نودمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

نقش فلسطینی ها در جنگ داخلی لبنان

۱۳ بهمن ۱۳۹۶ | ۱۹:۰۰ کد : ۱۹۷۴۶۳۴ کتابخانه خاورمیانه
فلسطینی ها خیلی ضعیف بودند و در توانشان نبود که در ارتش لبنان شکاف ایجاد کنند برای این که هدفی برای این کار نداشتند.
نقش فلسطینی ها در جنگ داخلی لبنان

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش نودم این کتاب را می خوانید:

چگونه در حزب کتائب نفوذ می کردید؟

از طریق بعضی عناصر عادی، اما تنها محدود به این بود که بدانیم جهت سیاسی و توجهاتش چیست. ما بعضی عناصر را داشتیم که در دوره های آموزش نظامی در نزدیکی ضهور الشویر که برای کتائب اردوگاه هایی داشت، مشارکت کردند. به آنها ابلاغ کردیم که توجیه معنوی آنها علیه فلسطینیان است. و برایمان روشن شد از مجموعه اطلاعات و تحقیقاتی که به ما می رسید، در آن وقت، که دولت امریکا در صدد «ایجاد فتنه» از اوضاع در لبنان است، به این معنا که دولت مرکزی لبنان نمی تواند مقاومت فلسطینی را سرکوب کند و جنگ داخلی می تواند وضعیت فلسطینی را تضعیف و آن را غرق کند. این را چند ماه قبل می دانستیم، شروع کردیم از رهبران می خواستیم که در عملیات بازسازی نظامی و مسلح کردن سرعت به خرج دهند، رهبری، بر عکس، از ما می خواست که اوضاع را آرام کنیم و موضوع بازسازی خیلی ما را درگیر نکند. برای همین فکر می کنم که اتفاق ناگهانی در ابتدای جنگ افتاد، با زمان بندی اش و عدم آمادگی برای واکنش به شکل واقعا قدردتمند. وقتی که ابعاد این جنگ برای ما روشن شد، منظور از آن تضعیف مقاومت است، می بایست همه تلاش خود را به کار می گرفتیم تا از آن خارج نشویم نه این که تشدیدش کنیم. اما طرف هایی بودند که حرکت ملی را که در ابتدا توجهی به مساله نداشت، تایید می کردند.

این طرف ها چه کسانی بودند؟

نیروهای چپ در انقلاب فلسطینی که متمایل به اتحاد جماهیر شوروی بودند و از حزب کمونیست حمایت می کردند.

این یعنی نایف حواتمه؟

این که مسلم است، اما حتی در «فتح» هم نگرش هایی بود که آن را ماجد ابو شرار و ابو موسی، و عضو کمیته مرکزی ابو صالح که مسئول در عملیات بمباران بی هدف بود، نمایندگی می کرد. به هر حال در طول این مدت ما مراقبت می کردیم که مناطق مردمی بمباران نشوند، بلکه مراکز نظامی و مراکز بریگادها فقط هدف باشند، اما این در صورتی بود که بمباران توپخانه ای نباشد. در نبود رهبری، و این باید از لحاظ تاریخی ثبت شود، چون که «ابو جهاد» در سوریه بود، و ابو عمار در مصر بود، فرماندهی نظامی بر عهده ابو صالح بود که برای اولین بار دستور به بمباران بی هدف منطقه اشرفیه داد. این اشتباهی استراتژیک بود، برای این که هیچ تفاوتی میان نیروهای سازمان یافته و مردم قائل نمی شد، به خصوص که در میان آنها نیروهایی بودند که مقاومت را تایید می کردند، در نتیجه این مساله در عملیات سامان دهی سهیم بود، که به خط فاصل میان مناطق مذهبی و طایفه ای معروف شد.

«ابو جهاد» مسئولیت فروپاشی ارتش لبنان را بر عهده گرفت، که همان قصه ارتش عربی لبنان و احمد الخطیب بود، این قصه چگونه تمام شد؟

احمد الخطیب افسری واقعا بسیار ساده بود، اما حس میهن پرستی اش باعث شد که در جنگ علیه مقاومت مشارکت نکند، بنابراین با فرماندهی مقاومت که در آن موقع در بقاع بود و رهبری اش بر عهده «ابو جهاد» بود تماس گرفت که او از این که می توان بخشی از ارتش لبنان را در این جنگ خنثی کرد، استقبال کرد. از این طریق «ارتش عربی لبنان» تاسیس شد. و این چیزها بودند که شاید برای جنگ داخلی لبنان طرح ریزی کردند در حالی که به حساب نمی آمدند، به عبارتی اگر جامعه ای را نزد افکار عمومی از لحاظ طایفه ای بشکنی دیگر تضمینی نیست مگر این که کشور از هم بپاشد برای این که انعکاس این جامعه هستند. در نتیجه کشور لبنان از طیق مهمترین عنصر وحدت در آن یعنی ارتش لبنان از هم پاشید.

تا چه وقت سازمان امنیت «فتح» در ارتش لبنان قبل از جنگ نفوذ کرد؟

این احتمال به اعتقاد من خیلی ضعیف است. اطلاعات عمومی و تصوراتی در این رابطه وجود دارد اما نفوذ و شکافی به معنای شکاف وجود نداشت هدفشان هم ایجاد شکاف و نفوذ در ارتش لبنان نبود، اما هر قدرتی که موجود بود، برایش مهم بود که در درون ارتش لبنان چه چیز به دست می آورد، غیر از این هیچ وقت آنها هدفی برای کودتای نظامی هم نداشتند و نه این که حتی ارتش لبنان را به سمت جهتی معین هدایت کنند. برای همین، وقتی که با جنگ داخلی شوکه شدند روابطشان با ارتش لبنان ضعیف بود، بزرگترین دلیل آن هم احمد الخطیب بود که با «ابو جهاد» تماس گرفت، این آن «ابو جهادی» نیست که جزء فهرست مجموعه ای از افسرهایی که با فلسطینی ها کار می کردند، بود.

این ثابت شده است؟

این قطعی است. احمد الخطیب کسی بود که تصمیم گرفت که هیچ کاری علیه فلسطینی ها گرفته نشود و با آنها تماس گرفت. و گفت: هر چه در توانم باشد انجام می دهم، به او جواب دادند: مخالفتت را با حمله به فلسطینی ها اعلام کن و اعلام کن که از ارتش لبنان جدا شده ای. فلسطینی ها خیلی ضعیف بودند و در توانشان نبود که در ارتش لبنان شکاف ایجاد کنند برای این که هدفی برای این کار نداشتند. ارتباطاتی با بعضی از افسرها داشتند، حتی عملیات کودتای الاحدب که انجام شد که به گردن فلسطینی ها انداختند از جمله این مسائل بود، می گفتند برای چه باید یک افسر کوچک خط اسلامی در ارتش لبنان از قضایای ملی دفاع کند در حالی که سرهنگ (عزیز) الاحدب می توانست نقش بزرگتر با حمایت عربی داشته باشد، و چنین نقشی را انجام ندهد؟

این یعنی که فلسطینی ها پشت حرکت الاحدب بودند؟

بله و این روشن است.

چه کسانی؟

ابو حسن سلامه، اما این عملیات سازمان یافته نبود که در نتیجه یک سری فعل و انفعال ها صورت گرفته باشد، ارتش از هم پاشید و بعضی افسرها دیدند که نمی توانند هیچ کاری کنند نه با این طرف نه با آن طرف.

ادامه دارد...

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


( ۲ )

نظر شما :