هفدهمین بخش از سلسله یادداشت های جدید سرکیس نعوم:
چرا امریکا به طور کامل به برجام پایبند نیست؟
دیپلماسی ایرانی: امسال برای هفتمین سال متوالی است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را منتشر می کند. این یادداشت ها بعد از سفر وی به امریکا و دیدارش با مقامات فعلی و سابق امریکایی به طور مرتب در روزنامه النهار منتشر شده است. به دلیل تغییراتی که در روزنامه النهار ایجاد شده نتوانستیم به همه این یادداشت ها دسترسی داشته باشیم اما آن دسته از یادداشت هایی که امکان دسترسی به آنها وجود داشته و از اهمیت و جذابیت بالایی برخوردار بوده است را تهیه و منتشر می کنیم. در این جا هفدهمین بخش از این یادداشت ها را می خوانید:
طرفداران محور مقاومت که متشکل از ایران، سوریه بشار اسد و حزب الله است وقتی که امریکای دونالد ترامپ از زبان وزیر امور خارجه و نماینده اش در سازمان ملل گفت که هدف اول امریکا حمله به تروریسم و گروه های تروریستی وابسته به آن از جمله داعش است، خیلی خوشحال شدند. این حرف نشان می دهد که سرنگونی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه هدف آن نیست و این گونه برداشت کردند که امریکا قبول کرده است که این ملت سوریه هستند که سرنوشت خود را تعیین می کنند. در مقابل دشمنان محور مقاومت احساس نگرانی و ترس کردند. طرفداران محور مقاومت همچنین خوشحال شدند وقتی که شنیدند آیت الله سید علی خامنه ای به طور علنی از رئیس جمهور ایران می پرسد: «فایده توافق هسته ای که امضا کردیم چه بود؟ کشور از این توافق چه به دست آورد؟ فقط چند میلیارد دلار امریکا. و تحریم ها همچنان به قوت خود باقی ماندند.» اما دشمنان ایران با شروع دوره ریاست جمهوری ترامپ به دلیل سیاست های خصمانه اش علیه ایران اسلامی و این که آن را حامی تروریسم می داند، خوشحال شدند. و این احتمال را دادند که این رفتارها می تواند منجر به جنگ مستقیم نظامی علیه ایران یا متحدانش شود.
آیا واقعا این احساس ها به جاست؟
کسانی که موضوع را به دقت بررسی می کنند و منطقه و تحولات آن و کشورهای درگیر در آن، چه داخلی چه خارجی را به خوبی دنبال می کنند، می گویند که این احساس ها به دور از واقعیت هستند. امریکای باراک اوباما هیچ وقت جز یک بار از بشار اسد نخواست که از قدرت کنار بکشد با وجود این که به او همیشه حمله لفظی می کرد و او را مورد تهدید قرار می داد. مواضعش در حد نظری باقی ماند برای این که طرح عملی سیاسی – نظامی اش هیچ وقت اجرا نشد، برای این که رئیس جمهور اوباما همیشه از درگیری مستقیم نظامی اجتناب می کرد. امریکای ترامپ هم همین کار را می کند اما به شکل برعکس. او می گوید که توجهی به کناره گیری بشار اسد از قدرت ندارد و بر تروریسم تمرکز می کند. اما این به آن معنا نیست که از او حمایت می کند یا در حد و اندازه خودش کاری می کند که او در قدرت بماند، یا این که با دشمنش، ایران همکاری می کند و حتی با رقیب سرسخت روسی اش که برای توقف جنگ در سوریه تلاش می کند، همکاری می کند تا سوریه به یک توافق کامل برسد و بشار اسد رئیس جمهور بماند و حکومتش همچنان حاکم بماند. حرف مهمی که ترامپ زده این است که گفته ملت سوریه خود سرنوشتش را تعیین می کند. در نظر امریکایی ها، چه آنهایی که به ترامپ تمایل دارند چه آنهایی که طرفدار اوباما هستند، منطق هر کدام از آنها، این است که همه مردم، چه آنهایی که در سوریه باقی ماندند و بشار اسد را تایید کردند و از او دفاع نظامی کردند چه کسانی که پذیرفتند زیر سایه او به دلیل واقعیت ها و منافع با وجود این که او را تایید نمی کنند، در سوریه بمانند، چه آن دسته که به زور نظامی مهاجرت کردند و از ترس جنگ به لبنان و اردن و ترکیه و کشورهای عربی و اسلامی دیگر پناه بردند، چه کسانی که به اروپا و امریکا و استرالیا خود را رساندند و در آن جا پناه گرفتند، لازم است که همه آنها در آزادی کامل چه در داخل سوریه چه در خارج از آن، در چارچوب سازمان ملل و جامعه جهانی و نهادهای متنوع آن آینده خود را خودشان انتخاب کنند. در چنین انتخاباتی اهل عقل می گویند که شک دارند رئیس جمهور بشار اسد برای دوره جدید ریاست جمهوری انتخاب شود. مگر این که این باور وجود داشته باشد که مردمی که در سوریه تحت کنترل او باقی مانده اند، می توانند بر رای اکثریت به دو دلیل فوق دست یابند. این دلیل روشنی است برای این که خوشحالی طرفداران محور مقاومت و دشمنان آن به جا نیست.
پرسیدم دلیل احساس خوشحالی کسانی که طرفدار محور مقاومت و رهبر آن، ایران هستند و همچنین دشمنان آنها چیست؟
همین صاحب نظران می گویند که دلیل احساس خوشحالی آنها «پروپوگاندایی» است که حکومت ایران و رسانه هایش به راه انداخته اند. در حالی که رهبران یا اکثر آنها به خوبی حقایق بسیاری را می دانند از جمله این که می دانند وضعیت منطقه با وجود دستاوردهایی که بعد از دخالت روس ها در سال 2015 به دست آوردند، چندان خوب نیست. این دستاوردها موقتی باقی خواهند ماند و به پیروزی متحول نخواهند شد. چنین تحولی تا کنون به دست نیامده است برای همین شاید نگرانی و تشویش یا حداقل اضطراب دشمنان آنها بی جا باشد. البته درک این واقعیت سبب نمی شود که آنها به «پروپوگاندای» خود ادامه ندهند برای این که توقف آن آزار بسیاری می رساند. واقعیت مربوط به توافق هسته ای که میان دولت اوباما و پنج کشور دیگر با ایران امضا شد، این است که بخشی از این توافق اجرا شد. دلیل این که اجرای باقی آن، نه مضمون آن، انجام نشد برای این بود که رهبران آن کشورها از آنچه قولش را داده بودند شانه خالی کردند، بارزترین آنها مذاکرات با امریکا بعد از توافق هسته ای بر سر قضایای خاورمیانه بود. ایران بعد از امضای توافق هسته ای اجرای طرح منطقه ای اش را پیش برد، طبیعی است که در چنین حالتی واشنگتن نتواند آن چه امضا کرده و کلامی که گفته است را اجرا کند.
اما درباره این سوال که آیا دشمنان محور مقاومت باید از دشمنی ترامپ با ایران خوشحال باشند برای که این دشمنی به جنگی سرسختانه مستقیم یا نیابتی با ایران بینجامد؟ و چگونه؟ به طور غیر مستقیم به این دو سال پاسخ دادند و سوال های فرعی بسیاری از دل آن مطرح کردند و در آخر گفتند آن چه امریکای ترامپ و امریکای اوباما و دیگران در منطقه می خواهند به طور خلاصه این است: «اسرائیل امن باشد و ایران منضبط و تحت کنترل و نه کشوری که به دنبال خلافت است.»
ادامه دارد...
نظر شما :