بررسی ایده American Exceptionalism در حوزه سیاست و حقوق داخلی امریکا

ایده «استثنایی بودن ایالات متحده» دیگر قابل دفاع نیست

۲۵ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۹:۰۰ کد : ۱۹۹۹۹۹۴ اخبار اصلی آمریکا
احمد ترابی در یادداشتی پیرامون بررسی ایده American Exceptionalism می نویسد: ایده استثنایی بودن امریکا اگرچه در حوزه سیاسی و مذهبی مورد حمایت سیاستمداران امریکایی قرار داشته است و محوری برای تبلیغات آن ها محسوب می شده است ولیکن با گذشت زمان و به ویژه با هرج و مرج نسبی که به ویژه در حوزه سیاسی داخلی امریکا حادث شده است برای سیاستمداران امریکایی مشکل است که بتوانند از این ایده دفاع کنند و آنرا به دیگران بفروشند و به عبارتی به نظر می رسد که جایگاه و خواستگاه این ایده در حوزه سیاست داخلی امریکا به شدت تضعیف شده است چنانکه حتی در پلتفرم حزب دمکرات سال ۲۰۲۰ به این ایده اشاره ای نشده است. در حوزه حقوق داخلی مسئله استثنا بودن موضوعا متفاوت است و به معنای مقررات و سیاست های حقوقی متفاوت از سایر کشورهایی است که از سیستم کامن لا پیروی می کنند که در عین حال مطالعه این مقررات برای برقراری و اجرای بهتر عدالت مدنی قابل تامل هستند.
ایده «استثنایی بودن ایالات متحده» دیگر قابل دفاع نیست

نویسنده: دکتر احمد ترابی

دیپلماسی ایرانی - جناب دکتر ظریف وزیر محترم امورخارجه طی مصاحبه ای که اخیرا با روزنامه اعتماد داشتند در توصیف رفتارامریکائیان درحوزه سیاسی و روابط بین الملل به واژه ای اشاره کردند تحت عنوان American Exceptionalism  که این واژه بار معنایی زیادی را هم در حوزه سیاست داخلی امریکا دارد و در عین حال آثار حقوقی هم در حقوق داخلی امریکا و هم در حقوق بین الملل دارد. بررسی جامع این واژه و آثار آن در حوزه هایی که ذکر شد در چارچوب یک مقاله در روزنامه نمی گنجد و لذا مقاله حاضر به طور اختصار به بررسی این واژه و سابقه آن در دو حوزه سیاسی و حقوق داخلی امریکا می پردازد که در واقع می تواند مبنایی باشد بر رفتار شناسی سیاسی امریکا در عرصه روابط و تحولات بین المللی. اما در همین مقدمه بایستی توضیح بدهم که بررسی این واژه در حقوق بین الملل خودش نیازمند بررسی مفصل و جداگانه ای است به ویژه آنکه انتقادات زیادی در حوزه حقوق بین الملل نسبت به این واژه وارد شده است. 

بخش اول- شناخت واژه در حوزه سیاسی 

1- تعریف و شناخت واژه American Exceptionalism

برمبنای این تئوری سیاسی، امریکا ماهیتا و ذاتا inherently   متمایزاز سایرملت ها است. امریکا نسبت به سایر ملل ویژگی هایی خاص دارد و ماموریت ویژه ای برای تغییر و تحولات در دنیا دارد و منشاء این تمایز و برتری، تاریخ، جغرافیا، خصوصیات فرهنگی و نهادهای خاص سیاسی- اقتصادی و اجتماعی این کشور است. در واقع بر مبنای این تئوری، امریکا در میان سایر کشورها که از قواعد سیاسی و اجتماعی تقریبا یکسانی پیروی می کنند یک استثنا است زیرا این کشور مصون تر و ایمن تر از تمام فجایع و جنگ هایی است که در کشورهای دیگر رخ می دهد ودر عین حال آزادترین، قدرتمندترین و ثروتمند ترین کشور دنیا است و در نتیجه خوشبختر از سایر ملل نیز خواهد بود. 

اولین کسی که این باور عمومی را به صورت تئوریک مطرح کرد دیپلمات، مورخ و دانشمند سیاسی فرانسوی به نام الکسیس دو توکویل Alexis de Tocqueville بود. از مسائل مورد علاقه توکویل توجه وی به دموکراسی و آزادی بود و به همین علت پس از سفری که به امریکا داشت طی سال های 1835 تا 1840 دو جلد کتاب در مورد امریکا به نگارش در آورد تحت عنوان "دمکراسی در امریکا". 

توکویل در کتاب های خودش سعی کرده است تا تحلیلی جامع از نظام سیاسی و اجتماعی ایالات متحده امریکا در اوایل قرن نوزدهم ارائه کند و ضمن معرفی ساختارها و فرآیند های اجتماعی-فرهنگی و سیاسی  در امریکا، تصویری از تفاوت های جوامع اروپایی و امریکای آن زمان را توصیف کند. وی معتقد بود که در امریکا ارزش های زیاد از جمله آزادی به معنای واقعی آن به عنوان هدیه ای از جانب پروردگار تلقی شده است و بنابر این بایستی بسیار جدی گرفته شود و آگاهانه از آن مراقبت شود. مذهب عشق به آزادی را تسهیل می کند و شکل استفاده از آن را بهتر به مردم می آموزد. با توجه به نقش گسترده دین و مذهب در امریکا ( به ویژه در ایالت های مرکزی آن) و در ایامی که توکویل در امریکا به سر می برد، توکویل امریکا را مهد عشق به آزادی و دمکراسی می دانست و از این جهت این کشور را یک استثنا می دانست. اما این را هم اضافه کنیم که کاربرد این اصطلاح در ادبیات سیاسی بین سیاست مداران پس ازدو واقعه رونق گرفت. اول اظهار نظری بود که جوزف استالین رهبر شوروی در سال 1929 در انتقاد از اصلاح طلبان کمونیست امریکایی مطرح کرد و معتقد بود که آب و هوای سیاسی امریکا منحصر به فرد است و آن را از عناصر تئوریک مارکسیستی متمایز و مستثنی می سازد. دوم اینکه موضوع استثنا بودن امریکا به ویژه پس از حوادث یازده سپتامبر در امریکا رواج بیشتری گرفت و سیاست مداران امریکایی به ویژه در تبلیغات و سخنرانی های خودشان از این واژه استفاده می کنند که در بخش نظرات سیاستمداران به آن ها اشاره خواهم کرد. 

2- تفاوت دیدگاه ها در مورد اصل استثنایی بودن به دلیل وابستگی و یا عدم وابستگی به اروپا
نوع و سطح باور و اعتقاد به استثنائی بودن امریکا به ویژه از نظر تحلیل آن در وابستگی و یا عدم وابستگی به اروپا همواره مورد نظر قرار داشته است و به همین علت دو دیدگاه خاص از این جنبه مطرح شده است. 

1/2- دیدگاه استثنا بودن به دلیل جدا شدن از اروپا

برخی از نویسندگان معتقد هستند که استثنا بودن امریکا بنا به دلایل خاص خود آن کشور نظیر تاریخ،  جغرافیا وشرایط طبیعی آن و همچنین رشد و توسعه اقتصادی آن و همچنین تجربه خاص توسعه و رشد دولت در امریکا است که توسط مردم امریکا نیز مورد تایید قرار گرفته است اوباو متفاوت از تجربیاتی بوده است که دولت های اروپایی داشته اند همچنانکه رشد و محور های توسعه دولت های اروپایی متفاوت از امریکا بوده اند. آقای ریچارد رز Richard Rose که از متفکران علوم سیاسی است و سال ها نیز در دانشگاه ابردین بریتانیا حضور داشته و تدریس می کرده است مقالاتی را در خصوص این اصل امریکایی به چاپ رساند از جمله در سال 1989 در مقاله ای تحت عنوان اقتصاد سیاسی امریکا تا چه اندازه استثنائی است How Exceptional is the American Political Economy   به تفصیل به شرح این نظریه پرداخت. 

2/2- دیدگاه مستثنی نبودن امریکا و وابستگی امریکا به ساختارهای سیاسی اروپا 

این دیدگاه توسط متفکرانی در حوزه علوم سیاسی مطرح شد که نظریه های پسا ملی گرایی را مطرح کرده اند و مطرح کنندگان چنین نظراتی به Post nationalists معروف هستند. بنابر این دیدگاه، ایالات متحده ازتاریخ اروپا جدا نشده است و همچنان ویژگی های سیاسی کشور های اروپایی را حفظ کرده است. بنابر این خصلت هایی مانند نژاد پرستی و یا تمایل به حل منازعات از طریق جنگ و اصولا خصلت های جنگ طلبانه در امریکا همچنان وجود دارد زیرا این خصوصیات از اروپایی ها گرفته شده است و همچنان باقی مانده اند. 

دیوید نوبل David W. Noble  که مورخ مشهور امریکایی در دانشگاه مینه سوتا است از افرادی است که این دیدگاه را مطرح کرده است. اواستثنا بودن امریکا را رد می کند و معتقد است که امریکا اصولا از تاریخ اروپا جدا نشده است. پروفسور نوبل کتابی هم دارد تحت عنوان مرگ یک ملت و پایان استثنا بودن  Death of a nation: American culture and the end of Exceptionalism که این کتاب توسط دانشگاه مینه سوتا  در سال 2002 به چاپ رسیده است. نوبل کتاب بسیار معروف دیگری هم دارد به نام "مورخین علیه تاریخ" یا  Historians against History که کلا خوانش وقایع تاریخی امریکا را مورد پرسش و چالش قرار می دهد. به هرحال، نوبل معتقد است که با بررسی وقایع امریکا در قبل و پس از جنگ جهانی دوم می توان به این نکته رسید که ملی گرایی به معنای اصیل خودش که مورد توجه مورخین و تعاریف سیاستمداران قرار دارد دیگر در امریکا وجود ندارد. حتی فصل هفتم از کتاب خودش را تحت عنوان " پایان تاریخ امریکا" یا The end of American History نوشت.

3- دیدگاه مذهبی استثنا بودن

در امریکا برخی دیدگاه هایی هم وجود دارند که امریکا را بر مبنای جنبه های مذهبی آن استثنایی می دانند. در دو قسمت می توانم این دیدگاه های مذهبی را توضیح بدهم.

اول- دیدگاه مذهبی پیوریتن ها

پیوریتن هاPuritans  گروهی از پروتستان های مسیحی اصلاح طلب در سده های شانزدهم و هفدهم میلادی بودند که به دنبال جداسازی یا به اصطلاح پالایش کلیسای انگلستان از قیود کلیسای روم بودند. آن ها در دین و اخلاق آوازه داشتند و بر اجرای آرمان های دینی جدی تر بودند و برای ساختن الگوی زندگی مذهبی برای همه جهان در تلاش بودند. اما سختگیری بر پیوریتن ها در انگلیس منجر به کوچ گسترده آن ها به امریکا شد و پیوریتن ها ی ثروتمند با مهاجرت به امریکا درآبادانی امریکا نقش مهمی را ایفا کردند. در واقع، کوچ پیوریتن ها بسیار پر شتاب تر از کوچ دیگر گروه ها به امریکا بود و با این مهاجرت گسترده، راه کیش و آیین  پیوریتن ها به امریکا باز شد  و مستعمرات انگلیس در امریکا به مرکزیت ماساچوست به کانون های  پیوریتن ها تبدیل شد. 

پیوریتن ها در امریکا به دنبال آزادی و رهایی ایده های مذهبی خودشان بودند و برای خودشان در عین حال رسالتی قائل شدند که عبارت بود از بسط و گسترش آزادی در جهان و این ایده و رسالت پایه احساس مسئولیت و این تفکر بود که امریکا می تواند و باید رهبری جهان را به دست بگیرد و حتی مسئولیت پناه دهی به کسانی را بر عهده دارد که از کشور های دیگر به امریکا می آیند . بنابر این بخشی از استثنا بودن امریکا بر پایه ایده های پیوریتن ها شکل گرفت. جان وینتراپ John Winthrop که یکی از رهبران پیوریتن ها و موسس کانتی ماساچوست در امریکا در سده شانزدهم میلادی بود واستعاره ای را در مورد استثنا بودن امریکا به کار برد که بعدها مورد استفاده بسیاری ازسیاستمداران امریکایی قرار گرفت. استعاره این بود: " شهر بالای تپه".”  “The city upon a hill و منظوراز این استعاره آن است که امریکا جامعه پاک و مقدسی در بالا است که چراغ امید و مدل و الگویی برای مابقی دنیا است.

دوم- دیدگاه مذهبی مورمون ها

مورمون ها جنبش مذهبی بودند که در دهه 1820 در ایالات نیویورک شروع به فعالیت کرد و رهبر این جنبش آقای جوزف اسمیت از موسسان و بنیانگزاران کلیسای مورمون بود. مورمون ها خود را جنبش احیاگر می دانند و معتقد هستند که تعالیم و آداب و رسوم اصیل کلیسا که به فراموشی سپرده شده بودند توسط رهبر این جنبش احیا شده است. این جنبش به شدت بر تعالیم مسیحیت و تقویت نهاد خانواده تاکید دارد. مورمون ها عموما در ایالت یوتای امریکا سکنی گزیدند و کلیسای مورمون ها نیز کلیسای بزرگی است که در شهر سالت لیک سیتی در مرکز ایالت یوتا واقع شده و به کلیسای عیسی مسیح قدیس آخر الزمان The Church of Jesus Christ of Latter-day Saints معروف است. 

مورمون ها که در امریکای شمالی بیش از هر قاره دیگری حضور دارند اعتقاد دارند که امریکا مکان استثنایی است و این مکان استثنایی در واقع مردمان منتخب که همان مورمون ها هستند را دور هم و حول یک سرنوشت مشترک و در سرزمین موعود یعنی امریکا جمع کرده است. بنابر این قانون اساسی امریکا از نظر مورمون ها قداست خاصی به همراه دارد. فیلیپ ال بارلو Philip L Barlow که مورخ مذهبی امریکایی در دانشگاه هاروارد است مقاله ای در نشریه The review of Faith and International Affairs در سال 2012 منتشر کرد تحت عنوان سرزمین منتخب، مردم برگزیده: استثنایی بودن امریکایی و مذهبی در میان مورمون ها Chosen Land, Chosen People: Religious and American Exceptionalism among the Mormons آقای بارلو در این مقاله به نقش استثنایی ایالات متحده در فرهنگ و مذهب مورمونMormons   اشاره می کند که تقدیر و سرنوشت مورمون ها به ایالات متحده وابسته بوده است در عین حالی که تاریخ امریکا نیز از تاریخ و تحولات مذهبی مورمون ها جدا نیست. بسیاری از سناتورها ی کنگره چه دمکرات و چه جمهوری خواه از پیروان جنبش مذهبی مورمون بوده اند. اکثر این سناتورها از ایالت یوتا بوده اند ولیکن سناتورهای دیگری هم بوده اند که از پیروان جنبش مذهبی مورمور بوده اند واز ایالت های دیگر نماینده در کنگره شده اند. برای مثال آقای هاوارد کانن Howard Cannon از حزب دمکرات، برکلی بانکر Berkeley Bunker از حزب دمکرات، هاری رید Harry Reid از حزب دمکرات، هر سه مورمون و از ایالت نوادا بوده اند.  از سوی دیگرآقای گوردون اسمیت Gordon Smith سناتور حزب جمهوری خواه مورمون از ایالت اورگان بوده است. یا آقای مایک کراپو Mike Crapo سناتور حزب جمهوری خواه از ایالت آیداهو و همچنین خانم سناتورپائولا هاوکینز Paula Hawkins از ایالت فلوریدا مورمون بوده اند. از سناتورهای مشهور حاضر هم می توانم به سناتور حزب جمهوری خواه آقای میت رامنی اشاره کنیم که جزو مسیحیان مورمون است. بنابراین، دیدگاه مذهبی مورمون ها که بخش نسبتا مهمی از جامعه مذهبی امریکا را تشکیل می دهند و در حوزه اقتدار سیاسی امریکا هم فعال هستند نقش مهمی را در باورها و ایده های سیاسی ایفاء می کند و آن ها به دلیل اعتقادات مذهبی شان برای امریکا ویژگی خاصی قائل هستند و آن را استثنائی می دانند. 

4- نظرات سیاستمداران امریکایی و دو حزب اصلی در امریکا 

نظرات مذهبی و بازتاب این نظرات در جامعه سیاسی امریکا و همچنین کتب آکادمیک  سیاسی و تاریخی موجب شده است تا این نظرات در صحنه سیاست معاصر نیز جایگاه خاص خودش را با روتوش ها ی سیاسی پیدا کنند و سیاستمداران کنونی نیز برای مطرح کردن خودشان و همچنین مطرح کردن امریکا در صحنه سیاست بین المللی به بیان این اصطلاح و واژه بپردازند واز این مسیر راه خودشان را در دنیای سیاست هموار کنند وعمدتا این سیاستمداران نیز از همان عبارت The city on the hill برای برجسته کردن نظراتشان استفاده می کنند. به نظرات چند تن از این سیاستمداران معاصر اشاره می کنم.

1/4- جان اف کندی

کندی رئیس جمهوری امریکا از سال 1961 تا 1963 بود که ترور شد. کندی در سال 1961 در ایالت ماساچوست خطابه ای ایراد کرد که مضمون آن چنین بود: ما شهر روی تپه هستیم (چراغ امید هستیم)، چشم همه مردم به دنبال ما است و دولت ما در هر شاخه ای و در هر سطحی، چه داخلی و ایالتی و چه در سطح فدرال باید شهری روی تپه باشد.  

2/4- رونالد ریگان

رونالد ریگان رئیس جمهوری امریکا در سال های 1981 تا 1989 بود. او در توصیف ویژگی استثنا بودن امریکا بیشتر بر نظرات مذهبی پیرامون مقدس بودن سرزمین امریکا باور دارد که همان سرزمینی است که به مومنین وعده داده شده است. ریگان همچنین معتقد بود که امریکا مهد آزادی است و از جمله معروف "امریکا شهری روی تپه است" A city on a hill " برای نشان دادن استثنا بودن امریکا استفاده می کرد و مقصودش این بود که چونکه امریکا شهری روی تپه است همیشه در معرض قضاوت قرار دارد. خانم آن لایزاندرسون Annelise Anderson که در دهه 1980 مشاور ارشد سیاسی در کمپین تبلیغاتی ریاست جمهوری آقای ریگان بود در کتاب خودش به نام ریگان در سرزمین خودش Reagan in his own land مفصلا به این نظریات ریگان اشاره کرده است.

3/4- جورج بوش

جورج بوش که رئیس جمهورامریکا در زمانی بود که حمله یازدهم سپتامبر صورت گرفت، پس از این حمله بسیار بر ایده استثنایی بودن امریکا تاکید داشت و اظهار داشت که امریکا به این دلیل مورد حمله قرار گرفته است که چراغ امید آزادی و ایجاد فرصت  در سرتاسر جهان است. جورج بوش را می توان از سیاستمداران سنتی امریکایی دانست که پای بند به تعاریف سنتی است که مذهبیون و سیاستمداران سنتی امریکا از ایده استثنا بودن امریکا دارند. 

4/4- باراک اوباما

باراک اوباما ریاست جمهوری اسبق امریکا نیز همین عبارت را از جنبه ای ویژه تری به کار گرفت یعنی اینکه اقوام و نژادهای گوناگون از سرتاسر دنیا با همان ایده ای که چراغ امیدشان در امریکا است به این کشور آمده اند. اوباما در سال 2006 سخنرانی در دانشگاه ماساچوست با اشاره به وجود دانشجویان از یکصد کشور مختلف در دانشگاه عنوان کرد که دانشجویان مذکور به دنبال یافتن چراغ امیدی هستند که در جای دیگری از این کره خاکی یافت نمی شود. همچنین می توانم به  سخنرانی آقای اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 2013 اشاره کنم که اظهار داشت "اگرچه برخی ممکن است مخالف باشند ولیکن من معتقد هستم که امریکا یک استثنا است". این اظهارات آقای اوباما در واقع در پاسخ به ولادیمیر پوتین بود که در نیویورک تایمز نوشته بود " با هر انگیزه ای که باشد، بسیار خطرناک است که مردم را تشویق کنیم که خودشان را استثنا در نظر بگیرند".به نظر می رسد که اوباما در سخنرانی های خودش سعی داشت تا چهره ای دیگر از امریکا بر اساس ایده استثنایی بودن ارائه نماید. 

5/4- دونالد ترامپ

اما دونالد ترامپ بر خلاف روسای جمهور قبلی اصولا چندان روی خوشی به ایده امریکای استثنایی وعبارت The city on the hill نشان نداد زیرا معتقد به آزادی مهاجرت به امریکا نبود واو اصولا باور و قرائت متفاوتی از ایده استثنا بودن امریکا داشت. ترامپ قبل از انتخابات و در سال 2015 ایده استثنا بودن امریکا را تقبیح کرد. او حتی در مبارزات انتخاباتی خودش در کنوانسیون ملی جمهوری خواهان گفت که بعدا جزئیات جدیدی از ایده امریکای استثنایی ارائه خواهد داد. ترامپ معتقد بود که ایده امریکای استثنائی موجب شده است تا مشکلات امریکائیان بیشتر شود و جیب آن ها توسط دیگران بیشتر خالی شود. او در آوریل 2015 در اتحادیه میهن پرستان تگزاسTexas Patriots PAC  چنین اظهار داشت:

"برای بیست سال گذشته غذای ما را خورده اید، ولی ما استثنایی تر از شما هستیم. من این اصطلاح را دوست ندارم و هیچوقت هم آن را دوست نداشته ام. من سیاستمدارانی را می بینم که این اصطلاح را به کار می برند. ما داریم می میریم و 18 تریلیون بدهی داریم. بعد از پس گرفتن پولمان و شغل هایمان راجع به این حرف می زنیم." ترامپ بعدا اصطلاح America First  را به کار برد به این معنی که اولویت اول او نیاز های امریکا است و چندان به نقش امریکا در تحولات جهانی اعتقادی ندارد. او به نقش آزادیخواهانه امریکا ( در ظاهر و در عمل) اعتقادی نداشت و تمرکزش بر قدرت و ثروت مادی امریکا و قدرت نظامی آن متمرکز بود و در واقع بر این باور بود که ایده استثنایی بودن امریکا بیش از آنکه به امریکا کمک کند منجر به خالی شدن جیب آن ها شده است.

6/4- نظرات رسمی دوحزب دمکرات و جمهوری خواه

بر خلاف نظر آقای ترامپ، در دیباچه برنامه کار یا  Platform رسمی حزب جمهوری خواه که در سال 2016 منتشر شده است و همان پلتفرم هم مبنایی برای سال 2020 قرار داده شده، آمده است که این حزب رسما اعتقاد به اصل استثنایی بودن امریکا دارد و ملت امریکا را ملتی استثنایی بر خلاف سایر ملل دنیا می داند و دلایل آن را هم در تاریخ امریکا، آزادی خواهی امریکا و سایر ارزش های امریکا می داند. عدم تهیه پلتفرم جدید حزب جمهوری خواه در سال 2020 هم از نکات مهمی بود که قابل بررسی است و به طور خلاصه دلیل آن این بود که حزب جمهوری خواه در آن زمان نمی خواست برمواضع و اصول سابق خودش بایستد

زیرا با مواضع و اصول دونالد ترامپ تعارض پیدا می کرد و لذا ترجیح داد که با همان برنامه کار قبلی کارش را ادامه بدهد. اما از سوی دیگر حزب دمکرات در دیباچه برنامه کار خود که در آگوست 2020 مصوب شد بدون اشاره مستقیم به ایده استثنایی بودن امریکا فقط به صورت تلویحی به برخی آرمان های امریکا در طول تاریخ اشاره شده است و بیشتر جملات و عبارات پلتفرم بر اشاره به وضعیت وخیم کشور در همه ابعاد دردوران ترامپ و به ویژه بر استفاده از حق رای امریکایی ها برای برون رفت از این وضعیت متمرکز بود. گویی که حزب دمکرات این بار از ذکر ایده استثنا بودن امریکا پرهیز می کرد و نمی خواست به این موضوع بپردازد. به عبارتی خود حزب دمکرات هم این تشخیص را داده است که با سیاست های آقای ترامپ و تحولات سیاسی داخل امریکا از ایده استثنایی بودن امریکا نمی توان دفاع کرد.    

بخش دوم- بررسی آثار و تبعات ایده استثنایی بودن امریکا در حوزه حقوقی

ایده استثنایی بودن امریکا هم در حقوق داخلی امریکا و هم در حقوق بین الملل قابل بررسی و تجزیه و تحلیل است. به علت وسعت و حجم مباحث حقوق بین الملل، در این قسمت آثار این ایده را صرفا در حوزه حقوق داخلی امریکا بررسی می کنم.در حقوق داخلی امریکا ایده استثنایی بودن امریکا و نوعی ناسیونالیسم امریکایی باعث آن شده تا در چهار دسته از نهادها و قوانین حقوقی امریکا شامل وجود هیات منصفه در دعاوی مدنی، تحقیقات مقدم بر دادرسی های مدنی، نقش نسبتا منفعلانه قاضی در دادرسی وروش استفاده از نظر کارشناسان و متخصصین در دعاوی مختلف ( حداقل تا جایی که اینجانب بررسی کرده ام)  بتوانیم بگوییم این ایده حاکم بوده است که حقوق داخلی امریکا را کاملا جدا و مستثنی از حقوق داخلی  سایر سیستم های حقوقی مشابه، یعنی سیستم های حقوقی کشور های کامن لا، کرده باشد که مختصرا به دو دسته از این نهادها و قوانین اشاره می کنم. 

اول- وجود هیات منصفه در دعاوی مدنی Civil Jury

عموما دادگاه هایی که با حضور هیات منصفه برگزار می شوند و به آن ها Jury Trial گفته می شود بیشتر در کشور های انگلیسی زبان که دارای سیستم کامن لا هستند و در پرونده های کیفری یافت می شوند در حالیکه در امریکا هیات منصفه نه فقط در دادرسی های کیفری حضور دارند بلکه در دادرسی های مدنی نیز حضوری گسترده دارند. مبنای قانونی وجود هیات منصفه در دادرسی های مدنی در امریکا در اصلاحیه های پنجم ، ششم و هفتم قانون اساسی امریکا یافت می شوند. اصلاحیه هفتم قانون اساسی امریکا به ویژه در خصوص دعاوی مدنی است که مقرر داشته است:

" در دعاوی حقوق نانوشته، هنگامی که ارزش مسأله مورد اختلاف بیش از‌بیست دلار باشد، حق رسیدگی هیأت منصفه محفوظ خواهد بود".به همین ترتیب دراغلب قوانین ایالت ها نیزاین حق مورد تاکید قرار گرفته است. به عنوان مثال می توانم به مواد 1 و 2 قانون اساسی ایالت نیویورک اشاره کنم که مقرر داشته اند حق دسترسی به هیات منصفه تا ابد باقی می ماند. البته شیوه و نحوه به کارگیری هیات منصفه در هر ایالتی بر اساس مقررات همان ایالت تعیین می شوند.  

حقوقدانان امریکا وجود هیات منصفه در دادرسی های مدنی را به این نحو توجیه می کنند که این روش دادرسی به افراد و مردم عادی که تخصص ویژه ای هم ندارند امکان و اجازه نظارت و بررسی دادرسی ها را در همه سطوح و دعاوی می دهد و این اعتقاد وجود دارد که این روش مشارکت مردم در دادرسی تضمینی است برای عادلانه بودن و قانونی بودن دادرسی ها حتی دردعاوی مدنی که در واقع دعاوی خصوصی هستند. چند نکته را هم باید  اضافه کنم. اول اینکه دعاوی خانوادگی اگرچه دعاوی خصوصی هستند و لیکن نیازمند هیات منصفه نیستند و پروسه دیگری را دنبال می کنند. دوم اینکه تعداد اعضای هیات منصفه در دعاوی کیفری 12 نفر و در دعاوی مدنی 6 نفر هستند. سوم اینکه عضویت در هیات منصفه یک کار داوطلبانه نیست بلکه  در صورت واجد شرایط بودن امری اجباری خواهد بود و قانون خدمت و انتخاب هیات منصفه Jury Selection and Service Act مصوب 1968 مقررات جامعی را در این خصوص وضع کرده است. اگرچه بحث راجع به این ویژگی حقوق داخلی امریکا بسیار گسترده است ولی به بیان همین نکته اکتفا می کنم که این ویژگی موجب شده است تا بسیاری از حقوق دانان امریکایی نیز با بیان این ویژگی آن را به عنوان استثنایی بودن امریکا مطرح کنند.

دوم-  روش تحقیقات مقدم بر دادرسی های مدنی American Pretrial Discovery

یکی دیگر از ویژگی های دادرسی مدنی در امریکا  این است که برخلاف سایر سیستم های دادرسی مدنی  طرفین دعوی در پروسه امری درگیر می شوند که به آن Discovery  گفته می شود. در این روش هر طرف دعوی می تواند به واسطه اختیاری که قوانین دادرسی مدنی به او داده است مدارک لازم را از طرف مقابل و دیگران درخواست کند. چنین درخواستی می تواند از طریق ارائه سوالات، درخواست شهادت یا درخواست برای پذیرش ویا عدم پذیرش امری و یا تولید و ارائه مدارکی توسط طرف مقابل  صورت بگیرد. چنین مقرراتی عموما در همه قوانین دادرسی مدنی ایالت های امریکا پیش بینی شده اند. برای مثال قانون آیین دادرسی مدنی ایالت کالیفرنیا درماده  2031.280 مقرراتی در باره چگونگی انجام این امور پیش بینی شده است. چنین مقرراتی کمابیش قبلا در قوانین انگلیس هم پیش بینی شده بود ولیکن در مقررات دادرسی مدنی امریکا اولا دامنه این مقررات گسترده تر شده اند و ثانیا جنبه های اجباری آن به نحو چشم گیری افزایش یافته اند. استدلال حقوقدان های امریکایی هم برای اعمال این نحوه دادرسی آن است که اعطای این قدرت به طرفین دعوی، بیشتر منجر به هم ترازی آن خواهد شد به نحوی که طرف دعوی ضعیف می تواند از طرف قوی درخواست ارائه مدارک قبل از دادگاه بنماید و در واقع اعتقاد بر این است که این اختیارات عدالت مدنی را در دادرسی ها بیشتر فراهم می آورد. 

نتیجه :

ایده استثنایی بودن امریکا اگرچه در حوزه سیاسی و مذهبی مورد حمایت سیاستمداران امریکایی قرار داشته است و محوری برای تبلیغات آن ها محسوب می شده است ولیکن با گذشت زمان و به ویژه با هرج و مرج نسبی که به ویژه در حوزه سیاسی داخلی امریکا حادث شده است برای سیاستمداران امریکایی مشکل است که بتوانند از این ایده دفاع کنند و آنرا به دیگران بفروشند و به عبارتی به نظر می رسد که جایگاه و خواستگاه این ایده در حوزه سیاست داخلی امریکا به شدت تضعیف شده است چنانکه حتی در پلتفرم حزب دمکرات سال 2020 به این ایده اشاره ای نشده است. در حوزه حقوق داخلی مسئله استثنا بودن موضوعا متفاوت است و به معنای مقررات و سیاست های حقوقی متفاوت از سایر کشورهایی است که از سیستم کامن لا پیروی می کنند که در عین حال مطالعه این مقررات برای برقراری و اجرای بهتر عدالت مدنی قابل تامل هستند./اعتماد   


"هرگونه استفاده از این مقاله فقط با ذکر منبع مجاز است"

 

کلید واژه ها: آمریکا دونالد ترامپ ایده American Exceptionalism احمد ترابی توکویل اروپا باراک اوباما رونالد ریگان جان اف کندی جورج بوش


( ۳ )

نظر شما :

ali ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۳:۵۸
اتفاقا همین هرج مرج سیاسی اخیر امریکا تقویت کننده ایده استثنایی بودن امریکا هست.اول اینکه دموکراسی امریکا حتی با توجه به طرفداران ترامپ اجازه کار به ترامپ نداد به عبارتی سیستم گزینشی (یعنی خواست اکثریت در هر ایالت چه مقامات آن ایالت دموکرات باشند چه جمهوری خواه) گفت این شخص مناسب نظریه استثنایی بودن امریکا نیست و دوم و شاید جالب تر اینکه همین اقای ترامپ محصول همین سیستم رای گیری در سال 2016 بود ولی وقتی در این دوره شکست خورد و ان هرج مرج به راه افتاد شبکه های اجتماعی که دست بخش خصوصی هست و قوانین خودشان را دارند تریبون این اقا را از او گرفتند و گفتند تو دیگه رییس جمهور نیستی پس از هرجهت که نگاه میکنیم امریکا واقعا یک کشور استثنایی هست.
افخمی ۲۶ بهمن ۱۳۹۹ | ۱۴:۴۶
این مستراح که نامش آمریکاست کماکان برای نانجیب های وطن فروش ایرانی ووطن فروشان دیگر ملت ها یک کشور استثنائی و رویایی است.