ایران همانند شوروی یک امپراطوری است
ما و ونزوئلا
دیپلماسی ایرانی-کورش چهاردوری: در شرایطی که ایران، یکی از حساسترین برهههای تاریخی خود را میگذراند، این سؤال به ذهن اهل فکر متبادر میشود که کشورهای دیگر، چنین شرایطی را چگونه پشت سر نهادهاند؟ و اساساً چه کشورهایی تجربهی مشابه ایران را داشتهاند؟ «بیژن اشتری» مترجمی است که در سالهای اخیر، با ترجمه سلسله کتابهای سرخ، تجربه دیکتاتورهای کمونیست را به خوانندگان ایرانی معرفی کرده است. گرچه اشتری، با سابقه عضویت در حزب توده، امروز یکی از منتقدان جدی کمونیسم محسوب میشود اما انتقادات او از شرایط کنونی کشور، در میان بسیاری از مردم، خاصه جوانان محبوبیت بسیاری کسب کرده است. دیپلماسی ایرانی در گفتوگو با این مترجم توانا، پاسخ پرسشهایی که پیش از این مطرح شد را جویا شده است:
دغدغهای که شما در مقام یک مترجم، نسبت به مسائل این روزهای کشور دارید، برای بسیاری جالبتوجه است. میخواهم بدانم که چه نشانههایی شما را به این نتیجه میرساند که وضع کشور بحرانی است؟
واقعیت این است که در تمامی حیطهها ما با بحران مواجه هستیم و نشانههای آنهم مشخص است. اقتصاد ایران، کاملاً دچار تلاطم است. در زمینهی اخلاقیات، روشن است که ما با یک بحران اخلاقی مواجه هستیم. به جامعه نگاه کنیم، میبینیم که روابط انسانی بهشدت ازهمگسیخته است. مردم و خصوصاً جوانان نسبت به آینده ناامید هستند. فساد گسترده و بروکراسی فاسدی که بر ما حکم فرماست، از دیگر نشانههای آن است. هرروز، خبری از یک فساد مالی وحشتناک میخوانید و میشنوید. تمامی این موارد نشاندهندهی آن است که جامعهی ایران، جامعهای بحرانزده است. بدیهی است که من، بهعنوان یک نویسنده و مترجم، واکنش نشان میدهم. بسیاری میگویند که تو کار خودت را کن و چهکار به مسائل سیاسی و اجتماعی کشور داری که واکنش مستقیم نشان میدهی! اما برای من امکانپذیر نیست. من خود را انسانی اجتماعی میدانم. من وطنم را دوست دارم. وقتی وضعیت مردم را میبینم که استخوانهایشان زیر ماشین هولناک بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در حال خرد شدن است، نمیتوانم ساکت بنشینم. بسیار هم متأسفم که اکثریت روشنفکران ما ساکت هستند. بسیار غمانگیز و تراژیک است که کسی مثل آقای دولتآبادی که ما سالها برایش هورا کشیدیم و دوستش داریم و برایش احترام قائل هستیم، سکوت پیشه کرده است. اصغر فرهادی که ما آنچنان خوشحال شدیم که جایزهی اسکار را برد و برایش کف زدیم، چرا امروز که مملکت در اوج یک بحران وحشتناک به سر میبرد و مردم چنین گرفتاریهای هولناکی دارند، سکوت کرده و حرف نمیزند؟! اکثر روشنفکران ما اینگونه هستند. همین الآن در اینستاگرام نگاه کنید. سکوت کردند و حرفی نمیزنند. عکس گربه و سگ و درخت میگذارند و به مسائل سیاسی ایران نمیپردازند. این غمانگیز و تراژیک است. چرا نباید هیچ صدایی از جامعهی روشنفکری ایران بلند شود؟ در چنین شرایطی، وقتی کسی حرفی نمیزند، فقط صدای من شنیده میشود. درحالیکه کار من این نیست. کار من این است که بنشینم و ترجمهام را انجام دهم. وقتی میبینیم دیگران حرف نمیزنند، مجبورم که حرف بزنم.
تحلیلهایی که شما ارائه میدهید، غالباً معطوف به تجارب تاریخی است. فکر میکنید که شرایط کنونی ایران، به تجربهی تاریخی کدام کشور شباهت دارد؟
نمیتوانیم کشورها را شبیه هم بدانیم. هر کشوری برای خود ویژگیهای خاصی دارد و کسی نمیتواند با قطعیت بگوید وضعیتی که امروز ایران سپری میکند، شبیه تجربهی فلان کشور است.
با لحاظ کردن این مسئله، من وضعیت کنونی ایران را، در کمال تأسف، شبیه به ونزوئلا میدانم. به این دلیل که هر دو کشور، از نظر اقتصادی شباهت بسیاری به هم دارند. هر دو کشور، سالهاست که به اقتصاد تکمحصولی نفتی متکی هستند. یک بروکراسی فاسد و اقتصاد معیوب و بیمار در هر دو کشور وجود دارد. هر دو کشور در زمینهی سیاست خارجی، با مشکلات جدی مواجه هستند و حکومتهایی دارند که در تضاد با امریکا و غرب هستند. در هر دو کشور، تعادلی بین اپوزسیون و حاکمیت وجود دارد. به این معنا که حکومت آنچنان قدرت ندارد که اپوزسیون و مخالفان را از دور خارج کند و از سوی دیگر، مخالفان هم آنچنان قدرت ندارند که حکومت را ساقط کنند. این مسئله منجر به ماندگاری حکومت شده است. شباهت دیگر آن است که حکومت، هم در ونزوئلا و ایران، ارتش و نهادهای نظامی، دولت و ساختار بوروکراتیک را در اختیار خود دارند. درنهایت، بزرگترین بحرانهای اقتصادی هم که در هر دو کشور ایجاد شده، منجر به فروپاشی نشده است. بانک جهانی پیشبینی کرده است که ونزوئلا در سال آیندهی میلادی، تورمی یکمیلیون درصدی خواهد داشت. وحشتناک است! اما حتی آن تورم هم نتوانسته پایههای حکومت را به لرزه درآورد. آقای نیکولاس مادورو، چند ماه پیش در یک انتخابات آزاد، بهعنوان رئیسجمهور ونزوئلا برای یک دورهی ششساله انتخاب شد. چون حکومت دارای پایگاه اجتماعی است، هرچند اندک باشد. اما همین پایگاه اجتماعی 20 درصدی، حکومت را استوار نگاه داشته است. بنا به این دلایل، وضعیت ایران را شبیه به ونزوئلا میدانم. وقتی میگوییم ونزوئلا، یعنی بنبست! یعنی وارد بنبستی میشویم که ادامهی آن تنها منجر به له شدن بیشازپیش مردم خواهد شد.
بسیاری هم وضعیت کنونی ایران را به وضعیت اتحاد جماهیر شوروی تشبیه کردهاند.
بله، ایران شباهتهایی هم با شوروی دارد. از این حیث که هر دو امپراتوری بودند. نفوذ امروز ایران در منطقه، عملاً آن را به امپراتوری بدل ساخته است. من هم تا چند ماه پیش، وضعیت ایران را به وضعیت شوروی شبیه میدانستم. اما هر چه گذشت، دیدم که ایران در مسیر ونزوئلایی شدن پیش میرود تا شوروی. توازن نیروهای اپوزسیون و حکومت، من را به سمت شباهت ایران و ونزوئلا پیش میبرد. در شوروی، اصلاحطلبان واقعی در داخل حکومت حضور داشتند. نمونهی بارز آن گورباچف است. اما در ایران چنین نیروهایی وجود ندارد. ناامیدی من از نیروهای اصلاحطلب در ایران است که شباهت با ونزوئلا را برای من جدیتر میکند تا شباهت با شوروی. پس وقتی اصلاحطلب واقعی وجود ندارد، الگوی شوروی از دور خارج میشود و مصداق پیدا نمیکند.
نظر شما :