پترائوس ؛ شکارچی بنلادن
ژنرالی که موفقیتهایش در مبارزه با حرکتهای آشوبطلبانه در عراق آبروی جمهوریخواهان را در انتخابات اولیه درون حزبی ریاست جمهوری آمریکا خرید، اکنون طرحی جدید برای شکار اسامه بنلادن پیشنهاد کرده است.
ژنرالی که موفقیتهایش در مبارزه با حرکتهای آشوبطلبانه در عراق آبروی جمهوریخواهان را در انتخابات اولیه درون حزبی ریاست جمهوری آمریکا خرید، اکنون در آخرین روزهای تصدی فرماندهی نیروهای ناتو در عراق طرحی جدید را برای شکار اسامه بنلادن، رهبر نیروهای القاعده در مناطق کوهستانی و صعبالعبور شمال پاکستان پیشنهاد کرده است.
ژنرال دیوید پترائوس اوایل هفته جاری در ملاقاتی با کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای امریکا گفت فعلاً در حال سبک و سنگین کردن پیشنهاد جرج بوش، رییسجمهور ایالات متحده برای ارتقا به فرماندهی ستاد مرکزی ارتش این کشور است و در صورتی که این پیشنهاد را بپذیرد، اولین اقدام او در مقام فرمانده ستاد مرکزی ارتش سفر به پاکستان و دیدار و گفت و گو با رهبران این کشور خواهد بود. او گفت در این دیدارها به رایزنی درباره استراتژیهای ممکن در باز پس گرفتن کنترل مناطق قبیلهنشین شمال پاکستان خواهد پرداخت. این مناطق که در نظام سیاسی پاکستان به طور فدرال و تحت نظارت ریشسفیدهای قبایل ساکن در منطقه اداره میشود در سالهای اخیر و به ویژه پس از نقض قرارداد آتش بسی که بین پرویز مشرف و سران قبایل امضا شده بود، به منطقهای آشوبزده و جزیرهای امن برای تمامی گروههای تروریستی و افراطی تبدیل شده است. بر اساس اطلاعات موجود تخمین زده میشود که احتمال حضور بنلادن و فرماندهان عالیرتبه القاعده نظیر ایمن الظواهری در این منطقه بیش از دیگر نقاط جهان باشد.
روزنامه «سان» چاپ نیویورک با انتشار این خبر پیشبینی کرد در صورتی که ژنرال پترائوس بتواند سران سیاسی پاکستان را با خود همسو کرده و مهره اصلی حرکت القاعده را در شمال پاکستان مرده یا زنده به دام بیاندازد، چنین موفقیتی نه تنها عاملی تاثیرگذار در جنگ با تروریسم در سراسر جهان به شمار خواهد رفت بلکه نتیجهای شگرف و غیر قابل پیشبینی بر روند مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا خواهد داشت. در حالی که باراک اوباما، کاندیدای محتمل دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری 2008 بیشتر توان و تمرکز فعالیتهای تبلیغاتی خود را متوجه شعارهایی علیه جنگ امریکا در عراق کرده و آن را جنگی پرهزینه و بیهوده برای دستگیری رهبر گروهی تروریستی میداند که هرگز با چنین شیوههایی به دام نیروهای آمریکایی نخواهد افتاد، این که دستگیری ناگهانی بنلادن در شمال پاکستان تمام معادلات را به سود رقیب اوباما، یعنی جان مککین تغییر دهد مساله پیچیده و دور از ذهنی نیست.
البته تحلیل دیگری از شرایط پس از دستگیری بنلادن در فضای سیاسی داخلی آمریکا نیز وجود دارد که در اذهان عموم امریکاییها دستگیری بنلادن به مثابه پایان جنگ با تروریسم است (جنگ امریکا و افغانستان پس از آن آغاز شد که دولت حاکم طالبان در آن زمان از تسلیم فرماندهان القاعده به ایالات متحده امتناع کرد. همین بهانه بعداً در جنگ با عراق نیز کمابیش دستاویز سیاستمداران واشینگتن قرار گرفت). به این ترتیب پایان جنگ این انتظار را در اذهان مردم امریکا پدید میآورد که سیاست اصلی دولت بیشتر در حوزه سیاستهای داخلی متمرکز شود که یکی از محورهای اصلی شعارهای انتخاباتی اوباما است در حالی که افراد مانند مککین همچنان سیاست قدیمی جمهوریخواهان را در اولویت دادن به سیاست خارجی دنبال میکنند و شاید یکی از دلایلی که برای مثال نشریاتی مانند نیویورکر در سر مقالاتی پایان عصر محافظهکاران را اعلام کردهاند به همین خاطر است.
اما این که چندین نشریه آمریکایی با شتاب ارائه طرحی از سوی پترائوس را به مثابه دستگیری محتمل بنلادن تلقی کرده و به بررسی نتایج احتمالی آن در تغییر فضای سیاسی داخلی آمریکا میپردازند شاید نتیجه نوعی ساده لوحی یا شاید اندکی خوشبینی بیش از اندازه نسبت به تواناییهای پترائوس باشد. پترائوس که مدرک دکترای خود را در روابط بینالملل از مدرسه عالی «وودرو ویلسن» کسب کرده است در حقیقت نوعی نظامی – دیپلمات است که به اندازه علوم نظامی در مذاکرات بینالمللی نیز تبحر دارد. تجربه بسیار موفق در طرح الانبار عراق که در واقع مسلح کردن و آموزش دادن نیروهای محلی علیه گروههای شبهنظامی خارجی و در راس آنها القاعده بود موجب شده است که اکنون به طرح او برای دستگیری بنلادن در شمال پاکستان با خوشبینی بیشتری نگریسته شود.
در این بین انتشار گزارشهای اطلاعاتی در امریکا زمینهسازی روانی نیاز به وجود یک قهرمان بزرگ را در جنگ با تروریسم فراهم کرده است. در واقع این گزارشها تصویری از هیولایی سهمناک را در ذهن امریکاییها و شاید جهان غرب تداعی میکند که هر بار سر یا هر یک از اعضای بدن آن را که قطع میکنند، پس از مدت کوتاهی عضوی جدید جای آن رشد میکند و زخمهایش به سرعت التیام پیدا میکنند. تنها راه کشتن این اژدها نیزهای است که مستقیماً به قلب آن وارد شود (یعنی دستگیری یا مرگ بنلادن) و برای این کار تنها یک «جرج قدیس اژدهاکش» وجود دارد که ژنرال پترائوس است. دستگاه اطلاعاتی امریکا در بخشی از این تصویر سازی تقریباً همزمان با حضور پترائوس در کمیته نیروهای مسلح سنا گزارشی منتشر کرد که نشان میدهد القاعده با اتکا به پناهگاه امنی که در مناطق کوهستانی شمال پاکستان برای خود ساخته توانسته است بخش قابل توجهی از توان خود را به دست آورد و به وضعیتی مشابه وضعیت پیش از حوادث 11 سپتامبر 2001 بازگردد.
او به کمیته سنا گفت: «در برهه کنونی نیاز کلیدی ما برآورد میزان صحت و درک ما از دلایلی است که آنها را در مناطق مرزی پاکستان نگه داشته است ... در صورت که به عنوان فرمانده سناد مرکزی ارتش انتخاب شوم در یکی از اولین سفرهایم به پاکستان خواهم رفت تا با دیگر فرماندهان ارتش آمریکا در منطقه و ژنرال پرویز اشفاق کیانی و البته دیگر رهبران سیاسی پاکستان به مذاکره و رایزنی بنشینیم.» ژنرال کیانی در حال حاضر فرمانده ارتش پاکستان به شمار میرود.
گروه القاعده مانند وضعیتی که تا تابستان 2006 در الانبار عراق حاکم بود، اکنون در مناطق مرزی شمال پاکستان ریش سفیدهای قبایل را برای اطاعت و پیروی از خود تحت فشار قرار داده و افرادی را که با این گروه همکاری نکنند میکشد. برآورد منابع آمریکایی چنین است که اگر پترائوس موفق شود مانند الانبار عراق که شیوخ منطقه را با نیروهای آمریکایی و دولت عراق همراه کرد، ائتلافی از ریش سفیدهای قبایل شمال پاکستان پدید آورد که مخالف القاعده و آماده همکاری با نیروهای دولت پاکستان و احتمالاً متحدان آمریکایی آن باشند، او خواهد توانست موفقیت چشمگیرتر از انبار در پاکستان به دست آورده و شاید بنلادن را به دام بیاندازد.
اما چیزی که در این میان نادیده گرفته شده است معادلات سیاست داخلی پاکستان است که پس از انتخابات عمومی 18 فوریه و تعویض دولت شکلی جدید به خود گرفته است. دولت جدید سید یوسف رضا گیلانی در پاکستان که از سیاستهای حزب مردم به رهبری آصف علی زرداری، همسر بینظیر بوتو پیروی میکند اخیراً راه مذاکرات صلح را با نیروهای شبهنظامی افراطی در شمال این کشور در پیش گرفته است و حتی اخیراً گفته میشود که نمایندگان دولت با رایزنیهایی که از طریق ریش سفیدهای قبایل منطقه انجام دادهاند بر سر اصول قرارداد صلحی 15 مادهای با بیتالله محسود، رهبر حرکت طالبان در شمال پاکستان و مظنون شماره یک در ترور بینظیر بوتو به توافق رسیدهاند. در واقع دولت جدید پاکستان در سیاستی جدید راهی کاملاً مخالف راه مشرف را در پیش گرفته است که در هفت سال گذشته به عنوان بزرگترین متحد امریکا در جنگ با ترور برای مهار حرکتهای افراطی و تروریستی در شمال این کشور تنها شیوه نظامی را برگزیده است.
آزادی سفیر پاکستان در افغانستان که حد فاصل مسیر پیشاور به کابل در وزیرستان جنوبی توسط نیروهای منتصب به محسود ربوده شده بود، آزادی متقابل بیش از 40 تن از زندانیان طالبان که در اختیار دولت پاکستان بودهاند، دعوت محسود از خبرنگاران برای برگزاری کنفرانسی مطبوعاتی در وزیرستان جنوبی که قلمرو وی محسوب میشود، همگی از نشانههای پیشرفت مذاکرات بین دولت جدید پاکستان و طالبان در هفتههای اخیر به شمار میرود که آمریکا آن را «پیروزی بزرگ بنلادن» خوانده و محکوم کرده است.
شاید اگر به این قضیه از زاویهای دیگر نگاه شود، مذاکرات صلح دولت پاکستان با طالبان و طرح جدید پترائوس با یکدیگر متناقض نباشند چرا که گام اول هر دو مذاکره با ریشسفیدهای قبایل شمال پاکستان است. اما مساله این جاست که مذاکرات دولت پاکستان تا جایی که اطلاعات موجود نشان میدهد بدون پیش شرط است و هر چند دولت پاکستان تاکید کرده که به هیچ عنوان با گروههای افراطی و تروریستی و خارجی که در خاک پاکستان مستقر هستند مدارا نمیکند، اما در مقابل طالبان بومی پاکستان نیز که طرف مذاکرات اخیر است در واقع بازمانده طالبان افغانستان به شمار میرود، یعنی همان طالبانی که از تسلیم فرماندهان و نیروهای القاعده به امریکا خودداری کرد. افرادی نظیر محسود که از قبیلهای پشتون پاکستانی برخاسته در زمان حکومت طالبان افغانستان از جمله معاونان ملا محمد عمر، رهبر طالبان افغانستان به شمار میرفتند.
علاوه بر تمام اینها دولت پاکستان تا به امروز به طور رسمی نپذیرفته است که بنلادن یا هر یک از فرماندهان دیگر القاعده در پاکستان حضور دارند هر چند که نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان در حملات موشکی به عمق خاک پاکستان در سال جاری میلادی موفق شدند یکی از پنج فرمانده ارشد القاعده به نام اللیبی را در شمال پاکستان از پا درآورند.
در این بین تنها نقطه روشن دیگر عقاید مشابه پترائوس و دولت جدید پاکستان درباره فقدان وجود راه حل صرفاً نظامی است در مشکلات شمال پاکستان. پترائوس در پاسخی کتبی به پرسش روزنامه «سان» نیویورک نوشت: «در حالی که نمیتوان انکار کرد که راه حل صرفاً نظامی احتمالاً در چنین مناطقی موفق نخواهد بود، راه حل صرفاً سیاسی نیز به عقیده من نخواهد توانست نتیجه مطلوب را حاصل کند و مثال نقض آن قرار داد صلحی است که در سال 2006 در استان وزیرستان بین دولت و سران قبایل به امضا رسید.»
به این ترتیب شکی نیست در صورتی پترائوس به فرماندهی ستاد مرکزی ارتش ایالات متحده انتخاب شود شاهد چرخشی جدی در سیاستهای امریکا در منطقه حایل بین پاکستان و افغانستان خواهیم بود اما این که پترائوس موفق به شکار بنلادن خواهد شد یا نه و این که آیا خواهد توانست به یک «جرج قدیس اژدهاکش» دیگر تبدیل شود یا نه پرسشی است که پاسخ گفتن به آن زمانی بیشتر احتیاج دارد.
نظر شما :