روسیه و خاورمیانه و بازتعریف روابط با غرب
سیاست مسکو حفظ وضع موجود است
مصطفی آذریان، تحلیلگر استراتژیک مسائل روسیه و سردبیر ایراسیه*
دیپلماسی ایرانی: با سقوط شوروی و آغاز ناآرامی های گسترده در داخل روسیه، کرملین برای مدت ها خاورمیانه را به فراموشی سپرده بود تا این که درآمدهای نفتی سرسام آور و سیاست های ضعیف آمریکا فضای مطلوب را برای بازگشت خرس روسی به خاورمیانه فراهم آورد؛ در طول یک دهه گذشته، روسیه به دنبال احیای اقتصاد خود بوده، به طوری که این امر کمک کرده تا حدودی توانمندی های نظامی خود را حفظ و بهبود بخشد. این موضوع باعث حفظ اعتمادبه نفس این کشور در سطح بین المللی شده و منتج به فعال سازی روابط اقتصادی و تجاری با کشورهای منطقه شده است.
رویکرد مسکو در قبال خاورمیانه دستخوش تغییراتی اساسی و واقعی از زمان شوروی و حاکمیت کمونیسم بر این کشور تا زمان حال حاضر شده است؛ در واقع می توان گفت راهبرد این کشور در قبال کشورهای منطقه که در زمان جنگ سرد ایجاد مناطق نفوذ برای مقابله با غرب بود، پس از فروپاشی شوروی بر پایه منافع اقتصادی قرار گرفت و امروز شاهد نگاه عمل گرایانه مسکو به منطقه هستیم. در زمان جنگ سرد و تقابل میان شوروی و آمریکا، منطقه خاورمیانه برای روس ها جایگاهی مناسب برای مانورهای سیاسی و نظامی در تقابل با غرب بود و همچنین بازار مناسبی را برای تسلیحات و تجهیزات مدرن و ماشین آلات سنگین روسی ایجاد کرده بود.
سیاست روس ها در قبال خاورمیانه، چه در زمان شوروی و چه در زمان پس از فروپاشی، همواره از طریق چگونگی و نوع رابطه این کشور با غرب و به ویژه ایالات متحده آمریکا تعریف می شود؛ برای مثال، در زمان جنگ سرد، با توجه به رقابت میان روس ها و آمریکایی ها، اتحاد جماهیر شوروی درصدد ایجاد اختلال در منافع غرب در منطقه از طریق متحدان و مشتریان خود در منطقه خاورمیانه بود؛ اما در دوره پس از شوروی و در دهه نود میلادی، با توجه به نزدیکی روسیه و آمریکا، شاهد گسترش روابط روس ها با کشورهای خاورمیانه، آن هم از طریق تعاملات و تبادلات اقتصادی بودیم. در دوران پیش از فروپاشی، همکاری روسیه با بعضی از دولت های عرب منطقه بر پایه منطق مخالفت با غرب و ساخت سوسیالیسم در جهان در حال توسعه تعریف می شد و مسکو کشورهای منطقه خاورمیانه را به دو اردوگاه طرفدار غرب و طرفدار شوروی تقسیم بندی کرده بود؛ اما اکنون روس ها تلاش می کنند با تمام کشورهای منطقه تعامل داشته باشند.
روس ها رویکرد، اول سیاست، و سپس اقتصاد خود را که از دوران شوروی و جنگ سرد باقی مانده است حفظ نموده اند؛ برای نمونه، سیاست روسیه در قبال ایران را می توان مثال زد. ایران با توجه به مواضع ضد غربی خود باعث شده است که روس ها رابطه دوستانه نزدیکی را با تهران برقرار کنند. ایران از نگاه دستگاه سیاست خارجی روسیه نقشی حائز اهمیت را در آینده نظام جهانی چندقطبی دارد، که البته با برداشته شدن تحریم ها علیه ایران، این موضوع سبب شده است که تهران بار دیگر به بازار جهانی انرژی بازگردد و این مسئله باعث می شود که قیمت های جهانی نفت و گاز صادراتی روسیه کاهش یابد. مجموع این عوامل و محرک ها باعث شده است که روسیه به سیاست خاورمیانه ای خود همانند دوران جنگ سرد و رقابت های ژئوپلیتیکی آن زمان بازگردد.
روس ها نگاه بدبینانه ای به اعتراضات مردمی در کشورهای عربی داشتند؛ اگرچه آشکارا از سران آن کشورها نیز حمایت نکرده اند. از نگاه رسانه های روسیه، سرنگونی متحدان سابق روسیه در منطقه، مانند صدام حسین در عراق یا معمر قذافی در لیبی سبب شد که امروز شاهد به وجود آمدن و رشد رادیکالیسم اسلامی باشیم که این اقدامات را روسیه به آمریکا نسبت می دهد. هدف اصلی رسانه های دولتی روسیه رساندن این پیام به مخاطبان خود است که دموکراسی در کشورهای عربی موثر واقع نمی شود و روسیه حاکمان اقتدارگرا را بر اسلام گرایان تندرو ترجیح می دهد. مقامات روسیه در همان ابتدا درباره منازعه سوریه پشتیبانی خود را از نظام سوریه به صورت علنی اعلام کردند. معارضان سوری در همان ابتدای اعتراضات تلاش کردند که مقامات روسیه را مجاب کنند در صورت همراهی این کشور با معارضان به منظور برکناری اسد، منافع روسیه در این کشور حفظ خواهد شد.
نقش رسانه های وابسته به دولت روسیه در شکل دهی به افکار عمومی این کشور به منظور حمایت از بشار اسد حائز اهمیت بوده است؛ زیرا توانستند نگاهی خیر و شرگونه را در مورد جنگ داخلی سوریه به افکار عمومی نشان دهند و نظام سوریه را به عنوان دولتی که با یک تهاجم خارجی تمام عیار از طرف غرب روبه روست و در مقابل تروریست های جهادی متعلق به داعش مقاومت می کند به تصویر بکشند که در این میان، روس ها در کنار نیروی خیر قرار گرفته اند و آمریکا و متحدان این کشور در کنار نیروی شر ایستاده اند؛ زیرا از نیروی معارض با بشار اسد حمایت می کنند. همین تصویرسازی رسانه های روسی سبب شده است که کار برای دیپلمات های روس پیچیده شود؛ زیرا بخشی از مخالفان اسد که روس ها به آنها برچسب تروریست زده اند، در مذاکرات مربوط به بحران سوریه مشارکت دارند و روسیه ناچار است آنها را به عنوان بخشی از فرایند مذاکرات در مورد آینده سوریه بپذیرد. مداخله نظامی روسیه سبب شده است که موازنه قدرت در میدان نبرد به سود نیروهای ارتش سوریه شود و مواضع دولت این کشور در مذاکرات تقویت شود.
بعد از سرنگونی بمب افکن روسی توسط جت های جنگی ترکیه در اکتبر 2015، نیروهای هوافضار روسیه، سیستم های موشکی زمین به هوا را در اطراف شهر لاذقیه مستقر کردند و از این طریق، روسیه به یک عامل مهم و تأثیرگذار نظامی در سوریه تبدیل شد. منازعه سوریه نماد عدم قاطعیت و ناتوانی ائتلاف غربی و کشورهای عربی شده و با حضور نیروی هوافضای روسیه به بحران سوریه، روس ها این فرصت را پیدا کرده اند که نه تنها قاطعیت و قدرت نظامی خود را به نمایش بگذارند، بلکه موقعیت خود را به سوی تبدیل شدن به یک قدرت جهانی تغییر دهند.
سیاست خاورمیانه ای روسیه بسیار افت وخیز داشته است. روسیه به دنبال ایجاد روابط با کشورهای منطقه بر اساس رویکرد عملگرایانه است. این رویکرد به مسکو اجازه داده تا گفتگوهای فراگیری با تمامی بازیگران منطقه ای داشته باشد و این کشور را تبدیل به شریک ارزشمند برای آنها کند. با گسترش روابط با کشورهایی چون ایران، عربستان سعودی، مصر، امارات، سوریه، اسرائیل و فلسطین، روسیه در قالب یک بازیگر میانجی در منطقه درآمده است. لذا، روسیه با اولویت بخشی به رفتار عملگرایانه در ایجاد روابط با کشورهای منطقه، شانس تضعیف یا از بین رفتن این روابط را به حداقل رسانده است. ح
ضور روسیه در خاورمیانه منبعث از چند عامل مهم است. نخستین عامل، حفظ وضعیت موجود در منطقه است؛ دومین عامل حضور روسیه در خاورمیانه مربوط به جنگ علیه تروریسم و ممانعت از تسری آن به خاک روسیه است و این نکته باید موردتوجه قرار گیرد که همزمان با کاهش حضور و مشارکت آمریکا در خاورمیانه، روسیه به دنبال گسترش نفوذ خود در منطقه است. این امر فرصت خوبی را در اختیار روسیه قرار داده تا به عنوان یک کنشگر به قدرت نمایی ورای مرزهای خود در زمانی که با تهدید روبه رو است، قادر باشد.
عامل بعدی حفظ وضعیت موجود در منطقه است. حفظ رژیم های کنونی و نهادهای وابسته به آنها از جمله اهداف اصلی روسیه به حساب می آید؛ به عبارت دیگر، روسیه به دنبال حفظ ثبات در منطقه بوده، به طوری که این گونه تصور می شود مسکو از تغییرات تکاملی به جای تغییرات انقلابی حمایت می کند. به اعتقاد دولتمردان روسیه، ارتباط نزدیکی میان مشارکت نظامی خارجی با هدف تغییر رژیم از یک سو و بی ثباتی و ظهور تهدیدات تروریستی از سوی دیگر وجود دارد. جنگ های افغانستان، عراق و لیبی نمونه های خوبی در تأیید این مدعا است.
درواقع، تهدیدات تروریستی بخش اعظمی از منطق حضور و اقدام روسیه در منطقه خاورمیانه را شکل می دهد. با توجه به حضور شورشیان در قفقاز شمالی که بصورت مستقیم از سوی تندروها در خاورمیانه حمایت می شدند، روسیه به این تجربه ارزنده دست یافت که تا چه اندازه کم اهمیت انگاشتن تهدیدات بالقوه تروریستی برای این کشور خطرناک است. ازاین رو، یکی از توجهات کلیدی در سیاست خاورمیانه ای روسیه، مخالفت با فرآیندهایی است که ممکن است منتج به بی ثباتی بیشتر در منطقه شود.
عامل بعدی حضور روسیه در خاورمیانه مربوط به جنگ علیه تروریسم و ممانعت از تسری آن به خاک روسیه است. این موضوع یکی از علت های اصلی حضور نظامی روسیه در بحران سوریه قلمداد می شود. شورشیانی که تجربه های عملیاتی در میدان عراق و سوریه به دست آورده اند، نسبتاً به آسانی می توانند از طریق قفقاز و آسیای مرکزی به روسیه بازگشته و این کشور را مورد حمله تروریستی قرار دهند. این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که همزمان با کاهش حضور و مشارکت آمریکا در خاورمیانه، روسیه به دنبال گسترش نفوذ خود در منطقه است. این امر فرصت خوبی را در اختیار روسیه قرار داده تا به عنوان یک کنشگر به قدرت نمایی ورای مرزهای خود در زمانی که با تهدید روبه رو است، قادر باشد. این امر با هدف اصلی روسیه که همانا حفظ وضع موجود با هدف تضعیف رژیم های حامی آمریکا در خلیج فارس بوده، همخوانی دارد.
کاهش حضور آمریکا در منطقه باعث شده تا متحدان قدیمی این کشور در منطقه مضطرب شوند و تلاش کنند تا روابط خود را به منظور نیل به شرکای جدید تنوع بخشند. به طور طبیعی، روسیه به دنبال آن است که از این تغییر رفتار دولت های منطقه برای تحصیل منافع خود بخصوص در بخش اقتصادی (توافق های نظامی، بخش انرژی، فناوری های برتر و غیره) بهره جوید.
پس از بحران اوکراین و تحریم های غرب، بحث از گردش "سرعت یافته" روسیه به شرق به میان می آید، کشورهای آسیایی به لحاظ اقتصادی جذابیت بیشتری نسبت به منطقه خاورمیانه برای روسیه دارند. کافی است نگاهی به آمار صادرات اسلحه روسیه داشته باشیم. بر اساس گزارش شرکت دولتی روس تک (Rostec)، در سال 2014 میلادی، 75 درصد از صادرات تسلیحات نظامی روسیه به آسیا، 9 درصد به آمریکای لاتین و صرفاً 7 درصد به خاورمیانه بوده است. بااین حال نباید رشد فزاینده روابط اقتصادی روسیه با کشورهای منطقه همچون عربستان، امارات، مصر، ایران و غیره را نادیده انگاشت.
به لحاظ نظامی، روسیه صرفاً در سوریه حضور جدی داشته که با وجود آن که تمامی هزینه ها از سوی وزارت دفاع تأمین می شود، این حضور نیز چندان فشار زیادی بر اقتصاد روسیه نداشته است. بر اساس آمار رسمی، تهاجم نظامی روسیه در کارزار سوریه (از پایان سپتامبر 2015 تا اواسط مارس 2016) حدود پانصد میلیون دلار هزینه در بر داشته است. به طور اساسی، بزرگ ترین هزینه روسیه در خاورمیانه مربوط به حضور نظامی این کشور در سوریه است. به غیر از این مورد، روسیه نه توانایی اقتصادی و نه توانایی نظامی برای ایفای نقش هم تراز با آمریکا در منطقه را دارد.
سیاست خاورمیانه ای روسیه ترکیبی از عناصر سیاست های این کشور در دوره شوروی است که خاورمیانه که در آن دوره تقابل بین روسیه و غرب بود، با سیاست هایی که یلتسین در دوره ریاست جمهوری خود در پیش گرفته بود که آن دوره، اولویت های این کشور بر پایه منافع اقتصادی قرار داشت. این ادغام به پوتین فرصت داده که رویکردی عمل گرایانه را در قبال مسائل منطقه در پیش گیرد؛ برای مثال روسیه با عربستان سعودی بر سر مسئله سوریه مخالف است؛ اما بر سر مسائل مرتبط با انرژی و فروش تسلیحات در چارچوب روابط دوجانبه همکاری می کند. همچنین بخشی از اقدامات روسیه در منطقه، فرصت طلبانه است؛ برای مثال، از لغزش ها و شکست های آمریکا در خاورمیانه در سال های اخیر به نفع خود استفاده می کند که این موضوع با توافق آمریکا و روسیه بر سر خلع سلاح شیمیایی سوریه در سال 2013 نمود بیشتری یافت.
خاورمیانه اولویت بالایی برای روسیه مدرن نداشته است. در سند های سیاست خارجی روسیه طی 10 سال گذشته، درحالی که منطقه خارج نزدیک و روابط با دولت های یوروآتلانتیک به طور طبیعی دارای اولویت بوده و هستند، منطقه خاورمیانه در انتهای لیست "اولویت های منطقه ای" روسیه قرار گرفته است. با توجه به این موضوع، هدف اصلی روسیه در خاورمیانه حفظ وضع موجود است. مسکو به دنبال ایجاد موازنه میان رژیم های حامی آمریکا و محور مقاومت است، با این هدف که هیچ یک از اتحادهای منطقه ای بر دیگر رقیب خود تفوق نیابد. در شرایط فعلی اولویت اول برای روسیه "مسئله کریمه" و "لغو تحریم ها علیه مسکو" است و این که بسیاری از ناظران معتقدند که بازگشت روسیه به منطقه بیش از هر چیز اهرمی برای امتیازگیری روس ها از طرف غربی در بحران اوکراین است. امری که لزوما به معنی خباثت سیاست خارجی مسکو نیست؛ بلکه مهر تاییدی بر همان چیزی است که ولادیمیر پوتین در یکی از کنفرانس های مطبوعاتی خود گفت: "هدف من فقط یک چیز است و آن تامین منافع روسیه."
*متن صحبت ها در هجدهمین هم اندیشی علمی تخصصی گروه مطالعات روابط بین الملل
نظر شما :