جغرافیای سیاسی ایالات متحده

کنترل مسیرهای اقیانوسی منتهی به آمریکای شمالی

۲۱ مرداد ۱۳۹۷ | ۲۲:۰۰ کد : ۱۹۷۸۳۴۷ اخبار اصلی آمریکا
بنیاد اطلاعات ژئوپولتیک استرتفور در آمریکا یک سری پژوهش های موردی درباره کشورهای بانفوذ در امور جهانی انجام داده و عوامل تاثیرگذار در قدرتمند بودن این کشورها را بررسی کرده است. اولین چالش های پیش روی ایالات متحده جوان تهدید کانادا در شمال و تهدید مکزیک در جنوب بود؛ اما با ایمن شدن این مرزها، ایالات متحده دریافت که بایستی توجه خود را به قدرت دریایی و ایمن سازی سواحل حاشیه اقیانوس اطلس و آرام معطوف کند.
کنترل مسیرهای اقیانوسی منتهی به آمریکای شمالی

دیپلماسی ایرانی: ایالات متحده در عین ایمن سازی مرزهای زمینی خود کسب اطمینان کرد که همسایگانش در آمریکای شمالی از نظر جغرافیایی قابلیت به چالش کشیدنش را ندارند. پس از آن، نوبت به تهدید سیاسی بعدی یعنی احتمال حمله از دریا رسید. آمریکایی ها که بیش از یک قرن از نظر اقتصادی با بریتانیایی ها در تعامل بودند، به خوبی می دانستند که اروپایی ها و دیگران می توانند از قدرت دریایی برای رسیدن به آنها استفاده کنند و نیروهای زمینی آنها را شکست دهند. اما آنها همچنین می دانستند که استفاده از نیروی دریایی ملزوماتی دارد. مسیر اقیانوس اطلس مسیری طولانی بود و خدمه و سرنشینان کشتی ها را خسته می کرد. نیروها نمی توانستند بلافاصله پس از گذر از اقیانوس، نبرد را آغاز کنند. آنها به تجدید قوا و خشکی نیاز داشتند. همچنین بار زدن همه لوازم مورد نیاز برای گذر از اقیانوس اطلس و آغاز جنگی نظامی سبب می شد جای کافی در کشتی برای نیروها وجود نداشته باشد. با پیشرفت فناوری، کشتی ها به زغال سنگ هم نیاز داشتند و لازم بود در نزدیکی صحنه نبرد جایی برای بار زدن زغال سنگ وجود داشته باشد.

در نهایت این تصمیم روس ها بود که آمریکایی ها را به اقدام واداشت. روس ها در سال 1821 مدعی مالکیت سرزمین های شمال غربی آمریکای شمالی شدند و هر کشتی ای را از رد شدن از حدود 250 کیلومتری خط ساحلی خود بازداشتند. ایالات متحده در واکنش به نیازهای گسترده تر ژئوپولتیک و در پاسخ به چالش خاص ایجاد شده از سوی روسیه، در سال 1823 دکترین مونرو را اعلام کرد. این دکترین قدرت های اروپایی را از ایجاد مستعمره های جدید در نیم کره غربی باز می داشت و همچنین قدرت های اروپایی اجازه نداشتند در امور کشورهای تازه استقلال یافته از استعمار، دخالت کنند و در غیر این صورت آمریکا از قدرتش برای مقابله با آنها استفاده می کرد. این سیاست اساسا بلوف بود، اما زمینه ذهنی لازم را برای آمریکایی ها و اروپایی ها در این باره فراهم آورد که نیم کره غربی از اراضی اروپایی نیست. هر سالی که بلوف ایالات متحده آشکار نشد، این کشور موقعیتی معتبرتر از قبل به دست آورد.

بدین ترتیب، ایالات متحده از دیپلماسی و قدرت اقتصادی فزاینده برای توسعه خود استفاده کرد و در سال 1867 آلاسکا را از روسیه خرید و نفوذ اندک مسکو را در قاره از بین برد و سواحل شمال غربی را از خطر آسیا ایمن ساخت. واشنگتن در سال 1898 پس از یک سری دستکاری های سیاسی از جمله حمایت غیرمستقیم از کودتا علیه پادشاهی هاوایی، با آنها معاهده الحاق امضا کرد و بدین ترتیب مهمترین مخزن تامین در سراسر اقیانوس آرام و آخرین تکه خشکی در مسیر هر حمله دریایی از آسیا به سواحل غربی ایالات متحده را تحت کنترل خود درآورد.

در این میان مشخص شد که اقیانوس اطلس مشکلات بیشتری دارد. تکه های خشکی چندانی در اقیانوس آرام نبود و بیشتر سواحل غربی فاصله زیادی با کشورهای آن سوی اقیانوس داشتند و از این رو، ایمن سازی آنها آسان بود. اما در اقیانوس اطلس بسیاری از امپراطوری های غربی به شدت به سواحل ایالات متحده نزدیک بودند. بریتانیا در کانادا و باهاماس پایگاه داشت. بسیاری از قدرت های اروپایی در منطقه کارائیب مستعمراتی داشتند. اسپانیا که در دهه 1820 به کلی از آمریکای شمالی بیرون انداخته شده بود، همچنان کنترل را در کوبا، پورتوریکو و نیمه شرقی هیسپانیولا (جمهوری دومینیکن کنونی) در دست داشت و همه اینها برای ایالات متحده در حال رشد مشکل آفرین بودند.

ایالات متحده در سال 1898 اولین حمله خارجی خود را انجام داد و آن را با حملات جاه طلبانه، خطوط تامین طولانی و حمایت دریایی از جنگجویان آمریکایی تکمیل کرد که در آن زمان شهره عام و خاص شد. در آن زمان ایالات متحده اگرچه برای مدت زمانی کوتاه، همه اراضی اسپانیایی در قاره آمریکا از جمله کوبا را گرفت و کوبا تا انقلاب کوبا در 1959 عملا در مالکیت آمریکا ماند. در آن زمان کوبا بار دیگر توسط یکی از قدرت های قدیمی یعنی اتحاد جماهیر شوروی مورد استفاده قرار گرفت. این مساله که ایالات متحده مخاطره حمله هسته ای بر سر کوبا را به جان خرید، از اهمیت این کشور از دید واشنگتن حکایت داشت. در دوران پس از جنگ سرد کوبا حامی خارجی قدرتمندی نداشت و از این رو، همانند کانادا به مثابه مخاطره ای برای امنیت ایالات متحده انگاشته نشد.

پس از جنگ اسپانیایی آمریکایی، ایالات متحده با فرصت طلبی در هر زمان ممکن اراضی بیشتری را اشغال می کرد. تا پیش از جنگ جهانی دوم، نیروی دریایی بریتانیا بزرگ ترین چالش برای ایالات متحده محسوب می شد که توانایی محدودسازی قدرت اقتصادی ایالات متحده و به چالش کشیدن موقعیت آن در آمریکای شمالی را نیز داشت. اما آغاز جنگ جهانی دوم این تهدید را از بین برد. قاره اروپا با مشکل آلمان نازی مواجه شد و لندن همه دارایی های دریایی خود را برای مقابله با آنها متمرکز کرد. اما بریتانیا برای مقابله با تهدید آلمان همچنان به کشتی های بیشتری نیاز داشت و ایالات متحده حاضر بود این کشتی ها را در ازای کنترل همه پایگاه های دریایی بریتانیا در نیمکره غربی در اختیار آنها بگذارد. اولین اقدام ایالات متحده در ورود به جنگ جهانی دوم، اشغال آزورس (مستعمره پرتغال) و ایسلند بود. در توافق های پس از جنگ نه تنها ایسلند به طور رسمی در پیمان سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) آمده، بلکه مسئولیت دفاع از آن تماما به وزارت دفاع ایالات متحده واگذار شده است.

منبع: استرتفور / مترجم: طلا تسلیمی

 

کلید واژه ها: جنگ جهانی دوم جغرافیای سیاسی ایالات متحده ایمن سازی سواحل شرقی و غربی آمریکا


( ۱ )

نظر شما :

aaa ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ | ۲۳:۰۰
اخه احمق، فقط 400 میلیون اسلحه دست مردم امریکاست کی میتونه اشغالش کنه