائفه ای و قومیتی هم داشت، اکنون بخش عمده ای از ساختار و بافت جمعیتی سوریه تغییرات جدی پیدا کرده است. سوریه آینده با این مشکل هم روبه رو است که در صورت بازگشت ثبات به مناطق باقی مانده آیا می تواند مانند سوریه سابق که در آن سنی ها، شیعه ها، علوی ها، دروزی ها، کردها و اعراب در کنار هم زندگی کرده اند، دوباره بتوانند زندگی کنند؟ در سایه این نکته به نظر می آید که در آینده ترتیب چینش آواره های سوری در کشورشان می تواند بافت جمعیتی جدیدی را رقم بزند و در عین حال هم می تواند سبب ناامنی های بعدی در سوریه شود. به هر حال بخشی از سوریه در اختیار نیروهای نزدیک به ترکیه در ادلب قرار دارد. بخشی هم در اختیار کردهای سوریه است. مناطقی هم تحت نفوذ نیروهای معارض مسلح است که شرایط خاص خود را می طلبد. بنابراین باید به فکر تغییر این رویه بود.

در غیر این صورت اگر ایران بخواهد بر همین رویه پیش رود مسئله مهمی که می تواند در آینده مطرح باشد به همان اختلاف نظر بر سر حضور ایران باز می گردد. چرا که تهران با این راهکارش می تواند اختلاف نظر جدی بر سر آینده سوریه را شکل دهد. به هر حال تاکید بر حفظ بر حفظ بشار اسد و حکومت یک اقلیت علوی به تشدید بحران و ظهور بحران جدید دامن خواهد زد؛ بحران هایی که شاید از بحران ده سال گذشته خطرناک تر هم باشد. چرا که یقینا تاکید بر حفظ بشار اسد و علوی ها در مسند قدرت در آینده ساختار سیاسی سوریه حکومت اکثریت و اقلیت را دگرگون خواهد کرد. به هر حال بافت جمعیتی سوریه نشان می دهد که اکثریت بیش از ۷۵ درصدی اهل سنت این کشور آینده سیاسی را در دست خواهند داشت و در کنار آنها کردهای سوریه هم نقش تعیین کننده دارند. مضافا این که جامعه مسیحی و دروزی های سوریه هم می توانند سهمی از این ساختار را به خود اختصاص دهند. کردهای سوریه هم بسیار مهم هستند. با این تفاسیر جامعه اقلیت علوی که اکنون قدرت را در دست دارد، نمی تواند سهمی جدی در قدرت داشته باشد. این مسئله اختلافی با تهران خواهد بود. چون ایده آل مد نظر ایران مشارکت علوی ها در ساختار سیاسی سوریه نیست، بلکه در دست داشتن قدرت است که امر تقریبا محالی است. اینجاست که آن بحران جدی سر باز می کند. در این صورت تازه بر می گردیم نقطه سر خط؛ چرا؟! چون تازه همان دعوایی که جنگ ده ساله سوریه را شکل داده خود را نشان می دهد. ایران به دنبال بشار اسد و بشار اسدهای خود برای حفظ و بقای علوی های به عنوان هم پیمان جدی خود است، اما از آن سو جامعه جهانی به خصوص کشورهای عربی منطقه و جامعه سوریه این ساختار را نخواهند پذیرفت. اینجاست که بحران دوباره خود را نشان می دهد. لذا جامعه جهانی نه تنها برای مسئله امنیت اسرائیل که برای آینده ساسی این کشور هم که شده به دنبال حذف و عدم حضور تهران در سوریه است، چه در تحولات میدانی و زمینی و از آن مهمتر چه در تحولات سیاسی و دیپلماتیک برای تعیین آینده و ساختار سیاسی سوریه. 

یعنی سوریه هم مانند لبنان و عراق می تواند در سایه یک سیستم حکومت داری جدید وارد تعامل درون قومی شود. هر چند که مدل های عراق و لبنان هم تا کنون خروجی چندان قابل قبولی نداشته اند؟

اساسا چیزی به نام دولت - ملت در خاورمیانه وجود ندارد، چرا که کشورهای منطقه و به موازات آن جریانات سیاسی و احزاب وابسته به قوم، گروه و طائفه هستند. لذا زمانی که تمامی احزاب و جریان های سیاسی در این کشورها قومی هستند، باید ساختار قدرت را هم بر این مدل پیاده کرد. یعنی دموکراسی بر اساس میزان و تناسب مشارکت اقوام. بنابراین اگر چه در کشورهایی مانند عراق و لبنان انتخابات برگزار می شود، اما نهایتا پست های ریاست جمهوری، نخست وزیری و یا ریاست مجلس در قانون اساسی از قبل به اقوام داده شده است و تنها افراد از این اقوام برای تصدی پست ها انتخاب می شوند. پس، نه در سوریه که حتی در لبنان و عراق هم مدل «هر یک فرد، یک رای مسقل و آزاد» پیاده نخواهد شد، آن هم در مدل پیچیده قومی و مذهبی این کشورها. پس مدل طائفه ای بر اساس تناسب حضور اقوام می تواند نه یک راه حل ایده آل که راه حلی واقع بینانه برای برون رفت از تنش های قومی و مذهبی باشد. البته این مدل باید یک مدل تضمین شده باشد که در صورت خروج برخی از اقوام و مذاهب از ساختار قدرت به اپوزیسیون برانداز بدل نشوند. 

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: قاسم محب علی ایران بشار اسد علوی ها کردها اهل سنت سوریه ترکیه عربستان سعودی آمریکا خاورمیانه انتخابات ریاست جمهوری سوریه


( ۱۱ )

نظر شما :