ترامپ به قدرت جهانی ایالات متحده پایان می دهد؟
آمریکا یک قرن بعد
محمد مهدی مظاهری، استاد دانشگاه
دیپلماسی ایرانی: درست یک قرن پیش در سال ۱۹۱۸ رییس جمهور وقت آمریکا، وودرو ویلسون در پاسخ به بزگترین چالش امنیتی، سیاسی و اقتصادی که جهان تا آن هنگام به خود دیده بود (جنگ جهانی اول) در یک اعلامیه مشهور، ۱۴ اصل برای اصلاح و بهبود مدیریت روابط بین المللی را پیشنهاد داد. بخشی از این ۱۴ اصل مرتبط با حل منازعات ارضی و مرزی در اروپای جنگ زده و مستعمرات اروپایی ها بود اما بخش مهمتر آن، چیزی بود که شمایل ایالات متحده را به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی جوان، روشن بین و متفاوت با استعمارگران پیر اروپایی ساخت و پرداخت. مهمترین اصول این اعلامیه مشهور برای جهان پس از جنگ از این قرارند:
- دیپلماسی باز و گفتگو میان دولت ها و منع هرگونه قرارداد محرمانه یا درک شخصی از امور بین المللی
- برداشتن موانع گمرکی و مقرر داشتن مساوات و آزادی در تجارت
- تقلیل تسلیحات به پایین ترین میزان لازم برای حفظ امنیت داخلی خود
-حل عادلانه و گشاده دستانه دعاوی مستعمراتی
- آزادی کشتیرانی در دریاها؛ چه در هنگام صلح و چه به هنگام جنگ، به استثنای آب های ساحلی
-اجازه حق تعیین سرنوشتبه ملت ها
- تأسیس جامعه مللبرای تضمین امنیت جمعی، استقلال سیاسی و تمامیت سرزمینی تمامی دولت های کوچک و بزرگ
این اصول مترقی به ویژه وقتی که از سوی کشوری بدون سابقه استعماری و حتی دارای تجربه مستعمره بودن سر دست گرفته می شد امیدهای زیادی برای قرن بیستم ایجاد می کرد. ایالات متحده از حدود ۳ دهه پیش از این تاریخ (دهه ۱۸۸۰) با کنار زدن آلمان و انگلیس به بزرگرین اقتصاد جهان تبدیل شده بود و همانطور که سه دهه بعد از این تاریخ(دوران جنگ جهانی دوم) آشکار شده یگانه قدرتی بود که توان درافکندن نظمی جدید برای جهان را داشت.به این ترتیب اتفاقات پس از دوران ویلسون به تدریج به نفع آمریکا پیش رفت تا آنچه که قرن آمریکایی نام گرفته است شکل بگیرد.
اما امروز رییس جمهوری در کاخ سفید نشسته است که نه تنها اعتقاد و التزامی به این اصول احساس نمی کند (مانند بسیاری دیگر از روسای جمهور پیشین) بلکه علنا، عملا و بدون تعارف در جهتی کاملا مخالف گام بر می دارد. از مبارزه با نظام جهانی تجارت و تعرفه و بازگشت به دوران درونگرایی اقتصادی گرفته تا تکیه کردن به قدرت محض نظامی برای حل منازعات جهانی و به راه انداختن مسابقه تسلیحاتی و پشت پا زدن به نظام های کنترل تسلیحات، از نادیده گرفتن حق ملت ها از جمله فلسطین با هدیه دادن بیت المقدس به اسراییلی ها گرفته تا تخطئه کردن لفظی و عملی سازمان ملل همه و همه مخالفتی آشکار است با آنچه ویلسون یکصد سال پیش به عنوان نسخه ای برای پایان دادن به بحران های جهانی پیشنهاد داده بود.
تحلیل گران زیادی با رصد اتفاقات اخیر از پایان دوره بین الملل گرایی، پایان جهانی شدن و پایان اتکای به قدرت نرم در راهبردهای ایالات متحده صحبت می کنند اما کمتر کسی به این نکته اشاره می کند که این به نوعی پایان آمریکا نیز خواهد بود. شاید اوباما آخرین رییس جمهور از نسل رو به انقراض اینترناسیونالیست های لیبرال در آمریکا بود. جنبشی که اگرچه در برابر موج نئوکان ها مقاومت کرد اما از پس پوپولیسم راست برنیامد. اگر مخالفت و تضاد با ایده های بنیانگذاران آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی از سطح ضمنی گذشته و به حد علنی و آشکار رسیده است آیا این پایان آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی دست کم به شکلی که قرار بود باشد نیست؟ به این ترتیب به نظر می رسد که قرن بیست و یکم، آمریکای جدیدی خواهد دید. اگرچه ترامپ هنوز اعلامیه ای در مورد جهانی که دوست دارد صادر نکرده است اما او بی هیچ پرده پوشی منویاتش در این باره را بارها به زبان آورده است. دنیای جدیدی که آمریکا می خواهد دیگر ۱۴ اصل ندارد. دوران جدید مطلوب آمریکایی فقط یک اصل دارد: آمریکا باید به هر قیمتی قدرت برتر باقی بماند.
نظر شما :