INSTEX لطف اروپایی ها به خود است، نه ایران
ناکامی ۴۰ سال دیپلماسی در تحقق شعار نه شرقی نه غربی
گفت وگو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – بعد از رونمایی از ساز و کار سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلستان برای حمایت از ایران در تقابل با تحریمهای آمریکا بسیاری معتقد بودند که نتیجه دیپلماسی کشور در ده ماه گذشته بعد از خروج ترامپ از توافق هسته ای برای رفع مشکلات اقتصادی و معیشتی کشور چندان موثر نبوده است و همین مسئله سبب شد تا اروپایی ها نیز علیرغم وعده ها و مواضع خود سازوکاری را رونمایی کنند که با تعهدات آنها فاصله بسیار زیادی دارد. اما سوال اینجاست که آیا به واقع دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در این فاصله کم کاریهایی را داشته است یا خیر؟! دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله، گفت وگویی را با علی اکبر فرازی، سفیر پیشین ایران در رومانی، مجارستان و قبرس و کارشناس مسائل بین الملل ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
برخی از کارشناسان امر معتقدند که دستگاه سیاست خارجی کشور نتوانسته است که 10 ماه گذشته بعد از خروج آمریکا از برجام کمک حال جدی برای مشکلات اقتصادی باشد، چرا که دولت روحانی شرایط را در ابتدا به واسطه نگاهش به سیاست خارجی و دیپلماسی به گونه ای طراحی کرد که اقتصاد و مشکات معیشتی جامعه نیز در سایه آن تعریف شود. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
اگرچه در ظاهر سوال مهم شما به بازه زمانی ۱۰ ماه گذشته که از خروج آمریکا از توافق هسته ای شروع شده است باز می گردد، اما به نظر من مشکل دیپلماسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تنها به این بازه 10ماهه و یا حتی دیپلماسی دولت حسن روحانی بازنمیگردد. از نگاه من شرایط به مراتب گسترده تر و عمیق تر از این دوره است و مشکل امروز ما ناشی از انباشت خلاء های دیپلماسی در 40 سال گذشته است. ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران توسط امام راحل یک شعار بسیار مهم و راهبردی را طراحی کردیم و آن شعار نه شرقی و نه غربی بود که اگر به درستی این شعار به حق را پیاده میکردیم، میتوانستیم بستر را برای افزایش قدرت کشور ایجاد کنیم. اما متاسفانه جامعه جهانی به این باور رسید که ایران در عملیاتی کردن شعار نه شرقی و نه غربی چندان جدی نیست، همین مسئله سبب شد تا امروز اروپاییها مسئله ساز و کار مد نظر خود را تحت عنوان INSTEX به عنوان اهرم فشار بر ایران مطرح کنند.
اما شرایط کشور اکنون نیاز مبرمی به دیپلماسی برای حل مشکلات اقتصادی دارد و با شعار که نمی توان مشکلات را حل کرد.
اتفاقا نکته مهم به همین مسئله بازمی گردد. شاید در نگاه اول شعار نه شرقی و نه غربی یک شعار صرف باشد، در صورتی که چنین نیست. این شعار نه شرقی و نه غربی یک استراتژی و راهبرد بسیار مهم بود که در ابتدای انقلاب اسلامی مطرح شد و اگر برای آن یک برنامهریزی دقیق صورت میگرفت و در این ۴۰ سال دولت ها آن را درست پیاده می کردند امروز کشور با این مشکلات اقتصادی روبهرو نبود. اگر شما دقت کرده باشید خواهید دید که دولت ها در ظاهر شعار نه شرقی نه غربی را مطرح میکردند، اما در سایه اقتضائات خود و با نگاهشان به مسئله سیاست خارجی، یا به شرق گرایش داشتند و یا به غرب. از همینرو نه شرق ونه غرب تهران را در اجرای این شعار جدی نگرفت که نمونه بارز آن در برجام بود. اکنون بسیاری معتقدند که INSTEX تلاش بسیار جدی اروپا و سه کشور آلمان، فرانسه و انگلستان برای حمایت از ایران بوده است، در صورتی که واقع امر این است که این سازوکار بیشتر یک لطف به خود اروپایی ها است، چرا که برجام توانست دغدغه های امنیتی و سیاسی اروپا را به واسطه پرونده هسته ای ایران رفع کند. اکنون اروپا نیز با همین نگاه سعی دارد که شرایط را برای مدیریت ایران و تداوم برجام پیش برد. در همین ده ماهی که اروپا به بهانه های مختلف از انجام تعهدات خود شانه خالی میکرد، بسیاری معتقد بودند که قاره سبز به دنبال برنامه ریزی برای تقابل با تحریمهای آمریکا و مشکلات عملیاتی این ساز و کار است، در صورتی که به نظر می رسد که قاره سبز در این ده ماه به دنبال بالانس کردن شرایط برای خود به منظور عدم افزایش فاصله با واشنگتن به دلیل حمایت از ایران است. به عبارت دیگر قاره سبز و سه کشور آلمان فرانسه و انگلستان در این مدت سعی کردند تا در عین حمایت نیم بند و بسیار مشروط خود از ایران، نگرانیهای واشنگتن را هم از این بابت رفع کنند. مسئله مهم دیگر به رفتارهای عملی اروپا باز می گردد. ما در این ده ماه شاهد بودیم که بهانههای مختلف و مواضع بسیار تندتر از آمریکا در خصوص توان موشکی و دفاعی و نیز مسائل دیپلماسی منطقه ای ایران از جانب اروپاییها شکل گرفت. این رفتارها نشان از این دارد که قاره سبز در انجام تعهدات خود چندان صادق نیست و در این راستا برلین، پاریس و لندن اکنون با INSTEX به دنبال گروکشی سیاسی و بهخصوص اقتصادی از ایران هستند.
به عدم اجرایی شدن شعار نه شرقی و نه غربی در سیاست خارجی دولت های گذشته اشاره داشتید. آیا این سخنان شما ناظر بر این واقعیت است که ایران در این 40 سال سرسپرده به شرق یا غرب بوده است؟
خیر به هیچ وجه. من پیشتر هم عنوان داشتم که بحث سرسپردگی نیست، بلکه مسئله اینجا است که دولت ها به واسطه نگاهشان به مسئله سیاست خارجی، گرایشهایی را یا به شرق و یا به غرب داشتند و همین مسئله سبب شد تا نه شرق و نه غرب اطمینانی به ایران نداشته باشد. چون ما در دورهای که مشکلات جدی را با بلوک غرب داشتیم، سیاست نگاه به شرق را مطرح کردیم و همین مسئله سبب شد تا غرب نیز نگاه خود را از ایران بردارد و زمانی که دوباره مسئله نگاه به غرب در دوره آقای روحانی با برجام شکل گرفت، شرق نیز به این باور رسید که نمیتوان با تهران استراتژی های کلان بلندمدت را طراحی کرد.
بگذارید برای روشن تر شدن بحث یک تطور تاریخی کوتاهی از دیپلماسی 40 ساله را بیان کنم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دیپلماسی ما به ۵ دوره و مقطع تقسیم شد که علیرغم این که همگی این مقاطق تحت عنوان دیپلماسی جمهوری اسلام فعالیت داشتند، اما رفتارهای آنها متفاوت از هم بود؛ دوره اول به دیپلماسی دوران جنگ تحمیلی بازمیگشت، دوره دوم دیپلماسی دولت سازندگی بود، دوره سوم به دیپلماسی و سیاست خارجی دوره اصلاحات باز می گشت و بعد از آن ما شاهد دیپلماسی نگاه به شرق دولت های نهم و دهم بودیم و اکنون نیز مسئله نگاه به غرب دولت حسن روحانی مبنای سیاست خارجی ما را شکل داده است. ضمن این که هرکدام از این دولتها توانسته بودند نقاط مثبت و دستاوردهایی را برای ایران در عرصه دیپلماسی شکل دهند، اما چنان که گفتم در هر یک از مقاطع، دولت ها به واسطه نگاهشان به یکی از دو بلوک شرق و غرب تمایل داشتند. اتفاقاً همین نگاه بود که باعث شد ایران در همان جنبش عدم تعهد هم چندان جدی گرفته نشود و حتی خود جنبش عدم تعهد هم خیلی کارآمد نباشد، چرا که اعضای آن نیز به بلوک شرق و غرب وابسته بودند.
نظر شما :