نباید از اول معیشت کشور را به برجام گره می زدیم
با دلار ۲۷ هزار تومانی منتظر روزهای سخت تر اقتصادی باشیم؟!
دیپلماسی ایرانی - دیروز یکشنبه ریال ایران به پایین ترین ارزش خود در تاریخ رسید و رکورد ۲۶ هزار و ۹۵۰ تومان را برای هر دلار آمریکایی و ورود به کانال ۲۷ هزار تومان را ثبت کرد؛ رکوردی که البته با توجه به افزایش این روزهای بازار ارز چندان دور از انتظار نبود. کما این که در گفت گوهای دیپلماسی ایرانی در همین رابطه برخی از کارشناسان و اقتصاددانان هشدارهای خود را برای ورود دلار به کانال های جدید قیمتی، سیر صعودی دیگر ارزها و به تبعش سقوط بی سابقه ارزش ریال ایران را مطرح کردند. بی شک نتیجه مستقیم این سقوط، رشد تورم و پررنگ تر شدن رکورد با کاهش شدید قدرت خرید مردم خواهد بود. آن هم در شرایطی که کشور، هم با تبعات مخرب شیوع ویروس کرونا و هم با آثار ویرانگر تحریم ها و پیگیری سیاست فشار حداکثری کاخ سفید دست به گریبان است. پیرو این نکته هستند کارشناسان و اقتصاددانی که حال ناخوش این روزهای اقتصاد کشور را به تحولات عرصه سیاست خارجی و پررنگ تر شدن تنش واشنگتن با تهران گره می زنند. اما آیا می توان افزایش نرخ ارز طی روزهای اخیر را به مسائل دیپلماتیک مرتبط دانست و یا دلایل دیگری برای رکورد بی سابقه دلار ۲۷ هزار تومانی وجود دارد؟ دیپلماسی ایرانی واکاوی بیشتر این سوال را در گفت وگویی با ابراهیم رزاقی، استاد دانشگاه و اقتصاددان پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
همان گونه که استحضار دارید دیروز یکشنبه ریال ایران به پایین ترین ارزش خود در تاریخ رسید و متاسفانه شاهد رکورد ۲۶ هزار و ۹۵۰ تومان برای هر دلار آمریکایی بودیم. شما جزو آن دسته از کارشناسانی بودید که همواره بر سبقت ناکارآمدی در مدیریت دولت بر پارامتر سیاست خارجی به عنوان عامل اصلی بی ثباتی های بازار ارز تاکید داشته و دارید. اما در مقابل هستند کارشناسان و اقتصاددانی که حال ناخوش این روزهای اقتصاد کشور را به تحولات عرصه سیاست خارجی و پررنگ تر شدن تنش واشنگتن با تهران گره می زنند. اما آیا می توان افزایش نرخ ارز طی روزهای اخیر را به مسائل دیپلماتیک مرتبط دانست و یا دلایل دیگری برای رکورد بی سابقه دلار ۲۷ هزار تومانی وجود دارد؟
شما درست اشاره کردید. چون من همواره اعتقاد دارم آن چه که حال این روزهای اقتصاد و معیشت کشور را به شدت ناخوش کرده است تحریم های آمریکا و پیگیری سیاست فشار حداکثری نیست، بلکه بی لیاقتی دولت در مدیریت و کنترل کشور است. شاید قبلا قدری این جمله نادرست به نظر می آمد و صاحبان این دست عبارات را به عناد با دولت متهم می کردند، ولی اکنون عملا ما باید عنوان کنیم که حسن روحانی کشور را رها کرده است. شما از واژه «ناکارآمدی در مدیریت» برای رفتار دولت استفاده کردید. من ترجیح می دهم به جای واژه «ناکارآمدی در مدیریت» به خصوص در قبال عدم نظارت مسئولین بانک مرکزی بر بازار ارز از کلمه «بی لیاقتی» و «بی عرضگی» استفاده کنم. چون عملاً رئیس جمهوری، وزراء و مشخصاً مسئولین بانک مرکزی طی این سال ها، خواسته یا ناخواسته و به سهو یا عمد در حال خیانت به مردم و ملت ایران هستند. واقعاً برای بسیاری جای سوال است که این چه طرز مدیریت بازار ارز است؟ متاسفانه یک تز ابلهانه از دوران هاشمی رفسنجانی در ذهن برخی از اقتصاددانان شکل گرفته است که باید بازار را به حال خود رها کرد تا به یک ثبات درونی برسد. متاسفانه در دولت های سی سال گذشته آزاد کردن بازار به حال خود عملا باعث نابودی اقتصاد ما شد. در صورتی که این تز بازار آزاد مربوط به ۳ قرن پیش و در انگلستان بود که افراد و شرکت های کوچکی در وضعیت اقتصادی اثر گذار بودند، اما با رشد کمپانی ها، شرکت ها، بانک ها، مراکز موسسات پولی و مالی عملاً این نظریه در حال رنگ باختن است. به گونهای که حتی در اقتصادهای آزاد نیز هیچ گاه بازار به حال خود رها نمی شود و کنترل و مدیریتی بر آن وجود دارد. پس اینجا مسئله مدیریت نیست، بلکه عدم مدیریت، بی کفایتی، بی لیاقتی و خدمت مسئولین بانک مرکزی به دشمن مطرح است وگرنه تاثیر تحریمهای ایالات متحده آمریکا و سیاست فشار حداکثری کاخ سفید، تبعات منفی شیوع ویروس کرونا بر معیشت، حتی تلاش برای جبران کسری بودجه، محدود شدن درآمدهای ارزی و دیگر مسائل توجیهی برای وضعیت کنونی بازار ارز و دلار ۲۷ هزار تومانی نیست.
مگر ما در طول چهل سال گذشته تحریم نبوده ایم؟ مگر ما در هشت سال جنگ تحمیلی علاوه بر مشکلات ناشی از جنگ، خرابی ها، ویرانی، آوارگی بسیاری از مردم مناطق مرزی درگیر با جنگ و همچنین چالش های اقتصادی تحریمی و رکود حاصل از جنگ با تحریم های گسترده، هم در زمینه فروش نفت و هم در زمینه خرید سلاح روبه رو نبودیم، پس چرا در آن زمان وضعیت ارزی کشور مانند امروز تا به این اندازه بی سروسامان نبود؟ مگر در طول سال های گذشته دولت ها برای جبران بخشی از کسری بودجه خود به فکر افزایش نرخ ارز و بازی با ارزش ریال نبوده اند پس چرا این میزان از افسار گسیختگی در طول آن سال ها برای بازار ارز به وجود نیامد؟ اینجا مسئله خیانت است؛ حال خیانت به عمد و یا سهوا. البته من بعید میدانم که این خیانت سهوا صورت گرفته باشد. چون تمام مردم و حتی عادی ترین افرادی که کوچکترین شناختی به علم اقتصاد ندارد اکنون اشراف کاملی به وضعیت بازار ارز، مسکن، خودرو، طلا، سکه، اجارهبها و دیگر مسائل دارند؛ مگر میشود دولت، وزرا و مسئولین بانک مرکزی از وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور بی خبر باشند؟ مگر می شود در عرض چند ماه از آغاز سال جاری دلار به یک باره از ۱۳ هزار تومان به دو برابر قیمت خود یعنی ۲۷ هزار تومان برسد؟ البته گویا ترمزی برای نرخ ارز و دلار وجود ندارد و هر روز شاهد به قول شما رکوردشکنی های جدید دلار در بازار آزاد خواهیم بود. فردا، هفته بعد، ماه بعد دلار چه نرخی پیدا می کند؛ ۳۰ هزار تومان، ۴۰ هزار تومان یا بیشتر؟! دولت، وزراء و بانک مرکزی تا چه زمانی باید این بی لیاقتی خود را نشان دهند؟
پس به طور کل منکر تاثیر پارامتر تحولات حوزه سیاست خارجی بر اقتصاد هستید؟
خیر. اما مسئله اینجا است که دلار ۲۷ هزار تومانی دیروز ربطی به تحولات حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی ندارد. والله اگر آمریکا حمله نظامی به ایران را در دستور کار خود می داد، دلار ۲۷ هزار تومان نمی شد. مگر می شود بی لیاقتی و بی کفایتی دولت و بانک مرکزی را با عواملی چون تحریم، کرونا و دیپلماسی به عنوان دلایل دلار ۲۷ هزار تومانی و بی ارزش شدن ریال ایران عوض کرد و کسی هم متوجه نشود. من در پاسخ به سوال اولتان هم گفتم مگر ما در طول چهل سال گذشته تحریم نبوده ایم؟ مگر ما در هشت سال جنگ تحمیلی علاوه بر مشکلات ناشی از جنگ، خرابی ها، ویرانی، آوارگی بسیاری از مردم مناطق مرزی درگیر با جنگ و همچنین چالش های اقتصادی تحریمی و رکود حاصل از جنگ با تحریم های گسترده، هم در زمینه فروش نفت و هم در زمینه خرید سلاح روبه رو نبودیم، پس چرا در آن زمان وضعیت ارزی کشور مانند امروز تا به این اندازه بی سروسامان نبود؟ حالا در این بلبشو فرض کنید که آمریکا از اواخر شهریور بنا به گفته خود ادعای فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت قطعنامه های شش گانه را عملیاتی هم بکند، آن وقت دیگر دولت با خیال راحت می تواند ادعا کند که دلار صد هزار تومانی هم به تحریم ها باز می گردد. دیگر کسی به خیال رئیس جمهوری یقه دولت را نمی گیرد. آن وقت دیگر سنگ روی سنگ بند می شود؟! بگذارید خیالتان را راحت کنم مهمترین عاملی که اکنون به عنوان یک چالش در اقتصاد کشور عمل میکند و سبب شده تا موتور رشد نرخ ارز با شتاب حرکت کند به بی ثباتی، عدم مدیریت صحیح و نبود راهبرد و سیاستی برنامه ریزی شده برای مدیریت اقتصاد کشور از سوی دولت و بدنه اقتصادی باز می گردد. همه این ناکارآمدی ها هم به عمد از سوی دولتی ها طی این سال ها در دستور کار بوده و مصداق بارز خیانت آشکار و صد البته آگاهانه دولت حسن روحانی به مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران است. چون ما اکنون شاهدیم که بانک مرکزی با وجود آن که سال گذشته توانست با مدیریت خود شرایط را تا اندازهای با ثبات کند، اما از ابتدای سال جاری شمسی دیگر خبری از آن مدیریت نیست و متاسفانه روز به روز شاهد سقوط ارزش ریال کشور و به تبع آن پررنگ شدن تورم، کوچکتر شدن سفره مردم و ضعیف شدن توان خرید مردم هستیم. حتی اگر در برهه هایی برخی اتفاقات و تحولات حوزه سیاست خارجی را هم عامل برخی اوج گیری های قیمت ارز در بازار داخلی بدانیم، اما یقین بدانید که تداوم تاثیر آن به بی کفایتی دولت و بانک مرکزی باز می گردد. پیرو این نکته من در مصاحبه اواخر خرداد ماه با دیپلماسی ایران و شخص شما عنوان داشتم که اقدام شورای حکام در تصویب قطعنامه تروئیکای اروپایی علیه برنامه صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران تا اندازه ای، تاکید می کنم تا اندازه ای باعث شد که نرخ دلار در بازار داخلی اوج پیدا کند و به ۱۹ هزار تومان در اواخر خرداد ماه سال جاری برسد. اما این که در کمتر از سه ماه از اوایل تیرماه دلار ۱۹ هزار تومانی بشود ۲۷ هزار تومان با هیچ منطق اقتصادی سازگار نیست، مگر خیانت دولت به مردم ایران.
نکته مهم دیگری که در این میان باید به آن اشاره کرد این است که ما باید مسئله را فقط محدود به شش ماه ابتدایی سال جاری نکنیم که دلار ۱۳ هزار تومانی در کمتر ۱۸۰ روز به کانال ۲۷ هزار تومان رسید؛ افزایش بیش از دو برابر نرخ دلار و به عبارتی سقوط ازاد ریال ایران فقط طی شش ماه که در طول تاریخ اقتصاد کشورمان بی سابقه است. لذا ما باید نگاهی کلان و عمیق تر به مسئله داشته باشیم تا بتوانیم ارزیابی درست تر از چرایی رفتار و خیانت آشکار دولت حسن روحان را به مخاطب دیپلماسی ایرانی ارائه کنیم. ببینید من نمی گویم که اساساً نباید و نمی توان پارامتر دیپلماسی و تحولات حوزه سیاست خارجی را در شکل گیری و سمت وسو دهی به وضعیت اقتصادی کشور دخیل دانست که در آن صورت این پیش فرض یک پیش فرض غلط است و با این پیش فرض غلط ما به تحلیلی نادرست خواهیم رسید. واقعیت آن است که قطعا اقتصاد هم مانند دیگر ابعاد حیات کشور از سیاست خارجی تاثیر گرفته، هم چنانی که وضعیت اقتصادی هم می تواند بر نگاه ما در عرصه جهانی اثرگذار باشد. ولی نکته اینجا است که متاسفانه اقتصاد ما بیش از حد معمول به تحولات دیپلماتیک گره خورده است. چون اقتصاد ما ارز محوری به شدت بالایی دارد و این اقتصاد ما را در برابر تحریم ها آسیب پذیر می کند؛ پاشنه آشیلی که کاخ سفید بر آن اشراف دارد و هر گاه که بخواهد با اهرم تحریم ما را تحت فشار قرار می دهد. چون اساسا وضعیتی که برای اقتصاد و تجارت ایران طی ۴۰ سال گذشته شکل گرفته است باعث شده ما خواه ناخواه به سمت اقتصاد ارز محوری پیش رویم که در دوران هاشمی رفسنجانی سنگ بنای آن گذاشته شد. از این رو این تحولات سیاسی، دیپلماتیک و مناسبات منطقه ای و فرامنطقه ای قطعاً بر وضعیت اقتصادی کشور اثرگذاری بیش از حدمعمول خود را دارد. در صورتی که ما میتوانستیم در طی این سال ها با توانمندسازی داخلی، عملاً وضعیت را به نقطه ای برسانیم که کمترین آسیب رسانده تا تبعات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی منطقه اقتصاد کشور را کمتر تحت الشعاع قرار دهد. لذا پیرو این واقعیت تلخ نمی توان مسئله اثرگذاری سیاست خارجی را بر تحولات اقتصادی و معیشتی کشور نادیده گرفت. اما باز هم تاکید میکنم که پارامتر اصلی شکلگیری بیثباتی اقتصادی به خصوص از سال ۹۲ تاکنون تنها و تنها به واسطه نگاه غلط دولت، هم به اقتصاد و هم به حوزه سیاست خارجی باز می گردد. ما نباید اقتصاد خود را به برجام گره می زدیم؛ برجامی که اکنون دیگر هیچگونه سود و منفعتی برای ایران ندارد که هیچ، دست ایران را در پیگیری منافع و اهدافش هم بسته است. لذا باید به جای نگاه به خارج پتانسیل داخلی را تقویت کرد. اما متاسفانه وضعیت بازار ارز طی روزهای اخیر نشان می دهد که دولت عملاً کشور و اقتصاد و معیشت مردم را رها کرده است.
شما به عدم نظارت بانک مرکزی اشاره دارید و ان را عامل مهمی در بی ارزش شدن ریال ایرانی می دایند. اما ما شاهدیم که علاوه بر دولت و مسئولین بانک مرکزی تمام ارگان های نظامی و امنیتی از نیروی انتظامی تا وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در کنترل این بازار و مبارزه با برخی دلالان ارزی حضور داشتند، اما کماکان شرایط برای افزایش نرخ ارز مهیاست. پس مسئله و پارامتر اصلی می تواند چیزی فراتر از عدم نظارت در شکل گیری دلار ۲۷ هزار تومانی باشد؟ از طرف دیگر آیا می توان با پلیسی کردن بازار ارز و یا تحقق مدل اقتصاد سوسیالیستی و چپ که اقتصاد کوپنی هم می تواند ذیل آن تعریف شود و شما هم از طرفداران این مدل هستید، نرخ ارز را کنترل کرد؟
من از بخش آخر سوالتان شروع می کنم. من به دنبال پلیسی کردن بازار نیستم که کلاً انحصار آن در دست دولت است. اما اقتصاد کشور به هیچ وجه شباهتی با اقتصادهای آزاد و لیبرالی ندارد. چون هیچگونه زیرساختی هم برای آن وجود ندارد که دولت بخواهد بازار را به حال خود رها کند تا نهایتا یک روز که معلوم هم نیست کی و چه زمانی است، دلار به نرخ مدنظر بازار برسد. حال در این شرایط نمیدانم چرا اصراری بر پیگیری اقتصاد بازار آزاد وجود دارد؟ رها کردن بازار تا رسیدن به یک قیمت که خود بازار تعیین میکند عملاً نشان می دهد که دولت در خدمت اهداف دشمنان جمهوری اسلامی ایران برای فروپاشی اقتصاد کشور گام بر می دارد. کما این که دولت یازدهم و دوازدهم با شعار مذاکره و برجام به دنبال برداشتن تحریم ها بود، اما عملاً نه تنها تحریمها برداشته نشد، بلکه بی سابقه ترین تحریم ها دوباره علیه ایران اعمال شد و در کنار آن تمام دستاوردهای صنعت هستهای کشور نیز در سایه برجام بر باد رفت. اکنون همان تز و تئوری در حوزه اقتصاد نیز در حال پیگیری است؛ سفره های مردم روز به روز در حال کوچک شدن است؛ رکود و تورم افسار گسیخته که بخشی از آن ناشی از وضعیت بازار ارز است عملاً کمر مردم را خم کرده است. شما در بخش دیگری از سوالتان به تایید من در اقتصادهای سوسیالیستی و چپ اشاره کردید. خیر من چنین نگاهی ندارم. برای توضیح بیشتر این گونه عرض کنم که دولت اول هاشمی رفسنجانی بعد از پایان جنگ فکر می کرد کشور در یک بن بست سیاسی، اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک گرفتار است. لذا مسئولین وقت هم مدلی را برای کشور در توسعه برگزیدند که وابستگی به بازار جهانی و بانک جهانی را بیشتر می کرد. پیرو این نکته اقتصاد کشور در طول این سال ها به صورت مداوم، هم در داخل یک نوع مدل و بستری شد که حلقه ثابتی از سرمایه داران را شکل داد و هم از نظر خارجی روز به روز شرایط برای وابستگی ایران به جهان بیشتر می شد. ببینید اصطلاحی وجود دارد که می گوید «انقلاب خودش را در طول زمان می خورد». پیرو این نکته شما به اتحاد جماهیر شوروی و مدل اقتصاد سوسیالیستی و چپ در آن نظام سیاسی نگاهی کنید. در طول تاریخ، شوروی به جایی رسید که سران حزب و کشور به دام نوعی فساد افتادند و سرمایه ای عظیمی را به نام اقتصاد سوسیالیستی، کمونیسیتی و مارکسیستی و در کل اقتصاد مدل چپ به جیب زدند. بعد هم کسانی چون گورباچف هم به نام اصلاحات اقتصادی به دنبال تعدیل شرایط بودند که در نهایت آمریکا توانست بدون شلیک یک گلوله (که همیشه این جمله در خصوص ایران هم به کار می رود)، شوروی را ساقط کند. امروز به واقع ترامپ هم می خواهد بدون شلیک یک گلوله ایران را ساقط کند. اگر امروز هم شرایط برای فشار بر ایران از طریق تحریم های کاخ سفید کشور را به اینجا رسانده، نتیجه این سیاستی است که در طول چند سال گذشته وجود داشته است. ما باید بپذیریم که جنایت های زیادی در حق تولید داخلی داشته ایم. دلار ۲۷ هزار تومانی تنها بخش کوچکی از این جنایت های بی پایان دولت های بعد از جنگ تحمیلی در حق اقتصاد ایران است. چون نگاه ما در این سال ها همواره خیره به اقتصاد جهانی بوده که خدای ناکرده نوسان ارز التهابی در جامعه ایجاد نکند.
این انتقاد جدی شما به نحوه مدیریت دولت و بانک مرکزی دال بر عدم پیگیری درست سیاست ارزی که در طول مصاحبه به شدت هویدا است آیا شامل عدم پیگیری سیاست ارز پاشی هم می شود؟
خیر به هیچ وجه. اتفاقاً اینجا مسئله و انتقاد من سیاست ارزپاشی نیست. چون خود همین سیاست ارزپاشی بود که بخش عمده ای از چالشهای امروز اقتصاد کشور را در حوزه ارزی به وجود آورده است. اکنون دست بسته دولت در برابر برخی از کشورها مانند کره جنوبی و عدم دسترسی به منابع ارزی و همچنین تاثیر کرونا بر کاهش درآمدهای ارزی به واسطه سیر نزولی حجم تجارت خارجی در طی ۶ ماهه اول سال نشان می دهد که اتفاقا سیاست ارزپاشی، آن هم در شرایطی که ما با کمبود منابع ارزی روبروییم یک رفتاری غلطی است که برای ما چند شکست و باخت همزمان را به دنبال دارد؛ اول اینکه سیاست ارزپاشی، آن هم با تخصیص بی حساب و کتاب دولت باعث ایجاد رانت اقتصادی و تشکیل باندهای فساد می شود. از طرف دیگر سیاست ارزپاشی به کاهش نرخ ارز کمک نمی کند و تنها وتنها منابع ارزی را به باد می دهد. مهمتر از آن سیاست ارزپاشی باعث شده است که یک رفتار شرطی در بازار شکل بگیرد. به این معنا که هرگاه به هر دلیلی دولت و بانک مرکزی نتواند و یا نخواهد ارزی را در یک برهه زمانی کوتاه در اختیار بازار قرار دهد شاهد جنون قیمت ها خواهیم بود. کما این که طی سال جاری مصداق آن عملا در بازار ارز شکل گرفت؛ سیاسیت غلطی که در طول سی سال گذشته از جانب دولت ها در خصوص اقتصاد و به خصوص بازار ارز اعمال شده است. شما ببینید دولت حسن روحانی در طول تقریبا سه سال گذشته چند میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را به باد داد و اکنون که دست دولت و بانک مرکزی برای دسترسی به منابع ارزی به خصوص دلار به واسطه شیوع کرونا و تاثیر آن بر کاهش شدید حجم تجارت خارجی به شدت محدود و حتی می توان گفت قطع شده است می توانیم به شکل بهتر و روشن تری نتیجه و تبعات مخرب و منفی آن سیاستهای غلط دولت در تخصیص بی حساب و کتاب ارز به افراد را درک کنیم و ببینیم که آن سیاست ها امروز کشور را به چه لبه پرتگاه خطرناکی در حوزه معیشتی رسانده است؛ ببینیم که در آن زمان دولت ارز را در اختیار چه افرادی قرار داد که هیچ گونه فعالیت اقتصادی، نه در حوزه واردات و صادرات داشتند و نه در مقوله تولید؛ اما به جای آن ما امروز شاهد حجم بی سابقه ای از پروندههای فساد ارزی در کشور هستیم. هر روز رسانه ها خبر از تشکیل یک پرونده جدید، برگزاری دادگاه، جلسات متعدد رسیدگی و مسائلی از این دست را می دهند. در کجای چهل سال انقلاب شاهد این میان از فساد بوده ایم؟ همه اینها مرهون بسترسازی دولت در سایه بی لیاقتی و حیف و میل کردن منابع ارزی بود که بی حساب و کتاب در اختیار افراد به هر نام و نشانی قرار گرفت. آنها هم به جای واردات کالا، مواد اولیه و تولید آن را با نرخ بازار آزاد برای سود بیشتر فروختند. هر روز شاهد معرفی افرادی جدید در حوزه پولی، ارزی و بانکی هستیم؛ سلطان سکه، دلار، مسکن، خودرو و غیره هم اعدام می شوند، اما وضعیت تغییر پیدا نمی کند که هیچ، هر روز شرایط بدتر و بدتر می شود؛ مگر سلطان سکه اعدام نشد پس چرا اکنون ما شاهد سکه ۱۳ میلیون تومانی در بازاریم؟ چرا، چون ساختار اقتصادی ناشی از بی لیاقتی مسئولین، وضعیتی را به وجود آورده که عملاً بستری فسادزا را شکل داده است. در صورتی که اگر دولت از همان روز اول مدیریت ارزی را در اختیار میگرفت و منابع ارزی خود را در اختیار هر شخصی قرار نمیداد، از یک سو شاهد این میزان از فساد و بی ثباتی در بازار ارز نبودیم و از طرف دیگر درآمدهای ارزی کشور اینگونه به باد نمی رفت.
با این شرایط آیا اقتصاد ایران که به باور بسیاری از سال ۹۷ در حال ونزوئلایی شدن است اکنون با دلار ۲۷ هزار تومانی به مرز فروپاشی رسیده است؟
خوشبختانه اقتصاد ایران دارای ظرفیت ها و توان بالایی در عبور از شرایط بحرانی است. لذا تا فروپاشی اقتصادی فاصله زیادی وجود دارد. اما متاسفانه نمی توان اکنون وضعیت به شدت بغرنج و پیچیده بانک ها، بیمه ها، موسسات مالی، تورم، رکود، بیکاری، نرخ بالای مسکن، اجاره بها، دلار، سکه، خودرو و دیگر مسائل را نادیده گرفت. لذا اگرچه من معتقدم تا فروپاشی اقتصادی ایران راه زیادی وجود دارد، ولی این وضعیت بازار در حال ناامن کردن کشور است. به خصوص تبعات ناشی از افزایش افسارگسیختگی نرخ دلار در بازار آزاد قطعاً تبعات منفی و مخرب تورمی و نیز و رکود را به دنبال دارد که میتواند بیشترین فشار را بر وضعیت معیشتی مردم داشته باشد. در این صورت آستانه تحمل مردم که اکنون به پایین ترین حد خود رسیده است، هر لحظه می تواند اعتراض عمومی را به دنبال داشته باشد. اتفاقات این مسئله همان سناریویی است که اکنون از سوی ایالات متحده آمریکا در حال پیگیری است. یعنی دونالد ترامپ که خود را آماده و مهیای انتخابات ریاستجمهوری میکند و با خروج از برجام نتوانسته است به دستاورد مهمی در حوزه دیپلماسی با جمهوری اسلامی ایران دست پیدا کند در حال حاضر به دنبال افزایش فشار بر ایران، به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی است تا بتواند مردم را به کف خیابان بکشاند و از طریق اعتراضات به فکر تغییر ساختار سیاسی در ایران باشد. اینجاست که من معتقدم دولت خواسته یا ناخواسته در راستای منافع و اهداف دشمنان ایران اسلامی گام بر می دارد. من مجددا تاکید دارم بیش از آنکه پارامتر دیپلماسی تعیین کننده آینده بازار ارز باشد، این عدم مدیریت و نبود نظارت بانک مرکزی و سیاست های به شدت غلط دولت است که می تواند سبب بی ثبات در بازار ارز شود. در سایه این نکته مطمئن باشید اگر دولت با همین نگاه شرایط را ادامه دهد وضعیت بازار ارز بسیار نگران کننده خواهد بود به گونه ای که من حتی معتقدم شرایط به مراتب بدتر از سال ۹۷ خواهد بود که دلار رکورد نزدیک به بیست هزار تومان در ان سال ثبت کرد. چون مولفه ها و شاخص های اقتصادی کشور هیچگونه امیدی برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور را نشان نمی دهد. پس باید منتظر وخیمتر شدن بازار ارز باشیم. ولی با این تفاسیر اقتصاد ایران دارای ظرفیت ها و توان بالایی در عبور از شرایط بحرانی است. لذا تا فروپاشی اقتصادی فاصله زیادی وجود دارد.
نظر شما :