سرمقاله اشپیگل در انتقاد از خروج آمریکا از برجام
خبرگی ترامپ در مذاکرات، یک مزخرف است
سرمقاله اشپیگل – کلاس برینکبامر
دیپلماسی ایرانی: شهرت ترامپ ریشه در اسطوره های افسانه ای آمریکا دارد. ترامپ گفته است زنانی مانند کارلا برونی (همسر نیکولاس سارکوزی) به او چشم دارند. چیزی که برونی به شدت تکذیب کرده است. ترامپ می گوید که به شدت ثروتمند است در حالی که در سال 1990 به خاطر کازینوهایش دچار ورشکستگی شد به طوری که 295 میلیون دلار بدهی بالا آورد. او از طرف بانک ها و حتی پدرش طرد شده بود. اما بزرگترین افسانه، در مورد خبرگی ترامپ در مذاکرات است که این هم مزخرف است. ترامپ، در هنر مذاکره، هرگز مهارتی نداشته است. ترامپ هیچ وقت آماده نیست. او با استراتژی و تاکتیک کاملا بیگانه است. تنها هنر ترامپ نابود کردن است و همین کار را انجام می دهد.
او از توافق اقلیمی پاریس خارج شد در حالی که قول یک "توافق بهتر برای آمریکا" را می داد. نه تنها به قولش عمل نکرد بلکه حتی برنامه ای هم در این رابطه نداشت. تنها چیزی که برای ترامپ مهم است از اعتبار انداختن رئیس جمهور سابق، باراک اوباما، است. ترامپ همچنین قول داده بود که طرح حوزه سلامت اوباما را ارتقا بخشد اما جزئیات پیچیده و پر دردسر است. در واقع، ترامپ طرح سلامت اوباما را نابود کرد و هیچ جایگزینی برای آن نداشت.
اکنون، ترامپ دارد همین بلا را بر سر توافق هسته ای ایران می آورد. او به برجام، "بدترین توافق" می گوید به همین خاطر هم از توافق کناره گیری کرد. مذاکراتی که در سال 2015 منجر به توافق هسته ای شد، شاهکاری در دیپلماسی بین المللی بود، اما هیچ برنامه ای برای شروع مذاکرات جدید وجود ندارد.
ترامپ می خواهد با اعمال تحریم ها، رژیم ایران را به زانو در آورد. اما با توجه به ملاحظات سیاسی داخلی در تهران، به نظر نمی رسد که کشور زیر این فشار کمر خم کند. رهبرانی که از خود ضعف نشان دهند، در ایران جایی ندارند. گروه هایی که تحت حمایت ایران هستند مانند حزب الله، انگار می خواهند بر آتش اختلاف در یمن و یا لبنان – هرچه نزدیک تر به مرز اسرائیل، دامن بزنند. احتمالا ایران این راه را دنبال نخواهد کرد چون به نفعش نخواهد بود اما دیگر بازرسان اجازه ی ورود به کشور را نخواهند داشت و دیگر اطلاعاتی از فعالیت های غنی سازی اورانیوم به دست نمی آورند.
منافع این حرکت بنیادین واشینگتن چیست؟ هیچ. فقط موجب هرج و مرج در منطقه و بی ثباتی آمریکا بعد از ده ها سال ثبات، می شود.
شوکه کننده ترین حقیقت که مستیقما بر ما تاثیر خواهد گذاشت، این است که: دیگر غرب به آن شکلی که ما می شناختیم وجود ندارد. در حال حاضر، رابطه ی ما با آمریکا نه دوستی است، و نه شراکت. ترامپ در عملکرد خود، 70 سال اعتماد بین غرب و آمریکا را نادیده گرفته است و رفتاری سرزنش آلود دارد در حالی که انتظار پیروی نیز دارد. دیگر، مسئله این نیست که آیا اروپا و آلمان در مداخلات نظامی افغانستان و عراق شرکت خواهند کرد یا نه. بلکه مساله این است که آیا همکاری های اقتصادی، سیاست های خارجی و امنیتی ترنس آتلانتیک، هنوز وجود دارد. جواب منفی است. اروپا قدرت حفاظتی خود را از دست داده است. آنچه ارزش های مشترک را تضمین می کرد از بین رفته است. اروپا نفوذ سیاسی جهانی اش را از دست داده است به خاطر اینکه دیگر آمریکا را در کنار خود ندارد. در این دو سال و نیم باقی مانده (و یا شش سال و نیم باقی مانده) از ریاست جمهوری ترامپ، چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟
اروپا باید خودش را برای آمریکای پس از ترامپ آماده کند و تا آن زمان واشنگتن را تحریک نکند. این رفتار می تواند به ایران نشان دهد که اروپا مایل به حفظ توافق هسته ای است و می تواند برای شرکت های متوسط تشویقی برای ادامه تجارت با ایران بدون مداخله آمریکا باشد. شاید اروپا بتواند راهی برای حمایت از شرکت های بزرگ نیز پیدا کند. اروپا باید سازمان ملل را وادار به اقدام کند حتی اگر شده به طور نمادین چون می دانیم که امریکا حق وتو در شورای امنیت را دارد.
دشواری کار، پیدا کردن تعادل بین تصمیم و درایت است. مخالفت با آمریکا به اندازه به مبارزه طلبیدن آمریکا خطرناک است. اما مطیع بودن نیز راه به جایی نمی برد. مخالفت همراه با زیرکی لازمه کار است.
منبع : اشپیگل / ترجمه تحریریه دیپلماسی ایرانی / 33
نظر شما :