ایران اعراب را دشمن نمی داند اما آنان به دشمنانش نزدیک می شوند

چرا صهیونیسم جای خالی ما را می گیرد؟!

۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۴:۰۰ کد : ۱۹۹۴۶۸۲ خاورمیانه انتخاب سردبیر
فاطمه سیاحی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: جای بسی تأسف است که ما از اشتراکات دینی – فرهنگی و سود همکاری‌های اقتصادی با همسایگان آنقدر چشم‌پوشی کردیم تا بالاخره یهودیان جای خالی متحد را برایشان پر کردند.
چرا صهیونیسم جای خالی ما را می گیرد؟!

نویسنده: فاطمه سیاحی، کارشناس مسائل سیاسی و خاورمیانه

دیپلماسی ایرانی: در عصری که رشد فراتکنولوژی‌ها ماهیت سیاست جهان را متحول کرده، ما عملاً با سیاست هنجاری و ماهیت متحول قدرت روبه‌رو هستیم. سیاستی که بر  ساخت جدیدی از هویت‌ها مبتنی‌ست و قدرتی که بر پایهٔ ابعاد نرم و اقناعی ارزیابی می‌شود. امروزه به همان میزانی که از اهمیت توانمندی‌های سخت هر کشور در حوزه‌های نظامی و اقتصادی – بخاطر محدودیت‌های استفاده از آن – کاسته شده، ابعاد نرم قدرت در عرصه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اهمیتی مضاعف پیدا کرده‌اند. بر این اساس منظور از آن بُعد مغفول مانده از قدرت ما، توان اقناع، شکل‌دهی به رفتارها و تاثیرگذاری غیرمستقیم بر تصمیمات سران کشورهای منطقه است؛ آن هم بطوری که خودشان هم متوجه نباشند قدرتی بر آنها اِعمال می‌شود. 

در عمل دهه‌هاست که ما بیشتر تمرکزمان را صرف گسترش صنایع دفاعی و پیشرفت نظامی کرده‌ایم؛ بدون آنکه در کنارش قدرت مولد و مبانی گفتمانی خود را گسترش دهیم. به همین دلیل فاصلهٔ بین ما و همسایگان روز به روز بیشتر و به موازات آن، مبانی فرهنگی – دینی کم‌رنگ‌تر شد؛ تا آن‌جا که اکنون می‌توانیم از دگرگونی کامل ارزش‌ها بین ما و آنها صحبت کنیم. افزایش قدرت نظامی ایران علی‌رغم ایجاد توان بازدارندگی، اما نگرانی‌های امنیتی شدیدی را برای همسایگان ما ایجاد کرد آنها را علی‌رغم موقعیت خوب اقتصادی، در ضعف قرار داد. به همین خاطر رقابت تسلیحاتی محسوسی بین ما و کشورهای عربی به وجود آمد؛ رقابتی که باعث نزدیک‌تر شدن این کشورها به ایالات متحده آمریکا شد. حالا گرچه اعراب نسبت به اسرائیلی‌ها اطمینانی ندارند، اما امیدوارند با حمایت‌های امریکا مشکلات‌شان را با این رژیم تقلیل دهند و در برابر ایران ایمن شوند. آنان به این نتیجه رسیده‌اند که بجای نزدیک شدن به ایران، بهتر است با دشمنان آن متحد شوند.

باوجود آن که در سیاست‌ها و راهبردهای کلان جمهوری اسلامی ایران، کشورهای عربی منطقه هیچ‌گاه در جایگاه دشمن تعریف نشده‌اند، اما برای صلح مثبت با آنها نیز تلاش‌های کاملی صورت نگرفته است. خصوصاً در یک دو دهه‌ اخیر که ما از بُعد امنیتی نیازمند سازش با همسایگان بوده‌ایم. دستگاه دیپلماسی ما اولاً در بسیاری از تحولات مهم منطقه از بدست گرفتن ابتکار عمل باز ماند؛ و ثانیاً در مذاکرات صلح و طرح‌های مربوط به آن جدیت و پیگیری لازم را نشان نداد. مذاکرات صلحی که پیرامون پایان یافتن جنگ یمن توسط نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در جریان است و تاکنون هم به نتیجه نرسیده، می‌توانست با مشارکت ایران و ائتلاف اماراتی – سعودی و از طریق فعال کردن سازوکارهای منطقه‌ای انجام شود. 

در عرصه‌های سیاسی هم تلاش‌ها خوب، اما ناکافی بود. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ما در سال ۹۲ سفرهای مهمی به کویت، عمان و قطر داشت. هدف از آن سفرها انعکاس خواست دستگاه دیپلماسی ایران برای برقراری روابط قوی با همسایگان بود؛ اما هم استمرار پیدا نکرد و هم اینکه آن دیدارها به رایزنی با کشورهای امارات و عربستان منجر نشد. در رابطه با ابتکار صلح هرمز نیز – که می‌توانست کامل‌تر و حائز اهمیت‌تر باشد – نکاتی وجود دارد؛ مهمترین نکته این بود که طرح مذکور بدون معرفی قبلی و رایزنی حتی در سطوح پایین منطقه‌ای معرفی شد‌. به همین خاطر پیشنهادی ناگهانی – صرفاً برای طرح در مجمع عمومی سازمان ملل – به نظر آمد. بعد از مطرح شدن آن در نیویورک هم به ابهاماتش در جزئیات پاسخی داده نشد، و حتی به جز در سفر دکتر ظریف به دوحه رایزنیِ بخصوصی در رابطه با آن صورت نگرفت.

مضاف بر این‌ها اگر تدوین چنین طرح‌هایی با دعوت از تیم‌های حقوقی و سیاست‌گذاریِ تمام کشورهای منطقه انجام می‌شد، خروجیِ منسجم‌تر و مقبول‌تری داشت؛ در آن صورت صلح هرمز، اعلامیه‌ای یکجانبه و مبهم از سوی ایران به نظر نمی‌رسید. فراتر از تمام این‌ها، تلاش‌های سیاسیِ این‌چنینی در هر سطحی، زمانی اثربخش خواهند بود که از قبل گفت وگوهایی برای حل و فصل مسائل بین همسایگان صورت گرفته باشد‌. بی‌شک هر یک از این ابتکار عمل‌ها که می‌توانست با دعوت از کشورهای عربی در چارچوب احترام متقابل اولین گام‌ها در جهت تنش‌زدایی و بهبود روابط باشد، به عنوان یک فرصت برای ثبات منطقه از دست رفته‌ است. با این اوصاف، وزن و سطح اعتبار پایینی که ما برای همسایگان قائل بوده‌ایم و هستیم، تاثیر کمی در اتخاذ راهبرد تقابل‌شان در برابر ما نداشته است؛ برای آنها که در بلوک خود ضعف‌های امنیتی و نظامی احساس می‌کنند، راهی جز جلب حمایت قدرت‌های جهانیِ بزرگتر از ایران نمانده است.

شاید بزرگترین باخت ما در وضعیت کنونی، در عرصه‌های فرهنگی منطقه رقم خورده باشد؛ باختی که تاثیراتش را در سال‌های آینده بیشتر درک خواهیم کرد. بردن صلح در زمان صلح، دستاورد خطرناک نتانیاهو بود؛ او توانست بدون هیچ جنگ، درگیری یا هزینه‌ای مورد شناسایی کشوری عربی قرار گیرد که روزی در صف دشمنان آن به شمار می‌رفت. بعد از امارات، بحرین و عربستان و مغرب هم به این جبهه می‌پیوندند و این خبر از دگرگونی ارزشی و تغییر عمیق در الگوهای فکری و فرهنگی این ملت‌ها می‌دهد. تغییر و تحولی که رسماً موازین اسلامی و حقوق فلسطینی‌ها را نشانه گرفته و ارزش‌های عربی را زیر و رو خواهد کرد. ارتباطاتی که اکنون شیوخ امارات در قالب دعوت از خوانندگان زن یهودی و امثال اینها، بدنبال گسترش‌شان هستند بیشترین شباهت را به اصلاحات محمد بن‌ سلمان در عربستان دارند. با وجود آنکه آن اصلاحات ماه‌ها درگیری‌هایی خانوادگی و اجتماعی در سعودی به وجود آورد، ولی در نهایت عدهٔ قابل توجهی را هم تحت تاثیر قرار داد.

رخنهٔ یهودیان در شیخ‌نشین‌های ثروتمند دبی و امارات که پیش از این هم زمینه‌های دگرگونی الگوها را در خود رشد داده بودند، تاثیرش کمتر نخواهد بود. مواجهه برای ما با این وضعیت که به مراتب از تبادلات و تعلقات عربی – عربی بین کشورهای حوزهٔ خلیج‌ فارس پیچیده‌تر است، بسیار سخت خواهد بود. سعودی‌ها هم این اواخر در تغییرات فرهنگ‌ محور، دست کمی از اماراتی‌ها نداشته‌اند؛ قبل از آنکه حریم هوایی خود را به روی پروازهای تل‌آویو باز کنند، با سریال‌هایی مثل «ام‌ هارون» و «مخرج7» رسانه‌هایشان را به خدمت عادی‌سازی روابط با صهیونسیت‌ها درآوردند. حالا دسته‌بندی جدیدی در جهان عرب شکل خواهد گرفت که مبنای آن احترام به سرزمین و آرمان فلسطین خواهد بود؛ و عامل این گسست درون عربی، شیوخِ نفاق خواهند بود. اکنون چنانچه ایران به عنوان مهمترین قدرت مخالف حضور و پیشروی صهیونیسم، نسبت به تجمیع توان دوستان منطقه‌ای فلسطین و مدیریت آن اقدام کند، فصل جدیدی از تحولات غرب آسیا را خواهد گشود.

بر اساس آنچه تا به اینجا گفته شد دیدیم که ضعف روابط و خصومت نامبارک ما و همسایگان برای گفت وگو، تا چه حد امنیت و ثبات و فرهنگ مشترک مان را به حیطهٔ خطر کشانده است. باوجود آنکه امارات و عربستان و بحرین، راه بقا و مشروعیت را در قبول رسمی حضور اسرائیل یافته‌اند، اما به زودی با خطر و تهدیدات این رژیم مواجه خواهند شد؛ صهیونیست‌ها خود قویاً در صف اول مخالفان فروش جنگنده‌های پیشرفتهٔ آمریکایی به این چند کشور خواهند بود. گذشته از این کمترین پیشرفت هسته‌ای عربستان سعودی را در صورت حصول، نابود خواهند کرد. اسرائیل تسلیم کامل اعراب و انضمام اراضی‌شان را می‌خواهد، نه برقراری رسمی روابطی که سال‌هاست پنهانی وجود دارند‌. جای بسی تأسف است که ما از اشتراکات دینی – فرهنگی و سود همکاری‌های اقتصادی با همسایگان آنقدر چشم‌پوشی کردیم تا بالاخره یهودیان جای خالی متحد را برایشان پر کردند.

در حالی‌که همراهی کشورهای عربی با ایران مسبوق به سابقه است؛ حتی پس از انقلاب، که نظامی براساس آموزه‌های شیعی شکل گرفته بود. در طول دورهٔ ریاست‌ جمهوری آیت‌الله هاشمی روابط مستحکمی بین ما و عربستان وجود داشت؛ دلیلش هم این بود که مناسبات از طریق دیپلماسی سران با قدرت ادامه پیدا کرده بود.‌ روابط ایرانی – عربی در آن مقطع، بواسطهٔ سفرهای منطقه‌ای مسئولان ارشد ما بر پایهٔ احترامی تاثیرگذار و درخور توجه استوار بود. بعد از آن دوره گویا سیاستمداران ما هم هم‌سو با تفکرات عامیانهٔ مردم، سود همکاری را به فراموشی سپردند. در صورتی که از سالیان گذشته می‌توانستیم با فعال کردن دیپلماسی خط دو که هدفش افزایش ارتباطات بین شهروندان کشورهای مختلف است، تماس‌های غیررسمی مردم و فعالیت‌های غیردولتی را به عامل مهم و موثری برای کاهش فاصله‌ها و تاثیرگذاری بر افکار رهبران دولت‌ها تبدیل کنیم؛ اما از زمینه‌های فرهنگی چنین نگرشی در سطح سیاست‌گذاران هم محروم بوده‌ایم.

 مجموعه این تفکرات و اعتقادات فرهنگی، برداشت‌های سطحی از مفهوم قدرت، نادیده‌گرفتن بازتعریف‌ها از مقوله هویت و عدم جدیت در همراه کردن همسایگان و تاثیر بر رفتارها و تصمیمات آنها باعث شد تا فاصله‌ای که از قبل وجود داشته، بیشتر شود؛ و باوجود آنکه اساساً تضاد بین ما تضادی فرهنگی‌ست، به موضوعی امنیتی تغییر ماهیت دهد.

کلید واژه ها: ایران و اسرائیل ایران و امارات متحده عربی ایران و عربستان سعودی اسرائیل و امارات متحده عربی روابط دیپلماتیک اسرائیل و امارات


( ۱۳ )

نظر شما :

هیچکس ۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۱
شما درک درستی از قدرت سخت ندارید اعراب طی دو جنگ از اسراییل شکست های سختی خوردن و مجبور به پذیرش(اردن و مصر) و جولان اشغالی !! والان تک قدرت هسته‌ای منطقه با ایجاد شبهه هستش و در تمام منطقه قدرت اطلاعاتی و عملیاتی داره اعمال میکنه(تروردانشمندان اتمی ما) و الان به خاطر نفوذش در بازارهای تسلیحات و تکنولوژی به یک قدرت بزرگ تبدیل شده و مجبور به تعامل هستن!! ولی ایران یه شبهه قدرت یک شبه که بیشتر سرمایه گذاریش روی گروه های پروکسی هست و در دوران جنگ با عراق که از بهترین تسلیحات بهره میبرد جنگی را که اعراب علیهش اعمال کردن ۸ سال به طول کشاند و دراخر هیچ حاصلی نداشت حتی مناطق تحت تصرف فاو و جزایر مجنون را هم از دست داد و دوستی و دایه بهتر از مادر بودن برای عراق و سوریه و نشان دادن ضعف و بی بهره گی از تکنولوژی روز مارا در این جایگاه منطقه‌ای رسانده!! نباید فراموش کرد که در حمله اعراب به ایران ساسانی چه ضعف هایی داشتیم !! تاریخ تکرار پزیره
علی غیرتمند ۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۷:۰۷
سلام. مطلب خوب و واقع گرایانه ای بود. ممنون. اما اگر یک ویراستار آن را ویراستاری کرده بود عالی میشد. برخی جملات ثقیل و برای درک نیاز به توقف دارد. علی ای حال، بن مایه خوبی داشت. با این سن این مقاله خوب است. احترام با امام حسین ع
علی ۰۴ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۸:۳۳
اسراییل با شناسایی خلا و نقاط ضعف کشورها رابطه با آنها برقرار میکند قضیه ایران و اعراب به درازای تاریخ است کشورهای عربی بدلیل نداشتن پیشینه استراتژیک و مشروعیت مدنی و مردمی روزی با اسراییل آمریکا یا حتی چین یا روسیه با هرکسی که تاج و تخت آنها حفظ وحفاظت در مقابل ایران یا ترکیه یا سایر قدرتهای مردمی و منطقه ای اعراب بدلیل ایدولوژی شیعه و نفی ظلم و ستمگری ایران با آذربایجان بدلیل اشتراکات قومی و مذهبی با ایران با ترکیه بدلیل گفتمان اخوانی و سیاست ملت ترک رابطه دارند
majid ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۰۸:۵۳
مقاله خیلی ایده آلی هستش...البته با این سن این مقاله خوبه ولی چقدر واقع گرایانه هستش؟ مبنای سیاست مثلثی و تعریف دوست و دسمن در سیاست را در نظر نگرفتید؟ اتفاقا وضعیت فعلی خیلی هم به ضرر ما نخواهد بود مقاومت مردمی داخلی اعراب در مقابل نفوذ یهودیان اگر به بهار عربی چندم نرسه عجیبه...امارات فقط از ترس رفتن آمریکا از منطقه این کارو کردش خوب درسته اسراییل به خلیج فارس رسید و چیز خاصی گیر عربها نیومد ولی دست ایران بازتر از این حرفهاست و هنوز حرف اول و آخر امنیت رو میزنه...تیر اندازی امارات به سمت قایق های ماهیگیری ما و یادداشت عذر خواهی اش با پرداخت غرامت نشون دهنده خیلی چیزهاست...هنر سیاست ایرانی مثل قالیبافی شون با صبر و آرامش و پیچیدگی جلو میره...
جمشید محمدی ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۰۹:۵۵
وجود جنگ (سرد یاگرم) درخاورمیانه به نفع کشورهای فروشنده سلاح است وعدم سرمایه گذاری در منطقه است وخروج سرمایه ها به سمت انهاست واین یعنی ذخایر نفت منطقه به راحتی در اختیار انهاست چه دشمن اسراییل باشد چه ایران ویا ترکیه(هلال های گوناگون و...گروههای تندرو.جنگ های نیابتی ) .اکنون فقط جای کشورهای دشمن عوض شده است اگر فروشندگان سلاح میخواستند پس از 80سال , گذشتن چند نسل ,قضیه فلسطین حل شده بود واکنون صلح برآن منطقه حاکم بود اکنون اقای ترامپ در استانه انتخابات برای گرفتن رای یهودیان ثروتنمند امریکا فقط ژست اینکار رامیگیرد تمام فروشندکان سلاح در امریکا طرفدارجمهوریخواهان هستند وطالب جنگهای منطقه ای ,تابه اصطلاح زشت خودشان منطقه رو بدوشند.ومسلمانان که بخاطر جنگ باکمونیست تقویت شده بودنددوباره ضعیف گردند حل نشدن مسئله فلسطین تغییر نظام عربستان از ولیعهد برادری به ولیعهد پسری وایجاد هلال ها ,وجنگ بین انها و...داعش و.طالبان بوکوحرام و..گوشه ای از عملیات انهاست
داودqavdde ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۲:۳۸
متاسفانه تحلیل ایشان واقع بینانه نیست چرا که هزینهای همسایگان ایران برای حمایت غربیها از آنها را دیپلماسی معرفی میکند در صورتی که دلارهای نفتی شیوخ عربی است که حمایت اجانب را از آنها عملی کرده نه دیپلماسی سیاسی آنها و لدا ایران راضی به هزینهای اینچنینی برای خوشایند غربیها نیست چون حمایتهای آنها در زمانی صورت میگیرد که منافعشان تامین باشد.
محمد ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۵:۰۰
مقدمه و فحوای تحلیل ارتباطی به هم ندارد و از سویی با توجه به شناخت جزیی که از سرمایه گذاری نظام بر توانمندی دفاعی کشور دارند تحلیلشان نادرست است و نیاز است بیشتر در مورد چرایی سرمایه گذاری بر توانمندی دفاعی مطالعه داشته باشند . مورد دیگر پراکنده گویی است که در این مطلب زیاد است.
مهدی ۰۵ شهریور ۱۳۹۹ | ۲۲:۰۱
بسیار عالی. سپاس. بسیار نکته داشت که مغفول یا مهجور مانده بودند. مقالات بیشتری از این نویسنده منتشر کنید
فاطمه ۰۷ شهریور ۱۳۹۹ | ۱۹:۳۹
با سلام به نظر من مقاله فاکتور دشمنی اعراب با ایرانیان را نادیده گرفته. نویسنده بدون در نظر گرفتن این فاکتور فقط ایران را مقصر این دشمنی و خصومت میداند و قدرت دفاعی ما را زیر سوال میبرد. نویسنده شاید فراموش کردند که در جنگ ایران و عراق ما تنها با عراق نجنگیدیم بلکه یا مجموعه ای از کشورهای عربی و غربی جنگیدیم و در حالیکه شهرهای ما از جانب عراق موشک باران‌ میشد ما حتی یک موشک نداشتیم که ا از خودمان دفاع کنیم. ایران همیشه در همه برهه ها آغوشش را براز روابط حسنه با اعراب باز کرده ضمن اینکه من معتقدم بر سر روابط امارات و اسرائیل بیش از حد لازم تبلیغات شده و این بیشتر جنبه تبلیغات انتخاباتی برای ترامپ داشته است. چرا که ور سخنان نتانیاهو در مورد کرانه غربی و فروش هواپیماهای F35 به امارات تاییدی بر عدم صداقت کشور اسرائیل میباشد در این میان افکار عمومی اعراب را نمیتوان نادیده گرفت چزا که افکار عمومی اعراب به این راحتی اجازه عادی سازی روابط با اسرائیل را نخواهد داد. امارات و عربستان در تمام جبهه های خاورمیانه بازنده میدان هستند و خواهند بود. اینها اسپارتای کوچکی هستند که آرزوهای بزرگ دارند غافل از اینکه واقعیات میدانی چیز دیگه ای هستش.