ضرورت طراحی یک راهبرد ملی در مناقشات فرسایشی جدید با آمریکا
زمان به نفع کشورمان جریان ندارد
نویسنده: بهاءالدین بازرگانی گیلانی، مترجم و پژوهشگر
دیپلماسی ایرانی: دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، سال گذشته پس از خروج یکجانبه از توافق هسته ای و متعاقبا اعلام یک طرح تهاجمی ضدایرانی و در هماهنگی با گروه کوچکی از همپیمانان منطقه ای، تحریم های بی سابقه ای را علیه کشورمان به مورد اجرا گذاشت. در این مدت فعل و انفعالات زیادی درعرصه بین المللی رخ داد و واکنش های نسبتا دور از انتظار از سوی ایران، باعث شد که کار تا حد زیادی مطابق پیش بینی های ترامپ و مشاورانش پیش نرود. دراین رابطه شکاف و واگرایی هایی بین کشورها و بلوک های مختلف و حتی بین متحدان، با ایالات متحده بروز کرد که در مناسبات بین المللی کم سابقه بود.
به موازات آن بخش عمده ای از جناح های سیاسی و محافل اجتماعی در داخل ایالات متحده نیز از اقدام بی ملاحظه رئیس جمهور و عواقب نامعلوم آن ابراز نارضایتی کردند. بسیاری از آگاهان مسائل بین المللی به ویژه در اروپا که سابقه مداخلات بی نتیجه آمریکا درمنطقه و نتایج فاجعه بار آن را ظرف کمتر از دو دهه اخیر دیده اند، حالا با نگرانی می پرسند به راستی ایالات متحده از ایران چه می خواهد؟ آنان می بینند که با گذشت مدت کوتاهی از این طراحی غیر واقع بینانه، مواضع و سیاست های متناقض زیادی از سوی رئیس جمهوری اتخاذ شده است: از تغییرِحکومت، تحریم های حداکثری، تهدیدات نظامی و اشغال گرفته تا پیشنهاد مذاکره، دسترسی به توافق "بهتر"، همکاری وامثالهم. اساسا این سیاست متوهم دنیای غرب از همان ابتدای انقلاب اسلامی بود که ایران را با تحریم مجبور کنند یا سیاست خود را تغییر دهد یا منزوی و تنها باقی بماند. این راهبرد کهنه در برابر کشورمان آشکارا شکست خورده و درعوض اهرم های سیاسی و نظامی ایران امروز از یمن و عراق و سوریه و لبنان تا دریای مدیترانه توسعه یافته است. مضافا رویکرد حمایتی خاص برخی قدرت های بزرگ از جمله چین و روسیه به ایران که اینک به یک قدرت منطقه ای مهم و تأثیرگذار تبدیل شده نشان می دهد که ایران هیچگاه یک کشور منزوی نیست. درمقابل، ازسال 2003 به بعد آزادی عمل ایالات متحده درخاورمیانه و نزدیک کاهش زیادی پیدا کرده است. به گفته یک سیاستمدارِ سابق اروپایی: "...بله، اقتصاد ایران امروز زیر فشار تحریم هاست اما فرو نمی پاشد، دقیقاً مانند حکومت. ایران بیش از دو هزار سال پیش تاکنون بخشی از خاور نزدیک است و در آینده نیز خواهد ماند. این کشور بزرگ با تمدن قدیمی و غرور ملی، قرار است چه نقشی را درمنطقه و سیاست جهانی ایفا کند؟ بدون پاسخ قانع کننده به این پرسش تمام منطقه بی ثبات خواهد ماند و خطر جنگی که از منطقه نیز فراتر رود، در سال های آینده افزایش خواهد یافت...."
همینطور بسیاری از آگاهان مسائل سیاسی بین المللی نیز با انتقاد از سیاست های ترامپ علیه ایران عقیده دارند که گرچه تمامی این طراحی ها، نهایتا هدفی جز از بین بردن نظام اسلامی ندارد، اما این هدفی بیهوده و نشدنی است. با تحلیل دوراندیشانه ترِ عواقب چنین رویکردی می توان اینگونه گمانی زنی می کنند که هرگونه مواجهه نظامی سنگین ایالات متحده با ایران، به معنای آغاز پایانِ کلیت سیستم آمریکایی خواهد بود، سیستمی که خود به خود، ساختاری بدخیم و فرسوده دارد. چین و روسیه که چالش آنها با ایالات متحده روز به روز سنگین تر و راهبردی تر می شود، با دقت نظاره گر دامنه این فعل و انفعالات هستند، اگر نگوئیم که به نوعی نامحسوس، حتی به تحقق و تشدید درگیری دامن هم می زنند. مجموعه این ارزیابی ها و واقعیات روز به همراه توان نظامی بازدارنده ایران است که ترامپ را از هرگونه درگیری نظامی با کشورمان بازمی دارد. اروپایی ها هم که به دلایل ژئوپولیتیکی و تاریخی، پیرامون تحولات سیاسی و امنیتی منطقه کنجکاوتر و نگران ترهستند، این بار با توجه به تلاش های حیثیتی چند ساله شان در دستیابی به توافق هسته ای، که آمریکا – به ضرر منافع امنیتی اروپا – در چشم به هم زدنی آن را باطل کرد، فعلا با ایالات متحده همداستان نیستند.
در سوی دیگر معادله، جمهوری اسلامی ای قرار دارد که بعداز چهار دهه زورآزمایی سیاسی و ایدئولوژیک با هرچه نهاد و نماد غربی، اینک با انبوهی از معضلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داخلی دست به گریبان است. این نابه سامانی ها طبیعتا بعضا تحمیلی و ناشی از فشارهای فرامرزی است، ولی بسیاری هم متاسفانه حاصل فساد، ناکارآمدی، انحصارطلبی و فرآیندهای جرح و حذف سطوح ملی است که البته درتاریخ مملکت سنت دور و درازی دارد. سر در پیله تنیده خود داشتن و کم توجهی به پیچیدگی های نظامات جهانی و شاخصه های منافع ملی نیز از دیگر خصیصه های سیاستمداران ما است. باید گفت که ابهام و نااطمینانیِ راهبرد جمهوری اسلامی در برخورد با معضلات پیش آمده هیچ کمتر از مواضع مبهم و سردرگم طرف آمریکایی نیست. به عبارتی ایران درآغاز روند اجرایی برجام، انتظار گستردگی برخوردهای معاندانه آمریکا و تشدید روزافزون و تمام نشدنی تحریم ها را نداشت و چندان آماده مقابله با پیامدهای سنگین آن نبود. شکی نیست که سیاست های منطقه ای بی محابا و دشمن برانگیز، تحرکات نظامی، سیاسی و ایدئولوژک کمتر ملاحظه شده ایران، همینطور عدم انعطافی که کشورمان طی این مدت کوتاه از خود بروز داد، باعث شد تا طرف آمریکایی که انتظارات دیگری از توافق نامه درسر می پروراند، از همان ابتدا بی میلی خود را به ادامه تعاملات بروز دهد تا اینکه رئیس جمهور روانشیست جدید از راه رسید و شمشیر را با خصلت امپریالیستی دیرآشنای خود از رو کشید.
جمهوری اسلامی ایران، پیش تر با هدف رفع بارسنگین تحریم ها و انباشت مصوبات بین المللی، با وجودی که با تشتت شدید داخلی هم مواجه بود، به هرحال توانست به توافق مهم هسته ای با قدرت های بزرگ جهانی دست یابد. این توافق نامه علیرغم همه بدخواهی های داخلی و خارجی، نه تنها دستاردی با اهمیت برای ایران و برای جامعه جهانی بود و به تحکیم صلح و تفاهم بین المللی مدد رساند، بلکه مخصوصا از جنبه داخلی نیز باعث اعتبار و وجهه بین المللی برای کشور و انقلابی شد که همیشه مورد تخطئه بدخواهان و رقبای دور و نزدیک قرار داشت. این توافق برخلاف سایرِ تعاملات بین المللی کشور، به نماد انتقال پیروزمندانه ایران اسلامی به دوران خردمداری و آرامش تبدیل شد که درتاریخ، پیرامون جایگاه آن در انقلاب و در نهضت ملی هسته ای کشور، خواهند نوشت.
به هرحال، خروج ایالات متحده از برجام و تداوم ضدیت هایش با ایران، کشوری که به پشتوانه درآمدهای نفتی، تا حد زیادی مصرفی و تجمل طلب بارآمده و جوامع آن به سبک زندگی غربگرا و رفاه طلب، عادت کرده اند، به شدت آسیب رسان است. رهبران و مقامات عالی جمهوری اسلامی ایران اینک الزاما برای مقابله با موج تحریم ها و دشمنی ها، سلسله تصمیمات و تدابیری را اتخاذ و به تدریج به مرحله اجرا گذاشته اند. این تصمیمات و راهبردها که برای کیان کشور حائز اهمیت حیاتی و تاریخی است، نسبتا سریع و از سوی معدودی شخص و نهاد سیاسی و امنیتی دولتی و در اتاق فکرهای بسته اتخاذ شده است. این تصمیمات که فاقد بررسی های جامع و اجماع سطح ملی و بدون آگاهی بخشی های عامه است، فرصت و انگیزه چندانی برای مشارکت و مساعدت و مداخله ارکان اجتماع باقی نمی گذارد. حداقل روشن نیست که این راهبرد در کشاکش تحولات میدانی و درحالی که آمریکا تمام توان خود را برآن متمرکز کرده و می تواند بتدریج بسیاری از کشورها به ویژه اروپا را به اردوگاه خود جلب کند، چگونه ادامه خواهد یافت و کشور را چگونه از مخاطرات مبتلا به آن مصون نگه می دارد. در این نکته تردیدی نیست که بعد از قریب دو دهه صرف هزینه و انرژی و سر و کله زدن با موضوع هسته ای، اما همچنان باقی ماندن در حالت بلاتکلیفی و گرفتار تحریم های حاد و فزاینده شدن، فرسایش توان مملکت و بالمآل آسیب و نارضایتی تدریجی افکار عمومی را به دنبال دارد. همینطور جنگ روانی و تهدیدات نظامی، ثبات فکری رهبران سیاسی کشور را از آنان سلب خواهد کرد. زمان به سود ما نیست و لذا توقف طولانی در چنین وضعیتی شرط تدبیر نیست. رهبران سیاسی کشور در این شرایط خطیر برای جلب همراهی عامه مردم باید به آنها مراجعه کنند و ضمن مشورت با مردم و با همراهی تمام جناح ها و ارکان جامعه یک بار برای همیشه تکلیف را روشن کنند. دو راه بیشتر پیش رو نیست: یا با اتخاذ یک دیپلماسی طراحی شده دقیق و سطوح ملی، با انگیزه و اعتماد به نفس دست به تعامل، مذاکره و معامله بزنند و بدانند که دنیا به آخر نرسیده و بدانند که بر خلاف هراس افکنی های بسیاری در داخل، کارت های قدرت کمی هم در اختیار ایران نیست و مبادا که دوباره طبق عادت مآلوف، آن را کمرنگ و بی اثر کنند. یا با اتکا به توان ملی و طراحی یک راهبرد همه جانبه و به شدت ریاضتی دست به مقاومت بزنند، یکسره از برجام و پیمان عدم اشاعه خارج شوند و با دستیابی به توان تسلیحاتی بازدارنده، کار را یکسره کنند.
نظر شما :