اهمیت اقناع داخلی و ترمیم اعتماد عمومی، در قدرت نرم
چگونه خدشه وارده بر اعتبار ملی را ترمیم کنیم؟
نویسنده: محمدحسین کبریا، کارشناس سیاسی
دیپلماسی ایرانی: «قدرت» از مقوله های زیربنایی در علوم سیاسی و روابط بین الملل است. انسان برای رسیدن به اهدافش و رفع نیازهای خود در جامعه و در سطح گسترده تر بین المللی، نیاز به قدرت دارد. قدرت از دیر باز تا عصر حاضر، در کانون توجه اندیشمندان سیاسی قرار داشته و به یکی از مفاهیم عمده در علوم سیاسی و روابط بین الملل تبدیل شده و نقش محوری پیدا کرده است. قدرت در عرصه بین الملل وسیله نهایی تنظیم روابط واحدهای جامعه بین الملل و عامل تعیین کیفیت مسائل مربوط به این روابط است. به عبارت دیگر، قدرت، مرکز ثقل و هسته اصلی سیاست بین الملل است. قدرت را می توان به دو بخش سخت و نرم تقسیم کرد که در ارتباط با یکدیگر هستند، چرا که هر دو به عنوان جنبه هایی از توانایی دستیابی به اهداف از طریق تحت تاثیر قرار دادن رفتار دیگران محسوب می شوند.
اگر در گذشته قدرت سخت (نظامی و اقتصادی) مورد توجه بیشتری قرار داشت و کشورها برای تاثیر گذاری، به دنبال تقویت بنیه نظامی یا اقتصادی خود بودند، امروزه قدرت نرم اهمیت فراوانی پیدا کرده است. از نظر جوزف نای «قدرت نرم، راه غیرمستقیم دستیابی به خواسته ها است، راهی که در آن از تهدید و سیاست چماق و هویج خبری نیست.» در قدرت نرم، خبری از فشار و اجبار نیست و دیگران با رضایتمندی، ترغیب به پیگیری اهدافی می شوند که صاحب قدرت نرم، در نظر دارد. قدرت فرهنگی به معنای عام و قدرت روانی تبلیغی، به معنای خاص، از تشکیل دهندگان قدرت نرم هستند. کشورها تلاش دارند با تقویت این بعد از قدرت، ضمن خارج کردن رقبا از صحنه، بازیگران دیگر را با خود همراه کنند.
کشوری می تواند قدرت نرم موثری در صحنه بین الملل داشته باشد که از پشتوانه قوی مردمی برخوردار بوده و مستظهر به اعتماد و اعتبار ملی باشد. رضایت و توافق عمومی در مورد اهمیت ارزشها و باورها در هر کشور، فرهنگ ملی قوی را بوجود می آورد و کارِ کارگزاران سیاست خارجی در عرصه بین الملل را آسان می کند. آثار و ویژگیهای فرهنگی هر دولت بر سیاست خارجی خود و انعکاس آن در تعاملات رفتاری در سیاست بینالملل، میتواند تصویر روشنتری از محتوای فرهنگی آن جامعه را ارائه کند و این مهم، از طریق روابط دیپلماتیک، به ویژه دیپلماسی عمومی و فرهنگی تجلی می یابد. منش ملی، روحیه ملی، کیفیت حکومت و جامعه و کیفیت دیپلماسی از جمله عوامل کیفی مربوط به قدرت ملی هستند. اگر مولفه های قدرت نرم و دیپلماسی فرهنگی و عمومی تضعیف شوند، امتیازات ناشی از موقعیت جغرافیایی، خودکفایی، تولیدات صنعتی، آمادگی نظامی و به طور کلی، چهره سخت قدرت، تأثیر زیادی نخواهد داشت. بُرد دیپلماسی عمومی و فرهنگی زمانی کاهش می یابد که رضایت عمومی داخلی و توافق در مورد ارزش ها و باورها، تضعیف شود. اگر دولتی نتواند موجب اقناع عمومی و رضایتمندی داخلی شود، هرگز نخواهد توانست در عرصه ی بین الملل، موفقیتی کسب کند.
اتفاقات اخیر در ایران بر اعتماد عمومی و اعتبار ملی خدشه وارد ساخت، ولی به برکت خون «سرباز وطن» سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی و با نمایش یکدلی، انسجام و وحدت تمامی آحاد مردم، ترمیم شد. این تحول می توانست به تقویت قدرت نرم کشورمان در عرصه بین المللی منجر شود و نظام جمهوری اسلامی می توانست با برنامه ریزی صحیح و به منظور پیشبرد اهداف مقدس خود در خارج از مرزها، نهایت بهره برداری را نصیب خود کند. با این وجود، پنهانکاری و اتخاذ مواضع نادرست و انتشار گزارشهای خلاف واقع در مورد سرنگونی هواپیمای اوکراینی و کشته شدن تعدادی از هموطنان نخبه کشورمان، بار دیگر فرصت بهوجود آمده را به چالشی دیگر علیه اعتماد عمومی و اعتبار ملی تبدیل کرد. در سایه این چالش بار دیگر گسل و گسست اجتماعی پدیدار شد و مطالبات و توقعات عمومی از حاکمیت را بالا برد. آنچه موجب ترمیم خدشه وارده بر اعتماد عمومی و اعتبار ملی می شود، درایت مقامات عالی کشور، است. شفافیت کامل در مورد حادثه اخیر و حوادث پیش از این که خواسته ملی است و مجازات مسببین آنها، در کنار اعلام آشتی ملی و عفو عمومی و کنار گذاشتن تنگ نظریها و درجهبندی شهروندان و سوار کردن نیروهای مختلف به قطار انقلاب، می تواند بار دیگر موجب اقناع و رضایتمندی داخلی شده و نتیجتا پیشبرد اهداف نظام در صحنه بین الملل را تسهیل کند.
نظر شما :