ترامپ ماهیت روابط بین الملل را تغییر می دهد
تخریب موازنهها به قیمت مقابله با ایران
نویسنده: ام البنی پولاب، کارشناس مسائل خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی: نشست تاریخی دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا و کیم جونگ اون در تاریخ 12 ژوئن 2018 با هدف انحلال کامل هسته ای و خلع سلاح شبه جزیره کره همراه بوده است. اگرچه اتفاق نظری مبنی بر شکست یا پیروزی نهایی این نشست دیده نشده، اما ترامپ آن را رویکردی واقع گرایانه برای توقف برنامه های هسته ای کره شمالی دانسته است. ترامپ خواهان حفظ توازن استراتژیک میان قدرت های منطقه ای در هر دو سوی شرق و غرب آسیا است و می خواهد ایران نیز مانند کره شمالی وارد مذاکرات مستقیم با امریکا شده و برقراری دوباره روابط عادی میان دو کشور پس از چهار دهه از دیگر دستاوردهای وی در دور اول ریاست جمهوریش باشد. تفاوت های میان روند مذاکره با پیونگ یانگ و مذاکره احتمالی با تهران به دو صورت می تواند بر نظام بین الملل اثر گذار باشد. عامل اصلی این تفاوتها را می توان در حضور و یا عدم حضور اجماع بین المللی سراغ گرفت. ترامپ از یک سو با حضور اجماع بین المللی و هجمه برای نابودی سلاح های کشتار جمعی و هسته ای موجب همکاری های دسته جمعی برای صلح و امنیت منطقه ای و جهانی شده و از سوی دیگر در عدم حضور اجماع بین المللی و با خط کشی های ایجاد شده بر روابط تجاری و تهدیدهایی مبنی بر وضع تحریم ها موجب تغییر ماهیت روابط بین الملل مانند دور شدن از منافع جمعی و گرایش بیشتر به سوی منافع ملی، ملی گرایی و رویکردهای درون مرزی می شود.
پس از تحولات چشمگیر در عرصه ژئواستراتژیک شرق آسیا و اقیانوس آرام با مذاکرات میان ترامپ و کیم جون اون، انتظارها برای استراتژی غرب آسیا چشمها را به ایران دوخته است. اما ترامپ برای حفظ توازن استراتژیک میان قدرت های منطقه ای در غرب آسیا با شرایط کاملا متفاوتی روبهرو شده است. از جمله تفاوتهای میان دو مذاکره در دو سوی آسیا این است که با همراه شدن اروپا با ایالات متحده امریکا و تایید کشورهای روسیه، چین و ژاپن بر سر اهداف و استراتژی مذاکره و اجرای کافی تحریم ها و فشارهای اقتصادی در مقابله با رژیم کره شمالی راه برای رسیدن به نشست سنگاپور هموار شد. اجماع منافع این کشورها نقش اساسی در حمایت از ترامپ برای کشاندن پیونگ یانگ به میز مذاکره بر سر خلع سلاح هسته ای کره شمالی داشت. به طور مثال ژاپن همواره نگران از مورد هدف بودن موشک های هسته ای کره شمالی بوده و چین هم از حضور نظامی امریکا در آبهای نزدیک این کشور به بهانه کنترل کره شمالی ناخرسند بوده است. این در حالی است که در بخش دیگر آسیا، روسیه در دهه های اخیر متحد تاکتیکی ایران محسوب شده و بخصوص از سال 2015 و با ورود نظامی روسیه به سوریه این اتحاد جنبه استراتژیک تر به خود گرفته است. چین نیز خریدار بزرگ نفت و انرژی ایران و بزرگترین صادر کننده کالا به ایران تمایل چندانی برای نزدیکی ایران به امریکا نداشته و از این رو هر دو کشور با روند تحریم دوباره ایران مخالفت می کنند.
تفاوت دیگر آن که در مقابل ژاپن و کره جنوبی که مشوقان ترامپ برای مذاکره با کره شمالی محسوب می شدند، اسراییل و عربستان دو متحد منطقه ای ایالات متحده که خواهان دخالتهای بیشتر ترامپ در امور منطقه ای خاورمیانه بودند، علاقمند به یافتن راه حل صلح آمیز نبوده و با هرگونه مذاکره با ایران مخالفت کرده اند.
اگر چه در پس نگرانی های ایالات متحده نسبت به وضعیت برنامه هسته ای ایران، برنامه های موشکی بالستیک و اقدامات بی ثبات کننده در منطقه ملاحظاتی وجود دارند که ترامپ با خروج از معاهده هسته ای با ایران و وضع تحریم های جدید و نهایتا در صورت مهار ایران بدان ها دست خواهد یافت، اما تلاش های ترامپ برای منزوی کردن ایران از طریق تحریم های جدید بین المللی به برخی از نزدیکترین متحدان امریکا مانند اتحادیه اروپا و کشورهای اثرگذار بر این امر آسیب می رساند. این در حالی است که ترامپ آن را یک تغییر سیاسی ضروری دانسته و خواهان مشارکت و همکاری بیشتر تا به نتیجه رساندن این تغییر است.
به لحاظ اقتصادی کشورهای چین، هند، کره جنوبی و ژاپن و فرانسه بزرگترین سرمایه گذاران کالاهای ایرانی از سال 2015، خریدار نفت ایران بوده اند، با فشارهای حاصل از تحریم نفت ایران بشدت منافع ملی خود را در خطر می بینند. زیرا ایران با دارا بودن دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان اثری بسیار قوی بر اساس بدنه ای قدرتمند آسیایی با محوریت سه قدرت روسیه، چین و هند دارد. ایران با قرارگیری در امتداد کریدور چین _اروپا و حلقه اتصال آسیای مرکزی و دریای خزر به دریای عرب مورد هدف هر سه این کشورهاست.
همچنین به لحاظ سیاسی ایران در اوراسیا عامل تعادل قدرت میان قدرتهای آسیایی یعنی چین، هند و روسیه با قاره اروپا است. از این رو برای هریک نزدیکی بیشتر به ایران و دور نگه داشتن رقبای دیگر در اولویت است. چنانچه برای روسیه دور نگه داشتن اروپا از بازار انرژی ایران برابر با در دست داشتن اهرم قدرت در اوراسیا است.
از دیگر تفاوتهای اساسی میان دو سوی آسیا را می توان در واکنش های ایجاد شده توسط تحریم های سخت و انزوای حاصل از تنگناهای اقتصادی در مقابله با پیونگ یانگ و تهران دانست که به دلیل باز بودن بازارهای ایران به سوی بازارهای جهانی و حجم زیاد واردات، پتانسیل محاصره اقتصادی ایران سریع تر از کره شمالی خواهد بود. این پتانسیل اگر چه می تواند به مذاق ترامپ خوش آید اما محدود کردن ظرفیت های اقتصادی اروپا در صورت همکاری با ایران و اعلام درنظر گرفتن مجازاتهایی برای نقض محدودیت های ایالات متحده علیه ایران موجبات دلگیر شدن کشورهای اروپایی را فراهم کرده و تمایلات را برای عدم وابستگی به امریکا تقویت می کند که نتیجه آن افزایش اهمیت حاکمیت ملی و تمایل به استقلال اقتصادی و نظامی بیشتر این کشورها خواهد بود.
بنابراین عدم رضایت باطنی بر حمایت از امریکا مبنی برخروج از برجام نه تنها اثرگذاری بر روند مذاکرات میان امریکا و ایران را سخت تر کرده، بلکه مهمتر از آن بازگشت به نظام تک قطبی امریکا محور و میل به ملی گرایی در کشورهای دیگر دخیل در این امر را نیز دربر خواهد داشت.
بنظر می رسد ترامپ در یک استراتژی جامع در ارتباط با ایران همه قدرت های با ریسک بالای رقابت در عرصه جهانی را مورد هدف قرار می دهد. در حالی که فشار زیاد برای اجماع جهانی علیه ایران حتی اگر در کوتاه مدت به ثمر رسد، اما حاصل کار می تواند تقویت یک جانبه گرایی و نه مشارکت های جمعی را به همراه داشته باشد. بنابراین احتمال این دارد که احساس نیاز به قد علم کردن های دوباره ای که به آرامی می رفت تا در پس سالهای پس از جنگ جهانی دوم در روابط بین الملل پنهان بماند، قوت بگیرد. حداقل اینکه در صورت تضعیف اتحاد میان امریکا و اتحادیه اروپا، ارزشهایی که غرب را متحد می سازد کم رنگ شده و برگزیت انگلیس به دیگر کشورهای اروپایی سرایت کند.
نظر شما :