تحت الشعاع قرار گرفتن وضعیت مهاجرین افغانی، ذیل تشدید فضای ضد ایرانی
آیا کابل به بهای نزدیکی به واشنگتن ریسک ایجاد گسل با تهران را پذیرفته است؟!
دیپلماسی ایرانی – بعد از احضار عبدالغفور لیوال، سفیر افغانستان در ایران و اعلام مراتب اعتراض تهران به برخی تحریکات و تحرکات در خصوص اتهام زنی علیه ایران پیرامون حادثه جاده مهریز - یزد اکنون اخباری دال بر سفر احتمالی محمد حنیف اتمر، سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان به ایران برای پیگیری مناسبات دو کشور مطرح شده است. اما این سفر احتمالی دیپلماتیک تا چه اندازه میتواند اختلافات پیش آمده را حل و فصل کند؟ چرا در شرایط بحرانی کنونی که افغانستان با چالش های متعدد سیاسی، امنیتی و اقتصادی مواجه است، دولت کابل تنش با ایران را در پیش گرفته است؟ آیا دولت اشرف غنی به بهای نزدیکی با واشنگتن ریسک ایجاد گسل با تهران را قبول کرده است؟! دیپلماسی ایرانی پاسخ به این سوال را در گفت وگویی با محسن روحی صفت، رایزن سابق اقتصادی ایران در مالزی، سرپرست سابق سرکنسول گری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف، پیشاور، قندهار، رئیس سابق ستاد افغانستان و کارشناس مسائل شبه قاره و جنوب شرق آسیا پی گرفته است که در ادامه میخوانید:
بعد از حادثه دهانه ذوالفقار که با شانتاژ و جریان سازی سیاسی و رسانهای علیه ایران همراه بود شاهد بودیم که در واقعه تلخ جاده مهریز - یزد نیز مشابه همین جران سازی ها علیه ایران شکل گرفت. در این رابطه علاوه بر اعتراض در برابر سفارت ایران در کابل شاهد برخی تحرکات معنادار اعتراضی در مقابل سفارتخانه های ایران در برخی از کشورهای اروپایی نیز بودیم که با یک جریان سازی رسانهای نیز همراه بود. این ها علاوه بر آن است که عبدالغفور لیوال، سفیر افغانستان در تهران نیز دست به اتخاذ برخی مواضع و رفتارهای خارج از عرف دیپلماتیک زده است که در نهایت به احضار سفیر و اعلام مراتب اعتراض تهران منجر شد. با توجه به این که بسیاری از کارشناسان و ناظران مسائل افغانستان معتقدند که شدن وابستگی و نیاز دولت اشرفغنی ذیل شرایط نابسامان سیاسی، اقتصادی و بهخصوص امنیتی بعد از شکست موافقتنامه صلح امریکا و طالبان روز به روز به ایالات متحده در حال افزایش است. پیرو این نکته اکنون شرایطی شکل گرفته است که در آن سو واشنگتن با اشراف به این نیاز کابل از آن به عنوان یک اهرم فشار برای ایجاد شکاف در روابط افغانستان با جمهوری اسلامی ایران سوء استفاده می کند. با این وصف و از نگاه شما آیا کابل به بهای نزدیکی به واشنگتن ریسک ایجاد گسل با تهران را قبول کرده است؟
آنچه در پاسخ به سوال شما باید مد نظر قرار داد این است که ما باید مسبب وضعیت موجود را شکست سیاستهای افراد و جریانهایی بدانیم که پیش از این فعال مایشاء بودند. چرا که این افراد در پیگیری اهداف و منافع سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود آن قدر ناکام شدهاند که متاسفانه جامعه و مردم افغانستان اکنون با یک وضعیت به شدت ناامید کننده، هم در حوزه اقتصادی و معیشتی، هم در بُعد اجتماعی و فرهنگی، هم در بعد سیاسی و هم در مقوله امنیتی مواجهند. همین مسئله موجب شده است که مردم افغانستان برای دریافت معیشت خود و برخورداری از حداقل های اولیه زندگی با مشکلات و چالشهای عدیده روبه رو باشند. لذا مجموعه این شرایط ناگوار موجب آن شده است که افغان ها چارهای جز مهاجرت و ترک موطن خود برای بهبود وضعیت زندگیشان نداشته باشند. در این رابطه هم یکی از مهمترین کشورهایی که مقصد مهاجرین افغانی است ایران است. اما به هر حال باید این را هم پذیرفت که عبور غیرقانونی و ورود غیر قانونی به مرزهای ایران یک ناهنجاری و یک قانون شکنی است. لذا وضعیت تلخ مردم افغانستان نمی تواند توجیه کننده این قانون شکنی هایی باشد که هر روزه در طول مرزهای مشترک ما با این کشور در حال وقوع است. بنابراین تهران حق خود می داند که از تمامیت ارضی و مرزهای خود دفاع کند. مسئولین نظامی و امنیتی کشور که نمیتوانند بدون اخذ ویزا و داشتن گذرنامه و عبور از طریق گذرگاههای قانونی اجازه تردد به مهاجرین افغانی در خاک ایران را بدهد. بنابراین دستگاه های نظامی و امنیتی خود بنا به وظیفه محوله تنها مسئولیت حراست و نگهبانی از مرزهای مشترک با افغانستان را در دستور کار خود قرار داده اند و هیچ گونه اشتباهی، قصور و کم کاری متوجه آنها نیست، بلکه این بزرگواران شبانه روز تنها به وظایف خود عمل کرده و می کنند. طبیعتاً در این میان با میزان تردد بالای غیرقانونی که در این مرزها صورت می گیرد بروز اتفاقات ناگوار و تلخ نیز اجتناب ناپذیر است، اما نباید مبنایی برای اتهام پراکنی و جریان سازی سیاسی، دیپلماتیک و رسانهای علیه ایران، آن هم از طرف دولت کابل باشد. بلکه بهترین سناریو آن است که کابل در نهایت همکاری و حسن همجواری با همسایه خود یعنی جمهوری اسلامی ایران شرایطی را شکل دهد که این ترددها ابتدا به ساکن قانونی انجام گیرد و در ثانی در صورت بروز هرگونه اتفاق، مراتب از طریق پیگیری با مسئولین نظامی و دیپلماتیک حل و فصل شود، نه اینکه دولت کابل بخواهد در دام برخی کشورها مانند ایالات متحده آمریکا قرار گیرد و در زمین واشنگتن علیه تهران بازی کند.
اما سوال من بی پاسخ ماند. آیا از نگاه شما کابل به بهای نزدیکی با واشنگتن ریسک ایجاد گسل با تهران را قبول کرده است؟
من چنین تصوری ندارم. بعید میدانم که دولت اشرف غنی این ارزیابی را داشته باشد که بدون همکاری با جمهوری اسلامی ایران بتواند شرایط را، هم در داخل خاک افغانستان و هم در کنار مرزهای مشترک مدیریت کند. به هر حال ایالات متحده کشوری است که مرز مشترکی با افغانستان ندارد و از هزاران کیلومتر آن طرف تر اقدام به اشغال خاک این کشور کرده است. لذا اینجا اهمیت و اولویت دیپلماتیک کابل باید پیگیری و تحقق منافع مشترک افغانستان با همسایگانش باشد، نه برای در نظر گرفتن منافع ایالات متحده آمریکا. البته در این میان باید اذعان کرد که متاسفانه وضعیت امنیتی این کشور به واسطه جولان طالبان و دیگر گروههای تروریستی معارض با دولت مرکزی و همچنین شکست پروسه صلح ایالات متحده آمریکا با طالبان و ناکام ماندن گفت وگوهای بین الافغانی سبب شده است که دست اشرف غنی برای پیگیری اولویت های دیپلماتیک کابل بسته باشد. به هر حال اکنون شرایط برای دولت اشرف غنی چندان مساعد نیست و وی نمی تواند با فراغ بال دست به اتخاذ مواضع و رفتاری مستقل بزند. مضافا باید خاطر نشان کرد متاسفانه راهبردی که ایالات متحده آمریکا در پروسه صلح با طالبان در پیش گرفت از یک سو باعث تقویت جایگاه و روحیه سیاسی طالبان و در آن سو تضعیف وجهه دولت کابل شد و همین مسئله سبب شد که اکنون دولت کابل و شخص اشرف غنی در برابر جولان طالبان نتواند واکنش لازم و قاطع را از خود نشان دهد. چرا که ایالات متحده آمریکا موازنه سیاسی و امنیتی را در خاک افغانستان مختل کرده است. اما نکته مهمتر اینجاست که متاسفانه هزینه این انفعال دولت اشرف غنی و تبعات مخرب سیاستهای اشغال گرایانه ایالات متحده آمریکا در خاک افغانستان را باید مردم این کشور بدهند. یعنی مسئولین دولتی کابل، سیاستمداران، رهبران جریانات و احزاب سیاسی افغانی و دیپلمات های این کشور چندان آسیب و ضرری از این شرایط ندیده اند، بلکه بیشترین آسیب و صدمه متوجه مردم افغانستان است که با گوشت و پوست خود فقر و ناامنی را لمس می کنند.
به وضعیت نامطلوب سیاسی، اقتصادی و بهخصوص امنیتی مردم افغانستان اشاره کردید. به واقع ایالات متحده آمریکا در به وجود آمدن این شرایط تا چه اندازه مقصر است؟
چنان که اشاره شد قطعاً یکی از عوامل اصلی شکل گیری این میزان از نابه سامانی ها در افغانستان و تشدید رنج ها و آلام مردم زجر کشیده و در عین حال قابل احترام این کشور به حضور ایالات متحده آمریکا باز می گردد. زمانی که ایالات متحده آمریکا وارد خاک افغانستان شد بسیاری از اهداف کلان اقتصادی را به عنوان هدف و بهانه خود برای اشغال غیرقانونی این کشور مطرح کرد تا توجیهی برای این اشغالگری در سطح افکار عمومی جهانی داشته باشد. در این راستا مقامات دولت بوش بارها عنوان کردند که افغانستان با حضور آمریکا به کشوری پیشرفته و ثروتمند بدل خواهد شد، اما ما اکنون شاهد هستیم که پس از گذشت قریب به دو دهه از آغاز اشغالگری آمریکا، نه تنها این کشور هیچ گونه پیشرفتی نداشته است، بلکه روز به وضعیت اقتصادی، سیاسی، امنیتی و معیشتی مردم افغانستان بدتر و بدتر می شود. اکنون میزان فقر و ناامنی در این کشور جنگ زده بیداد می کند و مقصری هم جز حضور آمریکا برای آن تصور نمی شود.
در این میان برخی از کارشناسان معتقدند که حضور یک جریان پشتون رادیکال در ساختار و بدنه دولت اشرف غنی با محوریت شخص رئیس جمهور سبب شده است که اساساً راهبرد سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی افغانستان به جای تعامل با همسایگان در مسیر ریلگذاری شده ایالات متحده آمریکا قرار گیرد. شما تا چه اندازه این مسئله را قبول دارید؟
اگرچه در یک نگاه کلی میتوان این گونه برداشت کرد که جریان پشتون رادیکال در افغانستان نگاه چندان مثبتی به گسترش و توسعه روابط کابل با تهران نداشته است، اما نمیتوان همه پشتون های افغانستان را در این دسته بندی قرار داد. بنابراین من معتقدم به جای اینکه دولت اشرف غنی را یکپارچه در دسته بندی پشتون رادیکال مخالف با گسترش روابط کابل با تهران قلمداد کنیم، من معتقدم که برخی چهره های معدود سیاسی افغانی با برخی تحرکات و تحریکات خود سعی دارند اهداف و منافع کوتاه مدتشان را در ایجاد تنش دیپلماتیک کابل و تهران پیگیری کنند. از این رو نمی توان این مسئله را به کل دولت اشرف غنی تعمیم داد. به هر حال علی رغم تمامی انتقادات به جا از برخی رفتارها و مواضع دولت افغنستان در قبال ایران، کابل به قدرت سیاسی، دیپلماتیک، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران واقف است و به خوبی می داند با رعایت حسن همجواری و پیگیری همکاری های حسنه دیپلماتیک با همسایگانش است که می تواند بر مشکلات منطقه ای پیش امده و حتی چالش های داخلی فائق آید. از این رو من معتقدم که این رفتارها تنها منافع مهاجرین و اتباع افغانی حاضر در ایران را به خطر میاندازد. چون بی شک تشدید فضای ضد ایرانی و توهین و اتهام پراکنی به جمهوری اسلامی ایران تنها و تنها باعث خواهد شد که زندگی و شرایط مهاجرین افغانی که در داخل ایران زندگی میکنند تحت الشعاع این فضا قرار گیرد. به هر حال هر عملی یک عکس العمل و واکنشی در پی خواهد داشت. در این راستا تشدید فضای ضد ایرانی در افغانستان در این سو می تواند برخی واکنش ها به همراه داشته باشد. این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است.
طبق برخی اخبار قرار است محمد حنیف اتمر، سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان برای حل و فصل مشکلات پیش آمده و پیگیری روابط تهران - کابل به ایران سفر کند. از نگاه شما این سفر دیپلماتیک تا چه اندازه میتواند باعث رفع کدورت ها و از بین رفتن فضا سازی و جریان سازی رسانه های، سیاسی و دیپلماتیک علیه تهران شود؟
اتفاقا من معتقدم که این سفر آقای اتمر، سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان باید زودتر در دستور کار دولت کابل قرار می گرفت. چرا که بی شک حضور و تردد مداوم مقامات دو کشور و حضور جدی دیپلماتیک مسئولین ایرانی و افغانستانی می تواند مانع از شکلگیری چنین فضاسازی ها و هجمه ها علیه ایران شود. به هرحال به هر میزان که روابط سیاسی و دیپلماتیک دو کشور قدرتمند باشد و تقویت شود به همان میزان بستر و فضا برای سوء استفاده به منظور ایجاد اختلاف در روابط آن دو کشور غیر ممکن و یا حداقل بسیار سخت خواهد بود. لذا حضور اقای اتمر می تواند اتفاق مبارکی را در خصوص کاهش تنش های پیش آمده در روابط دو کشور شکل دهد. البته در این سفر باید به آقای اتمر گوشزد شود که مقامات نظامی و امنیتی ایران تنها و تنها به وظیفه محوله خود در حراست از مرزهای مشترک عمل کرده اند و هیچ گونه قصور، کم کاری و یا خدای ناکرده اقدامی ضد مردم افغانستان صورت نگرفته است. لذا وزارت امور خارجه افغانستان باید شرایط سیاسی داخلی در داخل خاک این کشور به منظور توقف همجه سازی علیه ایران مدیریت کند و مانع از تکرار این دست رفتارها و مواضع شود.
نظر شما :