نود و سومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:
دلایل اختلافات سازمان آزادیبخش فلسطین با بعثی ها
دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش نود و سوم این کتاب را می خوانید:
در چه سالی برای نخستین بار انتخابات برگزار شد؟
اولین انتخابات در سال 1949 برگزار شد، بعد از آن در سال های 1950 و 1951، فعالیت ما محدود به دانشگاه نبود بلکه از دیوارهای دانشگاه عبور کردیم و به محیط پیرامون رسیدیم، به خصوص به اردوگاه های فلسطینیان در لبنان که فضای سیاسی برانگیخته شده بود و مردم می خواستند هر چیزی در واکنش به شکست انجام شود.
مستقیما با مردم تماس گرفتیم. و در جریان این دیدارها که من و شهید ودیع حداد انجام می دادیم، با رفیق ابو ماهر الیمانی آشنا شدیم، همچنین با رفیق مرحوم ابو عدنان قیس (که بعدا عضو دفتر سیاسی جبهه دموکراتیک شد). بعد از آن تماس با نیروهای فعال سیاسی آن موقع را آغاز کردیم، از جمله با ندای ملی و حزب بعث که روابط بسیار خوبی با یکدیگر داشتیم.
مجموعه این تماس ها این سوال تاریخی بزرگ را برای همه ما مطرح کرد که «چه کنیم»؟ و باید برای فلسطین چه کار کنیم؟
با حزب بعث تماس گرفتیم و گفت وگوهایی جدی با رفقای بعثی انجام دادیم، از جمله با میشل عفلق، آنها رفقایی قابل احترام و تقدیر بودند، نتیجه این گفت وگوها و بحث ها نشان داد که حول دو قضیه محوری ریشه ای اختلاف وجود دارد: اولی مرکزیت فلسطین، و ضرورت تمرکز بر فلسطین، در حالی که حزب بعث بر قضایای آزادیبخش ملی تمرکز می کرد، بدون این که معنایش این باشد که بعث به قضیه فلسطینی اهمیت نمی دهد بلکه در جدول مسئولیت هایش قرار داده بود، اما شانس اولویت را نداشت.
قضیه دوم که باعث اختلاف با بعثی ها شد، موضوع سوسیالیسم بود که تمرکزی اساسی در مبارزات بعث داشت، در حالی که ما این گونه می دیدیم که طرح این قضایا همچنان زودهنگام است، و تمرکز بر قضایای ملی می بایست جایگاه اصلی خود را بعد از قضیه فلسطینی بیابد.
در این مرحله جنبش «اخوان المسلمین» یکی از نیروهای اصلی فعال در جامعه عربی به طور کل و در مصر به طور خاص بود، دیدگاه شما نسبت به این جنبش در آن دوره چه بود؟ آیا بین شما و آنها گفت وگویی هم صورت می گرفت، حالا چه در لبنان چه در اردن؟
در لبنان میان ما با جنبش اخوان المسلمین هیچ گفت وگو یا بحثی در کار نبود، اما در اردن روابطی میان ما و آنها وجود داشت، در آن دوره روابط خصمانه بود، برای این که موضوع آزدایبخش ملی بر تمامی عرصه های عربی از جمله اردن طغیان کرده بود، و جنبش نسبت به آن موضع داشت، «اخوانی ها» موضع دیگری داشتند که مغایر با حکم طبعیت روابط و پیمان هایشان بود. اما در مصر، در مرحله تاسیس هیچ ارتباطی میان ما با آنها وجود نداشت، بعد از آن روابط با عبد الناصر برقرار شد که درگیری میان عبدالناصر و اخوان بر روابط ما با یکدیگر تحکم می کرد.
در مرحله ای که گفت وگوها و اختلاف ها با حزب بعث مشاهده می شد، آیا جنبش ملی گرایان عرب تاسیس شده بود؟
در این مرحله نیات جنبش های ملی عرب را عملی کرده بودیم که شامل 8 نفر می شد، یادم است که از جمله آنها: ودیع حداد و هانی الهندی و احمد الخطیب و من بودیم، اما نام های چهار نفر دیگر فکر می کنم ترجیح می دهند در این مرحله نامی از آنها به میان نیاید.
ما این نیات را عملی کردیم و بعدا تصمیم گرفتیم که سازمان را تاسیس کنیم. به وقتش در ابتدا پرسیدیم: شعارهای این سازمان چه بود؟ جواب این بود: «وحدت، آزادسازی، انتقام». و بعد از این که شعارهایمان را متبلور کردیم که بازگوکننده برنامه سیاسی ما بود، حرکتی جدال آمیز در میان محیطی که تحت تاثیر جنبش ملی گرایان عرب بود، بروز کرد، که با این سوال خود را مواجه می دید که: چرا باید به حزب بعث بپیوندیم؟ در سایه آن عده ای به تیم منعطف با جنبش حزب بعث پیوستند در حالی که تیم دیگر خود را با جنبش جوش داد.
در این جا باید به یک مساله بسیار مهم اشاره کنم، برای ما جنبش ملی گرایان عرب در نگاه برنامه ریزی شده مان تمرکز اصلی بود، ما این گونه می دیدیدم که می بایست پایبندی غیرقابل بحثی میان آزادسازی فلسطین و وحدت عربی به عنوان یک بعد مهم و ضروری اجتناب ناپذیر وجود داشته باشد، برای این که ما بتوانیم طرح صهیونیستی را در موضع تدافعی قرار دهیم، آن را پروژه ای استعماری توسعه طلب می دیدیم که همه منطقه عربی و امت عربی و نه فقط فلسطین را هدف قرار داده است، در نتیجه برای رویارویی با این طرح می بایست از خلال طرح ملی عربی از طریق وحدت عربی تجسم یابد. در راس اعمال آن آزادسازی فلسطین بود به این دلیل که جوهره اصلی درگیری ها و در مرکز قضایای عربی بود. از این جا بود که ما شاهد ملی گرایی درگیری و ملی گرایی معرکه و ملی گرایی آزادسازی فلسطین بودیم. اما بعث نسبتا از این درک روشن به دور بود. می توانم با قاطعیت بگویم که تاکید عملی ما بر ارتباط میان وحدت عربی و آزادسازی فلسطین نماد اساسی ای بود که به پشتوانه آن برنامه های مردمی بزرگی ایجاد شدند و از پیرامون ما گسترش یافتند، بعد از پنج یا شش سال ما به نقطه ای رسیدیم که یکی از قوی ترین جنبش های آزادیبخش اصلی در منطقه عربی بودیم.
وقتی نگرش های ملی خود را توضیح می دادید تحت تاثیر کدام متفکرین بودید؟
بارزترین متفکرینی که تحت تاثیرشان قرار گرفتیم قسطنطین زریق و ساطع الحصری بودند.
آیا تحت تاثیر تفکرات میشل عفلق به عنوان یکی از نظریه پردازان جنبش ملی عربی هم بودید؟
میشل عفلق را دوست داشتم و کتاب هایش را می خواندم، اما همیشه می پرسیدم: چرا از اندیشه های میشل عفلق که نویسنده و متکفر برجسته ای بود، اثری از قضیه مبارزه مسلحانه برای پس گرفتن فلسطین وجود نداشت؟ علاوه بر آن من در آن موقع قانع نبودم که طرح شعار سوسیالیسم ضرورت دارد، این شعاری بود که بعدا جنبش پیرو آن شد، طوری که شعار جنبش ملی گرایان عرب «وحدت، آزادسازی، سوسیالیسم، پس گرفتن فلسطین» شد. من فکر می کنم که شعارهای جنبش به این جهت در موازات تحولات روی داد.
آیا فکر نمی کنی که این کار برای رقابت با کمونیست ها و به حاشیه راندن آنها بود؟
نه فکر نمی کنم که هدف از پیروی از سوسیالیسم رقابت با کمونیست ها بود. و بعثی ها شاید بتوان گفت نتیجه طبیعی تحول فکری ما بودند. برای همین تدابیر اقتصادی ای که عبدالناصر در مصر در سطح انعطاف پذیری و بازگرداندن توزیع مالکیت زراعی در پیروی ما از شعار سوسیالیسم که بعدا موجب «انقلاب ژوئیه» شد، نقش ایفا کرد.
ادامه دارد...
نظر شما :