اسرائیل از بی بصیرتی جهان عرب بهره برداری می کند
فلسطین و شکست سوم جهان اسلام
دکتر سید هادی برهانی: استاد مطالعات فلسطین دانشگاه تهران
دیپلماسی ایرانی: سوگوارانه تاریخ رویارویی اعراب و اسرائیل پر از شکستهای کوچک و بزرگ و رنگارنگ است اما دو شکست سالهای ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ اهمیت بیشتری داشته و همچنان وجدان ملتهای مسلمان و عرب را آزار می دهد. در شکست اول، نکبت، همه کشورهای عربی، روی هم رفته، نتوانستند به اندازه صهیونیستها که جمعیت آنها یک صدم جمعیت کشورهای عربی هم نمی شد نیروی جنگجو وارد صحنه کرده و یکی از مهمترین دلایل شکست در برابر اسرائیل توفق عددی (!) جنگجویان صهیونیست بود.
در شکست دوم، نکست، کشورهای عربی که از توانایی تسلیحاتی خوبی هم برخوردار بودند درگیر نبردی بی حاصل بر سر کیفیت مواجهه با اسرائیل شدند. این جنگ احمقانه ابعادی سیاسی، تبلیغاتی و حتی نظامی پیدا کرد. جمهوریهای عربی به رهبری جمال عبدالناصر به بهانه فلسطین به جان حکومتهای میانه رو عرب افتادند و آنان را کم توجه به آرمان آزادی فلسطین و حتی خائن به آن خواندند. در بحبوحه این درگیری جنون آمیز، اسرائیل در حمله ای برق آسا و غافلگیرکننده هستی نظامی جمهوریهای پر سروصدای و پر مدعای عرب را نابود کرد و حکومت های محافظه کار منطقه که موجودیت خود را از سوی سیاستهای منطقه ای ناصر در معرض تهدید می دیدند با شادمانی (آشکار یا پنهان) این نابودی فاجعه بار را به تماشا نشستند. البته سخن از حماقت برخی کشورهای عربی در این مقاله به معنای پاک نشان دادن پرونده کشورهای اسلامی غیرعربی در آن دوره زمانی نیست. برعکس، در این دوره تقریبا تمامی بار مبارزه با اسرائیل بر دوش کشورهای عربی بود و آنچه از فداکاری و مجاهدت و شهادت که در راه فلسطین تقدیم شد، رنگ و بوی عربی داشت. کشورهای اسلامی غیر عرب منطقه، بویژه ایران دوران شاه و ترکیه پان ترکیست، نه تنها سهمی در مبارزه علیه اسرائیل نداشتند بلکه در کنار آن جبهه بزرگتر ضد عربی خاورمیانه را تشکیل می دادند.
در شکست اول نیمی از فلسطین و در شکست دوم نیمه دیگر آن از دست رفت. از دست رفتن نیمه اول فلسطین را متاسفانه تمامی کشورهای جهان، حتی کشورهای عربی و اسلامی (به جز یک یا چند استثنای معدود) پذیرفتند و این پذیرش در قطعنامه ها و توافقهای بین المللی نیز منعکس و تثبیت شد اما تصرف نیمه دوم (که مساحتی کمتر اما ارزش معنوی و تاریخی بیشتری داشت) خوشبختانه مورد تایید جامعه بین المللی و کشورهای منطقه قرار نگرفت. این امر نیز در قطعنامه های متعدد سازمان ملل و سایر سازمانهای بین المللی منعکس و تثبیت شد.
به دلیل فشارهای (موثر و البته ناکافی) بین المللی، اسرائیل به جهان وعده داد در چارچوب قطعنامه های سازمان ملل به حقوق فلسطینی ها در نیمه دوم فلسطین اشغالی (کرانه باختری و نوار غزه) توجه کرده و رضایت جامعه بین المللی را جلب کند. طرفهای عربی منطقه، از جمله سازمان آزادیبخش فلسطین، تحت فشار قدرتهای جهانی بویژه آمریکا به این وعده روی آورده و وارد فرآیند به اصطلاح صلح با اسرائیل شدند. اسرائیل در مدتی نزدیک به سه دهه مطالبات جهانی برای اجرای قطعنامه های سازمان ملل و بازگرداندن حق فلسطینی ها در فلسطین را با فریب فرآیند صلح سرگرم کرده و فشار و مطالبات افکار عمومی و جامعه بین المللی را مدیریت و مستهلک کرد.
در این مدت اسرائیل سرعت یهودی سازی در نیمه دوم فلسطین را افزایش داد و عملا آن را به سرزمینی پاره پاره و پر از شهرکهای یهودی نشین تبدیل کرد و فلسطینی ها را چه در کرانه باختری و چه در نوار غزه ضعیف و ضعیف تر ساخت. تراکم تدریجی دستاوردهای مدیریت فرآیند صلح در مسیرهای بین المللی، منطقه ای و همچنین فلسطینی، اسرائیل را در موقعیتی قرار داد که سومین حمله بزرگ خود و سومین شکست طرف اسلامی را تدارک ببیند. در این حمله که با استفاده از ضعف و تشتت بی سابقه کشورهای عربی و اسلامی میسر شد، اسرائیل گام دوم و گام آخر را برای اشغال نیمه دوم فلسطین، در سطح داخلی و بین المللی، برخواهد داشت.
در سطح داخلی اسرائیل با اعمال فشارهای همه جانبه بر فلسطینی ها از حکومت فلسطینی چیزی جز یک شیر بی یال و دم و اشکم باقی نگذاشته است. ایده راه حل دو دولت، یعنی فراهم کردن فرصتی برای تشکیل دولتی فلسطینی در نیمه دوم فلسطین را به زباله دان انداخت و مذاکرات با فلسطینی ها را مشروط به پذیرفتن یهودی بودن اسرائیل (که در آن جایی برای غیریهودیان، فلسطینی ها، نیست) کرد. با روی کار آمدن ترامپ، رئیس جمهور مهمترین کشور تاثیرگذار بر فرآیند صلح، نیز همکاری با این حمله جدید اسرائیل را آغاز کرد. ترامپ راه حل دو دولت، که دولت آمریکا همواره از آن حمایت می کرد، به کناری نهاد و در گام مهم دیگری بیت المقدس، قلب و پایتخت نیمه دوم فلسطین، را به اسرائیل بخشید.
این دور از حملات اسرائیل به حقوق فلسطینی ها و مسلمانان در فلسطین، که مورد حمایت آمریکا نیز قرار گرفته، می تواند به شکست سوم جهان اسلام در فلسطین منجر شود. دو شکست قبلی، نکبت و نکست، بدون دخالت و حمایت جدی آمریکا (از اسرائیل) بر طرف عربی تحمیل شد. قدرت ناخالص طرفهای عرب در جریان این نبردهای خسارت بار کمتر از قدرت اسرائیل نبود. آنچه موجب شکست قدرت برتر منازعه، اعراب، شد دخالت عامل بصیرت و در واقع بی بصیرتی بود. در نبرد و رویارویی فعلی طرفین، جمع دو عنصر (فقدان) بصیرت (جهان عرب و اسلام) و حمایت آمریکا از سیاست جدید دولت اسرائیل می تواند شکست سوم را رقم زند. حمایت آمریکا از اسرائیل با موضع گیریهای ترامپ و تصمیمات وی در زمینه بیت المقدس و کنار گذاشتن راه حل دو دولت فراهم شده است. به این ترتیب اسرائیل تنها به عنصر بی بصیرتی که در دو شکست قبلی بسیار کارساز بوده نیاز دارد تا کار را تمام کند.
شکست اول در اشتباه محاسبه ای ساده رقم خورد. اگر فرماندهان کشورهای عربی جمع و تفریق ساده ای می کردند این شکست می توانست اجتناب پذیر باشد. شکست دوم محصول درگیر شدن نیروهای پیشرو در مبارزه با اسرائیل با نیروهای پسرو و کند این مبارزه بود. غیبت بصیرتی که بتواند دریابد برنده نهایی نبرد نیروهای تند و کند در جبهه عربی، اسرائیل است، فاجعه شکست دوم را مقدر کرد. البته در ورای هر دو حماقت دست کم گرفتن اسرائیل و عدم استفاده از فرصتهای جبهه خودی بود که زمینه ساز ارتکاب چنان اشتباهات مرگباری شد.
متاسفانه اشتباه سومی در دست اقدام است. ارتکاب این اشتباه می تواند شکست سوم جهان اسلام در فلسطین را رقم بزند. محاسبه ای ساده شاید به پرهیز از این حماقت کمک کند. همچنانکه قطعنامه اخیر مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد حمله جدید اسرائیل به فلسطین و قدس جز آمریکا (و چند کشور میکروسکپی) طرفداری ندارد. این استعداد وجود دارد که جامعه بین المللی در مقابل دو عضو ناقض قطعنامه های سازمان ملل (یعنی آمریکا و اسرائیل) بایستد و آنها را در این موضع منزوی کند. همین دستاورد سیاسی می تواند برای جلوگیری از وقوع شکست سوم کافی باشد. اما این امر در صورتی محقق خواهد شد که صاحبان حق در فلسطین، یعنی خود فلسطینی ها، اعراب و مسلمانان این مهم را در صحنه بین المللی مطالبه و پیگیری کنند. هنگامی که فشار بر کشوری اسلامی به اولویت اول (و چه بسا دوم و سوم!) برخی کشورهای اسلامی بدل شده چطور می توان از کشورهای غیراسلامی و جامعه بین المللی انتظار داشت به ایستادگی در مقابل اسرائیل و آمریکا اولویت دهند. اجتناب از شکست سوم تنها در گرو بصیرتی است که پیروزی و تسلط اسرائیل را در چشم انداز تداوم روند کنونی تحولات منطقه و نهایتا شکست همه کشورهای اسلامی، اعم از پیشرو و پسرو و کند و تند، ببیند و راهی برای حل مشکلات داخلی جهان اسلام بویژه خنثی شدن توان کشورهای اسلامی در آتش منازعات داخلی بیابد. بازگشت حداقلی از هماهنگی و همکاری میان کشورهای اسلامی در عرصه بین المللی زمینه انزوای حمله جدید و خطرناک اسرائیل و آمریکا و نجات قدس از این مهلکه جدید را فراهم خواهد ساخت.
انتشار اولیه: شنبه 12 اسفند 1396 / انتشار مجدد: شنبه 26 اسفند 1396
نظر شما :