لذت ترامپ از درگیری های لفظی و نگرانی از جنگ اتفاقی
ناوهواپیما بر آبراهام لینکلن در خلیج فارس کارایی ندارد
نویسنده: مایکل روبین
دیپلماسی ایرانی: طی هفته گذشته تنش ها بین آمریکا و ایران به سطحی افزایش یافت که از زمان مواجهه کشتی های ایالات متحده و ایران و هواپیماهای دو کشور در خلیج فارس در زمان ریاست جمهوری ریگان، بی سابقه بود. گزارش هایی مبنی بر اقدام ایران به خرابکاری در 4 کشتی نفتی در نزدیکی بندر فجیره امارات متحده عربی منتشر شده و علاوه بر آن، حمله هواپیمای بدون سرنشین به یک خط لوله سعودی به تشدید تنش ها به سطحی جدید انجامیده است.
حتی در بهترین روزهای فعالیت پارتیزانی در واشنگتن باز هم مجادلات زیادی در جریان است. این واقعیت که امنیت ملی به طور کلی و سیاست گذاری در قبال ایران به طور خاص، به یک توپ فوتبال سیاسی تبدیل گشته است، مشکل را وخیم تر می کند. رئیس جمهوری دونالد ترامپ که هرگز هیچ فرصتی را برای دامن زدن به آتش درگیری های لفظی از دست نمی دهد، در توئیتی تهدید کرده است: «اگر ایران جنگ می خواهد، این پایان رسمی ایران خواهد بود. هرگز دوباره ایالات متحده را تهدید نکنید!»
اما خوشبختانه هیچ چیزی در موضع گیری نظامی آمریکا حاکی از قریب الوقوع بودن جنگ یا حتی درگیری محدود یا حتی محتمل بودن چنین اتفاقی نیست.
وضعیت نیروی دریایی ایالات متحده در حال حاضر اینچنین است: طبق گزارش های منتشر شده، دولت ترامپ یک ناو هواپیمابر به خلیج فارس اعزام کرده است، اما اگر حقیقتا گزینه جنگ علیه ایران روی میز بود، این اقدام بدترین حرکت ممکن به شمار می رفت.
خلیج فارس هم باریک و هم کم عمق است. برای اینکه یک هواپیما بتواند از روی یک ناو هواپیما بر کلاس «نیمیتز» بلند شود، به حدود 26 گره سرعت باد روی عرشه نیاز است و حتی در صورت استفاده از موتور بخار، باز هم منجنیق هایی که هورنت های اف 18 و هاوکیزهای ای-2سی را از ناو پرتاب می کنند، باید حدود 170 مایل در ساعت به آنها سرعت بدهند. برای دستیابی به سرعت باد لازم، یا باید به سرعت کشتی افزوده شود یا سرعت باد که هیچ یک از این دو مورد در خلیج فارس کار آسان یا ایمنی به شمار نمی رود؛ به خصوص اینکه در این آب ها یک سری جزایر پراکنده مانند فارسی، ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک و کیش و دیگر جزایر نیز وجود دارند.
مساله دیگری که به پیچیدگی این شرایط می افزاید این است که از زمان عملیات آخوندک دعاگو در 1988، دکترین اساسی ایران این بوده که به کشتی های ایالات متحده با قایق های کوچک حمله کند و از به طور مستقیم و از طریق ناوشکن ها یا ناوها با آنها مواجه نشود. این بدان معنی است که هر گونه اعزام به خلیج فارس اگر حقیقتا جنگی نزدیک باشد، اقدامی اشتباه است. بالعکس اگر یک یا چندین ناو هواپیمابر در فاصله چند صد مایلی سواحل ایران و در اقیانوس هند شمالی مستقر شوند، آنگاه هواپیماهای ایالات متحده به ایران حمله خواهند کرد و کشتی های آمریکایی عمدتا خارج از محدوده قایق های کوچک ایرانی و موشک های ضد کشتی آن خواهند بود یا حداقل زمان بیشتری برای واکنش به این تهدیدها خواهند داشت.
با توجه به این تفاسیر این سوال پیش می آید که چرا تنش ها با این سرعت انقدر شدید شدند؟ وقتی آمریکایی ها درباره ایران می اندیشند، اغلب به سه یا چهار فرد خاص از جمله افرادی همچون علی خامنه ای رهبر معظم ایران یا حسن روحانی رئیس جمهوری این کشور می اندیشند. شاید نام قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هم شنیده باشند. اما حدودا در طی یک سال گذشته جا به جایی های زیادی در راس ارتش ایران صورت گرفته است. در 21 آوریل 2019 حسین سلامی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تعیین شد. فرماندهان پیش از او همچون محمد علی جعفری از دیدگاه ایالات متحده بسیار وحشتناک قلمداد می شدند، اما قابلیت های او هنوز ناشناخته است. درست است که بسیاری از تحلیل گران آمریکایی سلامی را به دلیل فعالیت طولانی مدت او به عنوان معاون جعفری می شناسند، اما ماه گذشته اولین مرتبه ای بوده که سلامی شخصا تصمیم گیرنده بوده است و نه اجرا کننده تصمیمات مافوق خود.
از نظر تفاوت حیطه مسئولیت اقدام نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران و نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی دریایی جمهوری اسلامی عمدتا در خارج از خلیج فارس فعالیت می کند اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی عمدتا در خلیج فارس فعالیت دارد. اما مسئولیت بستن تنگه هرمز با هر دو نیروست.
به طور کلی نیروی دریایی ایالات متحده رابطه ی حرفه ای با نیروی دریایی جمهوری اسلامی برقرار می کند، اما نیروی دریایی سپاه را تحریک آمیز و ایدئولوژیک می انگارد. هر دو نیروی دریایی ایران نیز اخیرا تغییرات فرماندهی داشته اند.
نکته این است که از زمانی که فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به طور مستقیم با ایالات متحده درگیر شدند یا در آب های متحدان عرب ایالات متحده اقدام به حمله کردند، بیش از دو نسل از نیروهای نظامی گذشته است. نگرانی از این است که فرماندهان جدید بخواهند به هزینه ایالات متحده یا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، تفاوت خود را با پیشینیانشان نشان دهند. در چنین شرایطی، تصمیم واشنگتن برای ایجاد خطوط قرمز و نه ارسال پیام های اشتباهی است که می تواند از جنگ و درگیری جلوگیری کند.
منبع: نشنال اینترست / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :