فرصت های که باید از آن استفاده شود
ما و قتل خاشقجی: درسها و سوالها!
محمد مهدی بهرامی، کارشناس مسائل خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: جمال خاشقجی آن قدر معروف بود که نیازی به معرفی نداشت و ناپدید شدن او برای رسانه های غربی و حتی بعضی رسانه های منطقه به قدری شوکه کننده بود که پرونده سرنوشت او به سرعت به تیتر اول در روزهای بعد تبدیل شد و برای عربستان سعودی بحرانی آفرید که لیندسی گراهام - سناتور جمهوری خواه آمریکایی- را به طرح تحریم علیه عربستان سعودی وا داشت و برخی فراتر از آن، ابعاد این بحران را تا عزل محمد بن سلمان، ولیعهد جوان عربستان سعودی ارزیابی کرده اند.
اینک بر همه عیان است که جمال خاشقجی، روزنامه نگار سرشناس سعودی، توسط افرادی از درون حاکمیت عربستان سعودی و با دستور رسمی به طرزی وحشیانه کشته شده است و برای او که جهت تحکیم فصل جدیدی از زندگی شخصی اش به کنسولگری عربستان در استانبول آمده بود، سطر آخر را به دراماتیک ترین شکل رقم زدند.
درباره اصل واقعه و ابعاد سیاسی آن مقالات متعددی نوشته شده که جا دارد تبدیل به کتاب شوند. اما آنچه اینجا اشاره می شود، موضوعش نه تنها قتل خاشقجی نیست، بلکه صرفا بهره برداری از این خبر تاسف بار جهت اصلاح نگاه خودمان است. گویی در تلاشیم مانند دانشجویان پزشکی در کلاس تشریح، از واقعه ای که رخ داده درس بگیریم.
اگر از دیدگاه ساده اندیشانه ی «دایی جان ناپلئون» که اتفاقا در کشور و در لایه های مختلف جامعه و حکومت ریشه کرده است عبور کنیم و به «همه اش کار خودشان است» ها و «همه ش کار آمریکا/انگلستان/… است» ها توجهی نکنیم، ماجرای قتل خاشقجی برای طیف های مختلف سیاسی کشور و مردم عزیزمان که هریک به فراخور حال، به یکی از این طیف ها متمایل هستند، پر از درس است. در ادامه تلاش می شود که به شکلی روشن به برخی از این درس ها اشاره شود.
۱. وقاحت دولت عربستان سعودی:
اگر ما هنوز تصویر درستی از وقاحت در عرصه ی جهانی نداریم، کافی است به عربستان سعودی در ماجرای قتل خاشقجی نگاه کنیم. کشوری که از بهترین و بالاترین سطح روابط با مدعی ترین قدرت ها همچون آمریکا بهره می برد و بهانه ای برای فرار از برخورد مسئولانه در دست ندارد، حتی به قواعد بازی! در قتل و جنایت نیز پایبند نیست و به خود زحمت نمی دهد سرنوشت خاشقجی را مانند «اسکریپال» یا «عبدالله عزام» رقم بزند. این دولت آن قدر وقیح است که کوتاه ترین راه را برای رسیدن به مقصد انتخاب می کند و نشان داده از هیچ عملی در این راه ابا ندارد. لذا اگر می بینیم امروز دولت عربستان، ایران را متهم به حمایت از تروریسم می کند، از جنگ و کشتار روزانه در یمن دست نمی کشد و با اسرائیل به عنوان رژیمی غاصب و جنایتکار که رکورددار نقض حقوق بشر است، پنهان و آشکارا ارتباط می گیرد، آیا وقت آن نیست این حکومت را عمیق تر بشناسیم؟ آیا زمان آن نرسیده که در چنین بزنگاه هایی، فارغ از موضع مان در سیاست داخلی، قدرت های منطقه ای چون عربستان سعودی و اسرائیل (که نخست وزیرش همزمان با کشتار فلسطینیان، برای صغیر و کبیر ما پیام می دهد و ژست دلسوز می گیرد و راهکار بشردوستانه ارائه می دهد) را بهتر بشناسیم و سلوک شان در منطقه و نحوه ی تعامل شان با شهروندان و مخالفان شان را با دقت بیشتری بررسی کنیم؟
۲. بهبود روابط با عربستان سعودی:
حقوق بشر و آزادی بیان در عرصه ی بین الملل، عرصه ای است که در آن کم و بیش هم ایران و هم عربستان سعودی از سوی جوامع غربی محکوم هستند. تلاش های اخیر برخی کشورهای غربی و نهادهای بین المللی در راستای محکومیت عربستان سعودی، خود به خود نام عربستان سعودی و ایران را در یک دسته قرار می دهد و به قول معروف، عربستان که با ایران ارتباطی ندارد، مصداق آش نخورده و دهان سوخته می شود. از سوی دیگر همانگونه که مواجهه ی ترکیه با آمریکا در سال گذشته در عرصه ی سوریه، فلسطین و همچنین ماجرای کشیش آمریکایی، ظرفیت نزدیکتر شدن ایران و ترکیه را فراهم کرد، ایران و عربستان سعودی نیز می توانند از خصومت بینشان کاسته و بر مشترکات خود بیشتر پافشاری کنند. کلید این بهبود در دستان آمریکاست. چنانچه آمریکا به سبب قتل خاشقجی عربستان را -هرچند محدود- تنبیه کند، باعث سرخوردگی سعودی ها شده و ممکن است انگیزه ای جهت استفاده از اهرم روابط حسنه با ایران بر مبنای حسن همجواری ایجاد کند که در سیاست های منطقه ای آمریکا اخلال ایجاد خواهد کرد. فقط به عنوان مثال به این نمونه توجه کنید که عربستان می تواند حسن نیت خود را با حرکت در چارچوب توافقات اوپک و رعایت سهمیه تولید نفت بر مبنای آن و عدم چشم دوختن به در اختیار گرفتن سهم ایران اثبات کند! آیا چنین فرصتی، هرچند در ابتدا بعید به نظر برسد، قابل بهره برداری برای ایران نیست؟ آیا نمی توان از فضای جدید جهت کاستن از فشار فزاینده ای که بر ایران تحمیل می شود استفاده کرد؟
۳. ناکارآمدی عینک سوریه:
خدیجه چنگیز - نامزد خاشقجی- با چه کسی جز مشاور اردوغان تماس گرفت تا از ناپدید شدن او ابراز نگرانی کند؟ جز دولت ترکیه و شخص رجب طیب اردوغان چه کسی در آتش پرونده ی خاشقجی دمید و با مصاحبه و انتشار اخبار و اطلاعاتی چون عکس اطرافیان بن سلمان و افراد دولتی عربستان سعودی که وارد گیت های ورودی فرودگاه آتاتورک شده بودند، پرده از حقایقی درباره ی آن برداشتند؟ و چه منبعی جز سرویس اطلاعاتی ترکیه، اطلاعاتی جزئی از دقایق ابتدایی ناپدید شدن آن ارائه داد؟
در ماجرای خاشقجی، دولت و رسانه های ترکیه تمام قد ایستادند تا عربستان سعودی را به زانو دربیاورند. اما دیدگاهی که خصوصا در بین برخی حامیان حضور ایران در سوریه رواج داشته و تقلیل ابعاد مسائل منطقه را در پی دارد، عربستان و ترکیه را به سبب تلاش برای حذف بشار اسد از قدرت، هم پیمان و حتی متحد استراتژیک می داند و از سوی دیگر روسیه را به عنوان حامی اسد، کاملا همسو با سیاست های ما می پندارد.
ماجرای خاشقجی این نگاه را به چالش می کشد که آیا درست است که عربستان و ترکیه را از یک قماش بپنداریم؟ آیا پنجره ی خاص و کوچک سوریه، ظرفیت همه جانبه برای تحلیل منطقه را فراهم می کند؟ از این تقلیل ابعاد مساله، چه کسی سود اصلی را خواهد برد؟ ایران و سوریه یا سوریه بدون ایران؟
۴. ناکارآمدی نگاه «کل واحد» به دیگران:
شاید چنانچه یک ماه پیش نام خاشقجی در رسانه های داخلی و دولتی منعکس می شد، عباراتی چون «مشاور سابق» و «منتقد ولیعهد» و غیره به دنبال نام او می آمد که از انتساب او به حکومت سعودی و حداکثر، اختلاف نظری ساده با بن سلمان روایت داشت. اما ماجرای قتل او تصویری دیگر را رقم زد.
اگر به فرض محال، خاشقجی زنده و آزاد پیدا شود، قطعا رسانه های کشورهای مختلف از جمله ایران و دیگر کشورهای ضد عربستان سعودی با وی به مصاحبه خواهند نشست. چرا که مشخص شده وی تا سرحد قتل مورد هجوم دولت خود قرار داشته است. اما آیا این «تفاوت دیدگاه جدی» وی با «شرایط حال فعلی» عربستان سعودی از قبل مشهود نبود؟ چرا از چنین شخصی که این چنین موجب پریشانی دولت سعودی شده و تحت تعقیب جدی بوده است استفاده ای نشد و رسانه های داخلی و دولتی ایران، انتقادهای او به موضع ایران را به جان نخریدند و از او درباره ی عربستان سعودی و با او درباره ی راهکارهای مهار و برون رفت از بحران های منطقه ای صحبت نکردند؟ آیا وقت آن نرسیده که در یک حرکت دو سویه، ترس از نقد شدن را کنار بگذاریم و از ظرفیت نخبگان و فعالین منطقه بیشتر استفاده کنیم؟ آیا درست است که به صدر تا ذیل کشورهای مخالف مان مثل عربستان سعودی، امارات متحده عربی و …. به یک چشم نگاه کنیم؟
۵. اصلاح به شیوه بن سلمان مسخره است:
چندی پیش عربستان سعودی با پوشش همه جانبه رسانه های غربی، از اصلاحاتی پرده برداشت که گویی می بایست جهانیان را به شگفتی وا دارد و فریاد واحیرتا بلند شود. اعطای حق رانندگی به زنان و برگزاری کنسرت های موسیقی تحسین رسانه ها را به همراه داشت و تلاش شد تا بن سلمان را به عنوان رهبری نواندیش در عربستان سعودی جدید معرفی کند. اما سلوک این حکومت قبائلی که از نزدیک ترین متحدان ابرقدرتی چون آمریکاست روز به روز بیشتر به قهقرا می رود! سخن ساده و روشن است. وقتی در مواجهه با مشکلات موجود، خونریزترین گروه های خارج نشین را می بینیم که با برگزاری میتینگ های معروفشان، دم از تلاش برای بهبود وضع ایرانیان می زنند در حالی که بارها منتقدان خود را سلاخی کرده اند، دم خروس را باید باور کرد یا قسم های آن چنانی را؟ طنز تلخی است.
۶. ترکیه ی منجی یا ترکیه ی بهره بردار؟
چرا دولت ترکیه تنها چند روز پس از قتل خاشقجی اقدام به آزادسازی کشیش آمریکایی کرد و چرا به سادگی به هماهنگی کامل با نیروهای آمریکایی در سوریه اذعان داشت؟ آمریکا چه بخواهد چه نخواهد مجبور است دست بالا را در حل و فصل قضیه خاشقجی حفظ کند وگرنه مفتضح شدن عربستان سعودی به عنوان متحد منطقه ای آمریکا، دولت آمریکا را نیز با مشکلات متعدد خصوصا مسائل جدید داخلی در آستانه انتخابات ماه نوامبر مواجه خواهد کرد. از سوی دیگر عربستان که به خیال خود در استانبول به مثابه حیاط خلوت سرویس های اطلاعاتی، یک عملیات نه چندان ویژه انجام داده، اینک متوجه شده که از ابتدا مشتش برای سرویس اطلاعاتی ترکیه باز بوده و در دام این سرویس افتاده است. لذا هیچ راهی ندارد جز این که امتیاز بدهد و آبرو بخرد چراکه هر مرحله از افشاگری ها، شرایط را پیچیده تر کرده و عربستان سعودی و شخص بن سلمان را به مسیری می برد که لزوما بازگشت خوشایندی در انتظارش نیست. ترکیه نیز بیش از آنکه در پس دستگیری های انبوه پساکودتایی خود، نگران آزادی بیان و سلامت روزنامه نگارانی چون خاشقجی باشد، نگران وضعیت پیچیده تعامل با آمریکا، عربستان سعودی و اروپا است. قتل خاشقجی فرصتی را در اختیار ترکیه و دولت اردوغان گذاشت تا برای حل معضلاتش قدمی بردارد و فعلا که موفق بوده است. آیا ما آمادگی مواجهه با چنین فرصت هایی را داریم؟ یا مثل واکنش به اعدام ظالمانه شیخ نمر در عربستان سعودی، با حمله به اماکن دیپلماتیک سعودی نسبت به تقدیم همزمان توپ، زمین و نتیجه اقدام خواهیم کرد؟
موارد بالا گزیده ای از ده ها مواردی است که می تواند برای ما عبرت آموز باشد. امید است که درس بگیریم.
نظر شما :