هم زمانی رفتار امریکا با کردها با اعلام معامله قرن
فلسطین و روژاوا: در ذهن ترامپ چه می گذرد؟
نویسنده: صلاح الدین خدیو، کارشناس مسائل بین الملل
دیپلماسی ایرانی: خواندن ذهن دونالد ترامپ کار به غایت دشواری است. آشفتگی های کلامی، نوشتار بی قاعده، رفتارهای غیرقابل پیش بینی و بی نزاکتی های غیرمتعارفی که در پرونده های روسیه و اوکراین از او سر زده، در عین حال که راهی برای رفتن به درون این دنیای متلاطم و آشفته اند، به همان اندازه سرگیجه آور و گمراه کننده هستند.
طرح موسوم به معامله قرن معمای دیگری را جلو گشودن درهای این دنیای بی سامان قرار داد. برنامه ترامپ برای صلح اعراب و اسرائیل به حدی سخاوتمندانه به سود اسرائیل است که حتی صدای محافل صلح طلب و دسته چپی این کشور را هم درآورده است.
طبق معمول بازار گمانه زنی ها داغ است تا نیت ترامپ از این بذل و بخشش بازخوانی و همچنین نحوه رونمایی و زمان آن که مطابق معمول با یک نمایش داغ رسانه ای همراه است، مورد واکاوی قرار گیرد.
مطابق الگوی دو سال گذشته که ترامپ با مساله باز کردن جعبه سیاه انتخابات و پرونده روسیه و سپس مساله اوکراین، دست به گریبان است، سیاست خارجی همیشه ابزاری برای انحراف افکار عمومی و تخلیه فشارها بوده است.
در اینجا هم طبق معمول ترامپ تقریبا از جزئیات چیزی نمی داند و کارها بر عهده مشاور یا مشاورینی است که در این موارد خاص بخت طراحی نقشه ها و استراتژی ها را می یابند. جرد کوشنر، داماد ترامپ و کسی که گفته می شود یک یهودی ارتدوکس است، طراح اصلی پروژه است که آشکارا طرف اسرائیل را گرفته است.
خالی الذهن بودن ترامپ و بی علاقه بودن وی به سرگذشت و تاریخ منازعات پیچیده، بارها در اظهار نظرهایش خود را نشان می دهد. گفته می شود مکرر کردهای سوری و عراق و مناطق تحت کنترلشان را با هم اشتباه گرفته است.
به عنوان نمونه شریرانه ترین نقطه معامله قرن، نقص قطعنامه 242 و بخشیدن سی درصد خاک کرانه باختری به اسرائیل و حفظ شهرک های یهودی در مابقی آن است. ترامپ در عوض دو قطعه از خاک اسرائیل را در صحرای نقب در منتهی الیه جنوب غربی به فلسطینیان هبه کرده است.
گویی این نه فرش ریزبافت خاورمیانه با هزاران سال سابقه سکونت انسانی و صدها میراث فرهنگی و بشری گرانمایه، بلکه قطعه ای غیر مسکون در ماورای بحار است که در قرن 16 استعمارگران اسپانیایی و پرتغالی آن را پایاپای می کنند.
پاییز گذشته رئیس جمهوری آمریکا مشابه این معامله را با متحدان کرد سوریش انجام داد. چند ماه اصرار و ابرام ترکیه بی فایده بود، تا اینکه حوصله ترامپ سر رفت! طی یک تماس تلفنی اردوغان با خشم و دلخوری گفت که موضع مخالف آمریکا به عنوان دوست و متحد برایش قابل درک نیست، ما که چیز زیادی نمی خواهیم، فقط بیست کیلومتر جلو می آییم! بیست کیلومتر که واقعا زیاد نیست! بفرمایید! یحتمل در آن مکالمه ذهن ترامپ به چیزی شبیه مرز مشترک میان آمریکا و مکزیک رفت که از زمان مبارزات انتخاباتی دنبال کشیدن دیوار حائلی میان آن است. ناگفته پیداست که تفاوت مرز میان دو کشور نوین کلونی نشین با دو کشور کهن که استعمار خطی از وسط شهرها و سرزمین های آنها ترسیم کرده، بسان اختلاف زمین و آسمان است. عمده شهرهای اصلی کردستان سوریه در امتداد این خط بیست کیلومتری بوده و اردوغان خوب به هدف زده بود. اما جالبتر زمانی رخ داد که کاخ سفید به خود آمد و مشاوران، ترامپ را متوجه عمق ماجرا کردند: ترامپ نیروهایی را که از سوریه خارج کرده بود، دوباره باز آورد و به کردها گفت از نوار مرزی عقب نشینی و بیایند در عمق سرزمین های اکثرا عرب، صاحب نفت و ثروت شوند. منظور ترامپ این بود که به جای سری کانی و گری سپی، دیرالزور را دریافت گنند!
این سخنان که البته با چاشنی اقدامات عملی هم همراه بود، نوعی رونمایی زودهنگام از معامله قرنی بود که دیروز انجام شد. آن زمان کمتر کسی می دانست که در گوشه ذهن رئیس جمهور آمریکا نیم نگاهی راهبردی به موضوع از این زاویه وجود دارد و او دارای نوعی ذهنیت پیشینی نسبت به موضوع است.
البته گفتار تهاجمی رئیس جمهوری ترکیه و وعده او برای اسکان سه میلیون آواره در نوار مرزی شمالی و انجام عملی آن در عفرین، احتمالا در ذهن ترامپ به اندازه کافی جرقه شبیه سازی های لازم با مساله فلسطین و سازش ناپذیری نتانیاهو را زده بود.
سیاست ترامپ درباره کردهای سوریه، تقریبا تمامی دست اندرکاران آمریکایی مهم این پرونده را عاصی و در برابر وجدان های شرمنده خود وادار به کناره گیری کرد. طرح معامله قرن هم با هیچ استقبال مهمی در میان دموکرات ها و پایتخت های اروپایی روبه رو نشده است. اما شوربختانه پنجولی که قدرتمندان به رخسار عدالت می کشند، دیر از تارک تاریخ کنار می رود. کاش قدرتمندترین مرد عالم بهره کمتری از نادانی داشت.
نظر شما :