سرنوشت نظام لیبرال
نظام حقوق بشر نمرده است
دیپلماسی ایرانی: بسیاری از کارشناسان، مرگ نظام بین المللی لیبرال ِ پسا 1945 را اعلام کرده اند. فارین پالسی، روی جلد شماره اخیرش، قوی سپید حقوق بشر را خونین و مجروح به تیر دولت های مستبد نشان داد.
بر اساس گفته نظریه پردازان "واقع گرا"ی بین المللی آن هنگام که دو از سه ابر قدرت دنیا – چین و روسیه – ضد لیبرال هستند، نمی توان نظام جهانی لیبرال را حفظ کرد، در فارین آفر آمده است، آن دوران که دموکراسی های لیبرال غربی، قدرت های برتر فرهنگی و اقتصادی دنیا بودند، شاید به سر رسیده است. در پنج سال پیش رو، سهم درآمد جهانی کشورهایی که غیر آزاد گفته می شوند – مانند چین، روسیه و عربستان سعودی – از سهم دموکراسی های لیبرال غربی، بیشتر خواهد شد.
در این بحث چندین مشکل وجود دارد. اول از همه اینکه، این مسئله به معیار برابری قدرت خرید بستگی دارد که از بعضی جهات معیار خوبی است اما نه برای مقایسه نفوذ بین المللی. در نرخ ارز فعلی، تولید ناخالص داخلی سالیانه چین 12 تریلیون دلار است و روسیه در مقایسه با اقتصاد 20 تریلیون دلاری آمریکا، 2.5 تریلیون دلار است. اما نقص جدی تر این است که کشورهای چین و روسیه را با همدیگر به عنوان یک محور اقتدارگرا نشان دهیم. امروزه دیگر چیزی همچون محور ننگین آلمان نازی و متحدانش در دهه 1930، وجود ندارد.
درست است که چین و روسیه هر دو کشورهای مستبدی هستند و به نفعشان است که در سازمان های بین المللی مثل شورای امنیت سازمان ملل، علیه آمریکا، لابی کنند. اما منافع بسیار متفاوتی دارند. چین قدرتی رو به رشد است که به اقتصاد بین الملل از جمله آمریکا وابسته دارد. در مقابل، روسیه یک کشور رو به افول است که با مشکلات جدی جمعیتی و بهداشت عمومی مواجه است و انرژی، به جای کالاهای تولیدی، دو سوم صادرات آن را تشکیل می دهد.
کشورهای رو به افول معمولا از کشورهای در حال رشد خطرناک تر هستند. ولادیمیر پوتین، استراتژیست باهوشی است و می خواهد روسیه را از طریق مداخله نظامی در کشورهای همسایه و سوریه به شکوه و قدرت سابقش بازگرداند و همچنین با استفاده از جنگ افزار اطلاعات سایبری، دموکراسی های غربی را با مشکل روبه رو کند. احیای جنگ اطلاعاتی به سبک جنگ سرد، در ایجاد قدرت نرم برای روسیه چندان موثر نیفتاده است. در شاخص رتبه بندی 30 کشور نخست قدرت نرم که در پایگاهی در بریتانیا تعیین می شود روسیه رتبه 26 دارد. روسیه توانسته متحدانی از اروپای شرقی را با خود همراه کند اما برای تبدیل شدن به یک محور اقتدارگرای قدرتمند مانند آنچه در دهه 1930 وجود داشت، کافی نیست.
مسئله ی چین متفاوت است. چین برای هزینه میلیاردها دلار به منظور افزایش قدرت نرم، اعلام آمادگی کرده است. طی جلساتی در داووس، سال 2017، و هاینان، سال 2018، شی جین پینگ، چین را حامی نظام موجود بین المللی خواند. چین نمی خواهد این نظام بین المللی را سرنگون کند بلکه برای افزایش سود خود می خواهد آن را تغییر دهد. ابزار اقتصادی برای انجام این کار را هم دارد. این نظام بین المللی، به خاطر اهداف سیاسی، دسترسی به بازار بزرگ خود را محدود کرده است.
از طرفی چین، به طور فزاینده ای حقوق بشر را در داخل، محدود کرده است. همانطور که قدرت چین افزایش پیدا می کند، مشکلات نظام جهانی حقوق بشر نیز افزایش پیدا می کند.
اما نباید تحت تاثیر نمایش اغراق آمیز قدرت چین قرار گرفت. اگر آمریکا اتحاد خود را با ژاپن دموکرات و استرالیا حفظ کند و همچنین روایط خوبی با هند برقرار کند، در آسیا در موضع قدرت قرار خواهد گرفت. از نظر نظامی نیز چین قدرتمند نیست و آمریکا در طول دهه های گذشته از لحاظ جمعیتی، تکنولوژی، نظام پولی و وابستگی به انرژی در شرایط بهتری نسبت به چین به سر می برد.
نظام حقوق بشر ممکن است با شرایطی سخت تر روبه رو شود، اما به معنای سرنگونی نیست. در آینده دولت آمریکا می تواند با همکاری اتحادیه اروپا، کمیته حقوق بشر را بسازد. و گروه جی 10 که شامل دموکراسی های بزرگ جهان است، می تواند ارزش های مشترکی را با تمرکز بر مسائل اقتصادی با گروه جی 20، که کشور های غیر دموکرات هم در آن حاضرند، ایجاد کند.
به طور خلاصه ما باید نگران چالش های پیش روی دموکراسی لیبرال در شرایط کنونی باشیم. اما این هیچ دلیلی برای رها کردن حقوق بشر نیست.
منبع: پراجکت سیندیکیت / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی / 33
نظر شما :