شرایط امروز فشار امریکا به ایران، نتیجه سیاست چند سال گذشته دولت است
عدم مدیریت، بی کفایتی و بی لیاقتی در مدیریت بازار ارز
دیپلماسی ایرانی - با رکورد شکنی های مداوم ارزهای مختلف در بازار آزاد، امروز یکشنبه دلار ۲۵ هزار تومان را رد کرد و به کانال ۲۶ هزار تومان وارد شد. اگر چه از نگاه اقتصاددانان و کارشناسان و تحلیلگران مسائل پولی و بانکی دلایل متعدد و مختلفی برای شکل گیری این وضعیت نابسامان ارزی و افسار گسیختگی نرخ دلار مطرح شده است، اما در این میان آنچه مناقشه برانگیز است و جای سوال و اما و اگر فراوان دارد به انفعال دولت و به خصوص مسئولین بانک مرکزی و شورای عالی پول و اعتبار باز می گردد. به گونهای که بسیاری معتقدند عملاً بازار ارز به حال خود رها شده است. اما وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم تا کجا توان پذیرش این افسار گسیختگی دلار را خواهد داشت؟ آیا اقتصاد ایران که به باور بسیاری از سال ۹۷ در حال ونزوئلایی شدن است اکنون به مرز فروپاشی رسیده است؟ این شرایط می تواند سناریوهای موهوم ایالات متحده را به واسطه افزایش معضلات و چالش های معیشتی و اقتصادی مجددا در دستور کار واشنگتن قرار دهد؟ دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوالات را در گفت و گویی با ابراهیم رزاقی، استاد دانشگاه و اقتصاددان پی گرفته است که در ادامه می خوانید:
با جنونی که برای قیمت ارز در بازار آزاد شکل گرفته است امروز یکشنبه قیمت دلار وارد کانال ۲۶ هزار تومان شد. اگرچه به باور بسیاری از اقتصاددانان مسائل ناشی از تحریمهای ایالات متحده آمریکا و سیاست فشار حداکثری کاخ سفید به خصوص در حوزه پولی و بانکی و همچنین تحریمهای صنعت نفت به موازات تبعات منفی شیوع کرونا بر وضعیت معیشتی کشور و نیز تلاش برای جبران کسری بودجه تا اندازه زیادی بسترساز این روزهای بازار ارزی کشور شده است، اما برخی انفعال و سکوت بانک مرکزی در این شرایط حساس و ملتهب را غیر قابل هضم می دانند خصوصاً که سال گذشته و پیش از آن در سال ۹۷ با روی کار آمدن عبدالناصر همتی به عنوان رئیس جدید بانک مرکزی بعد از بحران تابستان آن سال (سال ۹۷) شاهد یک ثبات نسبی در بازار ارز بودیم. اما تقریباً از ابتدای سال ۹۹ عملاً بازار ارز مجددا از مدیریت و کنترل بانک مرکزی خارج شده است. ارزیابی شما در خصوص نوع مدیریت این روزهای بانک مرکزی بر بازار ارز چیست؟
من ترجیح می دهم به جای واژه «مدیریت» مسئولین بانک مرکزی بر بازار ارز از کلمه «عدم مدیریت» و «بی لیاقتی» استفاده کنم. چون عملاً رئیس جمهوری، وزرا و مشخصاً مسئولین بانک مرکزی طی این سال ها خواسته یا ناخواسته و به سهو یا عمد در حال خیانت به مردم و ملت ایران هستند. واقعاً برای بسیاری جای سوال است که این چه طرز مدیریت بازار ارز است؟ متاسفانه یک تز ابلهانه از دوران هاشمی رفسنجانی در ذهن برخی از اقتصاددانان شکل گرفته است که باید بازار را به حال خود رها کرد تا به یک ثبات درونی برسد. متاسفانه در دولت های سی سال گذشته آزاد کردن بازار به حال خود عملا باعث نابودی اقتصاد ما شد. در صورتی که این تز بازار آزاد مربوط به ۳ قرن پیش و در انگلستان بود که افراد و شرکت های کوچکی در وضعیت اقتصادی اثر گذار بودند، اما با رشد کمپانی ها، شرکت ها، بانک ها، مراکز موسسات پولی و مالی عملاً این نظریه در حال رنگ باختن است. به گونهای که حتی در اقتصادهای آزاد نیز هیچ گاه بازار به حال خود رها نمی شود و کنترل و مدیریتی بر آن وجود دارد. البته من به دنبال تایید اقتصادهای سوسیالیستی و چپ نیستم که کلاً انحصار آن در دست دولت است. اما اقتصاد کشور به هیچ وجه شباهتی با اقتصادهای آزاد و لیبرالی ندارد. چون هیچگونه زیرساختی هم برای آن وجود ندارد. حال در این شرایط نمیدانم چرا اصراری بر پیگیری اقتصاد بازار آزاد وجود دارد؟ رها کردن بازار تا رسیدن به یک قیمت که خود بازار تعیین میکند عملاً نشان می دهد که دولت در خدمت اهداف دشمنان جمهوری اسلامی ایران برای فروپاشی اقتصاد کشور گام بر می دارد. کما این که دولت یازدهم و دوازدهم با شعار مذاکره و برجام به دنبال برداشتن تحریم ها بود، اما عملاً نه تنها تحریمها برداشته نشد، بلکه بی سابقه ترین تحریم ها دوباره علیه ایران اعمال شد و در کنار آن تمام دستاوردهای صنعت هستهای کشور نیز در سایه برجام بر باد رفت. اکنون همان تز و تئوری در حوزه اقتصاد نیز در حال پیگیری است؛ سفره های مردم روز به روز در حال کوچک شدن است؛ رکود و تورم افسار گسیخته که بخشی از آن ناشی از وضعیت بازار ارز است عملاً کمر مردم را خم کرده است.
پس اینجا مسئله مدیریت نیست، بلکه عدم مدیریت، بی کفایتی، بی لیاقتی و خدمت مسئولین بانک مرکزی به دشمن مطرح است وگرنه تاثیر تحریمهای ایالات متحده آمریکا و سیاست فشار حداکثری کاخ سفید، تبعات منفی شیوع ویروس کرونا بر معیشت، حتی تلاش برای جبران کسری بودجه، محدود شدن درآمدهای ارزی و دیگر مسائل توجیهی برای وضعیت کنونی بازار ارز و دلار ۲۶ هزار تومانی نیست. مگر ما در طول چهل سال گذشته تحریم نبوده ایم؟ مگر ما در هشت سال جنگ تحمیلی علاوه بر مشکلات ناشی از جنگ، خرابی ها، ویرانی، آوارگی بسیاری از مردم مناطق مرزی درگیر با جنگ و همچنین چالش های اقتصادی تحریمی و رکود حاصل از جنگ با تحریم های گسترده، هم در زمینه فروش نفت و هم در زمینه خرید سلاح روبه رو نبودیم، پس چرا در آن زمان وضعیت ارزی کشور مانند امروز تا به این اندازه بی سروسامان نبود؟ مگر در طول سال های گذشته دولت ها برای جبران بخشی از کسری بودجه خود به فکر افزایش نرخ ارز و بازی با ارزش ریال نبوده اند پس چرا این میزان از افسار گسیختگی در طول آن سال ها برای بازار ارز به وجود نیامد؟ اینجا مسئله خیانت است؛ حال خیانت به عمد و یا سهوا. البته من بعید میدانم که این خیانت سهوا صورت گرفته باشد. چون تمام مردم و حتی عادی ترین افرادی که کوچکترین شناختی به علم اقتصاد ندارد اکنون اشراف کاملی به وضعیت بازار ارز، مسکن، خودرو، طلا، سکه، اجارهبها و دیگر مسائل دارند؛ مگر میشود دولت، وزرا و مسئولین بانک مرکزی از وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور بی خبر باشند؟ مگر می شود در عرض چند ماه از آغاز سال جاری دلار به یک باره از ۱۳ هزار تومان به دو برابر قیمت خود یعنی ۲۶ هزار تومان برسد؟ البته گویا ترمزی برای نرخ ارز و دلار وجود ندارد و هر روز شاهد به قول شما رکوردشکنی های جدید دلار در بازار آزاد خواهیم بود. فردا، هفته بعد، ماه بعد دلار چه نرخی پیدا می کند؛ ۳۰ هزار تومان، ۴۰ هزار تومان یا بیشتر؟! دولت، وزراء و بانک مرکزی تا چه زمانی باید این بی لیاقتی خود را نشان دهند؟
این انتقاد جدی شما به نحوه مدیریت دولت دال بر عدم پیگیری سیاسی ارز پاشی از طرف بانک مرکزی است؟
خیر به هیچ وجه. اتفاقاً اینجا مسئله و انتقاد من سیاست ارز پاشی نیست. چون خود همین سیاست ارز پاشی بود که بخش عمده ای از چالشهای امروز اقتصاد کشور را در حوزه ارزی به وجود آورده است. شما ببینید دولت در طول تقریبا سه سال گذشته چند میلیارد دلار از درآمدهای ارزی کشور را به باد داد و آن را در اختیار چه افرادی قرار داد که هیچ گونه فعالیت اقتصادی نه در حوزه واردات و صادرات داشتند و نه در مقوله تولید؛ به موازات آن شاهد حجم بی سابقه ای از پروندههای فساد ارزی در کشور هستیم. هر روز رسانه ها خبر از تشکیل یک پرونده جدید، برگزاری دادگاه، جلسات متعدد رسیدگی و مسائلی از این دست را می دهند. در کجای چهل سال انقلاب شاهد این میان از فساد بوده ایم؟ همه اینها مرهون بسترسازی دولت در سایه بی لیاقتی و حیف و میل کردن منابع ارزی بود که بی حساب و کتاب در اختیار افراد به هر نام و نشانی قرار گرفت. آنها هم به جای واردات کالا، مواد اولیه و تولید آن را با نرخ بازار آزاد برای سود بیشتر فروختند. هر روز شاهد معرفی افرادی جدید در حوزه پولی، ارزی و بانکی هستیم؛ سلطان سکه، دلار، مسکن، خودرو و غیره هم اعدام می شوند، اما وضعیت تغییر پیدا نمی کند که هیچ، هر روز شرایط بدتر و بدتر می شود؛ چرا، چون ساختار اقتصادی ناشی از بی لیاقتی مسئولین، وضعیتی را به وجود آورده که عملاً بستری فسادزا را شکل داده است. در صورتی که اگر دولت از همان روز اول مدیریت ارزی را در اختیار میگرفت و منابع ارزی خود را در اختیار هر شخصی قرار نمیداد، از یک سو شاهد این میزان از فساد و بی ثباتی در بازار ارز نبودیم و از طرف دیگر درآمدهای ارزی کشور اینگونه به باد نمی رفت.
با این شرایط آیا اقتصاد ایران که به باور بسیاری از سال ۹۷ در حال ونزوئلایی شدن است اکنون به مرز فروپاشی رسیده است؟
خوشبختانه اقتصاد ایران دارای ظرفیت ها و توان بالایی در عبور از شرایط بحرانی است. لذا تا فروپاشی اقتصادی فاصله زیادی وجود دارد. اما متاسفانه نمی توان اکنون وضعیت به شدت بغرنج و پیچیده بانک ها، بیمه ها، موسسات مالی، تورم، رکود، بیکاری، نرخ بالای مسکن، اجاره بها، دلار، سکه، خودرو و دیگر مسائل را نادیده گرفت. لذا اگرچه من معتقدم تا فروپاشی اقتصادی ایران راه زیادی وجود دارد، ولی این وضعیت بازار در حال ناامن کردن کشور است. به خصوص تبعات ناشی از افزایش افسارگسیختگی نرخ دلار در بازار آزاد قطعاً تبعات منفی و مخرب تورمی و نیز و رکود را به دنبال دارد که میتواند بیشترین فشار را بر وضعیت معیشتی مردم داشته باشد. در این صورت آستانه تحمل مردم که اکنون به پایین ترین حد خود رسیده است هر لحظه می تواند اعتراض عمومی را به دنبال داشته باشد. اتفاقات این مسئله همان سناریویی است که اکنون از سوی ایالات متحده آمریکا در حال پیگیری است. یعنی دونالد ترامپ که خود را آماده و مهیای انتخابات ریاستجمهوری میکند و با خروج از برجام نتوانسته است به دستاورد مهمی در حوزه دیپلماسی با جمهوری اسلامی ایران دست پیدا کند در حال حاضر به دنبال افزایش فشار بر ایران، به خصوص در حوزه اقتصادی و معیشتی است تا بتواند مردم را به کف خیابان بکشاند و از طریق اعتراضات به فکر تغییر ساختار سیاسی در ایران باشد. اینجاست که من معتقدم دولت خواسته یا ناخواسته در راستای منافع و اهداف دشمنان ایران اسلامی گام بر می دارد.
ولی در واکنش به مواضع شما پیرامون نقد جریان شبه آزاد در اقتصاد ایران، برخی معتقدند که اگر این جریان به درستی سامان می یافت، می توانست در کشور شرایطی را برای ایجاد یک مدل توسعه ای مناسب فراهم کند؟
خیر من چنین اعتقادی ندارم. چرا که اساسا این مدل با اقتضائات سیاسی و بسترهای اجتماعی کشور هم خوانی نداشته و ندارد. پس اگر این مدل به درستی هم شکل می گرفت تنها و تنها بستر را برای شکاف طبقاتی بیشتر فراهم می کرد. اکنون همین سیاست های تعدیل ساختاری است که در طول این سال ها شرایط اقتصادی را به این وضعیت کشانده است. دلار ۲۶ هزار تومانی نتیجه همین تز و نگاه حضرات است. چرا که من معتقدم در آن سال ها وضعیت به طُرُقی رقم خورد که به نام سیاست تعدیل ساختاری کشور در یک مسیر تقریبا بی بازگشتی قرار گرفته است. بله دولت اول هاشمی رفسنجانی بعد از پایان جنگ فکر می کرد کشور در یک بن بست سیاسی، اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک گرفتار است. لذا مسئولین وقت هم مدلی را برای کشور در توسعه برگزیدند که وابستگی به بازار جهانی و بانک جهانی را بیشتر می کرد. پیرو این نکته اقتصاد کشور در طول این سال ها به صورت مداوم، هم در داخل یک نوع مدل و بستری شد که حلقه ثابتی از سرمایه داران را شکل داد و هم از نظر خارجی روز به روز شرایط برای وابستگی ایران به جهان بیشتر می شد. ببینید اصطلاحی وجود دارد که می گوید انقلاب خودش را در طول زمان می خورد. شما به اتحاد جماهیر شوروی نگاهی کنید. در طول تاریخ، شوروی به جایی رسید که سران حزب و کشور به دام نوعی فساد افتادند و سرمایه ای عظیم را به نام چپ و کمونیسم و مارکسیسم به جیب زدند. بعد هم کسانی چون گورباچف هم به نام اصلاحات اقتصادی به دنبال تعدیل شرایط بودند که در نهایت آمریکا توانست بدون شلیک یک گلوله (که همیشه این جمله در خصوص ایران هم به کار می رود)، شوروی را ساقط کند. امروز به واقع ترامپ هم می خواهد بدون شلیک یک گلوله ایران را ساقط کند. اگر امروز هم شرایط برای فشار بر ایران از طریق تحریم های کاخ سفید کشور را به اینجا رسانده، نتیجه این سیاستی است که در طول چند سال گذشته وجود داشته است. ما باید بپذیریم که جنایت های زیادی در حق تولید داخلی داشته ایم. دلار ۲۶ هزار تومانی تنها بخش کوچکی از این جنایت های بی پایان دولت های بعد از جنگ تحمیلی در حق اقتصاد ایران است. چون نگاه ما در این سال ها همواره خیره به اقتصاد جهانی بوده که خدای ناکرده نوسان ارز التهابی در جامعه ایجاد نکند.
ضمن این که همان گونه که در مصاحبه پیشین با شما پیرامون تاثیر اقدام شورای حکام در تصویب قطعنامه توبیخی تروئیکای اروپایی علیه برنامه صلحآمیز هستهای ایران بر جو و فضای روانی بازار و اقتصاد داخلی و به خصوص بازار ارز عنوان کردم اساساً وضعیتی که برای اقتصاد و تجارت ایران طی ۴۰ سال گذشته شکل گرفته است باعث شده ما خواه نا خواه به سمت اقتصاد ارز محور پیش رویم که در دوران هاشمی رفسنجانی سنگ بنای آن گذاشته شد. از این رو این تحولات سیاسی، دیپلماتیک و مناسبات منطقه ای و فرامنطقه ای قطعاً بر وضعیت اقتصادی کشور اثرگذاری خود را دارد. در صورتی که ما میتوانستیم در این سال ها با توانمندسازی داخلی، عملاً وضعیت را به نقطه برسانیم که کمترین آسیب و تبعات سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی منطقه اقتصاد کشور را تحت الشعاع قرار دهد. لذا پیرو این واقعیت تلخ نمی توان مسئله اثرگذاری سیاست خارجی را بر تحولات اقتصادی و معیشتی کشور نادیده گرفت. اما باز هم تاکید میکنم که پارامتر اصلی شکلگیری بیثباتی اقتصادی به خصوص از سال ۹۲ تاکنون تنها و تنها به واسطه نگاه غلط دولت به حوزه سیاست خارجی باز می گردد. ما نباید اقتصاد خود را به برجام گره می زدیم؛ برجامی که اکنون دیگر هیچگونه سود و منفعتی برای ایران ندارد که هیچ، دست ایران را در پیگیری منافع و اهدافش هم بسته است. لذا باید به جای نگاه به خارج پتانسیل داخلی را تقویت کرد. اما متاسفانه وضعیت بازار ارز طی روزهای اخیر نشان می دهد که دولت عملاً کشور و اقتصاد و معیشت مردم را رها کرده است.
نظر شما :